معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451023
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

اینجانب از یگان‌های ارتش غیور عراق که گروه گروه از سوی حزب بعث به سوی سوریه، کویت، و جمهوری اسلامی ایران فرار می‌کنند تشکر می کنم. از کسانی که مجبور به ماندن در ارتش بوده ولی هنگام رودرویی بر برادران مسلمانشان در ایران آتش نمی‌گشایند تشکر می‌کنم همچنین از افراد ارتشی‌ که در داخل خود عراق از رفتن به پادگان‌ها سر باز زده‌اند و مخفی شده‌اند کمال تشکر را دارم. حزب بعث بهترین افراد ارتش عراق را کشته و کودکان بعثی را بر شما مسلط کرده است، آیا بعد از این برای ارتش عراق آبرو وشرفی باقی خواهد ماند؟

ای ارتش مسلمان! آیا به یاد نمی‌آورید که مرحوم آیت‌الله حکیم درباره حزب بعث فرمودند: «آنان کافر و جنایتکارند؟» و امروز آیت‌الله العظمی امام خمینی می‌ فرمایند که آنان کافر و فاجرند. آیا بعد از این‌ها شرم آور نیست که یک مسلمان در چنین ارتشی خدمت کند؟ تا آنجا که می‌توانید خودتان سلاح حمل کرده فرار کنید و هر بعثی ملحدی را بکشید...

 نخستین پیام آیت‌الله سید محمد حسینی شاهرودی

ای ملت باایمان و ای ارتش مسلمان عراق! دست جنایتکار استعمار هم‌اکنون موجب رودررویی شما با برادران مسلمان ایرانی شده است. از نظر شرعی این جنگ با برادران مسلمان ایرانی حرام است و در صورتی که از طرف رژیم بعث مورد اکراه قرار گرفته لازم است به برادران ایرانی خود بپیوندید.

مطمئن باشید که کشور اسلامی ایران با تمامی افراد ملت و ارتش و رهبر آگاه آیت‌الله العظمی خمینی(ره) با روی باز از شما استقبال کرده و آرزوی دولت اسلامی و آزاد را برای شما می‌کند.

 نخستین پیام آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی

ملت مسلمان و آگاه ایران! به دنبال حملات هوایی و زمینی ناجوانمردانه و غیرانسانی مزدوران رژیم بعثی عراق به مناطق مسکونی و آموزشی و درمانی صدها زن، کودک، مرد، پیر و جوان، شهید، مجروح، مصدوم و یا آواره شده‌اند برخی ازدستگاههای تبلیغاتی به تقلید از رادیو عراق حملات وحشیانه را به مراکز نظامی و خارج از مناطق مسکونی قلمداد می‌کند ...

ایشان به ترغیب ملت عراق در سرنگونی رژیم بعثی مطالبی بیان داشتند و گفتند:«نگذارید تسلیحات جنگی آن‌ها که از بیت‌المال مسلمین تهیه شده و بایستی در جنگ با دشمنان اسلام به کار رود صرف تجاوز به خاک ایران و کشتار برادران مسلمان بی‌دفاع و نابودی منابع حیاتی شود.و در ادامه ضمن درود به ارواح پاک شهدا با مردم ابراز همدردی کردند و از نیروهای مسلح و نیروهای جان بر کف انقلابی قدردانی کردند.

 نخستین پیام آیت‌الله محلاتی

نخستین پیام آیت‌الله العظمی بها‌الدین محلاتی به ملت شریف و نیروهای رزمنده ایران پس از آغاز جنگ تحمیلی در روزنامه کیهان منتشر شد.

ایشان با تشکر از حضور نیروهای مسلح، اشتیاق خودشان را در صورت توانایی برای حضور اعلام کردند و این جنگ را باعث ظهور هویت حزب نحس بعث عراق دانستند.

پایان پیام

منبع: خبرگزاری حیات

آقای هاشمی در دفتر خاطرات خود درباره جلسه با دکتر ولایتی که از سفر الجزایر و رومانی آمده بود، می‌نویسد: «من گفتم اگر بتوانیم عملیات خیبر را به تمامی اهدافش برسانیم، با دست پر می‌توانیم به مذاکره برای ختم جنگ و احقاق حقوق‌مان بپردازیم. خوشحال شد که چنین فکری وجود دارد». (همان، ص 544، دوشنبه 29 اسفند 62)

حملات موشکی و هواپیماهای عراق به دزفول از ابتدا تا پایان جنگ به صورت متناوب انجام می‌شد ولی برخی از مناطق مانند اهواز و شادگان به صورت محدود از ماه‌های اول جنگ با خمپاره هدف قرار می‌گرفت.

این حادثه گرچه در دوره جنگ ایران با عراق واقع نشد ولی پس از شکست صدام در کویت، وقوع انتفاضه در عراق نمونه‌ای از تاثیرات پیروزی نظامی بر عراق بود.

درباره دریافت هواپیماهای سوپراتاندارد، میراژ و موشک‌های اگزوست از فرانسه و سایر کشورها برای حمله به تاسیسات نفتی و مناطق غیرنظامی در صفحات بعد بحث خواهد شد.

امام نیز از ماهیت حملات عراق به شهرها همین تفسیر را داشتند: «صدام گمان کرده است با این نحو جنایات می‌تواند صلح را بر ما تحمیل کند و حال آنکه هریک از جنایات، او را از صلح دور و ما را مصمم‌تر می‌کند». (20/5/62، صحیفه نور، جلد 18، ص 63)

تلاش‌های الجزایر به پیدایش این شایعه منجر شد که ایران از شرط محاکمه صدام دست برداشته است. با توجه به همین ملاحظات و احتمال پایان یافتن جنگ، سوری‌ها نگران شدند و سفارت سوریه تلاش وسیعی را برای روشن شدن این موضوع انجام داد. (روزنامه جمهوری اسلامی 13/3/80، ص 11، خاطرات دوشنبه 4 مرداد 61)

نقل از چهارمین شماره نقد و بررسی جنگ ایران و عراق، روند پایان جنگ، محمود درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران، 1384، ص 93 الی 115.

منبع: روند پایان جنگ، محمود درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران

واکنش ایران در برابر تلاش و پیشنهادهای هیات‌های میانجیگری در چارچوب اصول مورد نظر و با توجه به اوضاع سیاسی و نتایج عملیات‌های نظامی و موازنه موجود میان ایران و عراق صورت می‌گرفت. چنانکه در برابر نامه روسای جمهور ترکیه، پاکستان و گینه برای میانجیگری و مذاکره در زمان عملیات رمضان جواب ایران طبق معمول گذشته بود و چنین تحلیل شد که این تلاش‌ها بیشتر برای گرفتن فرصت برای صدام به جهت تجدید قوا و پایین آوردن روحیه رزمندگان ما و ایجاد تردید در آنها درخصوص جدی بودن جنگ است.

یکی از دلایل این نتیجه‌گیری این بود که عراق یا اعراب هیچ پیشنهاد جدی در جهت پرداختن غرامت و دادن امتیاز و مقصر دانستن صدام ارائه ندادند حال آنکه واکنش ایران در برابر تلاش الجزایر پس از عملیات رمضان – با توجه به نقشی که پیش از این الجزایر در پایان دادن به درگیری نظامی ایران و عراق با انعقاد قرارداد 1975 میلادی داشت – مثبت بود. چنانکه آقای هاشمی در خاطرات خود می‌نویسد: «این‌بار نیز دولت الجزایر برای تلاش به منظور خاتمه جنگ اعلام آمادگی نموده است که ما نیز از آن استقبال می‌کنیم».

مهندس موسوی، نخست‌وزیر وقت نیز همین موضوع را در برابر تلاش الجزایر اعلام کرد. این امر سبب شد الجزایر به فعالیت‌های خود ادامه دهد، اما این تلاش‌ها نیز به نتیجه نرسید و حتی پس از بروز شایعه عقب‌نشینی ایران از شرط محاکمه و سقوط صدام (13) آقای هاشمی در نماز جمعه تهران اعلام کرد: «نقل کردند که وزیر خارجه الجزایر به اینجا آمده و برگشته و گفته است که ایران روی سقوط صدام حرفی ندارد و فقط گرفتن غرامت مطرح است، نه اینگونه نیست».

تدریجا تحولات سیاسی – نظامی رویکرد ایران را برای پایان دادن به جنگ تا اندازه‌ای تغییر داد. در واقع اگر پیش از این تنها بر «راه‌حل نظامی» تاکید می‌شد در دوره جدید و با توجه به سلسله عملیات‌هایی که پس از فتح خرمشهر انجام شد، آقای هاشمی تاکید کرد: «صلح را با جنگ نمی‌خواهیم تحمیل کنیم».

 

به نوشته آقای هاشمی در دفتر خاطرات خود «حتی پس از عملیات والفجر 1 وقتی با احمدآقا (خمینی) راجع به جنگ صحبت شد نظرشان این بود که بهتر است به طرف برقراری صلح برویم. ضمن اینکه عراق و استکبار جهانی روند تبلیغاتی جدیدی را آغاز کردند تا ایران را جنگ‌طلب و عراق را صلح‌طلب معرفی کنند».

امام نیز موضع جدیدی گرفتند و اعلام کردند: «با صدام صلح نمی‌کنیم ولی با شرایط، آتش‌بس و متارکه جنگ را می‌پذیریم». قرار شد براساس مصوبه شورای عالی دفاع، آقای هاشمی طی مصاحبه‌ای اعلام کند هر هیات میانجیگری که پیشنهاد تازه‌ای ندارد به ایران نیاید. این ملاحظات ضمن اینکه بر ادامه فشار نظامی بر صدام تاکید شد در عین حال در عرصه سیاست خارجی و تبلیغات ایران تدریجا تغییراتی به وجود آورد. چنانکه درباره پیام فهد، شاه عربستان و پیشنهادهای وی واکنش مثبتی صورت گرفت. آقای هاشمی تایید امام را هم تا اندازه‌ای در این زمینه به دست آورد.

همچنین مرحوم احمدآقا طی تماسی با آقای هاشمی به ایشان اطلاع داد امام با پیشنهاد قطع شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی از رسانه‌های دولتی موافقت کرده‌اند. همچنین با محدود کردن راهپیمایی‌ها با این استدلال که کم‌کم جاذبه خود را از دست داده است و مردم با آن شور اولی شرکت نمی‌کنند، مسوولان توافق کردند.(14)

ادامه دارد.. .

غییر در نگرش ایران به صلح

حمایت قدرت‌های بزرگ از صدام و افزایش توانایی دفاعی ارتش عراق، استراتژی ایران را برای «دستیابی به صلح با تکیه بر یک پیروزی» با ناکامی همراه کرد.

این موضوع هم در تفکر عملیاتی و تاکتیک‌های نظامی، تغییری تدریجی ایجاد کرد و هم در عرصه سیاسی که شامل روابط خارجی و نحوه نگرش به صلح بود تغییراتی بر جای نهاد. ادامه این روند در تعامل فعال ایران با دبیرکل سازمان ملل و سرانجام واکنش در برابر قطعنامه 598 بسیار موثر بود.

با آشکار شدن نتایج عملیات رمضان آقای هاشمی در خطبه‌های نماز جمعه از سیاست‌قدرت‌های بزرگ در جنگ تحلیلی کرد و گفت: «برخلاف ادعاهایشان با همه وجود تمایل دارند که جنگ ایران و عراق سال‌ها بماند». ایشان به اهداف منطقه‌ای دشمنان جمهوری اسلامی اشاره و اضافه کرد: «برنامه‌شان این است که جنگ ادامه یابد و دو کشور در برابر هم باشند».

آنها می‌خواهند این جنگ یکجوری بماند تا صدام باشد و ما هم باشیم، مقابل هم بجنگیم. آقای هاشمی ضمن تاکید بر اینکه «اگر آمریکا می‌گوید جنگ تمام بشود، دروغ می‌گوید»، مجددا بر ضرورت و هدف عملیات رمضان اشاره کرد و گفت: «نه جنگ نه صلح، عالی‌ترین وضعی که در منطقه مطلوب اینهاست. اگر ما در مرزهایمان می‌ماندیم، همین بود نه به ما خسارت می‌دادند و نه حاضر بودند یک قدم از برنامه‌هایی که دارند، عقب‌نشینی کنند».

امام خمینی نیز پس از عملیات رمضان مجددا بر پیوستگی میان هجوم اسرائیل به لبنان با موضوع جنگ اشاره و تاکید کردند: «این مسئله‌ای بود که با طرح آمریکا عمل شد. هدف از این طرح این بود که این جنگ هم ادامه پیدا بکند و بهره‌برداری را آمریکا بکند». «تا دولت مقتدر ایران سرگرم دفاع از کشور خود شود و اسرائیل غاصب مجال پیدا کند». از نظر امام ابرقدرت‌ها نه شخص صدام را می‌خواهند نگه‌دارند و نه ما را می‌خواهند بکوبند بلکه آنها از اسلام می‌ترسند و اسلام را می‌خواهند، بکوبند از این جهت با ما مخالف‌اند و از او طرفداری می‌کنند.

در عین حالی که این تصور به وجود آمده بود که آمریکا با ادامه جنگ و طولانی شدن آن به دنبال اهداف خود در منطقه و هدف تجزیه قوای ایران و عراق است ولی برای اتمام جنگ موانعی وجود داشت که بر پیچیدگی‌ها و دشواری‌های موجود می‌افزود. به همین دلیل، ایران در حالی که برای تامین اهداف خود بر اقدام نظامی پافشاری می‌کرد، همچنان بر شرایط اصولی خود برای پایان دادن به جنگ تاکید داشت.

امام‌خمینی پس از عملیات رمضان ماهیت دفاعی جنگ و ادامه اشغال عراق بر برخی از مناطق ایران را توضیح دادند و فرمودند: «اشخاصی که عادل هستند، ببینند ما چه می‌خواهیم. ما می‌گوییم این جنایاتی کرده است، این جنایات باید جبران بشود، اگر ما دست از جنایتکار برداریم، جانی هستیم، کمک به جنایت خودش یک جنایتی است». امام اعلام آمادگی کردند که «ما حاضریم صلح کنیم، ولی نمی‌شود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت؛ اسلام چنین اجازه‌ای به ما نمی‌دهد».

