معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451014
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

1)بعد تایید، پذیرش و همراهی کدام افتخار برای زنان فراتر از اینکه نخستین ایمان آورنده«زن» است و حمایت مالی و حمایت جانی او در هنگامه خطر و همدلی روحی او پشتوانه تحقیق آرمان های پیامبر. از همین منظر چهره های بزرگی چون فاطمه بنت اسد، سمیه و نسیه را می توان مطرح کرد.

1)بعد تایید، پذیرش و همراهی کدام افتخار برای زنان فراتر از اینکه نخستین ایمان آورنده«زن» است و حمایت مالی و حمایت جانی او در هنگامه خطر و همدلی روحی او پشتوانه تحقیق آرمان های پیامبر. از همین منظر چهره های بزرگی چون فاطمه بنت اسد، سمیه و نسیه را می توان مطرح کرد.

2)بعد تبلیغ و نشر حقایق و دفاع از حریم دین اعتصاب زنان در مکه و نشستن در سر راه حمزه، حمزه را به دفاع از پیامبر (ص) و مجازات ابوجهل کشاند. خنساء با تبلیغات خویش، طایفه بنی سلیم را مسلمان کرد، با شعر از پیامبر دفاع کرد و حتی چهار فرزندش در جنگ قادسیه به فرمان مادر به میدان رفتند و همگی به شهادت رسیدند. غزیه نیز چنین بود. تبلیغ اسلام کرد و در این راه، دست و پایش را به شتر بستند و سه روز در بیابان سوزان رها کردند و او سرافراز از این آزمون بیرون آمد.

3) حضور در صحنه رزم، امدادرسانی و مداوای مجروحان دختر گرامی پیامبر، شخصا در صحنه نبرد حضور می یابد. مرهم بر زخم های پدر و همسر می گذارد و همراه با زنان دیگر تسلای خاطر پیامبر(ص) و یاران می شود. ام زیاد، ام ایمن و نسیبه در غزوات پیامبر حضور دارند. سقایت رزمندگان می کنند. مداوا می کنند و در لحظه های خطیر، سلاح در کف می جنگند.

4) شرکت در جهاد و پذیرش شهادت ام عماره یا نسیبه پس از سقوط تل عینین در غزوه احد، همین که جان پیامبر را در خطردید به دفاع از او پرداخت. زخم ها یکی پس از دیگری بر بدن او نشست. سیزده زخم برداشت. یکی از سربازان در حال فرار از کنار پیامبر گذشت. پیامبر(ص) فرمود: میگریزی، دست کم سپر را بینداز، نسیبه سپر را برداشت یکی از دشمنان به او حمله کرد، با سپر دفاع کرد و سپس با کمک فرزندش عبدالله، او و اسبش را از پای درآوردند.

ناگهان عبدالله، خود را در تنگنا و محاصره دید. اندیشه فرار در ذهنش جوشید. مادر جلوی او را گرفت و گفت: به کجا می گریزی؟ از خدا و پیامبر مگر می توان فرار کرد؟ عبدالله بازگشت و جنگید یکی از سواران به عبدالله حمله کرد. عبدالله زخمی شد.مادر با چابکی زخمش را بست و گفت: عزیزم برخیز و جهاد را ادامه بده.

نسیه خود به آن سوار حمله کرد و چنان زخمی بر پایش زد که از آسیب فرو افتاد.پیامبر از نظاره جابکی و جهاد نسیه چنان خندان شد که دندان های آسیابش پیدا شد و به نرمی گفت: آفرین نسیه، چه خوب انتقام گرفتی. لحظه ای بعد، عبدالله به شهادت رسید.

نسیه از کنار بدن غرقه در خون عبدالله گدشت. درنگ نکرد. شمشیر او در فضا می چرخید. وقتی چشمش به کمانی افتاد که یکی از یاران فراری پیامبر بر زمین انداخته بود، کمان را برداشت و تیراندازی را آغاز کرد. پیامبر(ص)، زخمی و خون آلود او را می ستود. پس از نبردی سخت نزد پیامبر بازگشت. یا رسول الله از خدا بخواه ما را در بهشت همراه شما قرار دهد.پیامبر (ص) همین دعا را کرد.

قمر، مادر فداکار وهب در کربلا جنگید و هانیه همسر جوان وهب در لحظه های شهادت همسر به میدان آمد و در کنار او با عمود آهنین غلام عمر سعد به شهادت رسید تا کربلای حسینی، زن شهید نیز داشته باشد. قمر پس از شهادت فرزند، سر فرزند را که به سویش پرتاب کرده بودند به سوی دشمن پرتاب کرد و گفت: ما هدیه ای را که در راه خدا داده ایم را پس نمی گیریم.

آنگاه با ستون خیمه به جنگ دشمن رفت. دو تن را کشت و به فرمان امام حسین (ع) به خیمه بازگشت. تاریخ درخشان اسلام، شناسنامه زنانی بزرگ و فرهنگ نامه ایثار و فداکاری مادران و همسرانی چنین پاکباز و از خود گذشته است.

5) روشنگری و تداوم راه شهیدان ذات النظامین، زنی شجاع است که همراه با حضرت علی (ع) در صفین حضور یافته است. گرمابخش میدان رزم است و با سخنرانی های آتشین بذر شجاعت در جانها می افشاند. پس از شهاد مولای خویش نیز دمی از پای نمی نشیند و حتی پیش روی معاویه، عدالت علی(ع) را می ستاید و عظمت او را بازگو می کند. اما درخشان ترین چهره روشنگر، صبور و رسول کربلا زینب کبری(ع) است که دوام و کمال و تمام کربلا اوست و بی او امروز نشانی از کربلا نبود.

حضور زنان در دفاع مقدس تحول شگرف و شکوهمند انقلاب اسلامی، راهی نو و زیستنی دیگر گونه فراروی انسان امروز گشود که از زیباترین جلوه های آن، حضور زنان در تمام عرصه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی است. آنان که روزهای خیزش و حرکت بزرگ مردم مسلمان را در سال 1357 به خاطر دارند، پیشتازی زنان و تأثیر وصف ناشدنی آنان هرگز فراموش نمی کنند.

در هشت سال دفاع مقدس، حماسه همراهی، همدلی، صبوری، ترغیب و برانگیختگی، ایثار و پاکبازی زنان آنچنان عظیم و ستودنی و شگفت است که بی تردید اگر این بخش به درستی و روشنی نوشته نمایانده شود، در مجموعه تاریخ ما بی بدیل و بی نظیر خواهد نمود و نمونه هایی هم اندازه صدر اسلام و همانند کربلا در آن فراوان می توان یافت. حضور شورآفرین زنان در سال های ارغوانی دفاع مقدس از چند منظر و چشم انداز قابل مطالعه است.

حضور در صحنه های نبرد با شروع جنگ، خطوط مقدم جبهه و حتی صحنه جنگ شاهد حضور زنان بود.نگارنده خود شاهد جنگیدن و شهادت دختران و زنانی در جبهه های جنوب، در خرمشهر و آبادان بوده است. زنانی که رزمندگان را تشویق می کردند و خود، گاه سلاح بر کف با دشمن می جنگیدند. برخی از این دختران و زنان برای امداد یا پستاری و مداوا به جبهه می آمدند و در همان جا به شهادت می رسیدند یا در تنگنای جبهه،سلاح به دست می گرفتند و می جنگیدند و به شهادت می رسیدند.شهید پروین حاجی شاه که بعد در هیات رمان «نخل های بی سر» اثر قاسمعلی فراست، به شهادت او پرداخته شد، از آن جمله است.اسارت برخی از خواهران در آغاز جنگ، گواه روشن دیگر بر این ادعاست. بعد دیگر این حضور،همان گونه که اشاره شد، کمک پزشکی، پرستاری و امداد در جبهه های نبرد بود.

ادمه دارد.. .

 3-3 - سیرتکاملی زنان

ادبیات دفاع مقدس حکایت سیرتکاملی انسان است. درکنارمردان دفاع مقدس که خود نماد انسان های وارسته وبه خدا پیوسته اند، زنانی هستند که با هرقدمی که مردان درنزدیک شدن به خدا برمیدارند آنها نیز پیش می روند.حکایت مادرناصردررمان"نخل های بی سر"ازاین گونه است.

درداستان"نخل های بی سر"که بیانگروقایعی ازجنگ وآزادسازی خرمشهراست مادرناصرپیوسته نگران فرزندش ناصراست که درصحنه های نبرد با دشمن برای آزاد کردن خرمشهرتلاش می کند.

مادرحتی درابتدا ازرفتن ناصربه جبهه چندان خرسند نیست. او در روزهای آغازجنگ وقتی که دو فرزندش ناصروحسین می خواهند برای مقابله با عراقی ها به دوستان همرزمشا پیوندند می گوید:

"آخه پس این همه سرباز وآژانو می خوان چه کار؟ خب اونا میرن دیگه!"