در واقع، مفهوم صلح از نظر امام مشخصه‌هایی داشت که به نظر می‌رسید دستیابی به صلح با صدام ممکن نباشد. امام با برداشتی که از شخصیت صدام داشت، معتقد بود: «صدام یک جانی است که به هیچ‌یک از تعهداتی که می‌کند، اعتبار نیست. او با دولت سابق (رژیم شاه) با اینکه غیرقانونی بود، تعهد کرده بود و او را به هم زد. او هر روز عوض می‌کند افکارش را. یک انسانی نیست که بشود با او صلح کرد. شما گمان می‌کنید که اگر ما با صدام صلح کنیم به این صلح ادامه می‌دهد؟»

به همین دلیل امام اظهار می‌کرد: «آن صلحی که ما می‌خواهیم، امثال صدام نمی‌توانند بفهمند چی است، آنها صلح‌ها را مثل صلح‌هایی می‌دانند که در زمان‌های سابق، دولت‌های متخاصم با هم صلح می‌کردند. در عین حال که صلح می‌کردند باطن‌شان در جنگ بود که چه وقت فرصت پیداکنند و بچاپند همه را. صلح صدامی این سنخ صلح است».

ایشان تاکیدکردند: «ما صلح می‌خواهیم نه صلح صدامی را».

از نظر امام صدام و حامیانش می‌خواستند صدام به اسم صلح مهلت پیدا بکند و بعدها شرارت بکند و چنین صلحی با طرح آمریکا، صلحی آمریکایی است و ملت ایران اگر می‌خواست صلح آمریکایی بکند، همان اول از آمریکا جدا نمی‌شد. طبیعتا چنین صلحی را چنانکه امام خمینی می‌گوید: «شورای امنیت هم اگر بگوید، ما نمی‌پذیریم. همه عالم بگویند، ما اینطور صلح را نمی‌توانیم بپذیریم. هیچ عاقلی این صلح را نمی‌پذیرد. ما صلح را قبول داریم ولی صلح شرافتمندانه. صلحی که باید بفهمند متجاوز چه کرده است. صلحی که باید خسارت این کشور جبران شود».

ادامه دارد.. .

پس از عملیات والفجر مقدماتی، آقای هاشمی با نگرانی از حملات عراق اعلام کرد: «این دیگر قابل قبول نیست که وضع جنگ طوری ادامه یابد که صدام جرات داشته باشد شهری مثل دزفول را هر وقت شهوت‌اش اقتضا کرد زیر باران موشک بگیرد». در عین حال، آقای هاشمی پاسخ ایران را تغییر در استراتژی نظامی دانست و گفت: «حرکت‌های نظامی در میدان‌ها باید از حالت دفاعی بیرون بیاید و به حالت احقاق حق، گرفتن حق، اصلاح جامعه عراق و باز کردن راهی برای اینکه مردم عراق بتوانند حق‌شان را از این ستمگرها بگیرند، تبدیل شود».

پس از عملیات والفجر1 نیز آقای هاشمی می‌گوید: «همراهی رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و رئیس‌دیوان عالی کشور به خدمت امام رفتیم، راجع به حمله توپخانه به شهرهای عراق مشورت کردیم، امام مخالفت و امر به صبر کردند و گفتند: ما با مردم عراق طرف نیستیم». 20 روز بعد آقای موسوی اردبیلی پس از جلسه با امام درباره اجرای فرمان 8 ماده‌ای امام، در حمله به شهرهای عراق به آقای هاشمی می‌گوید: «امام گفته‌اند باید در میدان بجنگیم و شهرها را نباید بزنیم».

بعدها آقای هاشمی درباره نظر امام و دلیل مخالفت ایشان در ورود به داخل عراق و حمله به شهرهای عراق می‌گوید: «در عملیات رمضان و بعد از آن وقتی ما می‌خواستیم مقابله به مثل بکنیم، ایشان می‌گفتند که مردم عراق با ما هستند. یکی از ادله‌ای که حضرت امام بیان می‌کردند که ما داخل خاک عراق نرویم این بود که می‌گفتند مردم اذیت می‌شوند و تعصب مردم آنها به نفع صدام نیست، بعدا به نفع صدام و علیه ما می‌شود؛ یعنی یکی از ملاحظات ایشان که موافق با داخل شدن ما در خاک عراق نبودند، این بود که مردم را با تعصب ملی – وطنی در مقابل خودمان قرار ندهیم و تا آخر هم اینگونه فکر می‌کردند».

گرچه تفکر امام مانع از حمله هواپیماهای عراقی به شهرها نشد و حتی دامنه حملات عراق تشدید شد و بعدها به تهران با موشک حمله کرد ولی منطق حاکم بر تفکر امام بر پایه همبستگی با مردم عراق و تفکیک میان رژیم عراق و مردم این کشور بود. امام مایل بود از شکاف موجود علیه رژیم عراق بهره‌برداری نماید و در عین حال از نزدیک شدن مردم عراق به رژیم بعث مانع شود. تحقق این استراتژی با کسب پیروزی نظامی و با شکست قطعی دشمن از طریق عملیات نظامی ممکن بود تا بدین‌وسیله رعب ناشی از قدرت رژیم بعث در داخل عراق شکسته شود(10) و مردم به مقابله با رژیم بعث اقدام نمایند. در صورتی که پس از عملیات رمضان از نظر نظامی امکان دستیابی به پیروزی و شکست قطعی دشمن رو به کاهش بود و عراق متقابلا برای تشدید فشار به ایران در حال دریافت تجهیزات (11) جدید نظامی و افزایش دامنه حملات به شهرها و مناطق غیرنظامی بود. عراق می‌کوشید تا با برخورداری از برتری هوایی، ایران(12) را به پذیرش آتش‌بس یا صلح‌وادار نماید.

تداوم حملات عراق به شهرها وضعیت نگران‌کننده‌ای به وجود آورد. امام اظهار امیدواری کردند حضور مردم در صحنه بیشتر شود و «از جنگ خسته نشوند» و متقابلا در برابر کسانی که «در خانه نشسته‌اند و می‌گویند مردم خسته شده‌اند از جنگ» با اشاره به واکنش مردم پس از اصابت موشک به مناطق مسکونی، از سر دادن شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» برای آمادگی روحی مردم استفاده کردند. از نظر امام جنگ با عراق «جنگ سرنوشت‌ساز» بود که در یک طرف، دشمن با همه تجهیزات و پشتیبانی همه قدرت‌ها به میدان آمده بود در حالی که ملت ایران بریده از قدرت‌های بزرگ و با اتکای به خدای بزرگ در میدان بود و «این جوان‌های ما هستند که باید این سرنوشت را به آخر برسانند» و هر چه زودتر جنگ را با پیروزی به پایان برسانیم.

در چارچوب همین ملاحظات، امام خمینی بر ضرورت ادامه جنگ تاکید و با سیاست مقابله به مثل موافقت کردند. به نوشته آقای هاشمی رفسنجانی: «بالاخره امام دیروز در ملاقات با رئیس جمهور از مخالفت دست برداشتند». زیرا عراق در حملات حریص‌تر شده و رفته‌رفته نارضایتی مردم و نیروهای مسلح آشکار می‌شد. بنابراین قرار شد با «هدف بازدارندگی» مقابله به مثل صورت بگیرد. قرار شد قبل از موشک‌باران برای تخلیه مناطق مسکونی هشدار لازم به مردم عراق داده شود.

بدین ترتیب با تغییر سیاست ایران از «سکوت» به «واکنش با هدف بازدارندگی» و همزمان با اعلام آقای هاشمی در نطق پیش از دستور در مجلس، گلوله‌باران سه شهر بصره، مندلی و خانقین با اخطار قبلی آغاز شد. اکثر نمایندگان مجلس این اقدام را با امضای بیانیه‌ای تایید کردند و سیاست مقابله به مثل موجب خرسندی مردم شد.

ادامه دارد.. .

مقابله به مثل ایران در جنگ شهرها

در حالی که ایران برای تعیین سرنوشت جنگ اجرای عملیات نظامی را در زمین دنبال می‌کرد عراق برای مقابله با این وضعیت حمله به جزیره خارک و مناطق غیرنظامی را برنامه‌ریزی کرده بود. در نتیجه، پس از فتح خرمشهر عراق حمله به شهرها را از سر گرفت و به موازات آن حمله به خارک را آغاز کرد. حملات عراق به شهرها به ویژه حمله موشکی به دزفول و حملات خمپاره‌ای به شهر اهواز و سایر مناطق مسکونی در دوره اول جنگ به صورت متناوب انجام می‌شد (9) ولی با آغاز عملیات رمضان حمله به مناطق مسکونی و به افراد غیرنظامی به شکل جدید و گسترده‌ای از سر گرفته شد.

آقای هاشمی به استراتژی جدید عراق واکنش نشان می‌دهد و اشاره می‌کند به اینکه «دولت عراق با بمباران‌های مکرر بسیاری از شهرهای مرزی ما از جمله خرم‌آباد، همدان و باختران، تعداد زیادی از هموطنان ما را شهید و مجروح کرده است» و با وجود آنکه «بسیاری از شهرهای عراق در تیررس کامل ایران قرار دارد» ولی ما از گلوله‌باران شهرهای عراق به دلیل «رافت اسلامی و مقاصد انسان‌دوستانه» خودداری کرده‌ایم؛ زیرا «جمهوری اسلامی خود را با مردم عراق در حال جنگ نمی‌داند».

امام با استناد به هدف و ماهیت تهاجمات عراق به مناطق غیرنظامی با تبیین ماهیت جنگ دفاعی جمهوری اسلامی فرمودند: «صدام مهاجم و ما همیشه در حال دفاع بوده‌ایم. ما برحسب حکم اسلام و قرآن و عقل نمی‌توانیم که دفاع نکنیم، آنها هر روز به شهرهای ایران و روی مردم بی‌دفاع بمب یا موشک می‌اندازند و تا زمانی که آنها اینگونه تجاوز می‌کنند، ما دفاع خواهیم کرد».

آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت در نماز روز عید فطر به استراتژی جمهوری اسلامی استناد و بر این موضوع تاکید می‌کند که «ما حاضر نیستیم مقابله به مثل کنیم و دیگر شهرهای عراق را بمباران کنیم» و نتیجه می‌گیرد: «پس تنها راه چاره این است که برویم و آتش توپخانه دوربرد دشمن را یا خاموش کنیم یا آن را آنقدر عقب بزنیم که قادر به گلوله‌باران شهرها و روستاهای ما نباشد».

استراتژی ایران نه تنها تاثیر بازدارنده بر عراق نداشت بلکه بر اثر ناکامی عملیات رمضان، تهاجمات عراق تشدید شد. علاوه بر این، مردم عراق به پیام امام برای قیام علیه رژیم بعث هیچ واکنشی از خود نشان ندادند. آقای هاشمی قبل از عملیات مسلم‌بن عقیل با پیام هشدارآمیز در خطبه‌های نماز جمعه گفت: «صدام و حامیان صدام گوش‌شان را خوب باز کنند. اگر حرف‌های قبلی من را گوش نکردند حرف‌هایی را که حالا می‌خواهم بزنم، گوش کنند. ما امروز و اگر نشد تا چند روز دیگر در سراسر مرز، همه جا توپ‌های دورزن که تا 50 کیلومتر داخل خاک عراق را می‌تواند زیر آتش بگیرد، مستقر می‌کنیم».ایشان مجددا یادآوری کرد: «ما می‌خواهیم با شیوه‌ای بجنگیم و حق‌مان را بگیریم و صدام و حزب بعث را از منطقه بیرون کنیم که به قیمت آوارگی میلیون‌ها نفر از مردم عراق تمام نشود، برای ما در حرکت جنگ‌مان این استراتژی و اصل است».

ادامه دارد.. .

این تاکتیک می‌توانست ضمن ایجاد رخنه در خطوط دفاعی عراق حفظ منطقه تصرف شده را ممکن سازد. بنابراین قبل از آغاز عملیات آقای هاشمی می‌گوید: «در مراسم دعا از خداوند درخواست کردم که این عملیات به گونه‌ای موفق شود تا بتوانیم با استفاده از دستاوردهای آن به جنگ خاتمه دهیم». با آغاز عملیات نیز آقای هاشمی در خاطرات خود می‌نویسد: «اطلاع دادند که نیروهای ما با دشمن درگیر شده‌اند، خدا کند که موفق بشویم، کم‌کم دارد وضع دشوار می‌شود».

پس از آشکار شدن نتایج عملیات ایشان می‌نویسد: «من در ذهن خودم، امید بسته بودم که با این عملیات، راه ختم جنگ را باز کنم،(7) به این صورت که با در دست داشتن نقاط استراتژیک، در صورت آتش‌بس، بتوانیم خواسته‌های خودمان را تامین کنیم».

عملیات خیبر، با وجود امتیازات و برجستگی‌های استراتژیک و تاکتیکی و غافلگیری دشمن به دلیل مشکلات موجود در پشتیبانی و ناهماهنگی‌ها پس از تصرف جزایر مجنون به پایان رسید. در این عملیات، دشمن برای نخستین‌بار از بمب شیمیایی به نحو گسترده‌ای استفاده کرد، به‌گونه‌ای که هزاران نفر تنها بر اثر اصابت بمب شیمیایی مجروح شدند. اعزام مجروحان شیمیایی به کشورهای اروپایی بازتاب گسترده‌ای داشت.

از نظر ایران استفاده گسترده عراق از سلاح‌های شیمیایی به این معنا بود که حامیان صدام، دست او را برای هرگونه شرارت و جنایتی باز گذاشته‌اند. این موضوع تا اندازه‌ای از اهداف عملیات خیبر و نتایج احتمالی آن متاثر بود. در این عملیات، چنانکه اشاره شد، تصرف جزایر مجنون تنها موفقیت ایران محسوب شد. درباره ذخیره نفت آن اختلاف‌نظر وجود داشت و از 2 میلیارد تا 7 میلیارد بشکه پیش‌بینی می‌شد.

آقای هاشمی معتقد بود: «اگر بپذیرند که جزیره مجنون به عنوان خسارت جنگی مال ما باشد که ما از آن برداشت کنیم، ممکن است بپذیریم».