مادرناصردرشهادت اولین فرزندش که دختر خانواده است چان بیتابی می کند که همه را به گریه وا می دارد. اما پس ازچندی درآن هنگام که فرزند دومش حسین شهید می شود در پاسخ ناصرکه از مادرمی خواهد بیقراری نکند می گوید:"دیشب که گفتم: ننه فدای یه لحظه عمرامام. حسینمو در راه امام حسین(ع) دادم. دیگه هیچ نگران من نباش."(نخلهای بی سر،ص151)

اوج این سیرتکاملی درآنجا آشکارمی شود که فرزند سوم یعنی ناصرکه این همه مادرنگران او بود، شهید می شود. مادرمنتظرتلفن ناصراست. دو سه روز از قراری که ناصر برای تلفن کردن گذاشته، گذاشته است.ناگهان تلفن زنگ می زند ومادرگوشی رابرمی دارد. خرمشهر را به مادر ناصرمی دهد تا زمینه فراهم شود برای خبری که فکرمی کند برای مادرناصرتحمل ناپذیراست.

اما، مادرناصربا شنیدن خبرآزادی خرمشهرپاسخ می دهد:

"دیگه حالا ... اگه ناصرهم ... شهید بشه ... غمی ندارم."

جوابی که صالح دربرابرآن، غافلگیرمی شود وبا شگفتی سوال می کند:"چی؟"

مادراینباراستوار وبا صلابت می گوید:

می گم حالا دیگه اگرناصرهم شهید بشه غمی ندارم."

صالح با شنیدن این سخن، نمی داند چه بگوید. تنها حرفی که درپاسخ مادرناصربرزبان صالح جاری می شود این است که:

" پس ...پس ناصرهم شهید شد."(نخلهای بی سر،ص215)

واین نیست مگر، سیروسلوک عارفانه ای که زنان درطول دفاع مقدس درکنارهمسران وفرزندانشان برای رسیدن به حق می پیمودند وپس از شهادت فرزند وهمسر،آن ها نیزوظیفۀ زینب گونۀ خود را ادا می کردند.

نمونۀ دیگراین سیرتکاملی را در "کوکب خانم"مادرسه شهید درداستان"هفده به علاوۀ سه" می بینیم: درداستان"هفده به علاوۀ سه" کشمکش درونی پیرزنی که سه فرزندش درانقلاب شهید شده اند بسیارزیبا شکل گرفته وموجب شده شخصیتی واقعی جلوه کند. ازیک سو پی به مقام والای شهادت برده ازسوی دیگرخارخاراین اندیشه زبان او رابه فریاد وا می دارد که "آخه ای خدا چرا سهم من این قدرزیاد بود؟ و بخش بسیارمهم دیگری که جای آن درادبیات داستانی دفاع مقدس تا حدودی خالی است نپرداختن به آسیب پذیری زنان درجنگ است.

شاید هیچ کدام ازآسیب های جنگ به اندازۀ آسیبی که دامنگیرزنان می شود وازآن به دیگرگروه ها وشاخه های جامعه سرایت می کند نباشد."زان به عنوان گروهی که حافظ میراث فرهنگی وناقل هنجارها وارزش های انسانی به شمارمی آیند وتعادل وثبات جامعه ونظام فرهنگ پذیری وآموزشی آن با نام آنان رقم می خورد،بیشترین آسیب را ازوقوع بحران های اجتماعی چون جنگ پذیرا می شوند."الحمدالله رشادت های دلاوران دفاع مقدس اجازه نداد فجایعی که دراثرجنگ درافغانستان وبوسنی و ویتنام برسرزن آمد، درحملۀ جنگ افروزان صدمی به ایران رخ دهد.ولی متاسفانه درروزهای آغازجنگ درروستاها وشهرهای مرزی که هیچ آمادگی داشتد حملۀ ناجوانمردانۀ سربازان عراقی آسیب هایی برزنان بی دفاع آن سامان ازقبیل کشتاردست جمعی دختران وزنان ویا زنده به گورجمعی آنان، وارد کرد.

بنابراین برعهدۀ هنرمندان است که درکنارمحققین مردم شناسی به این موضوع بپردازند وبا نوشته های خود آنچنان برسرجنگ افروزا بکوبند تا شاید با دیدن وخواندن مصائبی که براثرجنگ افروزی وآدم کشی آن ها برسرزنان می آید،مستی ناشی از تجاوز وآدم کشی از سرشان بپرد وکسانی را که پیوسته دم از حقوق بشرمی زنند اما،هنگام رخداد جنایت های جنگ افروزان درخواب جهل وغفلت به سرمی برند متنبه سازد.

 پی نوشت:

1- قرآن کریم.

2- بهبهانی، سیمین. جای پا، چاپ سوم، تهران، زوار، 1362.

3- تسلیمی،علی. گزاره هایی درادبیات معاصرایران(داستان)،چاپ اول،تهران،اختران،1383

4- جنگ خاطره(میزگردبررسی ادبیات خاطره نویسی رزمندگان جنگ ایران وعراق و رزمندگان فرانسوی جنگ جهانی اول)، چاپ اول، تهران،سوره مهر، 1381.

5- حداد، حسین. داستان معاصروداستان نویسان معاصر، چاپ اول، تهران، مدرسه، 1378.

6- شجاعی، سیدمهدی.سانتاماریا(داستانهای کوتاه)، چاپ دوم، تهران، کتاب، نیسان، 1380.

7- شفیعی کدکنی،محمدرضا.هزاره آهوی کوهی،چاپ سوم، تهران، سخن،1382.

8- فراست، قاسمعلی.گلاب خانم، چاپ سوم،تهران، قدیانی، 1376.

9- فراست، قاسمعای. نخل های بی سر،چاپ اول، تهران، امیرکبیر،1367.

10- کاکایی، عبدالجبار. بررسی تطبیق موضوعات پایداری (درشعرایران وجهان)، چاپ اول، تهران، پالیزان، 1380.

11- مرتوس، جولی ای.زن،جنگ وبحران، ترجمۀ نجله خندق، چاپ اول، تهران، قصه، 83.

12- نظامی، لیلی ومجنون، تصحیح برات زنجانی، چاپ اول، تهران، دانشگاه تهران،1369.

13- نظامی، مخزن الاسرار، تصحیح وتحشیه حسن وحید دستگردی، چاپ دوم، تهران، علمی،1363.

منبع:

کتاب نامه پایداری – مجموعه مقالات اولین کنگره ادبیات پایداری – کرمان - 1384

درادبیات داستانی دفاع مقدس،زن دوشادوش مردان وارد صحنه می شود گاه پا به پای مردان می جنگد، گاه درپشت جبهه در فراهم کردن تدارکات جنگ تلاش می کند وبه طورکلی همانند بسیاری از مردان دفاع مقدس،سیرتکاملی از تبتل تا مقدمات فنا راطی می کند. برخی از جلوه های زن در ادبیات داستانی دفاع مقدس به قرارزیراست: 

3-1 - زنان آرمانی

درداستانهایی که جنبۀ آرمانی حوادث غلبه می کند،تجربه های داستان نویس نشان دهندۀ آن چیزی نیست که رخ می دهد بلکه نشانگرآن است که بایستی چنین می شد یا حاکی از آرزوی داستان نویس برای آن جنبه های آرمانی است. اما درداستان های دفاع مقدس جنبه های آرمانی به حقیقت پیوسته است.

زن درداستان های دفاع مقدس، مجسمۀ فداکاری وایثاراست. چنان که گاه ازتمام نعمت های زندگی با یک شوهرمعمولی چشم می پوشد وحتی گاه در مقابل مخالفت پدر ومادر خود ایستادگی کرده خواها ازدواج با جانبازی است که گاه دربرخی ازکارهای روزمره نیزنیازمند کمک دیگری است،مانند:"زهرا" درداستان "پرستوها" از"فریدون خلیلی".اما زهرا که پیوند ازدواج خود وآقا مرتضی راپیوند الهی می داند مصمم وجدی است، زیرا او آقای بهشتی را درخواب دیده وآقا"شال سبزرنگش" را که"هدیۀ خداست" به او داده تا به مرتضی بدهد. این"شال سبز" درپایا داستان تعبیربه نصایحی می شود که امام پس از قرائت خطبۀ عقد به آنها توصیه می کند:

"مبارک است. کارایشان برای رضای خدا بود. شما جلب رضای امام زمان(عج) را کردید.شما هم امام زمام (عج) را خوشحال کردید. با هم مهربان باشید. با هم بسازید. با هم دوست باشید. خداوند فرزندان خوبی به شما عنایت کند."(داستان معاصر،ص76)