ابتدا برای تکمیل عملیات خیبر تلاش‌هایی صورت گرفت (8) و حتی پس از بازگشت آقای هاشمی و آقای رضایی از جبهه به تهران جلساتی برگزار شد ولی چنانکه آقای هاشمی در خاطرات خود می‌نویسد: «آقای رضایی تردید داشت عملیات خیبر را بشود ادامه داد. حتی پس از جلسه‌ای که با حضور فرماندهان نظامی و قرارگاه در دفتر رئیس‌جمهوری وقت برگزار شد، مذاکره کردیم اما به جایی نرسیدیم. نه سپاه طرحی آورده بود و نه ارتش.

آقایان (رحیم) صفوی و (موسوی) قویدل هم با اصل عمل در اطراف بصره – با این شرایط – موافق نبودند. سرهنگ صیاد هم بر همان وحدت فرماندهی تکیه می‌کرد و بالاخره با اوقات تلخی جدا شد و رفت».

به این ترتیب، عملیات خیبر به پایان رسید در حالی که درباره ادامه آن با توجه به هوشیاری دشمن و تمرکز نیرو در منطقه و مهمتر از آن تحلیل رفتن توان نظامی ایران تردید وجود داشت و برای ادامه جنگ نیز پیشنهاد روشنی ارائه نشد.

ادامه دارد.. .

علاوه بر این، تصور پایان دادن به جنگ با پیروزی در یک عملیات تا اندازه‌ای مخدوش شد و آقای هاشمی در نماز جمعه تهران طی تحلیلی از اوضاع جنگ به سیاست جنگی ایران مبنی بر اینکه «حزب بعث باید برود» اشاره و اعلام کرد: این نکته را می‌گویم که باید اکنون در میدان جنگ زیاد مقاومت کنیم. ممکن است جنگ طولانی باشد. این را می‌گویم که ملت ایران به خودش وعده ندهد که قضیه فردا و پس‌فردا تمام می‌شود.

در عین حال، بلافاصله پس از اتمام عملیات والفجر مقدماتی و بررسی علل ناکامی آن در جلسه شورای عالی دفاع در اسفند 1361، تلاش برای اجرای عملیات سبب شد تا طرح نهایی را ارتش تا چند روز دیگر ارائه دهد. در واقع عملیات والفجر مقدماتی براساس پیشنهاد سپاه انجام شد و پس از بررسی علل ناکامی عملیات، طرح عملیاتی والفجر 1 را ارتش ارائه داد و پیشنهاد آن تصویب شد. شهید صیاد شیرازی در خاطرات خود در همین زمینه می‌گوید: «با یک جلسه فوری و فوق‌العاده در قرارگاه کربلا به دنبال عملیات بعدی رفتیم و اسمش را هم والفجر 1 گذاشتیم».

عملیات والفجر 1 در شمال غربی منطقه قبلی– ارتفاعات حمرین تا فکه- طراحی شد. هدف اصلی در این عملیات تک به جبال حمرین و تکمیل تصرف آن و تصرف جبل فوقی و سپس پیشروی در عمق بود. عملیات در تاریخ 21/1/62 آغاز شد. با توجه به نتایج عملیات والفجر مقدماتی، مقرر شد تا نتیجه عملیات روشن نشده است از اعلام عملیات و تبلیغات خودداری شود. در عین حال، با توجه به سر و صدای عراقی‌ها، احمدآقا خمینی پیشنهاد کرد که خبر عملیات اعلام شود. سرنوشت عملیات والفجر 1 همانند عملیات والفجر مقدماتی در روند جنگ و اتمام آن تاثیری نداشت. در مرحله جدید، با حضور فرماندهان سپاه و ارتش، نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور، وضعیت جنگ بررسی شد. آقای هاشمی در دفتر خود در این خصوص می‌نویسد: «برای عملیات بزرگ آینده، 6 ماه وقت می‌خواستند که صحیح به نظر نرسید. از آنها خواستیم درباره عملیات کوچک برنامه‌ریزی کنند». تداوم اختلاف ارتش و سپاه همچنان یکی از مهمترین موضوعاتی است که آقای هاشمی در خاطرات خود به آن اشاره می‌کند و از تاثیرات آن در عملیات آینده می‌نویسد:

«شب در دفتر آقای خامنه‌ای برای جنگ جلسه‌ای داشتیم. فرمانده نیروی زمینی و محسن رضایی بر سر فرماندهی عملیات اختلاف دارند. صیادشیرازی می‌خواهد وحدت فرماندهی باشد و آن هم از ارتش و برای سپاه گران است. قرار شد اولین عملیات را مثل گذشته مشترک انجام دهند اگر خواستند، عملیات جداگانه‌ای هم داشته باشند. ولی صیاد نمی‌خواهد یا نمی‌تواند عملیات مستقل انجام دهد و سپاه موافق است. اختلاف فرماندهان جبهه، مشکل‌ساز شده است».

در حالی که روند تحولات نظامی پس از فتح خرمشهر وضعیت مطلوبی نداشت بروز اختلاف میان سپاه و ارتش در نحوه طراحی و اجرای عملیات، دورنمای نامطلوبی را ترسیم می‌کرد و همین امر منشاء نگرانی (5) در تهران بود.

منبع: کتاب روند پایان جنگ - درودیان

عملیات خیبر را سپاه در پاسخ به ضرورت «شکستن بن‌بست تاکتیکی جنگ» و بلوغ دفاعی ایران طراحی کرد. آقای هاشمی در دفتر خود در این زمینه می‌نویسد: «ابتکار از سپاه بود. فرماندهی سپاه معتقد است با عملیات کلاسیک عادی نمی‌شود دشمن را شکست داد و باید از نقاطی که دشمن غافل است به شیوه خاص سپاه وارد عمل شد. مثل همین (منطقه) هور، جزیره (مجنون) و... اما فرماندهی ارتش اینگونه عملیات را با آموزش‌ها، تجربه‌ها، ابزار و پرسنل خود، منطبق نمی‌دانند و مایل نیستند در آن شرکت کنند. مستقلا هم نمی‌توانند عملیات قابل توجهی انجام دهند. این تضاد، کار را به اینجا رسانده که فردی خارج از نیروهای مسلح – مثل من – مسوول هماهنگی و فرماندهی شود».(6) سپس ایشان نتیجه می‌گیرد: «دستور را عمل می‌کنند، اما چون اعتقادی به آن ندارند، بازده مطلوبی ندارد». از نظر آقای هاشمی عملیات خیبر «اهداف بسیار مهم و استراتژیک» داشت زیرا با استقرار نیروهای خودی در ساحل شرقی رودخانه دجله و قطع جاده بصره به بغداد و تصرف جزایر مجنون که ضامن تامین غرامت ایران بود، اهرم مناسبی در اختیار جمهوری اسلامی قرار می‌داد تا خواسته‌های خود را تامین کند و به جنگ پایان دهد.

3- اختلاف‌نظر ارتش و سپاه از مرحله سوم و چهارم عملیات رمضان تدریجا درباره موضوعات مختلف شروع شد و تا پایان جنگ ادامه داشت. حضور دائمی و تفکیک منطقه عملیاتی و ماموریت سپاه و ارتش با هدف کاهش اختلافات انجام شد.

4- آقای هاشمی بر این نظر است ناکامی در عملیات رمضان اولین شوک را بر نیروهای ما وارد کرد و همانجا اختلاف سپاه و ارتش در دو بعد فرماندهی جنگ و ساختار نظامی بروز کرد. (روزنامه کیهان، 14/11/82، ص 12)

5- آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب «چالش و آرامش» بارها در مقدمه متن کتاب با اظهار نگرانی از اختلاف ارتش و سپاه به این موضوع اشاره می‌کند که تلاش برای رفع اختلافات و هماهنگی وقت زیادی را از ایشان و سایر مسوولان به خود اختصاص داد. درباره این موضوع در صفحات بعد توضیح داده خواهد شد.

6- آقای هاشمی قبل از سفر به منطقه برای عملیات خیبر حکم فرماندهی خود را از امام دریافت کرد.

منبع: همشهری آنلاین

ادامه دارد.. .

در مرحله جدید وضعیت سیاسی به نادیده گرفتن ملاحظات نظامی منجر شد و به تصرف منطقه العماره – علی غربی در یک طرح بزرگ نظامی و در ادامه پیروزی‌های عملیات محرم در جبال حمرین توجه شد. پس از بررسی‌های اولیه، طرح پیشنهادی فرماندهی وقت سپاه در جلسه شورای عالی دفاع که در مجلس شورای اسلامی تشکیل شد، ارائه شد. آقای هاشمی معتقد بود این طرح وسیع و مشکل است و مدتی وقت لازم دارد. نظر به همین ملاحظات طرح مقداری محدود شد ولی تصورات جدیدی را مبنی بر تعیین سرنوشت جنگ به وجود آورد؛ چنانکه آقای هاشمی پس از گزارش شهید صیاد شیرازی، در دفتر یادداشت خود می‌نویسد: «به ظن قوی (این عملیات) سرنوشت‌ساز است».

به موازات تعمیق طراحی عملیات در منطقه العماره، تدریجا اختلاف‌نظری که پس از عملیات رمضان بین سپاه و ارتش ایجاد شده بود، آشکار شد. (3) در گذشته هماهنگی فرماندهی سپاه با فرماندهی نیروی زمینی ارتش در روند جنگ موجب تسریع می‌شد ولی با آشکار شدن اختلافات و تاثیرات آن، تدریجا دامنه اختلاف سپاه و ارتش به تهران کشیده شد. آقای هاشمی در دفتر خاطرات خود در این زمینه می‌نویسد: «با آقای خامنه‌ای تلفنی صحبت کردم. ایشان خواسته بود که امروز عصر در دفتر ایشان با آقایان صیاد شیرازی و محسن رضایی که برای مشورت در امری از جبهه آمده‌اند، مذاکره کنیم. شب درباره مطلب مهم آقایان صیاد شیرازی و محسن رضایی پرسیدم و کار مهم آنها مشورت برای رفع اختلاف در طرح عملیات بود». در حالی که این موضوع در روز جمعه 8 بهمن 1361 و تنها 9 روز قبل از آغاز عملیات رخ داده بود، مجددا در تاریخ 13 بهمن آقای هاشمی در دفتر خود می‌نویسد: «ظهر به دفتر آقای خامنه‌ای رفتیم. آقای صیاد شیرازی و محسن رضایی از جبهه آمدند. در نحوه عملیات آینده و نقطه آغاز اختلاف داشتند تا ساعت 4 بعدازظهر مذاکره کردیم و تصمیم یکطرفه شد.

آقای صیاد شیرازی کوتاه آمد ولی آقای رضایی مقاومت کرد. به خاطر اینکه عمده نیروهای رزمنده در اختیار سپاه است و با ملاحظات سیاسی و نیاز به سرعت بیشتر برگشتند».

سرانجام عملیات در دهه فجر و با نام والفجر در تاریخ 17/11/1361 و با رمز یاالله آغاز شد. امیدواری اولیه برای تعیین سرنوشت جنگ در انتخاب زمان و نام عملیات بسیار موثر بود. به‌رغم موفقیت اولیه، تدریجا گزارش‌های ارسالی به تهران ناکامی در عملیات را بیان می‌کرد. چنانکه دو روز بعد از آغاز عملیات در جلسه شورای عالی دفاع که در تاریخ 19 بهمن در تهران تشکیل شد، آقای هاشمی در دفتر یادداشت خود می‌نویسد: «گزارش‌ها حاکی از محقق نشدن اهداف مرحله اول و توقف کار است». بعدها شهید صیاد شیرازی در خاطرات خود درباره این عملیات می‌گوید: «عملیات والفجر مقدماتی، عملیاتی بود که در یک شب وضعیت‌اش مشخص شد».

آقای هاشمی در مقدمه کتاب «پس از بحران» درباره این عملیات به موانع جدیدی که عراقی‌ها در مرحله جدید جنگ از آن استفاده می‌کردند و تجربه نداشتن رزمندگان برای عبور از این موانع اشاره می‌کند و می‌نویسد: «البته نباید نقش اختلاف‌نظر فرماندهان ارتش و سپاه را در نحوه انجام عملیات نادیده بگیریم که یکی بیشتر به شیوه کلاسیک جنگ می‌اندیشید و دیگری بر شیوه ابتکاری انقلابی و شهادت‌طلبانه پای می‌فشرد». در نتیجه عملیات والفجر مقدماتی موفق نبود.

 

افزایش انتظارات در مسوولان و مردم برای تعیین سرنوشت جنگ، با آشکار شدن نتایج عملیات والفجر که با توجه به همین ملاحظه به «والفجر مقدماتی» تغییر نام یافت، سبب شد در مذاکرات مرحوم سیداحمدآقا خمینی با آقای هاشمی بررسی شود. آقای هاشمی در این زمینه می‌نویسد: «قرار شد من مصاحبه‌ای بکنم و به‌گونه‌ای اخبار جنگ را بگویم که انتظارات مردم را که بر اثر تبلیغات روز اول حمله بالا رفته بود، هدایت کنم و وضع موجود را توجیه نمایم و روحیه بدهم».

ناکامی عملیات والفجر مقدماتی پیامدهای مهم داشت. نخست آنکه نگرانی نسبت به نتیجه عملیات سبب شد تا به نوشته آقای هاشمی دکتر روحانی از مجلس با اعزام بازرس ضعف کار فرماندهی را تعقیب کند. همچنین اختلاف ارتش و سپاه را گسترش داد. (4) چنانکه آقای هاشمی درباره جلسه در دفتر امام با حضور فرماندهان سپاه و نیروی زمینی و رئیس‌جمهور و آقای موسوی اردبیلی می‌نویسد: «آقای صیاد (شیرازی) از سپاه گله داشت، اثر بدی روی ارتشی‌ها گذاشته چون تعداد نیروهای سپاه با حضور مردم از طریق بسیج کمی بیشتر از ارتش شده و سپاه می‌خواهد تصمیم‌گیرنده اصلی باشد». ایشان همچنین درباره جلسه با دفتر مشاورت ارتش می‌نویسد: «عصر از دفتر مشاورت (ارتش) آمدند و گزارش‌ها و نظریاتی ارائه دادند» و «نگرانی ارتشی‌ها را از رشد سپاه گفتند».

گسترش اختلافات ارتش و سپاه باعث شد تا ساختار جدید فرماندهی برای هماهنگی ارتش و سپاه ایجاد شود. آقای هاشمی درباره این موضوع در کتاب خاطرات خود از جلسه با مرحوم احمدآقا خمینی می‌نویسد: «عصر احمدآقا آمد و راجع به جنگ و وضع کشور و سپاه صحبت کردیم، برای سپردن اختیارات فرماندهی کل قوا به آقای خامنه‌ای، مشورت کرد، نظر موافق دادم». ایشان در جای دیگری می‌گوید: «به این نتیجه رسیدیم که باید کسی بالاتر از اینها (ارتش و سپاه) باشد که به اینها فرمان بدهد. این شخص از نظر همه ما امام بود ولی ایشان نمی‌خواستند وارد مسائل عملی جنگ شوند. بحث شد که کس دیگری بیاید. من و آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شدیم. آیت‌الله خامنه‌‌ای رئیس‌جمهور بودند و مصلحت نبود که ایشان به جبهه بروند. در حادثه ترور آسیب‌دیده بودند و وضع جسمی ایشان مناسب جنگ نبود. تعبیر دیگر امام(ره) این بود که مجلس دو نایب‌رئیس دارد و رئیس مجلس خودشان باید اداره کنند، لذا مرا انتخاب کردند». آقای هاشمی در مقدمه کتاب پس از بحران نیز درباره تعیین فرماندهی عالی جنگ می‌نویسد: «در سال‌های بعد، امام به این نتیجه رسیدند که برای کل جنگ فرماندهی واحدی ایجاد کنند که همه نیروها را تحت امر داشته باشد و این قرعه به نام اینجانب افتاد که با حفظ مسوولیت‌ام در مجلس که خود کاری مهم و سخت بود، این مسوولیت بعد از عملیات والفجر مقدماتی شروع شد و تا آخر جنگ ادامه داشت». ایشان در گفت‌وگوی دیگری می‌گوید: «پس از عملیات والفجر مقدماتی که موفق نبود، من به فرماندهی جنگ رفتم. مشکل هماهنگی ارتش و سپاه دوباره به وجود آمده بود».

ادامه دارد.. .

در مرحله جدید جنگ پس از عملیات رمضان و به موازات مباحثی که درباره استراتژی جنگ صورت می‌گرفت عملیات مسلم‌بن عقیل در تاریخ 9/7/1361 در منطقه سومار انجام گرفت که هدف آن آزادسازی ارتفاعات مشرف بر شهر سومار بود.

سردار غلامعلی رشید درباره اجرای عملیات در منطقه غرب معتقد بود: «باید از گسترش در دشت خودداری کنیم؛ زیرا این مسئله توان ما را می‌گیرد و خطوط پدافند جدیدی را بر ما تحمیل خواهد کرد. علاوه بر این می‌تواند این تصور را به وجود بیاورد که ما هدف بصره را نتوانستیم تامین کنیم و به علت شکست در جنوب به منطقه غرب آمده‌ایم». ایشان در عین حال اجرای عملیات را در منطقه غرب اجتناب‌ناپذیر می‌دانست و تاکید می‌کرد باید حتما موفق شویم در غیر این صورت وضعیت ما بدتر خواهد شد. از نظر ایشان حرکت در غرب که تاکتیکی برای گرفتن زمان بود در چارچوب استراتژی کلی و تنها با تصرف ارتفاعات قابل قبول است؛ زیرا با تسلط بر ارتفاعات، دشمن نیروهایش را از جنوب به غرب خواهد کشاند و در نتیجه یکی از هدف‌های اصلی عملیات در غرب که کاهش تراکم نیروهای دشمن در جنوب است، تامین خواهد شد. بر این اساس، میزان تاثیرگذاری عملیات مسلم‌بن عقیل برای جابه‌جایی نیروهای دشمن باید بررسی شود. ولی شواهد نشان می‌دهد این عملیات در عین حالی که به لحاظ نظامی و روحی – روانی پیامدهای مثبتی داشت لکن موجب جابه‌جایی نیروهای دشمن از جنوب به غرب نشد.

در ادامه تحرکات جدید، عملیات محرم در تاریخ دهم آبان 1361 در منطقه عمومی موسیان روی ارتفاعات حمرین آغاز شد. مسئله مهم در این عملیات دستاوردهای آن بود که به آزادسازی 700 کیلومتر مربع از خاک ایران و تصرف 300 کیلومتر مربع از خاک عراق از جمله بخشی از منطقه نفتی زبیدات و چاه‌های نفتی عراق در این منطقه منجر شد. در این عملیات، عراقی‌ها از گاز شیمیایی استفاده کردند. با گزارش آن به آقای هاشمی، ایشان این اقدام عراق را «شروع حرکتی خطرناک» نامید و تاکید کرد: «عراقی‌ها هر کاری از دست‌شان برآید، انجام خواهند داد و باید برای دفاع از این سلاح خطرناک فکری بکنیم».

موفقیت در عملیات محرم و پیدایش دورنمای شهر العماره عراق از روی بلندی‌های جبال حمرین سبب گردید استراتژی جدید برای اجرای عملیات در غرب کشور با هدف جابه‌جایی نیروهای دشمن از جنوب به شمال و افزایش توان نظامی فراموش شود. چنانکه در جلسه با آقای هاشمی درباره تداوم و توسعه عملیات محرم و نیز آخرین تغییرات در سازمان رزم سپاه و استراتژی آینده جنگ بحث شد.

بنابر گزارش آقای هاشمی، روز 15 آبان شهید صیاد شیرازی در ملاقات با ایشان راجع ‌به حساسیت منطقه عملیات محرم گفت‌وگو می‌کند و تشکیل حکومت انقلابی – اسلامی در عراق و در منطقه و در شهر العماره و حلفائیه را در صورت توسعه مناطق آزاد شده، ممکن می‌داند و قرار می‌شود سریعا ادامه عملیات محرم را تعقیب کنند. شهید صیاد شیرازی در خاطرات خود درباره پیامد دو عملیات مسلم بن عقیل و محرم می‌گوید: «دورنمای دو عملیات که انجام شد، نشان می‌داد که ما می‌توانیم با توان عمده‌ای که در دست داریم، عملیاتی گسترده را طرح‌ریزی کنیم».

در واقع نطفه عملیات گسترده در منطقه جنوب که هدف‌اش تعیین سرنوشت جنگ بود، براساس نتایج دو عملیات محدود، به ویژه عملیات محرم در جبهه میانی، شکل گرفت و در جلسات ارتش و سپاه بحث و بررسی استراتژی جنگ و عملیات گسترده آغاز شد.

در مباحث جدید که به نوعی ادامه بحث‌های قبلی درباره استراتژی جنگ بود، تحت تاثیر پیروزی‌های حاصل از دو عملیات مسلم‌بن عقیل در سومار و محرم در موسیان، فرماندهی وقت سپاه بر ضرورت «تغییر در شیوه جنگ» تاکید کرد و اهداف نظامی با رویکردی استراتژیک و با هدف تعیین سرنوشت جنگ اینگونه مطرح شد:

«پیشروی به نقاط زیر جنگ را به مرحله جدیدی می‌کشاند که بتوانیم خواسته‌های خود را بر دشمن تحمیل کنیم: 1- تصرف بصره (منطقه شرق بصره) 2- تصرف منطقه العماره – علی غربی 3- زیر آتش قرار دادن بغداد».

نظر به اینکه پس از عملیات رمضان افزایش توان ضرورت یافت و اساسا با همین هدف عملیات‌های محدود طراحی شد، آقای رضایی به ضرورت تقویت توان رزمی و تناقض آن با محدودیت زمان اشاره و نتیجه‌گیری می‌کند: «در حال حاضر باید همین شیوه چند ماه قبل را عمل کنیم». سپس ایشان خطاب به اعضای جلسه می‌گوید: «شیوه جنگ ما چگونه باشد، آیا باز مثل سابق عمل کنیم یا باید شیوه جنگ را تغییر دهیم و آیا زمانش رسیده است یا نه؟».

ادامه دارد.. .

ایران پس از عملیات رمضان، به دلیل تغییر اوضاع سیاسی – نظامی، گزینه دیگری جز ادامه جنگ و کسب پیروزی نظامی نداشت. نتیجه عملیات رمضان ایران را در موقعیت دشواری قرار داد؛ زیرا برتری سیاسی – نظامی و روانی ناشی از فتح خرمشهر را از دست داد و در عین حال امتیاز مهمی در اختیار نداشت تا متکی بر آن برای اتمام جنگ اقدام نماید. در عین حال، نتیجه عملیات رمضان نشان داد پیشروی در منطقه شرق بصره و کسب پیروزی بسیار دشوار است. بعدها وفیق سامرایی نیز در تحلیل خود از عملیات رمضان و تاثیر آن بر ایران نوشت: «نبردهای اول شرق بصره در هر پنج مرحله آن، این احساس را در ایرانی‌ها به وجود آورد که باید به مناطق دیگر جبهه‌های جنگ بیندیشند تا ضمن کاهش زیان‌هایشان، نیروهای ما را در مناطق عملیاتی دیگر پراکنده سازند و شرایط لازم برای غافلگیری هم فراهم آید».

ضرورت کسب پیروزی با انتخاب منطقه جدید به سلسله مباحثی برای «تعیین استراتژی جنگ» منجر شد. در این روند، به تجزیه و تحلیل عملیات رمضان و علت ناکامی در مقایسه با مرحله قبل آن توجه شد. شهید صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، در یکی از جلسات درباره عملیات رمضان به نکاتی اشاره می‌کند که مهم است. وی می‌گوید: «ما در شروع عملیات رمضان، عملیاتی درخور جمهوری اسلامی آغاز کردیم که دشمن را کاملا متزلزل کرد، اما بعد کم‌کم عملیات ما ضعیف شد. هر چه زمان جلو می‌رفت کارمان محدودتر می‌شد. در آخر دیگر طوری شده بود که پیشنهادها روی دو مثلث دور می‌زد»(1). ایشان سپس چنین نتیجه می‌گیرد: «این نشان می‌داد که ما همچنان برای جنگ استقامت داریم و می‌خواهیم ادامه دهیم ولی توان ما و آن امکاناتی که داشتیم جوابگوی آن حرکتی که باید به هدف برسد، نیست».

در یکی دیگر از همین جلسات آقای رضایی، فرمانده وقت سپاه، با توجه به جابه‌جایی نیروهای دشمن به منطقه معتقد بود که «دیر جنبیدیم» و «باید یک هفته زودتر عمل می‌کردیم». شهید باقری، جانشین فرماندهی وقت نیروی زمینی سپاه نیز معتقد بود ما از دشمن عقب افتادیم و به گفته آقای رضایی «هر چه تلاش کردیم، نتوانستیم جبران کنیم». شهید باقری معتقد بود تردید در ادامه دادن یا توقف جنگ در نتیجه عملیات رمضان موثر بوده است.

آقای رضایی با این توضیح اضافه می‌کند که «حادثه لبنان هم موثر بود» و نتیجه می‌گیرد «باید این را خدمت امام بگوییم». بعدها آقای رضایی نتیجه عملیات رمضان را جمع‌بندی می‌کند و می‌گوید: «توان دشمن از عملیات طریق‌القدس افزایش یافت و در عملیات رمضان به ثمر نشست. ما در این زمینه نمی‌توانستیم بر دشمن غلبه کنیم ولی این موضوع را متوجه نشده بودیم. ما در عملیات رمضان در تاکتیک و مکان دشمن را غافلگیر نکردیم و در زمان جای بحث دارد! تلفات سنگین بر دشمن وارد کردیم ولی دور عملیات مانند گذشته در دست ما نبود و بعد هم به عملیات محدود روی آوردیم».

آقای رضایی ضمن تجزیه و تحلیل عملیات رمضان، برای استفاده از نتایج این عملیات در طراحی استراتژی جدید معتقد است: «چند مسئله اساسی ما به نام اصول جنگ که در تمام عملیات‌ها از آن استفاده می‌کردیم برای دشمن لو رفته است. مثلا دشمن می‌داند ما در شب حمله می‌کنیم، ما متکی به موانع طبیعی یا مصنوعی (احداث خاکریز) هستیم، ما در روز کاری از دستمان ساخته نیست، ما با تکیه بر نیروی پیاده حمله می‌کنیم؛ بنابراین باید فکر کنیم و اصول جدیدی طراحی کنیم».

در جلسه مشترک ارتش و سپاه پس از بررسی عملیات رمضان به این نتیجه رسیدند که برای تضمین موفقیت باید:

1- زمان و فرصت کافی برای طرح‌ریزی پیش‌بینی شود (حداقل دو ماه).

2- افزایش توان انجام پذیرد.

3- به تجهیزات مناسب شامل تانک، نفربر و لودر و بولدوزر توجه شود.

در حالی که با تجزیه و تحلیل عملیات رمضان ضرورت‌های نظامی از جمله تغییر در تاکتیک‌ها و انتخاب زمین مناسب برای کسب پیروزی نظامی پیگیری می‌شد، ضرورت‌های سیاسی برای اجرای عملیات و کسب پیروزی، روند تصمیم‌گیری را تشدید و تسریع می‌کرد. با توجه به اینکه هدف کلی جنگ تنبیه متجاوز و سقوط صدام بود در سلسله مباحثی که برای پاسخ دادن به استراتژی جنگ و تعیین سرنوشت آن انجام شد این موضوع روشن شد که منطقه جنوب از نظر سیاسی و استراتژیک حائز اهمیت است و می‌تواند اهداف جنگ را تامین کند به ویژه اینکه اگر بتوانیم بصره را تصرف کنیم، تاثیر سیاسی آن فوق‌العاده خواهد بود. در عین حال، برای افزایش توان و کسب زمان، می‌توان برخی عملیات‌های محدود در سایر مناطق به ویژه در منطقه غرب انجام داد تا تمرکز دشمن در منطقه جنوب از میان برود.

بنابراین، هرگونه اقدام و تلاش در سایر مناطق در خدمت هدف کلی جنگ در منطقه جنوب طراحی و پیش‌بینی می‌شد تا این نتایج حاصل شود: زمان لازم در اختیار نیروی خودی قرار گیرد تا توانش افزایش یابد و به کیفیت آموزش افزوده شود؛ عملیات در منطقه غرب خطوط پدافند گسترده‌ای را بر دشمن تحمیل خواهد کرد؛ فضای جنگ حفظ می‌شود و با کسب پیروزی در این عملیات‌ها مواضع سیاسی برتری برای ایران حاصل خواهد شد. براساس یادداشت سردار غلامعلی رشید از جلسه مشترک ارتش و سپاه در قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش در غرب، استراتژی کلی ایران در جنوب و غرب به شرح زیر اعلام شد:

1- به بصره در مقایسه با سایر مناطق اولویت بیشتری داده شود.