درداستان"راز دو آینه" معصومه سال ها درجستجوی همسرمفقودش در"بیمارستان های اهواز، اندیشمک، سوسنگرد وهرشهرنزدیک به جبهه، حتی بیمارستان های غرب را تخت به تخت" جستجو می کند. به آسایشگاه جانبازان می رود، نام اسرا را در هلال احمرمرور می کند. ولی هیچ جا نشانی ازاو به دست نمی آورد. با وجود زخم زبان ها وشماتت ها، دست از تلاش برنمی دارد تا اینکه پس از سه سال،زمان بازگشت آزادگان، به امید آن که ازاسرای بی نام و نشان هم دربین آزادگان شاید کسانی باشند چندین بار به فرودگاه می رود. سرانجام یک شب همسرش را درحالی که نه زبانی برای گفتن ونه دستی برای اشاره کردن دارد، درجمع آزادگان می بیند. ذوق زده او را به گوشه ای ازسالن فرودگاه برده به اومی گوید:"من خدا نکند که نگران باشم از دست وبی زبانی تو. تو حتماً درمقابل دشمن حرفی گفته ای که ترکش کینۀ دشمن دهانت رابرده است. توحتماً به قیمت دست هایت کاری کرده ای که دشمن آن ها راازتو ستانده است.اما تودرازای این چیزهای رفتنی برای من ایمان ماندنی ات را آورده ای برای من افتخار آورده ای پس جای شرم نیست، جای افتخاراست هم برای تو در مقابل من وهم برای من در مقابل دیگران."(سانتاماریا، ص265)

درضمن تعریف کردن ها متوجه می شود شوهرش شنوایی خود را هم از دست داده است: "ببینم نکند تو حرف های مرا نمی شنوی... ببین، مرا نگاه کن با اشاره که می فهمی ببین...چرابغض کردی؟...من که دست وزبان داشتنت به چشمم نیامد ناشنوائیت غمگینم می کند؟ تو همین چشم و دل که داری برای محبت دیدن ومهرورزیدن برای من کافیست ... پس گریه نکن. بیا اشکهایت را پاک کنم نگذاراین دو آینۀ من تارشوند."(سانتاماریا، ص269)

زنان آرمانی دفاع مقدس همه جا یارویاور شوهرانشان هستند، حتی آن گاه که شوهر فکرکند سرباز زن است یا معلولیت او برای زن تحمل ناپذیر است آنچنان با ایمان، محبت خود را نسبت به او ابراز می کنند که شوهراز اندیشۀ خود پشیمان می شود. در رمان"گلاب خانم"، فرخنده همسراصغر، وقتی حدس می زند که نابینایی، شوهررااندکی نگران کرده،چنین می گوید:

"یه روز قرآن را آورد، گفت: این چیه؟ رویش دست کشیدم وگفتم: معلوم است قرآن. نمی دونستم برای چی می خواند. به گریه گفت: اصغرخیال می کنی نابیناست دلمو زده؟ گفتم: نزده؟گفت: به این قرآن بعد ازنابیناییت برام عزیزتر شدی. گفتم: نگاه مردمو چه می کنی؟ گفت: می خرم. گفتم: بی قیمت چی؟ گفت: به قیمت نگاه خدا."(گلاب خانم، ص247)

 

3-2 - زنا رزم آرا

دراین بخش، سخن از زنان دلاوری است که همپای برادران خود تفنگ به دست گرفتند و با دشمن روبرو شدند. در داستان"نخل های بی سر"خواهرناصرازاولین زنان رزمنده است که درروزهای اولیۀ که هیچ سلاحی دراختیار جوانان خرمشهری نیست درخرمشهر می ماند ودرمسجد با دوستانش، کوکتل می سازد تا شاید برادرانش با آنها بتوانند یکی دوتفنگ از سربازا عراقی غنیمت بگیرند وبا آن ها بجنگند.(ر.ک.نخل های بی سر، ص42)

درداستان" مرا به نام تو می خوانند" شخصیت اصلی داستان شیرزنی است که ظاهراً همسرش دروقایع سال42 شهید شده واکنون، بیست سال پس ازآن واقعه، یگانه فرزندش شهید می شود. زن به خون فرزند سوگند می خورد که راه او راه ادامه دهد. روز سوم شهادت فرزند است. زن- به شیوۀ تک گویی- درضمن سخن گفتن با فرزند لباس رزم او رابرتن می کند:

"همۀ لرزش دلم ازآن بود که نیایی وهمۀ بی تابی ام ازآن که مبادا گلم که غنچه رفته است گشاده برگردد، پرپرشده، جامه دریده خون به چهره دویده. آن همه دلهره ازآمدن چنین روزی بود. اما دلهره رفت وقتی که روزی اینچینین آمد ودرجایش صبوری نشست ودر کنارش استواری."(سانتاماریا، ص319)

تمام حرکاتی را که فرزند هنگام خداحافظی انجام می داد مو به مو تقلید کرده، راهی مسجد می شود. راه مسجد گل آلود است وگل هایی که به ته کفش می چسبد پوتین های فرزند رابه پای مادرسنگین وراه رفتن دشوارترمی کند، اما عکس شهدا بردرودیوارشوق او راافزون وراهش راهموارمی کند. وقتی به مسجد می رسد درمسجد بسته است. از لوله های تفنگ که از سوراخ سنگرسربیرون کرده اد می فهمد که بچه ها درسنگرند. بچه ها نیز با دیدن زن ازسنگربیرون می آیند. زن می گوید:

"سلام علی های من!خسته نباشید!همین سه نفرید یا کسی هنوزدرسنگرهست؟رضا راهم بگویید بیاید. یادتان هست می گفتید: وقتی علی آمد ماهمه با خیال راحت به خانه مب رفتیم، علی یک تنه کار ده نفررا می کرد.خوب،علی آمده است، حالا بروید یک تفنگ به من بدهید وبروید امشب نوبت پاسداری علی است."(سانتاماریا،ص 324)

ادبیات پایداری و زن

همزمان با دلاورانی که وجودشان همچون سد آهنینی کشور را از هجوم دشمن بیگانه حفظ کرد، شعرا و نویسندگان نیز برای ثبت آن وقایع به منظور رسالت خود قلم بردست گرفتند و به ثبت هنری لحظه به لحظه حقایق تلخ وشیرین هشت سال دفاع مقدس پرداختند و فصل تازه ای بردفتر شعر وادب افزودند که به جزاشعار عاشورایی که ازعمق دل وجان عاشقان دلسوخته وقایع کربلا تراوش یافته بود، در طول ادب فارسی بی نظیر بود. مهمترین دلیلی که بربی نظیری آن می توان گفت، این است که ادبیات دفاع مقدس بیان هنری عشق و ایثارگری هایی که ما به چشم خود آن ها را دیده ایم. جان دادن عاشق در راه وصال معشوق را که بارها در ادبیات غنایی خوانده بودیم اینجا به چشم خود دیدیم و حتی جسم آغشته به خونش را بردوش خود تامزارش حمل کردیم.

حکایت مجنون را از زبان نظامی خوانده بودیم که پدر برای رهایی از عشق لیلی که دامنگیر فرزند شده او را رها می کرد ولی مجنون به زبان حال می گفت:

گرچه ز شراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم

یارب تو مرا به روی لیلی هـرلحظـه بـده زیــاده میــلی

ازعمر من آنچه هست برجای بستان و به عمر او درافزای

(لیلی ومجنون،47)

و به قول شهید احمدرضا احدی ((شنیده بودی که عشق لیلی، مجنون بیچاره را آنچنان آواره کرده بود که حتی سخت ترین و موحش ترین بیابان ها را هم برای یافتن لیلی زیر پا گذاشت ولی باور نمی کردی آن عشق این قدر شدت داشته باشد که مجنون بیچاره را به این جزیره بکشاند، جزیره مجنون.)) (جنگ خاطره،136)

شرح رشادت ها و دلاوری های پهلوانانی چون رستم و شیر زنانی چون گردآفرید را که با اعتقاد راسخ برای نجات آیین وکشور خود در برابر اهریمن صفتان ایستادگی می کردند. در شاهنامه از زبان فردوسی خوانده و این گفته او را باور کرده بودیم که می گفت: ((جهان آفرین تا جهان آفرید- سواری چو رستم نیامد پدید))، اما با دیدن دلاوران این زمان که به مقابله با افراسیاب جهانخوار و گرسیوز ریاکار زمانه دست از جان شسته بودند، دیدیم که چه دلیرانی برتر از رستم در زمانه ای که ما به سر می بریم پدید آمده اند و در کنار هریک از آن ها شیر زنی ایستاده است که :

می توان در خشکسالی ها

گرد خرمن

خوشه چینش دید

می توان باکودکی برپشت

در دروزاران و آن گرمای گرم نیمه مرداد

داغ و سوزان وعرق ریزان جبینش دید

می توان در حمله غز یا تتار وترک

در ستیز دشمنان بر پشت زینش دید

(هزاره دوم آهوی کوهی، 73و74)

بخش قابل توجهی از این ادبیات بیانگر ایمان،رشادت، ایثارگری وصبوری زنانی است که گام به گام با مردان در دفاع مقدس پیش رفتند. به طور کلی همچنان که در تمام عرصه های زندگی، زن در کنار مرد ومکمل اوست در جنگ نیز نقش بسزا دارد وگاه حتی دوشادوش مردان می رزمد و به همین نسبت در ادبیات پایداری جهان وجود او نیز بازتاب یافته است.