2- در منطقه جنوب امکان تصرف بصره وجود دارد.

3- در منطقه جنوب امکان به زانو درآوردن دشمن بیشتر است و اگر در این وضعیت (با پیروزی ایران) جنگ متوقف شود به سود جمهوری اسلامی ایران است.

4- انهدام نیروهای زبده و کیفی دشمن در جنوب بیشتر ممکن است.

استراتژی جدید در جلسه شورای عالی دفاع بررسی شد و سه ماه زمان برای سازماندهی و ‌آمادگی نیروها در نظر گرفته شد. آقای هاشمی در این جلسه تاکید کرد که با توجه به وضعیت ما بهتر است خواسته‌ها و شرایط خود را بر دشمن تحمیل کنیم و جنگ را به پایان برسانیم.

آقای هاشمی در خطبه‌های نماز جمعه تهران به وضعیت دشوار جنگ و سخنان امام خمینی مبنی بر حضور مردم در جنگ به عنوان واجب کفایی (2) توجه می‌کند و بر نظر و اعلام سران سپاه و ارتش برای حضور جوانان در میدان‌های جنگ چنین تاکید کرد: «روزهای حساس و سرنوشت‌ساز آخرین حرکت مهم جنگ در پیش است». توضیحات آقای هاشمی مفهوم «تعیین سرنوشت جنگ» با عملیات سرنوشت‌ساز را شکل داد.

پاورقی:

1- اختلاف‌نظر ارتش و سپاه از مرحله سوم و چهارم عملیات رمضان تدریجا درباره موضوعات مختلف شروع شد و تا پایان جنگ ادامه داشت. حضور دائمی و تفکیک منطقه عملیاتی و ماموریت سپاه و ارتش با هدف مواضع دفاعی عراق در منطقه شرق بصره در عملیات رمضان به شکل مثلث بود. (روزشمار جنگ، جلد 20، ص231، 404 و 405).

2-امام در پاسخ به استفتاء درباره کسانی که به تحصیل علوم انسانی اشتغال دارند یا در حال انجام وظیفه و خدمت به جمهوری اسلامی مشغول‌اند برای رفتن به جبهه فرمودند: «در حال حاضر تمام افرادی که قدرت دارند به جبهه بروند، باید به مقامات مسوول مراجعه کنند و چنانچه تشخیص دادند که جبهه به آنها نیاز دارد واجب است به جبهه بروند و بر هر کار دیگری مقدم است». آقای هاشمی در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «احمدآقا آمد و راجع به نظر اخیر امام که همه و دارندگان هر شغل موظف‌اند که برای رفتن به جبهه مراجعه کنند تا اینکه «من به الکفایه» تامین شود، صحبت شد. قرار شد این نظریه کمی تعدیل شود تا مسوولان مشاغل حساس نروند». (روزنامه جمهوری اسلامی، پس از بحران 24/3/80، ص 14، خاطرات شنبه 15 آبان 61)

منبع: کتاب روند پایان جنگ - سید محمد درودیان - دفتر تحقیقات جنگ سپاه پاسداران منتشر شده

ادامه دارد.. .

اصولاً در کشور ما «تحقیق و پژوهش» در حوزه‌های مختلف از مظلومیت مضاعف نسبت به فعالیتهای تولیدی و روزمره فرهنگی، هنری و ادبی برخوردار است.

سازمانها، نهادها، مراکز، ناشران، مؤسسه‌ها و... کارهایی مناسب و در شأن و جایگاه این مقوله دنبال نمی‌کنند. اعتبارها در مراکز مربوط متناسب با فعالیتهای پژوهشی و بازخوانی عمیق اندوخته‌ها نیست. بحث «پژوهش و تحقیق» اعتبار و وجهه مناسب را به‌دست نیاورده است. آنچه به عنوان «پژوهش و تحقیق» از آن نام برده می‌شود اغلب سطح آشکار و نمایان پدیده‌ها و موفقیتهاست و ابعاد و زوایای موضوعات را در خود جای نداده است.

در حال حاضر به ندرت می‌توان آثاری کاملاً منطبق با معیارها و مؤلفه‌های پژوهشی و قابل اعتماد را نام برد، زیرا اغلب این آثار دارای نقاط ضعف یا نادیده است،. به هر حال ضرورت پرداختن به امر پژوهش و تحقیق در تمامی حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی، سیاسی و... از امهات بلاانکار است و بدون آن هر امر تولیدی و خلاقه ابتر،‌ ناقص و ناکارآمد خواهد بود.

به اشاره می‌گذریم که در حوزه ادبیات امروز ما، اندیشمندان و صاحب‌نظران چند اثر مناسب و مطلوب که دارای رتبه و ویژگی کامل و به‌سامان باشد سراغ دارند که با تکیه به آن، غنا و بی‌نیازی را در آن موضوعات معرفی نمایند؟ گرچه انبوه و کیفیت آثار فرهنگی، ادبی و هنری در کشور ما از قدمت و صلابت لازم برخوردار هستند اما ورود نسل امروز به این حوزه‌ها با تغییر رویکرد نه‌چندان به‌سامان همراه شده و متأسفانه نوع کارهای امروزی نشانگر عدم پرداختن و سرمایه‌گذاری لازم در این مقوله‌های تأثیرگذار است. همگان در جوامع مختلف معتقدند تا در گذشته‌ها و دستاوردهای خود بررسی و ارزیابی لازم صورت ندهند کارهای جدید نمی‌تواند از پشتوانه لازم در جنبه‌های مختلف بهره‌مند شود.

کار خلاقه آن نیست که بر داشته‌ها چشم ببندیم یا انکار کنیم و آن‌گاه چون قلم در دستهای ماست آن را به سلیقه و خواست خود به تلاطم و حرکت خودمدارانه واداریم. گویا امروز برخی خود را بی‌نیاز از دانستن اندوخته‌های گران‌سنگ و پیشینه‌های بی‌بدیل می‌دانند و باور کرده‌اند که سبک و سیاق نو بدون توجه به گذشته‌هاست.

برای آنان مهم آن است که کار، شکل نو و غیرتکراری پیدا کند غافل از آن‌که شکل بدیع نیز دارای ویژگیهای کاملاً علمی، منطقی و پشتوانه‌های محکم است زیرا که بدون آن، هر کار تولیدی در این وادی، خلاقه، زیبا و تأثیرگذار نخواهد شد. کارهای انتزاعی و مقطّع، پیکره واحدی را نمایش نخواهند داد و ترکیب و جامعیت محتوا و شکل را در خود نخواهند داشت. ظرف و مظروف متناسب و هم‌شأن زیباست. تصویرها و عکسهای بریده و قطعه‌قطعه شده، اصالت خود را در گذر زمان از دست می‌دهند و ناگزیر استمرار هدف و راه را بریده و بدشکل خواهند کرد.

امروز در حوزه ادبیات دفاع مقدس نیز اوضاع پژوهش‌های نظامی، سیاسی و یا ادبی، فرهنگی دچار نوسانها و فراز و فرودهای بسیاری است. سالهای اخیر شاهد نزول کارهای پژوهشی در موضوع سیاسی- نظامی- در کم و کیف- بوده‌ایم در حالی که سالهای قبل از آن تراکم کارهای کمی و کیفی این موضوع، اشتیاق و باورها را در وسعت کارهای آینده نوید می‌داد.

ادبیات و هنر نیز دارای نوسانهای بسیار متغیری بوده است. گرچه در سالهای قبل حوزه پژوهشی ادبیات دفاع مقدس مورد بی‌مهری وافر بود اما در این یکی دو سه ساله اخیر با همت و انگیزه‌های ستودنی برخی عزیزان کارهای امیدوارکننده‌ای عرضه شده و امیدهای فراوانی را برای آینده نوید می‌دهد. این وضعیت در حوزه هنر کاملاً جای تأسف دارد، تا جایی که شاید به‌ندرت بتوان کاری را در حوزه پژوهش و برای هنر دفاع مقدس برشمرد و آن را قابل اعتنا دانست.

این آسیب‌شناسی‌ها و عوامل فراز و فرود این حوزه از کارهای دفاع مقدس را چه سازمان یا نهادی متولی است؟ آیا صاحب‌نظران و دلسوزان این عرصه می‌توانند به آماری دقیق و قابل تکیه دست یابند؟ آیا مراکزی وظیفه اجرای این امور یا حمایت از این‌گونه فعالیتهارا برای خود قایل هستند؟ اعتبار و سرمایه‌گذاری لازم و کافی در چه برنامه‌های سالیانه یا چشم‌انداز بیست ساله دیده شده است و تولیت آن چگونه و با چه اسباب و لوازمی همراه است؟ مکانیسم این ساز و کار کجا دیده شده است تا این انگیزه‌های مقطع و تعهدهای فردی به حرکتی سازنده و هدفمند تبدیل شود؟ بگذریم که باید ابتدا به این نکته توجه کنیم که در حوزه‌های متنوع دفاع مقدس پیش و بیش از هر کار تولیدی و خلاقه، بحث پژوهش، بررسی و ارزیابی، آسیب‌ها، تهدیدها، فرصت‌ها و... شاخص‌ترین نشانه عملکردها و تجربیات پیشین برای تدوین و اجرای برنامه‌های امروزی و هدفمند برای آینده است.

امروزه مطمئن هستیم که آنچه نظام ما را در جهان سرافراز کرده است، عزت و اعتبار دوران دفاع مقدس است. جنبه‌های مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... دوران دفاع مقدس نگین درخشان جغرافی، تاریخ، سیاست و فرهنگ ماست که پرچم عزتمندی را برافراشته است. به بیراهه نرویم و با تحلیل‌های نه‌چندان منطقی به ردیف کردن عوامل و انگیزه‌های دیگر نپردازیم. نشانه‌های ارزشی و حماسی آن دوران چیزی نیست که بتوان بر آن پرده‌های فراموشی و نسیان زد تا عمق مسایل فرهنگی و اجتماعی آن نادیده گرفته شود.

آن‌که باور ندارد می‌تواند سری به حوادث اخیر لبنان بزند و دفاع مقدس 33 روزه اسلامی و حزب‌الله را بررسی کند تا مشاهده کند نام لبنان و آوازه سرافرازی او که در تمامی صفحات رسانه‌های جهان نورافشانی می‌کند از چه منشأ و سرچشمه‌ای آغاز شده و راه را در آینده جهان باز خواهد کرد. امروز تحلیلگران جهان در پس پرده مقاومت لبنان، جنبه‌های ارزشی و حماسی را در مؤلفه‌های باور و اعتقادات اسلامی نیروهای بی‌نظیر حزب‌الله بررسی و کنکاش می‌کنند.

آنان به عظمت این رویکرد و عملکرد واقفند، اما ما با ذکر و مرور خاطرات و پیروزی‌ها دل خوش داشته‌ایم بدون آن‌که آن را به صورت تئوریزه و مباحث نظری و منطبق بر تجربه‌های علمی و عملی استوار کنیم و آن را به عنوان مباحث علمی دانشگاهی و حوزوی تدوین و ارائه کنیم. آن‌قدر جامعیت و تنوع در زوایای دفاع مقدس وجود دارد که هیچ شناگری خود را به ساحل آن نخواهد رساند.

توانستن منشأ خواستن است و خواستن منشأ انگیزه وتأمل و اندیشه را در خود دارد. باورها و اعتقادات صحیح در کنار تدبیر و عمل شایسته چنان خواهد شد که گروهی با نام حزب‌الله در مقابل شیطانهای بزرگ و کوچک امروزی و مسلط بر دنیای پرفریب. باید در جنبه‌های پیدا و پنهان دفاع مقدس با طرح سؤالات و ابهامات متنوع اندیشه ‌کرد و تأمل نمود.

دانش امروز ما شاید کافی نباشد اما همین دانش و تحلیل موجود خواهد توانست حوزه‌های ناگشوده را بر روی ما بگشاید و توسعه علم و عمل را باعث شود. قابلیتها و استعدادها در حوزه‌های پژوهش و تحقیق کم نیستند، آنان را باور کنیم و فرصت اندیشه‌سازی را برای آنان فراهم آوریم.

ما نباید بار گرانی را بر دوش نسلهای آینده قرار دهیم تا در کویر منابع دست و پا زنند و از داشته‌ها به برداشتهای خود برسند. اگر امروز منابع و مراجع مورد نیاز فردا را فراهم آوریم مسلماً کار خلاقه و مطلوب زودتر حاصل می‌شود و حاکمیت اسلام و روح مقاومت و عزت اسلامی را در پهنه این جهان تشنه با ابزار و امکانات مورد نیاز فراهم می‌آوریم، ریشه محکم و تنه تناور درخت امروز ما می‌تواند سایبان گسترده‌تر و محصول عظیم‌تر و طراوت و تازگی بیشتر را به همراه داشته باشد. بدانیم که ساز و کار این روند و ضرورت آن با شعار و اقدامات زودگذر فراهم نمی‌شود.

همت صاحب‌نظران، اعتبار کافی، جایگاه و شأن لازم، تصدی و تولیت شایسته، تواضع توأم با مدیریت مناسب، انعطاف و مدارا، صبر و شکیبایی و سرانجام اعتقاد به این راه از لوازم ضروری رسیدن به این هدف مقدس است و عناوین و اقدامات عجولانه راه به جایی نخواهد برد. تنها شایستگان و دلسوزان مجرب و صاحب‌ اندیشه بر این مدار به کمال می‌رسند و غیراهل، از بین‌برنده زمان و زمام خواهند شد.

منبع: همشهری آنلاین

در ماه‌های آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج خود رسید. آمریکایی‌ها عملاً و به‌طور مستقیم وارد صحنه شدند. فرانسوی‌های هواپیماهای پیشرفته‌ی سوپراتاندار و میراژ 2000 را در اختیار عراق گذاشتند. روس‌ها مدرن‌ترین هواپیماهای جنگنده و دورپرواز و بلندپرواز را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلار را به بین‌النهرین جاری کردند. آلمانی‌ها مواد لازم را برای ساخت سلاح‌های شیمیایی در اختیار عراق می‌گذاشتند. عراق به‌طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه‌ها را بمباران شیمیایی می‌کرد. مجامع بین‌المللی، با سکوت خود این جنایات را تأیید می‌کردند. امام از همه‌ی این امور مطلع شدند و پس از کسب گزارش‌های مختلف به این نتیجه رسیدند که قطعنامه‌ی 598 را بپذیرند، هرچند که این کار به منزله‌ی نوشیدن جام زهر بود.