وابتزاروف شاعر مقاومت بلغارستان در شعری که شب قبل از اعدام برای دلداری همسرش سروده است او را ادامه دهنده راه خود می داند و از همسرش می خواهد خانه را از تفکر او خالی نکند تا اوهم در خواب به دیدارش بیاید. (ر. ک. بررسی تطبیقی موضوعات پایداری، ص19)

شادورپتوفی شاعرمقاومت مجارشمشیرش را که از شادی ولذت جاری او درکنار همسرش خشنود نیست مورد خطاب قرار دهد ودربارۀ نقشی که همسرش درهنگام نیاز وطن به شاندورایفا می کند می گوید:

شادی ما عظیم است

ولذت ما بی پایان

خوشبختی ما درخشان

اما شمشیرمن هیچ راضی نیست

ای شمشیرمن!

اگر وطنم

بازوی مرا لازم دارد

زنم با دست خود، تو را به کمرم می بندد

وبه هنگام وداع می گوید:

بروید با هم وبه هم وفادار بمانید(ر.ک.بررسی تطبیقی موضوعات پایداری،ص19)

درتاریخ ادب فارسی گاه به زنانی برمی خوریم که دربرابرظلم شاهان زبان به اعتراض گشوده اند؛ مانند حکایت پیرزن وسنجردرمخزن الاسرارنظامی:

پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد ودامن سنجرگرفت

کای ملک آرزم تو کم دیده ام وز تو همه ساله ستم دیده ام

...ازملکان قوت ویاری رسد از تو به ما بی که چه خواری رسد

(مخز لاسرار،ص91)

اما گروه زیادی ازشاعران ونویسندگان نگرشی منفی نسبت به زن داشته اند یا حداکثرمنزلتی که برای زن قائل بوده اند او را به عنوان معشوق شعرخودبرگزیده اند.

ولی با رویداد دفاع مقدس وپدید آمدن ادبیات خاص آن،نقش زنان با دفاع گره می خورد وزنان نقشی جزآنچه قبلاً داشتند برعهده می گیرند،نقشی که گاه آن ها رابرتراز برخی مردان نشان می دهد:

بیا ای دوست اینجا در وطن باشی

شریک رنج وشادی های من باشی

زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند

اگر مردی در اینجا باش وز باش

(هزارۀ دوم آهوی کوهی،142)

اسوۀ زن در دوران دفاع مقدس حضرت زینب(س) است که شعله های خشمش کاخ آرزوهای ستمگران را درهم می کوبد وسخنان کوبنده اش پرده های تزویر را می درد وآن ها را روسیاه تاریخ می گرداند. صبوری حضرت زینب (س)،شاخص ترین ویژگی زن درادبیات دفاع مقدس است:

نوجوان جان سپرد ومادر او جامۀ صبرخویش چاک نکرد

پدرش اشک غم زدیده نریخت برسراز درد ورنج خاک نکرد

همسرش چهره را به پنجه نخست ناشکیبا نشد ز دوری دوست

زآن که دانسته بود کاین همه رنج پی آزادی فرشتۀ اوست

(جای پا،ص111)

دکتر محمدرضا عمرانپور، استادیار دانشگاه اراک

چکیده

مقاله حاضر کوششی است در بررسی وتحلیل چهره زن در ادبیات داستانی دفاع مقدس، به همین منظور ابتدا مختصری درباره جایگاه زن در ادبیات پایداری جهان وایران مطرح شده سپس بابررسی برخی از داستان های مربوط به دفاع مقدس شخصیت زن مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است.

در ادبیات دفاع مقدس که شرح احوال برون و درون انسان هایی است که برای حفظ شرف و حیثیت و فضایل انسانی در مقابل تجاوزگران به کرامت های انسانی به پا خاسته اند زن نقش برجسته ای دارد. در مقاله، چهار وجه گوناگون از شخصیت زن در ادبیات دفاع مقدس مطرح شده است. آنچه در ادبیات دفاع مقدس چهره زن را از نظایر آن در ادبیات پایداری جهان متمایز می کند پیروی او از حضرت زینب(س) در وقایع کربلاست. دراین راستا ایمان، ظلم ستیزی، ایثارگری وصبوری زن به نحو بسیار شایسته ای در ادبیات دفاع مقدس به نمایش گذاشته شده است. در بخش پایانی مقاله، سخن کوتاهی از آسیب شناسی ادبیات داستانی دفاع مقدس در پیوند باشخصیت زن به میان آنده است که عبارت است از نگاه اسطوره ای به زن وآسیب پذیری زن درجنگ.

 

مقدمه

قلم ها شرح رشادت وایثارگری وظلم ستیزی دلاورانی را که برای حفظ کرامت های انسانی در برابر تجاوزگران و زورگویان به پا خاسته اند، برای پاسخ گویی به آیندگان که برزمین های پر لاله می خرامند و از سرخی زمین می پرسند، به دو صورت ثبت می کنند؛ شکل اول همان ثبت تاریخی وقایع است که علم تاریخ آن را به عهده می گیرد. شکل دوم ثبت هنری وقایع است که بار آن را هنرمندان اعم از شاعران ونویسندگان ونقاشان ونمایشنامه نویسان و ... به دوش می کشند. بخشی را که قلم شاعران ونویسندگان برعهده می گیرند، ادبیات پایداری می نامند. بنابراین ادبیات پایداری، محدوده ای از آثار منظوم ومنثور را در بر می گیرد که بیانگر عاطفی و زیباشناختی مقاومت ها وایثارگری های انسانی و قومی فرد یا گروهی است که برای دفاع از حریم مادی ومعنوی خود در برابر تجاوز فرد یا گروه دیگر به پا خاسته اند.

بااین که در هر دو مکتب تاریخ وهنر موضوع واحدی، یعنی وقایع جنگ توصیف می شود، دیدگاه پیروان دو مکتب از نظر ارزشگذاری برموضوعی که به شکل مکتوب در می آورند فرق می کند. تاریخ از دیدگاه وقایع نگاری به جنگ می نگرد. در مکتب تاریخ نگاری، جنگ از هر نوعی که باشد تاریخ وظیفه خود می داند که کلیه اتفاقات مربوط به آن را ثبت کند. مورخین بدون آن که عواطف خود را در نگارش مسائل دخالت دهند مطابق اسناد موجود واخباری که از افراد معتمد می شنوند ماجراها را همانگونه که رخ داده است ثبت می کنند. تنها احساسی که ممکن است به تاریخ نویس دهد مربوط به جنبه پیروزی جنگ است که تاریخ نویسان هر دو طرف جنگ، با آب و تاب تمام از آن یاد می کنند.

اما از آنجا که زبان شاعرانه وهنرمندانه، زبان هنری و زیباشناختی وآمیخته به عواطف است وقایعی نیز که به وسیله شاعران و نویسندگان مکتوب می شود عاطفی وهنری است. برای هنرمند، تلاش و کوشش هر دو طرف جنگ ارزش یکسانی ندارد. شاعر یا نویسنده ازسخن گفتن درباره کسانی که برپا کننده جنگ هستند نفرت دارد حتی اگر وابسته به جناحی باشند که هنرمند متعلق به آن است. تاریخ نویس به نوشتن و سخن گفتن درباره تعداد کشته شدگان خودی چندان تمایلی نشان نمی دهد گرچه در راه دفاع کشته شده باشند، اما چون نگاه شاعرو نویسنده نگاه عاطفی به جنگ است وقتی از کشته شدگان در راه آزادی و دفاع سخن می گوید و می نویسد باافتخار وسربلندی به گونه ای آن ها را به تصویر می کشد که خواننده را متحول می کند.

در جنگ جزکشتن وکشته شدن چیزی حاصل نمی شود، اما برخی از کشتن ها و کشته شدن ها نسبت به برخی دیگر برتری دارد. جنگ منفور همه انسانهاست، اما کشتن و کشته شدنی که مانع ازبین رفتن فضیلت های انسانی شود ارزشمند است. غالباً آنچه از دیدگاه عاطفی گوینده یا نویسنده اهمیت دارد همین فضیلت های انسانی است که درجنگ به نمایش گذاشته می شود. در مکتب اسلام، قرآن درآیات بسیاری همانند ((وقاتلواهم حتی لاتکون فتنه))(بقره،193)، ملاک ومعیار جنگ را معین می کند. این ها همان معیارهایی است که دفاع مقدس براساس آن شروع شد و براساس آن ادامه یافت و ادبیات نشات گرفته از آن هم تابع همین ملاک ومعیارهاست. ادبیات دفاع مقدس نه ثبت تاریخ است و نه ثبت وقایع جنگ، بلکه شرح احوال درونی وبیرونی زنان ومردانی است که برای حفظ شرف و حیثیت وفضایل انسانی درمقابل تجاوزگران به کرامت های انسانی به پا خاسته اند.

مقاله حاضر کوششی است در بررسی ونمایاندن بازتابی که از "زن" و دلاوری و پاسداری او از کرامت های انسانی در ادبیات داستانی دفاع مقدس جلوه نموده است.

زنان و به خصوص مادران، همسران، خواهران و دختران شهدا، جانبازان و اسرا، نقش به سزایی در ترویج ارزش‏ها و فرهنگ روزهای آتش و خون دارند. انتشار نامه‏های خانواده رزمندگان در آن روزها، سخنرانی‏ها، مراسم یادبود و... همگی در بزرگداشت یاد آن روزها اثرگذار می‏باشند. کتاب «نامه‏های فهیمه» که پس از فوت وی چاپ شد، یکی از هزاران نمونه‏ای است که موجب تشجیع و آسودگی خیال مردان از ناحیه زنان می‏شد. در قسمتی از این نامه‏ها می‏خوانیم:

«سلام مرا از این راه دور بپذیر؛ سلامی که از سینه‏ای برمی‏خیزد که دوری تو آن را سخت تنگ کرده. سلامی که از قلب مصیبت دیده‏ام بیرون می‏آید و بر قلب مصیبت دیده‏ات می‏نشیند؛ ولی بدان که امام صادق (علیه‏السلام) فرموده است: «اگر مؤمن پاداشی را که برای مصیبت‏ها دارد، بداند، آرزو می‏کند که او را با مقارض‏ها تکه تکه کنند.... »

«غلامرضا! خیلی دلمان برایت تنگ شده، ولی چه کنیم که اسلام را بیشتر و بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که ما حسین (علیه‏السلام) را بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که عشق حسین (علیه‏السلام) قبل از عشق تو در وجودمان نقش بسته است؛ چرا که اول چیزی که در ابتدای زندگی‏ مان چشیدیم، تربت پاک حسین (علیه‏السلام) بود... .»

گذشته از این، زنان در عرصه هنر و ادبیات نیز نقش آفرین بوده‏اند. اشعار مرحومه سپیده کاشانی در سرودن حماسه رزم آوران معروف و بیاد ماندنی است. دیگران نیز همچون طاهره صفار زاده، سیمین دخت وحیدی، مهری حسینی و... در سرودن حماسه‏ها نقش به سزا داشته‏اند. مثنوی «کربلا در کربلا» از خانم مهری حسینی یکی از این نمونه‏هاست که داستان زندگی سرلشگر شهید مهدی زین‏الدین را به تصویر می‏کشد:

ای خدای جاودان لم یزل!

شرح مردان جا نگیرد در غزل

جای آرام و سکون، توفان بکار

تا بگویم از عزیزی بی قرار

تا ببویم اندکی با مثنوی

عطر عشق پاکِ مردی معنوی

داده بودی همسرت را این خبر

بر نخواهی گشت هرگز از سفر

تا نپوشی جامه‏ای از جنس نور

برنداری دست از شوق حضور

در زمینه ادبیات داستانی نیز بانوانی چون خانم راضیه تجّار، سمیرا اصلان پور، زهرا زواریان، مریم صباغ زاده، ایرانی، طاهره ایبد، مهری ماهوتی، بلقیس سلیمانی، حبیبه جعفریان و حتی زنان جوانی که در هشت سال دفاع مقدس یا به دنیا نیامده بودند و یا کودکی بیش نبوده‏اند، اکنون سراینده و نویسنده آن روزهایند، که خون، اثری در فرهنگ مردم می‏گذارد که هیچ چیزی نمی‏تواند جای آن را بگیرد. مؤسسه روایت فتح، یکی از مؤسساتی است که با قلم نوقلمانی چون فرزانه مردی (کتاب شهید حسن باقری)، مریم برادران (کتاب شهید همت)، فاطمه غفاری، نفیسه ثبات و دیگر نویسندگان و شاعران جوان، دری را گشوده است که هرگز بسته نخواهد شد. و این فرهنگ آرمان شهری است که تا کَسی با عشق وارد آن نشود، درکی از آن نخواهد داشت.

راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست  / آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

 

تهیه کننده: سید جواد سجادی

منبع : راسخون

 الف ـ پرستاری و امداد رسانی به مجروحین  

یکی از خواهرانی که خود در حماسه مقاومت خرمشهر حضور داشته است، می‏گوید: «در آن روزها خواهران دو دسته بودند، عده‏ای برای مهمات رسانی تعیین و تعدادی هم برای امدادگری راهی بیمارستان شدند. ما به بیمارستان رفتیم. پشت سر هم مجروح می‏آوردند. دست و پاها و بدن‏های پاره پاره، که در پتو و حصیر پیچیده شده بودند. اوائل جرأت نمی‏کردیم به آن‏ها دست بزنیم؛ ولی کم‏کم عادت کردیم. خواهران هر کار نیاز بود، می‏کردند، از تخلیه مجروحین و پرستاری تا کار در آشپزخانه و نگهبانی از بیمارستان. امکانات بسیار کم و مختصر بود. مجبور بودیم سِرُم‏ها را به میخ آویزان کنیم، روز به روز وضع بدتر می‏شد... آب و برق نبود و آب از شط می‏آوردیم و یا شستشو را کنار شط انجام می‏دادیم. این باعث شد که آب، عده‏ای از خواهران را تا وسط شط ببرد... که تعدادی از آن‏ها غرق شدند...»(1)

«جنگ شروع شده بود که به اتفاق چند نفر از خواهران پرستار داوطلبانه به مریوان رفتیم. یک روز خواهری را برای عمل آوردند که دستش سفید سفید شده بود. حالت غش و بیهوشی داشت و از ضعف مفرط رنج می‏برد. ما بلافاصله به مداوای او مشغول شدیم. بعد که حالش بهتر شد، و از وضعش پرس و جو کردیم، فهمیدیم این خواهر اهل شمال است. چندی پیش که عملیات شروع شده، نیمه شب به منطقه رسیده و اظهار داشته که می‏خواهم در یک مرکز درمانی در کنار پرســتاران کـار کنم. او به مدت 72 ساعت، بی آنکه چیزی بخورد، در اتاق عمل پنس‏ها را می‏شسته و دسته بندی می‏کرده است. از بس که دستش داخل آب بوده، خون به دستش نرسیده و دست کاملاً سفید شده بود. این خواهر شمالی پس از بهبودی، مجدداً در منطقه ماند و به صورت تجربی به پرستاری مجروحین جنگی پرداخت.»(2)

خواهر 18 ساله ای که خانه و کاشانه خود را رها کرده و راهی مناطق جنگی شده ، چه هدفی جز رضای خدا و حفظ اسلام می تواند داشته باشد؟ او با چه بینشی به تمامی امیال و خواسته های نفسانی خود پشت پا زده که شب ها تا صبح به پرستاری از مجروحان می پردازد؟ او در خاطرات خود می گوید :« در آبادان و بیمارستان طالقانی به عنوان امدادگر ، بیست شب به طور مرتب نخوابیده بودیم ، شب ها مجروح بیش تری می آوردند ، این کار را به خاطر عشق و علاقه می کردیم ، زمانی که بچه های مجروح را در آن حالت می دیدیم ، همه چیز را از یاد می بردیم.»

حضور زنان در نقش پرستار و پزشک در بیمارستان‏های صحرایی و پشت جبهه بسیار پررنگ بود و ما در اینجا تنها به چند نمونه کوتاه اشاره کردیم.

 

ب ـ شرکت مستقیم در عملیات‏ها  

خواهر جانباز، آمنه وهاب‏زاده چنین می‏گوید: «روز دهم جنگ، همراه سیصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم. وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند و من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود. این مدت همراه دکتر چمران بودیم و چون ایشان و همسر گرامیشان قبلاً به ما آموزش چریکی داده بودند، حتی قرار شده بود همراهشان به لبنان هم برویم. خرمشهر که سقوط کرد، ما تا پشت کشتارگاه عقب کشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج) مستقر شدیم. چون خرمشهر خالی از سکنه شده بود، از ما نیز خواستند تا شهر را ترک کنیم. ما جزء آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج می‏شدیم. بعدها در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس شرکت کردم. در والفجر یک شیمیایی شدم... هفت بار مجروح شدم. پای چپم ترکش خورده و تا به حال سه بار عمل شده و احتمالاً آخر هم قطع خواهد شد...»(3)

برادر جانباز، ایران خواه، چنین می‏گوید: «خانم فاطمه نواب صفوی، نوه شهید نواب صفوی، به عنوان دیده‏بان به طرف بهمن شیر رفته بود. او با اطلاعات مؤثر و مفیدی که از موقعیت دشمن می‏داد، در موفقیت عملیات نقش تعیین کننده‏ای را ایفا کرد. در آخرین دیدار او را در حالی دیدم که پیکر شهیدی را با خود حمل می‏کرد. معلوم شد که از یک عملیات موفق چریکی بازمی‏گردد.»(4)

خواهر نوشین نجار نیز ادامه می‏دهد: « گونی‏ها را پر از شن می‏کردیم و در نقاط حساس خرمشهر می‏چیدیم. شب‏ها روی پشت بام مسجد جامع با اسلحه ام نگهبانی می‏دادیم و هر چند ساعت یکبار پست خودمان را عوض می‏کردیم.»(5)

«در جریان خرمشهر تعدادی از خواهران واقعاً رشادت شان خیلی بیش از مردها بود. خواهر شهناز حاجی شاه، از نظر اخلاق، شجاعت ایثار و تقوا و طهارت الگوی ما بود. مردانه می‏جنگید. با وجود شدت درگیری‏ها در این چند روز، کسی تار مویی از ایشان ندید و کلامی به جز سلام نشنید. وقتی برای استراحت به عقب برمی‏گشتیم، او به سرعت مشغول آماده کردن غذا می‏شد.