گرچه ایران با فشارهای شدید قطعنامه را پذیرفت، ولی ایالات متحده و رژیم بعث عراق بازنده‌ی جنگ بودند. ایران اولاً در طول جنگ و تحت شرایط بسیار سخت اصل نه شرقی و نه غربی و حمایت از مستضعفین جهان را به اثبات رسانید و دشمنان و طراحان جنگ تحمیلی علیه ایران نه تنها نتوانستند انقلاب اسلامی ایران را نابود کنند، حتی به کمترین خواسته‌ی خود، یعنی لغو قرارداد 1975 الجزایر هم نرسیدند. دستاوردهای جنگ در کلام امام خمینی ـ که در خصوص پذیرش قعطنامه‌ی 598 آمده به شرح زیر است:

«در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره‌ی خون‌ها و شهادت‌ها و ایثارها چه شد؟ اینها یقیناً از عوالم غیب و از فسلفه‌ی شهادت بی‌خبرند و نمی‌دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است، حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه وارد نمی‌سازد و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان، فاصله‌ی طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است».

البته فهم سخنان رهبری الهی چون امام خمینی که به‌دنبال حیات طیبه و رستگاری ابدی برای امت اسلامی است برای تحلیل‌گران و نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل دشوار است و اینجاست که به‌خوبی می‌توانیم ناتوانایی نظریات موجود روابط بین‌الملل را در تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دریابیم.

پذیرش قطعنامه‌ی 598 و تصمیم امام بر اساس تشخیص مصلحت که در همین پیام آمده است، ما را با اصل دیگری از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران آشنایی می‌سازد. حفظ ام‌القرای جهان اسلام اصل اساسی دیگر در پذیرش قطعنامه‌ی 598 است؛ ولی این اصل موجب گردید امت اسلامی از دستاوردهای مبارزه و شهادت محروم گردد که به‌زعم حضرت امام، که آشنا به عوالم غیب و فلسفه‌ی شهادت، از زهر کشنده‌تر است.

راستی کدام یک از مکاتب روابط بین‌الملل می‌تواند این جهت‌گیری را در سیاست خارجی تحلیل نماید. آیا آرمانگرایان، واقع‌گرایان نوواقع‌گرایان طرفداران نظریه‌ی اجتماعی روابط بین‌الملل و یا طرفداران مکتب انگلیسی روابط بین‌الملل می‌توانند به تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طی این سال‌ها بپردازند؟ بی‌تردید تمامی آنها در فهم آن عاجزند. آیا مکاتبی که از درون دولت‌های رفاه بیرون آمده‌اند می‌توانند سیاست خارجی دولت اسلامی که آبادی دنیا و آخرت مردم را هم‌زمان دنبال می‌کند تحلیل نمایند؟ آنچه از بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی تا اینجا به‌دست آمده آن است که منافع ملی معنای متفاوتی دارد و با مفهوم غربی آن تفاوتی آشکار دارد.

پی نوشت:

1. . روزنامه‌ی اطلاعات، 15/9/1358، ص 11

2. . همان، 17/9/1358، ص 12

3. . همان، 1/10/1358، ص 12

4. . همان، 8/10/1358، ص 12

5. . همان، 18/12/1358، ص 1

6. . همان، 17/1/1359

7. . همان، 19/1/1359

8. . همان، 18/1/1359

9. . همان، 17/4/1359

10. . همان، 6/6/1359

11. .Tareq Azize, Iraq-Iran conflict Questions and Discussions, (London: third World centrefor Research and Publishing, 1981) p. 76

12. به نقل از علی‌اکبر ولایتی «تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران»، ص 44

13. . روزنامه‌ی اطلاعات، 6/7/1359

14. . همان، 15/7/1359

15. . همان، 20/7/1359

16. . حسین اردستانی، جنگ عراق و ایران رویارویی استراتژی‌ها، دوره‌ی عالی جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران 1378، ص 87

17. . همان، ص 89

18. . روزنامه‌ی اطلاعات، 2/12/1359

19. . همان، 11/12/1359

20. . همان، 9/1/1360

21. . همان، 11/1/1360، ص 11

22. . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1380، ص 99

23. . همان، ص 100

24. . روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، 12/7/1361، ص 1

25. . همان، 13/6/1361، ص 1

26. . به نقل از همان، 15/7/1361، ص 12

27. . محمد درودیان، آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ اول، تهران 1376، ص

28. . مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، از خونین شهر تا خرمشهر، چاپ دوم، تهران 1373، ص 186

29. . ولایتی، پیشین، صص 204-205

30. . روزنامه‌ی اطلاعات، 14/9/1365، ص 1

31. . همان، 17/8/1365، ص 3

32. . ولایتی، پیشین، ص 209

33. . روزنامه‌ی اطلاعات، 18/9/1365، ص 16

34. . همان، 24/8/1365، ص 16

35. . به نقل از همان، 1/9/1365، ص 16

36. . همان، 16/9/1365، ص 6

37. . همان، 27/8/1365، ص 16

38. . جیمز بیل، «تحلیلی بر روند نزدیک شدن آمریکا به ایران» ترجمه‌ی ابراهیم متقی، در: نه شرقی و نه غربی، ص 166

39. . مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، روزشمار جنگ ایران و عراق، جلد چهل و چهارم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران 1380، ص 39

40. . همان

41. . روزنامه‌ی اطلاعات، 8/12/1365، ص 16

42. . ولایتی ، پیشین، صص 253-255

43. . همان، ص 261

44. . همان، ص 265

45. . همان، ص 268

46. . روزنامه‌ی اطلاعات، 30/1/1366، ص 2

47. . اردستانی، پیشین، ص 170

48. . روزنامه‌ی کیهان، 3/8/1362، ص 20

49. . همان، 5/8/1366، ص 20

50. . اردستانی، پیشین، ص 171

51. . ولایتی، پیشین، صص 277 ـ 278

52. . به نقل از ولایتی، پیشین، صص 281-282

توقع دیگر این است که ما قطعنامه را کلاً رد کنیم یا بپذیریم. نکته‌ی منفی آن این است که می‌گوید به محض شروع مذاکره و پیش از شناسایی متجاوز و محاکمه‌ی آن، آتش‌بس اعلام شود و ما این بند را قبول نداریم. بند مربوط به معرفی متجاوز می‌تواند به‌عنوان تنها کلید حل مسئله به شمار آید و این نکته‌ی مثبتی است، اما باید پیش از اعلام آتش‌بس انجام شود. ما به آمریکا سوء‌ظن داریم و می‌دانیم به محض اعلام آتش‌بس، آنان در عمل صادق نخواهند بود. بنابراین، ما نمی‌توانیم چنین مخاطره‌ای را بپذیریم. ما می‌گوییم اول متجاوز معرفی شود و بعد راه برای حل مسائل جدید هموار خواهد شد. معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت، از همین اقدام آغاز خواهد شد. اگر این جابه‌جایی در بند 6 انجام شود، راه هموار خواهد شد».

از آنجا که جمهوری اسلامی در موقعیت برتر در جنگ قرار داشت به‌دنبال شرایط بهتر بود، ولی به نظر می‌رسید قدرت‌های بزرگ نمی‌خواستند بیش از این به ایران امتیاز بدهند. با توجه به بند 10 اجرای قطعنامه که راه را برای اقدام شورا علیه کشوری که قطعنامه را نپذیرد باز گذاشته بود، آمریکا دبیر کل را تحت فشار گذاشته بود تا ایران را به عنوان طرفی که قطعنامه را نمی‌پذیرد معرفی کند.

جمهوری اسلامی ایران هم همواره بعد از تصویب قطعنامه تلاش نموده‌است با مذاکره و انعطاف درخصوص اجرای قطعنامه‌ی 598 برخورد نماید و حتی در سوم مارس 1988 آقای محلاتی، سفیر و نماینده‌ی دائمی جمهوری اسلامی ایران، در ملاقات با رئیس وقت شورای امنیت، آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای اجرای قطعنامه‌ی 598 اعلام می‌نماید.

از طرف دیگر ایالات متحده به همراه شرکای غربی و عربی خود، تلاش فراوانی آغاز نمود تا جمهوری اسلامی ایران قطعنامه را بپذیرد و خود نیز عملاً وارد صحنه‌ی جنگ شد. نیروهای آمریکایی در فروردین سال 1366 در حمایت مستقیم، آشکار و عملی از رژیم عراق در یک طرح هماهنگ به موازاتِ حمله‌ی عراق به جزیره‌ی فاو، مواضع رزمندگان اسلام را زیر آتش گرفتند و قبل از آن، تأسیسات نفتی ایران را در خلیج فارس مورد حمله قراردادند و دو سکوی نفتی را زیر آتش گرفتند.

در مردادماه سال 1366 ناوگان ضربتی آمریکا به 24 فروند رسید. در تاریخ 31 شهریور 1366 بالگردهای آمریکایی در حضور واینبر، وزیر دفاع آمریکا، کشتی ایران ایر را منهدم کردند. در 28 مهرماه 1366 آمریکایی‌ها به سکوهای نفتی رشادت و رسالت حمله بردند. این در حالی بود که آمریکا به بهانه‌ی حفاظت از نفت‌کش‌ها و امنیت انرژی با 41 فروند کشتی جنگی و 24 هزار سرباز وارد خلیج فارس شده بود که به‌زعم کسینجر آمریکا عملاً به جنگ کشیده شده بود؛ لذا عملاً استراتژی بی‌طرفی را زیر پا گذاشت و فشار بر ایران را مضاعف نمود.

آمریکا در همین زمان اعلام کرد که واردات از ایران ممنوع است. ایالات متحده به بهانه‌ی حمله‌ی ایران به کشتی‌های تجاری و عدم احترام به قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس، علاوه بر ممنوعیت خرید نفت از ایران، صدور 14 نوع کالاهای ساخت آمریکا که قابلیت استفاده‌های نظامی را نیز دارد به ایران ممنوع کرد.

در ادامه‌ی فشارهای آمریکا به ایران پس از عملیات والفجر ده، آمریکا به بهانه‌ی برخورد رزمناو «ساموئل رابرتز» با مین که در تاریخ 25 فروردین 1367 صورت گرفت، یک اقدام نظامی احتمالی را نوید دادند.

هم‌زمان با حمله‌ی نظامی عراق به فاو، سکوهای نفتی رشادت، سلمان، مبارک و ناوهای ایرانی سهند و جوشن مورد حمله‌ی آمریکا قرار گرفتند و رزمناو سبلان به وسیله‌ی آمریکایی‌ها بمباران شد.

اوج اقدامات خصمانه‌ی آمریکا علیه ایران، حمله به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 31/4/1367 بود. ناو آمریکایی وینسنس که به آب‌های ایران تجاوز کرده بود، با شلیک دو موشک 290 نفر از مسافران هواپیما را به شهادت رسانید.

ادمه دارد.. .

جنگ ایران و عراق بعد از ماجرای مک فارلین

به دنبال ناکامی‌های آمریکا در تسلیم جمهوری اسلامی ایران از طریق مذاکره و استراتژی هویج، جهت‌گیری سیاست خارجی آمریکا در جنگ ایران و عراق به فشار فزاینده بر ایران و استفاده از استراتژی چماق مبدل شد. وزیر خارجه‌ی آمریکا ابتدا در تاریخ 24/7/1365 اعلام کرده بود که در صورت پیروزی ایران در جنگ، آمریکا دخالت نظامی خواهد کرد. روز بعد نیز مورفی، مدیر کل وزارت امور خارجه‌ی آمریکا در خاورمیانه، تأکید کرد که در جنگ ایران و عراق برنده و بازنده‌ای نخواهد داشت.

در تاریخ 18/8/1365 رئیس سازمان سیا از دولت آمریکا خواست تا بر حجم کمک‌هایش به رژیم عراق بیفزاید. به گفته‌ی وی سقوط صدام موجب شد که کویت بر لب پرتگاه بایستد و نیروهای ایران خود را به مرزهای عربستان برسانند. وی هشدار داد که پیروزی ایران در جنگ، قیمت نفت را به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش خواهد داد و بنیادگرایی اسلامی دامن کشورهای مصر، مراکش، اندونزی و سرتاسر جهان را نیز خواهد گرفت.

باز هم به دنبال پیروزی‌های رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ رونالد ریگان طی اعلامیه‌ای بیان داشت:

«دولت ایران تاکنون به گونه‌ای تأسف‌بار کلیه‌ی تلاش‌هایی را که برای تشویق این کشور به منطق خویشتنداری در سیاست جنگی‌اش انجام می‌شود رد کرده است. این جنگ منافع استراتژیک آمریکا و همچنین ثبات و امنیت کشورهای دوست ما در منطقه را تهدید می‌کند. ما همچنان مصمم هستیم از توانایی‌های دفاعی دوستانمان در منطقه حمایت کنیم و اخیراً بخشی از نیروهای دریایی خود را در خلیج فارس برای تأکید به این تعهد منتقل کردیم و مصمم هستیم صدور آزاد نفت از طریق تنگه‌ی هرمز را تضمین نماییم».

ریگان در این بیانیه، پایان یافتن فوری جنگ تحمیلی را خواستار شد و به‌منظور رفع نقیصه‌ی تلاش‌های نافرجام گذشته برای به سازش کشاندن ایران، از وزیر خارجه‌ی خود جرج شولتز خواست تا رهبری تلاش‌های بین‌المللی را که برای کشاندن ایران به میز مذاکره انجام می‌شود در دست گیرد. ریگان در بیانیه‌ی خود با حمایت از پیشنهاد عراق برای خاتمه‌ی جنگ، ممانعت از ارسال هرگونه سلاح به ایران را مورد تأیید قرار داد.