شهناز حاجی شاه، سرانجام به آرزویش رسید و جلو مقرّ همیشگی‏اش مکتب قرآن، زمانی که آمده بود برای سنگرها غذا ببرد، همراه یکی از دوستانش شهناز محمدی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، به شهادت رسید و از برادرش حسین حاجی شاه که دوّم آبان 59 به این فوز نائل شد، سبقت گرفت.»(6)

زهره حسینی، دختری پانزده ساله بود، که در هفته اول جنگ پدر شهیدش را با دست خود دفن کرد و یازدهم مهر 59 نیز بدن قطعه قطعه شده برادرش علی را که در مدرسه به شهادت رسیده بود، دفن کرد. مادر شهیدان شهناز، حسین و محسن حاجی شاه، برای آنکه پیکر دخترش به دست مزدوران دشمن نیفتد، خود برای او قبر کند و او را دفن نمود.

خانم بدیعی نوعروس پانزده ساله بود. تنها چهل روز از ازدواجش می‏گذشت، وقتی جنازه شوهرش را آوردند، خودش او را کفن کرد؛ با دستان خودش، با دست‏هایی که هر کسی آن را ندارد(7)

 

ج ـ عکاسی و خبرنگاری جنگ

خانم خدامرادی یکی از خبرنگارانی است که در طول جنگ عکس‏هایی به یادماندنی تهیه کرده است. وی در این مورد می‏گوید: «اوایل انقلاب ویزیتور روزنامه اطلاعات بودم. بعد از مدتی خبرنگار شدم. اواخر شهریور 59، وقتی عراق به زادگاهم کرمانشاه حمله هوایی کرد، جهت تهیه عکس و گزارش به سمت کرمانشاه رفتم... بمباران مدرسه پسرانه‏ای را به خاک و خون کشیده بود....»(8)

 

د ـ اسارت در جنگ

فاطمه ناهیدی آن روزها دختری بیست و چهار ساله بود که پس از فارغ التحصیلی در رشته مامایی، با سفر به مناطق محروم، می‏کوشید تا در این عرصه آن چه می‏تواند، انجام دهد. در یکی از همین سفرها، در شهر بم، خبر جنگ را شنید و عازم جبهه شد. خیلی زود نام او در سیاهه اولین کسان و اولین زنانی که به اسارت عراق درآمدند، ثبت شد.9 او و هم ‏بندانش، معصومه آبادی 17 ساله، مریم بهرامی و حلیمه آزموده، 40 ماه در اسارت به سر بردند. در دوران اسارت 17 روز تمام اعتصاب غذا کردند تا آنان را از زندان سیاسی الرشید به اردوگاه‏های مخصوص اسرا ببرند. برادران اسیر هم باورشان نمی‏شد که آنان بتوانند تحمل کنند. سرمشق اسرا بودند؛ با حجابشان، کلامشان و استقامتشان.

 

پی نوشت ها :

1- خاک، خون، حماسه، مجموعه شعر دفاع مقدس، به کوشش شیرینعلی گلمرادی

2- نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، دکتر محمد رضا سنگری، ج 3

3- در جنگ طولانی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ

4- نقش زنان مسلمان در صدر اسلام.

5- نقش دفاعی زنان در جهان.

6- زنان جنگ، به کوشش سید امیر معصومی، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران

7- عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (وحدت مردمی و حضور روحانیت)، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه.

8- مثنوی کربلا در کربلا، مهری حسینی، نشر پردیسان، 1381.

تهیه کننده: سید جواد سجادی

منبع : راسخون

زنان مسلمان ایرانی با الهام از تعالیم اسلامی با شجاعت و شهامت وصف ناشدنی، در صحنه های مختلفی حتی در میدانهای رزم حضور یافتند. خواهران بسیج و سپاه خرمشهر از جمله زنانی بودند که در منطقه عملیاتی باقی ماندند و به کارهایی از جمله حفاظت از انبار مهمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، کندن سنگر، تهیه و طبخ غذا برای رزمندگان مشغول شدند. زنان غیور و شجاع ایرانی گاه با دست خالی و یا چوبدستی مزدوران بعثی را به اسارت گرفتند. یک شیرزن سوسنگردی با چوبدستی خود چند سرباز عراقی را به اسارت گفت و قهرمان دیگری تعدادی از آنان را در یک اتاق محبوس کرد و به سربازن اسلام تحویل داد. آنان در شهرهای مرزی دلیرانه مقاومت کردند گویی ترس را از یاد برده بودند و فقط به حق میندیشیدند و بس.آنان آیینه تمام نمای ایثار و فداکاری و اسطوره های شهادت و شهامت بودند، فرار از دشمن برای ایشان مفهومی نداشت و بر این عقیده بودند که تا آخرین نفس نباید پشت به دشمن کرد. شیرزنان سلحشور ایرانی خاطره مجاهدات و فداکاریهای زنان مجاهد صدر اسلام را زنده کردند آنان تا سرحد جانبازی و شهادت پیش میرفتند و آرزوی شهادت داشتند. در حالات مرحومه فهیمه بابائیانپور، همسر شهید غلامرضا صادقزاده، گفته اند که وقتی امام خمینی از فهیمه برای جاری ساختن صیقه عقد درخواست وکالت کردند، فهیمه با کلامی رسا به امام عرض کرد: جواب مثبت من مشروط است! اطرافیان با تعجب پرسیدند: چه شرطی؟ فهیمه به امام گفت: «به شرط دعای شما برای شهادت هر دوی ما در این دنیا و قبول شفاعت ما در آخرت.» همین روحیه شهادت طلبی است که امام خمینی را به پیروزی مطمئن می سازد و می فرماید: «من هر وقت بانوان محترم را می بینم که با عزم و اراده قاطع در راه هدف ما حاضر به همه طور زحمت بلکه شهادت هستند، مطمئن میشوم که این راه به پیروزی منتهی می شود.» و نیز می فرماید: «... بعضی از خانمها قسم میدهند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم من دعا میکنم که آنها ثواب شهادت را ببرند و پیروز بشوند.»

تهیه کننده: سید جواد سجادی

منبع : راسخون

از عوامل زمینه ساز مشارکت بانوان در دفاعمقدس، پیروزی انقلاب اسلامی، تأکید موازین شرعی به دفاع بانوان از ارزشهای الهی، تأثیرپذیری از اسوهةای ایثار صدر اسلام و تربیت در مکتب عاشورا میباشد. در این بخش تجلیلهای این ایثارها و شهامتها را از نظر خوانندگان میگذرانیم: شهامت بانوان در خرمشهر: یکی از مظلومانهترین جلوههای جنگ نقشی است که زنان قهرمان در شهرهای جنگی به دوش گرفتند، مناظر دردناکی آفریده شد، مادران جوانی که فرزند در آغوش، پذیرای بمب و موشک شدند و در ملکوتیترین حالات به سوی پروردگار خویش شتافتند، در حالی که مردانشان در دفاع از حریم میهن اسلامی در جبههها حضور داشتند. در آن روزهایی که دشمن پشت دیوار خرمشهر منتظر ورود بود و شهر به تدریج از ساکنان خود خالی میشد، خواهران بسیج و سپاه خرمشهر از جمله بانوانی بودند که ضمن جلوگیری از مهاجرت خانوادههایشان، خود به محافظت از انبار مهمات و رساندن آنها به رزمندگان اسلام پرداختند، محل استقرار عدهای دیگر از این زنان شجاع، مسجد جامع خرمشهر بود که از انجا برای حفر سنگر به نقاط حساس شهر اعزام میشدند. با اینکه تعداد آنها اغلب زیاد نبود، ولی دلهایشان چون دریا وسیع و چون کوه محکم و استوار بود و این شجاعت و رشادت به رزمندگان دلگرمی میداد. برخی زنان تا آخرین روز در خرمشهر باقی ماندند تا جایی که برادران با اصرار فراوان آنان را از شهر خارج کردند. آنان نه تنها با حفر سنگر و تهیه غذا برای رزمندگان و حفاظت از مهمات، ایشان را یاری میدادند بلکه گاهی با اینکه تعلیمات نظامی را در سطح ابتدایی گذرانده بودند ساعتها در خط مقدم جبهه در برابر دشمن بعثی میجنگیدند. شهامت بانوان در آبادان: با شروع تهاجم به شهر مقاوم آبادان به منظور مقابله و دفاع از این دیار و دفع تجاوز دشمن، از همان ابتدا خواهران متعهد و شجاع داوطلبانه به یاری سپاهیان و نیروهای مردمی و نظامی و انتظامی شتافته و در اموری چون احداث سنگر و تهیه مواد آتشزا و تدارک وسایل و مایحتاج رزمندگان و امداد و درمان و معالجه مجروحین مستقیماً حضوری فعال و مؤثر داشتهاند و اوج حضور حماسی و شجاعانه بانوان آبادانی پس از محاصره شهر و در تنگنا قرار دادن مردم باقیمانده در شهر، نمود چشمگیرتری دارد به نحوی که اکثری قریب به اتفاق همسران و خواهران، مادران و دختران سپاهیان و نیروهای مردمی و رزمنده، حاضر به ترک خانه و کاشانه خود و تنها گذاشتن همسر، برادران و مبارزان شهر نشده و با تقبل رنج و مشقات زندگی طاقتفرسا در شهری جنگزده، تحمل همه نوع مصایب را نموده و تا پای مجروح شدن و به شهادت رسیدن، دلاورانه مقاومت کردند و هر روز شاهد به خون خفتن عزیزانی بودند که زینبگونه آنان را تشییع و دفن نموده و به درمان و معالجه مجروحان در بیمارستانها همت گمارده بودند، در امر تدارک، تهیه خوراک و غذای رزمندگان فعال بودند و در کنار همه امور و پشتیبانیهای محورهای خطوط دفاعی در نمازهای پرصلابت و دشمنشکن شهر که تحت هیچ شرایط سخت و حاد ترک نگردید، شرکت و با حضور شکوهمند خویش روحیه سلحشوران را تقویت میکردند که آمار بالای جانبازان و شهدای زن آبادان خود مؤیدی روشن بر این ادعاست. این حضور و مشارکت تا پایان جنگ بطور مستمر ادامه داشت مگر در مواردی که به دستور فرماندهان نظامی دستور تخلیه شهر داده میشد. اسارت تعدادی از زنان خود حکایتی گویا و روشن از حضور زنان متعهد در سنگرهای پشتیبانی، امداد و درمان است که حتی حاضر به رها نمودن مجروحین نشدند. تدارکات و پشتیبانی رزمندگان: خواهران بسیجی علاوه بر آنکه در ستادهای پشتیبانی و مجروحین ایفا نمودند. بانوان درخصوص پتوشویی، لباسشویی رزمندگان، رفوی لباس و ملحفه و تعمیر پوتین در مناطق جنگی حضور دلگرمکنندهای برای حماسهآفرینان داشتند. بانوان در کانونهایی چون انجمن اسلامی. سنگرنشینان را حمایت کردند، همچنین حداقل معیشت و دارایی زینتی خویش را به رزمندگان اختصاص دادند و با برپایی جلسات روضهخوانی، برگزاری دعا و نیایش از حمایت معنوی نیز دریغ نورزیدند. مادران در هنگام شهادت فرزندان برومندشان زیباترین شعارها و مرثیههای مبارزهطلبانه را بر زبان جاری میساختند و هر بار با رویی گشادهتر آمادگی بیشتر خود را برای تقدیم دیگر فرزندانشان به پیشگاه اسلام اعلام میکردند. در پشت جبهه سنگینترین وظیفه در بیمارستانهای صحرایی و در شهرها به مجروحین و مصدومین جنگ تعلق داشت که این مسئولیت برعهده زنان فداکار بهیار و پرستار و پزشک بود. حضور فعال خواهران بسیجی در بخش تولید لباسهای ضدشیمیایی رزمندگان از دیگر جلوههای ایثار این فداکاران است. این خواهران در مراکزی که مواد خنثیکننده مواد شیمیایی بستهبندی میشد و نیز در مراکزی که لباسهای ضدشیمیایی رزمندگان چسبزنی میگردید و خود این چسبها از ترکیبهای شیمیایی عارضهدار بود، مشغول خدمت به اسلام بودند. بسیج خواهران برای مقابله با فعالیتهای ضدانقلاب و منافقین درخصوص اطلاعات و عملیات، حضور پرتحرک و چشمگیری داشتند. خواهران دانشآموز علاوه بر کمکهای به ظاهر اندک اما ارزشمند با نامههای تکاندهنده و لبریز از احساسات مذهبی و علایق درونی به مبارزان، از راه دور رزمندگان اسلام را تهییج و برای پیروزی آنان علیه کفر و ستم دعا میکردند. نقشهای تربیتی و عاطفی: بانوان ضمن محدود نگاه داشتن سطح توقعات خود در غیاب مردان تمامی مسئولیتهای پرورشی و اقتصادی خانواده را عهدهدار شدند و مشکلات ناشی از جنگ از جمله خاموشیهای بیوقفه، کمآبی، کمبود موادغذایی و گرانی را تحمل کردند و با آگاهی از شرایط، سادهزیستی و قناعت را بیش از پیش نصبالعین خود قرار داده و حال و هوای روحانی و ملکوتی جبههها را به زیباترین شکل در خانهها به نمایش گذاشتند. به رغم فضای تبلیغاتی مسموم بوقهای وابسته به استکبار و نفاق، زنان به جهانیان نشان دادند که ملت ایران قوی و دارای عزمی والا و روحیهای بالاست. نمونه دیگر از صحنهای شکوهمند ایثار بانوان، ازدواج آنان با جانبازان است. آن زن پاکدامنی که ازدواج با یک جانباز را افتخار میداند واقعاً به مقام والای انسانی رسیده و هر انسان آزادهای از این ایثار، درس اخلاص و دیانت و ولایت را فرا میگیرد. این موارد نمونة ناچیزی از خلق حماسه در جبهههای جنگ و دفاعمقدس توسط زنان میباشد.

نویسنده: بهزاد ایمنی، آرزو کرمپوریان

حضرت زهرا در همه زمینه ها، حتی در شهادت خود برای همهی زنان و مردان مسلمان الگو میباشد. این مقاله درصدد است الگوپذیری زنان و مردان را از شهادت یگانه بانوی عالم در صحنههای انقلاب و دفاع مقدس بررسی نماید. به این منظور ابتدا به طور خلاصه حضور حضرت فاطمه زهرا را در صحنه مبارزه و شهادت بررسی مینماییم و سپس الگوپذیری رزمندگان و بانوان را از ابعاد مختلف شهادت ایشان به طور جداگانه بیان میکنیم. فصل اول حضرت فاطمه زهرا در میدان جهاد و شهادت فاطمه زهرا همانگونه که در ابعاد مختلف علمی،عبادی، پرورشی و سایر فضایل انسانی و سجایای اخلاقی پیشگام بود، در مسائل سیاسی و در صحنه جنگ نیز یک انسان ممتاز و فعال به شمار میآمد! در این فصل ابتدا به مواردی از حضور حضرت زهرا در صحنه جنگ و سیاست اشاره مینماییم:

1. ابلاغ پیام شهدا با زیارت قبور آنان: این کار زهرا در واقع به گونهای ترویج و فرهنگ شهادت و تکریم مقام شهدا است.

2. فاطمه و مداوای مجروحین جنگ: حضرت فاطمه در جنگ احد حضور یافت، در تاریخ آمده است: «زنانی که از مدینه آمده بودند، چهارده نفر بودند که فاطمه یکی از آنان بود. آنان نان و آب با خود حمل میکردند و به رزمندگان میدادند و جراحاتشان را مداوا مینمودند. ملاحظه میکنیم که حضرت فاطمه ضمن حفظ قداست و تقوی، به هنگام لزوم، در کنار رزمندگان از کیان اسلام و مسلمین دفاع نموده است، هر چند این دفاع در حد پرستاری از مجروحان جنگی و مداوای آنان بوده است.