ایالات متحده‌ی آمریکا از طرف دیگر برای خاتمه‌ی آبرومندانه‌ی جنگ ایران و عراق با کمک دیگر اعضای شورای امنیت، قطعنامه‌ی 598 را به‌تصویب رسانید. در این قطعنامه، که در 29 تیر 1366 به تصویب رسید، از آغاز و ادامه‌ی این جنگ، ابراز تأسف شده است. شورای امنیت همچنین از بمباران مراکز کاملاً غیرنظامی، حمله به کشتی‌های بی‌طرف و هواپیماهای غیرنظامی، نقض مقررات بین‌المللی، نوع دوستی و سایر قوانین مربوط به درگیری‌های مسلح، به‌ویژه استفاده از سلاح‌های شیمیایی که مغایر با تعهدات مندرج در پروتکل 1925 ژنو است، اظهار تأسف کرد و درخواست نمود:

1ـ آتش بس را رعایت نمایند؛

2ـ بدون تأخیر آزادی اسرا انجام گیرد؛

3ـ از کشورهای دیگر خواسته شد بیشترین خودداری و احتراز از هرگونه اقدامی که احتمالاً به تشنج بیشتر و گسترش مناقشه منجر می‌شود مبذول دارند؛

4ـ از دبیر کل تقاضا می‌شود که در مشورت با ایران و عراق موضوع و مسئولیت بروز جنگ را بررسی نمایند».

این قطعنامه برای اولین بار با جنگ، برخورد جدّی و بنیانی نموده است و در آن از آغاز و ادامه‌ی منازعه ابراز تأسف شده، به لزوم حصول راه حل جامع عادلانه و شرافتمندانه بین ایران و عراق تأکید گردیده و در بند 6 قسمت اجرایی آن، شورا گروهی را برای تحقیق و تفحص درباره‌ی نقض صلح معین نموده است:

عراقی‌ها که در وضعیت مناسبی در جنگ نبودند قطعنامه را پذیرفتند، ولی جمهوری اسلامی ایران به دلیل ابهاماتی که در قطعنامه وجود داشت نه آن را رد کرد و نه آن را پذیرفت. مبانی استدلالی جمهوری اسلامی ایران را حجةالاسلام هاشمی رفسنجانی، سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، به این شرح بیان کرده است.

«پیش از این به علت جهت‌گیری‌های ناعادلانه‌ی قطعنامه‌های شورای امنیت، ما این قطعنامه را نمی‌پذیرفتیم؛ اما در این قطعنامه نکات مثبتی دیدیم که حاضر شدیم پیرامون آن مذاکره کنیم. جمهوری اسلامی ایران قطعنامه‌ی 598 را به طور کلی رد نکرده است. چون در آن، جای بحث می‌بیند.

ادمه دارد.. .

رونالد ریگان بعد از چند روز سکوت در یک سخنرانی تلویزیونی درخصوص رابطه با ایران گفت:

«انقلاب ایران در خاورمیانه و جهان حقیقتی است انکارناپذیر و تلاش‌های صلح در خاورمیانه بدون حضور ایران نافرجام خواهد بود... در طول روند مذاکرات سرّی خود، من اجازه دادم مقادیر کوچک و ناچیزی سلاح‌های دفاعی و لوازم یدکی برای سیستم‌های دفاعی ایران به این کشور فرستاده شود. هدف من این بود که تهران را راضی کنیم که مذاکره‌کنندگان ما با اجازه‌ی من عمل می‌کنند مبنی بر اینکه آمریکا آماده است که روابط جدیدی را جایگزین خصومت میان ما کند. این محموله‌ی کوچک اگر روی هم جمع می‌شد می‌توانست در یک هواپیمای باری جا شود و تمامی محموله نمی‌تواند در نتیجه‌ی جنگ ایران و عراق اثر گذارد یا در موازنه‌ی نظامی میان دو کشور تغییری ایجاد کند. افرادی که ما با آنها در تماس بودیم خطرات قابل ملاحظه‌ای را پذیرا شده بودند و لازم بود به وسیله‌ای به آنها علامت دهیم که اگر به مذاکرات ادامه دهند و آن را گسترش دهند ما قصدی خیرخواهانه و جدی داریم... .

ما به پیشرفت‌هایی نیز نائل شدیم؛ از زمانی که تماس‌های دولت آمریکا با ایران آغاز شد هیچ‌گونه شاهد و مدرکی مبنی بر دخالت دولت ایران در فعالیت‌های تروریستی علیه آمریکا دیده نشده است. گروگان‌ها به وطن بازگشتند و ما از تلاش ایران در گذشته و حال در این رابطه استقبال می‌کنیم؛ لیکن ممکن است پرسیده شود چرا رابطه با ایران برای آمریکا مهم است؟ ایران در یکی از حساس‌ترین مناطق جغرافیایی جهان قرار گرفته است. این کشور بین شوروی و آب‌های گرم اقیانوس هند قرار دارد. جغرافیا توضیح می‌دهد چرا شوروی برای تسلط به افغانستان ارتش به این کشور فرستاده است و اگر بتواند به ایران و پاکستان نیز می‌فرستد. گذشته از موقعیت جغرافیایی و ذخایر نفتی ایران برای سلامت درازمدت اقتصاد جهانی مهم هستند. در واقع ما عدم توافق‌های شدید و مستمری داشته‌ایم که تاکنون نیز ادامه یافته‌اند. در تهران ملاقاتی ترتیب داده شد؛ من در آن زمان از رابرت مک فارلین، مشاور امنیت ملی سابق خود، خواستم این مأموریت سرّی را بپذیرد و دستورات لازم را نیز به وی دادم. از او خواستم به ایران برود و مذاکرات را آغاز کند و اهداف اصلی ما و موارد اختلاف را روشن سازد. چهار روز مذاکره انجام شد و با هیئت آمریکایی بدرفتاری نشد... . یک اتهام دیگر این است که در جنگ خلیج [فارس] به طرف ایران متمایل شده‌ایم؛ این نیز بی‌اساس است. ما مداوماً خشونت را از هر دو طرف محکوم کرده‌ایم و مستمراً خواستار مذاکره و حل مسئله به شکلی که تمامیت ارضی هر دو کشور را تضمین کند بوده‌ایم. تماس ما با دولت ایران به معنی تغییر در موضع‌گیری ما و حمایت از یک طرف در مقابل دیگری نبوده است؛ این عمل یک اقدام دیپلماتیک برای نیل به نوعی نفوذ و دسترسی به ایران و همچنین عراق و پایان دادن آبرومندانه به درگیری خونین بوده است. این به نفع تمامی جناح‌ها در منطقه‌ی خلیج فارس است که این جنگ را هرچه زودتر پایان دهند».

درواقع خطر پیروزی ایران در جنگ، آمریکا را وادار ساخت از طریق سیاست هویج بحران را در کنترل خود گیرد. پیروزی ایران، فاجعه‌ی بزرگی برای سیاست خارجی آمریکا بود که البته این سیاست با هوشمندی نخبگان سیاسی ایران عقیم ماند. مک فارلین، مشاور امنیتی سابق ریاست جمهوری آمریکا، اذعان کرد که در قضاوت خود درباره‌ی کوشش برای ارتباط با ایران اشتباه فاحش کرده است. وی که تحمل این رسوایی و فشارهای مختلف را نداشت با خوردن 20 تا 30 کپسول والیوم دست به خودکشی زد و روانه‌ی بیمارستان شد. برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت کارتر، گفت به نظر وی در جریان تلاش محرمانه‌ی ریگان برای نزدیکی با ایران و معامله‌ی تسلیحاتیِ بحث‌برانگیز بین دولت آمریکا و تهران، سر آمریکا کلاه رفته است و افزود مشکل است بتوان گفت اقدام ریگان موجب افزایش ثبات در خاورمیانه گردیده و یا نفوذ آمریکا را در منطقه بهبود بخشیده است. مدتی بعد ریگان هم اعتراف کرد که در اجرای سیاست نزدیکی به ایران، اشتباهاتی رخ داده است. لاری اسپیکز، سخنگوی کاخ سفید، نیز با توجه به این ناکامی اعلام کرد آمریکا هیچ سلاح دیگری به ایران ارسال نخواهد کرد و از دیگر کشورها خواسته است که از ارسال تسلیحات به ایران خودداری کنند.

گروه تحقیق کنگره‌ی آمریکا در این زمینه بیان می‌دارد:

«در این ابتکار هیچ نتیجه و سودمندی مشخصی برای دولت آمریکا ایجاد نشد؛ در حالی که ایران موفق شد سه گروگان را با سه نفر دیگر تعویض کند. از سوی دیگر، فروش 2004 عدد موشک تاو (Towmissile) و در حدود 200 قطعه‌ی حیاتی از موشک هاوک (Havakmissile) به ایران و همچنین ایجاد یک صندوق غیرقانونی برای کمک به نیروهای کنترا در نیکاراگوا و همچنین سایر فعالیت‌های پنهانی دیگر که توسط این گروه انجام شد، منافع قابل توجهی را برای گروه حکیم ـ سکورد در پی داشت. این منافع متعلق به ملت و مالیات‌دهندگان آمریکایی بوده است»

بدین ترتیب بار دیگر نظام جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود نه بر اساس رئالیسم، بلکه بر اساس الگوی اسلامی روابط بین‌الملل عمل نمود و عزت، شرف و استقلال خود را فدای رابطه با دشمنان خود نکرد و دشمنانی را که با نگاه به نیازمندی‌های مادی ایران استقلال و ارزش‌های انقلابی را نشانه رفته بودند، مأیوس کرد.

ادمه دارد.. .

ماجرای مک فارلین

آمریکا برای آزادی گروگان‌های خود در لبنان در ازای فروش تسلیحاتی محدود به ایران تلاش می‌کرد. در کنار این هدف محدود، هدف درازمدت و استراتژیک نزدیکی با ایران و تغییر رفتار این کشور بود. آمریکا از ترس سقوط ایران در دامن شوروی در بحبوبه‌ی فشار جنگ تلاش می‌کرد ایران را به طرف خود بکشد؛ اما جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم تمام فشارها و نیازهای خود براساس اصل نه شرقی و نه غربی نه به دامن شوروی غلتید و نه روی خوش به دولت ایالات متحده نشان داد.

به دنبال درج گزارش مخلوطی از واقعیات و اکاذیب از سفر یک هیئت آمریکایی به ایران، هفته‌نامه‌ی لبنانی «الشراع» مورخ 12/8/1365 فضایی متفاوت ایجاد کرد. پس از انتشار این گزارش، آقای هاشمی رفسنجانی با توصیه‌ی امام خمینی در مراسم 13 آبان به تشریح سفر مک فارلین و همراهانش به ایران ـ که بحران بزرگ و طولانی‌ای را برای دولت آمریکا ایجاد کرد ـ پرداخت. آقای هاشمی رفسنجانی در این مراسم گفت:

«افتخار سلاطین دنیا این است که با یکی از این سردمداران آمریکا ملاقات کنند، ولی جمهوری اسلامی ایران چون روی پای خودش ایستاده و به خدا اتکا کرده، آنقدر قدرت دارد که آنهایی که بی‌اجازه وارد ایران می‌شدند، التماس می‌کنند، خواهش می‌کنند که شفقت ما را جلب کنند و ما را به عنوان میهمانی که به مسلمانی وارد شد تحت فشار معنوی بگذارند؛ ولی جمهوری اسلامی می‌گوید نه، ما با کسی که آثار خیانتش مشهود است نمی‌توانیم مذاکره کنیم».

ایشان در ادامه به تشریح سفر مک فارلین به ایران اشاره می‌کند. به دنبال افشای ماجرای مک فارلین خبرگزاری فرانسه اعلام کرد سفر مک فارلین بخشی از یک سلسله اقدامات فوق سرّی بوده است که در ماه‌های اخیر دولت ریگان به آن توسل جسته است تا شاید باب مذاکره با تهران گشوده شود برای اینکه گروگان‌های زندانی در لبنان آزاد شوند. این اقدامات با هماهنگی کاخ سفید و به‌وسیله‌ی دریابان جان پوتین دکستر، مشاور ریگان در امور امنیت ملی و سرهنگ اولیسره نووه، معاون ویژه‌ی او در عملیات ضدتروریستی، صورت گرفته است.

درخصوص معامله‌ی اسلحه در برابر آزادی گروگان‌ها، رئیس‌جمهور وقت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آن را نفی کردند و در مصاحبه‌ای که پس از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی با خبرنگار شبکه‌ی تلویزیونی‌ای ـ بی ـ سی آمریکا به عمل آوردند، اظهار داشتند:

«من گزارش تاور را که توسط هیئت انتصابی از طرف ریگان تهیه شده بود خواندم و متوجه شدم که جریان این معاملات تسلیحاتی در میان مردم آمریکا با آنچه مورد نظر مردم ماست بسیار فرق دارد. تا آنجا که ما اطلاع داشتیم معامله‌ی تسلیحات در قبال گروگان‌ها نبود. برای سلاح‌های دریافتی پول پرداخت کردیم، اما فروشندگان این سلاح‌ها همچنین از ما درخواست کردند که از نفوذ خود برای آزادسازی گروگان‌ها استفاده کنیم و چون مخالف چنین اقدامی نبودیم و هیچ اشکالی در کمک به آزادی گروگان‌ها نمی‌دیدیم موافقت کردیم؛ بنابراین، معامله‌ی ما در قبال گروگان‌ها نبود، بلکه با پرداخت پول بود و طرف معامله هم دلالان بین‌المللی بوده‌اند».

اقدام یک‌جانبه‌ی آمریکا در ارسال اسلحه به ایران در محافل عربی و غربی اثر منفی به جا گذاشت؛ زیرا آمریکا خود همواره دیگران را از ارسال سلاح به ایران نهی می‌کرد. به گفته‌ی الکساندر هیگ، وزیر سابق امور خارجه‌ی آمریکا، احتمال ابراز تمایل جدید ایران به سوی شوروی و همچنین ضرورت تقویت جناح معتدل برای دوران پس از آیت‌الله خمینی، از علل اقدام‌های دولت ریگان بوده است.

ادمه دارد.. .

سعید رجایی خراسانی، نماینده‌ی دائم ایران در سازمان ملل، در پاسخ به این سؤال که آیا بعد از پس گرفتن همه‌ی خاک خود آتش‌بس را قبول می‌کنید؟ گفت:

«شما خود را جای ما بگذارید اگر کشورتان مورد تجاوز قرار گرفته و اشغال شده بود پس از آنکه طی دو سال فداکاری و جانبازی دشمن را از خاک خود بیرون راندید. آنگاه با تشکر خداحافظی می‌کردید؟ خیر، قطعاً شما مسائل زیادی دارید که باید با متجاوز حل کنید و اگر نتوانستید آنها را از طریق مسالمت‌آمیز حل کنید، به مبارزه‌ی خود ادامه می‌دهید تا حقوق حقه‌ی خود را به‌دست آورید».

قطعنامه‌ی 522 شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 12 مهرماه 1361 همانند قطعنامه‌ی 514 هیچ توجه به خواسته‌ی اصلی ایران مبنی بر تنبیه و شناسایی متجاوز ننمود. تنها تفاوت قطعنامه‌ی 522 با 514 آن بود که از آمادگی عراق برای همکاری در اجرای قطعنامه‌ی 514 استقبال شده بود و از ایران می‌خواست که چنین کند.

اخراج عراق از خاک ایران و آزادی خرمشهر، به‌شدت آمریکایی‌ها را نگران کرد. آمریکا نگران تحول در منطقه بود و از پیروزی ایران می‌ترسید. هیگ، وزیر خارجه‌ی وقت آمریکا، اعلام کرد که آمریکا در برابر هرگونه تغییر اساسی در منطقه‌ی خلیج فارس که ناشی از جنگ ایران و عراق باشد بی‌تفاوت نخواهد بود. به‌دنبال اعلام این استراتژی، کمک‌های حیاتی به‌عراق آغاز گردید و نام عراق از فهرست کشورهای به اصطلاح تروریست حذف شد و محدودیت‌های فروش تسلیحات به عراق لغو گردید. مشاور کمیته‌ی روابط خارجی سنای آمریکا در توضیح فروش تسلیحات آمریکا به عراق گفت:

«این عمل آمریکا به منظور تنبیه ایران و بازکردن راهی برای عراق از بن‌بست موجود است، زیرا ایران در جنگ با عراق از برتری محسوسی برخوردار است و این واقعه‌ی ناخوشایندی برای آمریکاست».

حمایت‌های آمریکا از عراق در نهایت باعث شد تا از آذرماه 1363 دو کشور روابط پنهان خود را آشکار سازند و رسماً روابط خود را از سر گرفتند.

پس از عملیات والفجر 8 و تصرف فاو، آمریکا پیروزی‌های ایران را بروفق مراد خود ندید و با منابع اطلاعاتی خود عراق را در جنگ تعذیه و تقویت کرد. از سوی دیگر، ناکامی‌های عراق و پیروزی‌های جمهوری اسلامی ایران در جنگ باعث شد که آمریکا به‌طور جدی تجدید نظر در سیاست خود را بررسی کرده و سعی کند به جمهوری اسلامی ایران یا طرف پیروز نزدیک شود. افراد اندکی در دولت آمریکا بودند که نسبت به اهمیت استراتژیک ایران تردید داشتند. به این دلیل مقامات متنفذی در دولت آمریکا متقاعد شده بودند که باید برای باز کردن کانال‌های بالقوه‌ای برای گشودن باب مذاکره با ایران تلاش کرد. از طرف دیگر، ایران به اسلحه‌ی غربی نیاز داشت، که عمدتاً این نیاز را از طریق دلالان برآورده می‌کرد و البته گاه نیز با مشکلاتی روبه‌رو بود. این جهت‌گیری در سیاست خارجی آمریکا بعد از تصرف فاو منجر به ماجرای مک فارلین شد.

ادمه دارد.. .

در برابر فشارهای بین‌المللی مبنی بر پذیرش آتش‌بس از طرف ایران، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دبیر و سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، شرایط ایران را برای خاتمه‌ی جنگ به شرح ذیل اعلام کرد:

«1ـ خروج بدون قید و شرط نیروهای عراقی از خاک ایران؛

2ـ مجازات متجاوز؛

3ـ پذیرش پیمان 1975 الجزایر که حاکمیت ایران را بر نیمی از شط‌العرب محرز کرده است».

در پی سومین سفر یاسر عرفات به تهران که خود را فرستاده‌ی سازمان کنفرانس اسلامی می‌دانست، آقای هاشمی رفسنجانی، ریاست وقت مجلس شورای اسلامی، گفت تا سربازی خارجی در خاکمان هست مذاکره نخواهیم کرد و باید متجاوز شناسایی و مجازات شود. این سخنان در برابر صحبت چند روز پیش صدام بود که گفت حاضر به صلح است، اگر ایران حقوق ملت عرب را به رسمیت بشناسد که استان خوزستان را هم دربرمی‌گرفت.

«از نیمه‌ی دوم سال 1360، رزمندگان جمهوری اسلامی ایران توانستند پس از سر و سامان دادن به نیروها، عملیات تدافعی اساسی خود را آغاز کنند. عملیات ثامن الائمه (مهرماه 1360) که منجر به شکست محاصره‌ی آبادان شد، با عملیات طریق‌القدس (8 آذر 1360) دنبال شد که منجر به آزادی شهر بستان شد. در دومین روز سال 1361، با عملیات فتح‌المبین حدود 2200 کیلومتر مربع از خاک ایران آزاد شد و خسارات فراوانی بر دشمن وارد آمد. پس از آن نیز عملیات بیت‌المقدس به آزادی خرمشهر انجامید».

با پیروزی‌های درخشان رزمندگان اسلام، شورای امنیت سازمان ملل متحد پس از 22 ماه سکوت، مسئله‌ی جنگ ایران و عراق را در دستور کار خود قرار داد. صدام حسین نیز در تاریخ 31 تیر 1361 اعلام آتش‌بس یک‌جانبه کرد و فرمان عقب‌نشینی نیروهای عراقی را در جبهه‌های غربی صادر نمود.

شورای امنیت با درخواست اردن و حمایت آمریکا، جنگ ایران و عراق را مورد بررسی قرار داد و قطعنامه‌ی شماره‌ی 514 (21 تیر 1361) را به‌تصویب رساند. در این قطعنامه باز هم هیچ اشاره‌ای به شناسایی متجاوز و تنبیه او نشده بود و تنها نسبت به مناقشه ابراز نگرانی شده ‌بود و لذا شورا‌، خواهان عقب‌نشینی به مرزهای شناخته‌شده‌ی بین‌المللی گردید. این درخواست زمانی تصویب شد که رزمندگان اسلام، بخش‌های مهمی از خاک ایران را آزاد کرده بودند.

با انجام عملیات رمضان که با موفقیت کامل همراه نبود و عملیات مسلم‌بن‌عقیل که منجر به آزادی بخش مهمی از خاک ایران و تسلط رزمندگان اسلام بر شهر مندلی عراق شد، دولت عراق از شورای امنیت درخواست تشکیل جلسه‌ای را کرد. امام خمینی در آستانه‌ی تشکیل اجلاس شورای امنیت سازمان ملل فرمودند:

«صلح‌طلبی صدام مثل صلح‌طلبی آمریکا و اسرائیل است. صلح اسلامی صلحی است که برادر می‌شوند بعد از صلح و ما طالب این صلح هستیم. ما چطور می‌توانیم بی‌قید و شرط بنشینیم و صحبت و مصالحه کنیم. اگر شورای امنیت و همه‌ی عالم بگویند، ما این صلح را نمی‌توانیم بپذیریم و هیچ عاقلی این صلح را نمی‌پذیرد».

آقای هاشمی رفسنجانی، ریاست وقت مجلس شورای اسلامی، هم گفت:

«شما حامیان صدام می‌خواهید صدام را تقویت کنید که بتواند جنگ را ادامه دهد. به سازمان ملل به‌خصوص تذکر می‌دهم شما همان سازمانی هستید که در تمامی دو سال تجاوز صدام یک‌بار به فکر جدّی خاتمه یافتن جنگ نیفتادید. آن روز که صدام تا 90 کیلومتری در عمق کشور ما وارد شده بود و آن روزی که ده شهر و 1200 روستای ما تخریب می‌شد، شما کجا بودید؟».

ادمه دارد..

هم‌زمان با تحرکات نظامی، عراقی‌ها اقدامات سیاسی و دیپلماسی را نیز آغاز کردند. سعدون حمادی، وزیر امور خارجه‌ی عراق، با ارسال پیامی به کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل، اشغال غیرقانونی جزایر سه‌گانه توسط ایران را به رسمیت شناخت و از ایران خواست به توسعه‌طلبی تهاجمی و تهدیدهای خود پایان دهد و حاکمیت و استقلال کشورهای عربی را محترم شمارد. به دنبال تیره شدن روابط ایران و عراق، جمهوری اسلامی ایران کلیه‌ی اعضای سفارت و خانواده‌هایشان را از بغداد به تهران فراخواند. پس از این؛ تحرکات نظامی عراق افزایش یافت. ارتش عراق شهر قصر شیرین و پاسگاه‌های مرزی را به توپ بست و هواپیماهایشان اطراف شهر سردشت را بمباران کردند. در ماه‌های بعد درگیری در تمامی نوار مرزی قصر شیرین کشیده شد تا آنجا که ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهریور سال 1359 در حمله به مواضع نیروهای عراقی از موشک استفاده کرد. سرانجام صدام حسین که دولتش تمامی تحرکات ماه‌های گذشته را به علت تجاوز به ایران آغاز کرده بود، در مجلس عراق حاضر شد و اعلام کرد که موافقتنامه‌ی 6 مارس 1975 الجزایر منتفی است و مجلس عراق نیز در یک جلسه‌ی فرمایشی در همان شب، موافقتنامه‌ی الجزایر را باطل اعلام نمود و به بهانه‌ی اشغال عراق، نیروهای بعث حدود 150 کیلومتر مربع از اراضی ایران را اشغال کردند و جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 با بمباران فرودگاه مهرآباد آغاز گردید. عمده‌ی دلایل عراق در توجیه لغو یک‌جانبه‌ی عهدنامه‌ی 1975 و حمله به ایران به شرح زیر بود:

1ـ نقض عهدنامه توسط ایران؛

2ـ عدم استرداد سرزمین‌هایی که به موجب عهدنامه‌ی 1975 می‌بایست به عراق بازگردانده شود؛

3ـ رفتار ناروای ایران با اعراب خوزستان؛

4ـ عدم استرداد سه جزیره‌ی عربی در خلیج فارس .

بی‌تردید هر انسان بی‌طرفی به راحتی می‌تواند به بهانه‌جویی‌های دولت عراق پی ببرد؛ لذا موارد یاد شده که دارای پشتوانه علمی و حقوقی نمی‌باشد را بهانه‌ای جهت تجاوز می‌شناسد.

در اول مهر ماه 1359 دبیر کل از شورا درخواست جلسه می‌کند. نمایندگان پانزده کشور عضو شورای امنیت به اتفاق آرا قطعنامه‌ی 479 را که به پیشنهاد مکزیک و نروژ درباره‌ی برقراری آتش‌بس بین ایران و عراق بود تصویب کردند. در این قطعنامه مصرانه از ایران و عراق خواسته می‌شود تا از هرگونه توسل به زور خودداری کرده، و اختلاف‌های خود را از راه‌های مسالمت‌آمیز و براساس اصول و عدالت و حقوق بین‌الملل حل کنند. همچنین از کلیه‌ی کشورهای دیگر خواسته شد که از هرگونه اقدامی که ممکن است موجب توسعه‌ی دامنه‌ی اختلاف‌ها و نبردها بین ایران و عراق شود خودداری کنند. شورای امنیت از دبیر کل سازمان ملل خواست تا ضمن به‌کارگیری مساعی خود برای حل اختلاف‌های ایران و عراق تا 48 ساعت گزارش اقدامات خود را به شورا تسلیم دارد.

عراق فوراً قطعنامه‌ی شورای امنیت را پذیرفت، ولی ایران اعلام کرد تا زمانی که تجاوز ادامه دارد و خاک ایران در اشغال عراق است قطعنامه را نمی‌پذیرد. علی‌رغم قطعنامه‌ی شورای امنیت شاه حسین در یک سخنرانی پشتیبانی خود را از رژیم بعث صدام حسین علیه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و از تمامی کشورهای عربی خواست دنبال‌کننده‌ی خط‌مشی وی باشند. اردن نیروهای نظامی خود را در مرز عراق مستقر ساخت تا به محض احساس نیاز وارد جنگ علیه ایران سازد. البته بعدها نیروهای خود را نیز وارد جنگ نمود. به دنبال اردن، یمن شمالی هم حمایت خود را از صدام اعلام کرد. آمریکا هم به بهانه‌ی جنگ ایران و عراق از موقعیت استفاده کرد و با ارسال رزمناو و موشک‌انداز خود به خلیج فارس آمادگی‌اش را در منطقه افزایش داد. ایالات متحده که با عراق رابطه‌ی دیپلماتیک نداشت اعلام کرد اگر عراق از آمریکا کمک بخواهد هرگونه امکانات نظامی را در اختیار آن کشور قرار خواهد داد. به دنبال آن، وزارت خارجه‌ی آمریکا حالت تعلیق فروش پنج فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ را به عراق لغو کرد و روابط تجاری دو کشور از 442 میلیون دلار، در سال 1980 به 724 میلیون دلار رسید و در سال 1981 به 1914 میلیون دلار رسید و اجازه‌ی استفاده از موتورهای ساخت آمریکا بر روی چهار ناو جنگی ایتالیا که عراق سفارش داده بود صادر شد و از طرف دیگر محدودیت قابل ملاحظه‌ای علیه ایران وضع گردید.

در چنین شرایطی که خاک ایران در اشغال ارتش عراق بود و جهان از متجاوز حمایت می‌کرد یا سکوت کرده بود، مسئولان جمهوری اسلامی ایران قطعنامه‌ی شورای امنیت را غیرقابل پذیرش دانستند. کمال خرازی، سرپرست وقت ستاد تبلیغات جنگ، با اشاره به سفر اولاف‌پالمه، نماینده‌ی کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل، به ایران تأکید کرد اگر عراق خواهان پایان جنگ است چون متجاوز است از خاک ایران خارج شود. امام خمینی در دیدار با هیئت منتخب رسیدگی به جنگ گفت:

«باید متجاوز بیرون برود و یک هیئت بین‌المللی به جنایت عراق رسیدگی کند... به حکم قرآن اگر قبیله‌ای بر قبیله‌ی دیگر تجاوز کرد بقیه باید با متجاوز بجنگند. اگر ما متجاوز هستیم ما را تأدیب کنید و اگر صدام متجاوز است او را تأدیب کنید. ما از حقوق خود دفاع می‌کنیم».

ادمه دارد.. .

X