3. مبارزه تا شهادت (فاطمه در میدان سیاست). بعد از وفات پیغمبر دشمنان علی و فاطمه توانستند علی را از حق خود محروم کنند. در این هنگام حضرت زهرا با تمام توان وارد صحنه سیاست شد و با انواع راهها علیه حکومت غاصب قیام کرد، تا به شهادت رسید. از جمله آن روشها عبارتند از: الف: مخالفت درخواست بیعت برای حضرت علی، پیوسته تا چهل روز بعد از وفات پیامبر. ب: گریه سلاح مبارزاتی زهرا به صورت شبانهروزی ج: قطع رابطه با خلیفه اول و دوم، به دنبال ظلم حکومت وقت به حضرت علی و زهرا. د: وصیت زهرا به دفن شبانه او، مبارزهای منفی علیه غاصبان حکومت. همه موارد فوق، در واقع، مبارزهای سیاسی و اجتماعی است که حضرت زهرا در برابر حرکت ظالمانه حکومت وقت نسبت به امیرالمؤمنین و پیامبر انجام داد. ﻫ: مناظره با خلیفه در مسجد رسول خدا به دلیل غصب فدک حجاب کامل در میدان مبارزه حضرت فاطمه نمونهی کامل یک زن مسلمان است، اگر چه در مواضع حساس سیاسی و اجتماعی قرار میگیرد، اما این مهم، او را از حجاب و عفاف دور نمیسازد. او در ولایت امیرالمؤمنین و به یغما رفتن فدک با خلیفه غاصب و اطرافیانش به مبارزه و مناظره پرداخت ولی در عین حال از پرده حجاب و عفاف لازم بیرون نرفت. از مطالب گذشته روشن میشود که: زهرای اطهر هرگونه حضور را با ایمان و تقوی آمیخته میساخت و در راه ایمان خود نیز به شهادت رسید. شهادت، سرانجام زیبای مبارزه حضرت زهرا در حریان بیعت رفتن برای خلیفه، به سختی مجروح گردید و شهادت یافت. آری او در راه ایمان و عقیدهاش، جام شهادت را نوشید و برای تمام بانوان و آزاد مردان مسلمان، الگویی جاودانه گردید. فصل دوم: فرزندان حضرت زهرا رهروان خط سرخ شهادت در مورد الگوپذیری شیرمردان ایرانی از شهادت صدیقه کبری باید ابتدا به این مطلب اشاره کرد که اگر چه فاطمه یک زن است ولی آنچه او را مقتدا ساخته است، کمال انسنی اوست و بدین خاطر، متعلق به عالم انسانیت است، ارزشهای انسانی اختصاصی به زن یا مرد ندارد و به تبع آن اسوههای انسانی نیز همین گونهاند.

زهرا همچنان که بر زنان، تأثیر گذارده و اسوه آنان است، اسوه مردان نیز میباشد! اما الهامگیری شهدای ما از شهادت حضرت زهرای مرضیه را میتوان در دو بخش، خلاصه و بررسی نمود:

1. دفاع مقدس: که در این زمینه میتوان به چهار مورد اشاره کرد: الف: حمایت از ولایت: شهدای ما همانند حضرت زهرا که تا اخرین لحظات عمر از ولایت دفاع نمود و در آن راه شهید شد، عاشق مقام ولایت بودند و به فرمان نایب امام زمان خود(عج)، به صحنه جنگ و به استقبال شهادت رفتند. ب: درس عفت و حجاب و پاکدامنی: حضرت زهرا تا لحظه شهادت، حجاب را حفظ نمود، شهدای ما نیز، با الهام گرفتن از ایشان، حجاب را آبروی شیعه میدانستند و به همین دلیل جان خود را در این راه فدا کردند و در وصیتنامههایشان، حفظ حجاب را به خواهرانشان توصیه نمودهاند. ج: تصویه به صبر و شکیبایی: سومین مورد الگوپذیری، توصیه مادران و بازماندگان به صبر است همچنان که زهرا، این سفارش را به زینب فرمود. د: تأثیر شهادت: تأثیرپذیری شهدای ما از شهادت حضرت زهرا حتی در نحوه شهادت، نیز یده میشود. همانطور که گفتیم حضرت زهرا به خاطر جراحت سخت پهلو و بعضی جراحات دیگر به شهادت رسیدند. از نمونهها تأثیرپذیری در این زمینه شهید سید محمود اسدی را میتوان نام برد: او در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا دیده به جهان گشود، در سالروز شهادت ایشان، با رمز یا زهرا، در عملیات کربلای پنج از ناحیه پهلو به شهادت رسید. *** در جریان دفاع مقدس، عملیاتهایی نیز با رمز یا زهرا صورت گرفت که رزمندگان اسلام در آن عملیاتها، رشادتهای فراوانی از خود نشان دادند. در واقع رزمندگان ما در مبارزه با دشمن به نحوی دادخواهی مادرشان زهرا را میکردهاند و در شهادتشان به او اقتدا مینمودهاند.

2. انقلاب: جامعه ما در مبارزه با رژیم منفور شاهنشاهی با عشق به آرمانهای انقلاب وارد میدان شده و برای پیروزی آن تلاش کردهاند. آنان با همان عشق به اهل بیت و تأسی به حضرت زهرا که الهامبخش اصلی آنها بوده است ـ به میداهای نبرد حق علیه باطل رفتند تا از اسلام و انقلاب، حمایت کنند و در این راه به آرزوی بزرگ خود که درجه رفیع شهادت بود نایل گردیدند. الهام گرفتن از زهرای اطهر و شهادت او، میدان عمل خاصی را نمیطلبد بلکه در هر صحنهای بروز میکند. هر جا که دفاع از ایمان و تقوی و اسلام در میان باشد، شهادت و ایثار نیز به چشم میخورد. یکی از ابعاد مبارزه انقلابی، مبارزه برای جلوگیری از نفوذ تهاجم فرهنگی و بیحجابی بود که در این راه، افراد زیادی، به شهادت رسیدند. شهادت در راه حفظ حجاب و عفت در جامعه، میتواند نشان دهندهی الهامگیری و الگوپذیری از اسوهای کامل و همه جانبهای باشد که شهدای ما از او الهام گرفتهاند. فصل سوم: الگوپذیری بانوان ما از صدیقه کبری در صحنه مبارزه و شهادت این تأثیر را میتوان در دو بخش خلاصه نمود: 1. تلاشهای انقلابی و فعالیتهای اجتماعی: (که چهار مورد را به عنوان نمونه ذکر میکنیم) الف) تحریم تنباکو ب) نهضت مشروطه ج) کشف حجاب د) واقعه 17 شهریور: که طی آن هزاران زن به همراه کودکانشان به شهادت رسیدند. شهادت مظلومانه آن همه زن بیگناه تأثیر بسیار زیادی بر جامعه گذاشت و به مردان نیز روحیه شجاعانهای بخشید. همه موارد فوق نشان میدهد که زنان ما آمادهی شهات هستند و از هیچ چیز نمیهراسند و حتی حاضرند، پیشاپیش مردان به مبارزه دشمن بروند. 2. دفاع مقدس: از نمونههای حضور بانوان در صحنههای دفاع مقدس میتوان به موارد زیر اشاره کرد: الف) امدادرسانی مجروحان ب) حضور مستقیم در جبهه ج) تحمل سختیها و خطرات همانگونه که زهرا در همه صحنههای مبارزاتی و سیاسی خود، پیوسته با توکل به خدا تلاش مینمود و حتی از کشته شدن نمیهراسید، زنان ما نیز، هیچگاه به خاطر ترس و مسایل شخصی، صحنه را خالی نگذاردند و در واقع به خاطر حضور فعال و شهاتطلبانهی زنان در این عرصهها بود که آنان توانستند بعد از انقلاب، در عین حفظ حجاب و عفت خود، در محیطی نسبتاً سالم در اجتماع به فعالیتهای مختلف بپردازند. نتیجه: در زمینه الگوپذیری مبارزان و شهدای ما از شهادت زهرای اطهر آنچه مهمتر از همه به نظر میرسد، درس شهادتطلبی است که رزمندگن و شهدای ما چه زن و مرد، از آن بانوی بیهمتا آموختهاند و یک بعد وسیع آن، تأثیری است که مسأله شهادت حضرت زهرا بر بانوان ما داشته است. زنان ما با وجود همه محدودیتها و مشکلات خود، در صحنههای جنگ و شهادت، با حفظ حجاب و تقوی حضور یافتهاند. آنجا که ایجاب میکرد به رزمندگان اسلام، امدادرسانی کردند ـ حتی در مواقع خطر سختیها را با جان و دل خریدند و آنجا که ایجاب میکرد، جان خود را نهایت اخلاص در راه ایمان و عقیده، فدا کردند. آفریدن چنین حماسههایی، تأسی به نمونه واسوهای کامل را میطلبد که هم بر مردان (همچنان که در مقاله ذکر شد) تأثیر گذارده است و هم بر بانوان و آن الگوی شهادت و فداکاری، کسی جز فاطمه زهرا نمیباشد.

والسلام

 

فهرست منابع:

 1.تحلیل سیره فاطمه زهرا، بابازاده، علیاکبر، انتشارات انصاریان، زمستان 1374

2.ضمیمه روزنامه اطلاعات، 18/11/79

3.فاطمه زهرا، شادمانی دل پیامبر، رحمانی همدانی، احمد ـ ترجمه افتخارزاده، حسن، انتشارات بدر، بهار 75

4.ماهنامه پیام زن، آبان 76

5.ماهنامه پیام زن خرداد 79 محو جمال دوست، (دیداری دوباره با شهدای روحانی زرند کرمان)، گروهی از طلاب رزمنده کرمان، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی بهار طاهره ایرجینیا

X