معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451027
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

«شهید «روبرت لازار» به سال 1345 در تهران متولد شد. پس از ناتمام ماندن تحصیلات مدرسه، به خدمت سربازی اعزام گشته و دوران آموزشی را به مدت یک ماه و نیم در لشگر 84 لرستان گذراند.
با اتمام دوره آموزشی، وی به جبهه غرب منتقل شد و در مناطقی همچون «سومار» و «مهران» به پاسداری از کشورش پرداخت. وی در روزهای آخر خدمت سربازی به شهادت رسید. بنا به روایت برادرش، آخرین بار وی در منطقه عملیاتی «میمک» مستقر بود. فرمانده شهید «روبرت لازار» به برادرش گفته بود: به «روبرت» بگویید: بیش از چند روز به پایان خدمتش باقی نمانده و لازم نیست اینجا بماند و می‌تواند به پشت خط بازگردد. لیکن وی نپذیرفت. فرمانده شهید «روبرت لازار» نقل می‌کند که او گفته است: تا آخرین روزی که اینجا هستم، این مسلسل مال من است و نمی‌گذارم تپه به دست عراقی¬ها بیفتد. همین کار را هم کرد و بالاخره شهید شد...
بنا به روایت مادر شهید، بیسیم چی همرزم «روبرت» موقع شهادت در کنار او بوده و نقل می‌کند که روبرت آنجا تیر خورد و مرا به اسارت گرفتند. «روبرت» به او گفته بود: من تا آخرین قطره خونم با عراقی¬ها می‌جنگم.»
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

«شهید «روبرت لازار» به سال 1345 در تهران متولد شد. پس از ناتمام ماندن تحصیلات مدرسه، به خدمت سربازی اعزام گشته و دوران آموزشی را به مدت یک ماه و نیم در لشگر 84 لرستان گذراند.
با اتمام دوره آموزشی، وی به جبهه غرب منتقل شد و در مناطقی همچون «سومار» و «مهران» به پاسداری از کشورش پرداخت. وی در روزهای آخر خدمت سربازی به شهادت رسید. بنا به روایت برادرش، آخرین بار وی در منطقه عملیاتی «میمک» مستقر بود. فرمانده شهید «روبرت لازار» به برادرش گفته بود: به «روبرت» بگویید: بیش از چند روز به پایان خدمتش باقی نمانده و لازم نیست اینجا بماند و می‌تواند به پشت خط بازگردد. لیکن وی نپذیرفت. فرمانده شهید «روبرت لازار» نقل می‌کند که او گفته است: تا آخرین روزی که اینجا هستم، این مسلسل مال من است و نمی‌گذارم تپه به دست عراقی¬ها بیفتد. همین کار را هم کرد و بالاخره شهید شد...
بنا به روایت مادر شهید، بیسیم چی همرزم «روبرت» موقع شهادت در کنار او بوده و نقل می‌کند که روبرت آنجا تیر خورد و مرا به اسارت گرفتند. «روبرت» به او گفته بود: من تا آخرین قطره خونم با عراقی¬ها می‌جنگم.»
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385
 


شهید «رایموند باغرامیان» (خاتون نژاد) در تاریخ 26 تیر ماه 1342 در شهر تهران متولد گردید. در شش سالگی به اتفاق خانواده به شهرستان اصفهان نقل مکان نمود.
تحصیلات ابتدائی و راهنمایی را در مدارس ارامنه «آرمن» و «کاتارینیان» گذرانده و پس از آن در دبیرستان «ابوذر» اصفهان در رشته صنایع فلزی مشغول به تحصیل گردید. در سال 1364 به اتفاق دوستان خود، به خدمت سربازی رفت. پس از اتمام دوره آموزشی در مرکز آموزش (05) کرمان، وی به لشگر 64 ارومیه (قسمت توپخانه) پیوست. در حین خدمت، به شهرستان «پیرانشهر» اعزام و در تاریخ 29/2/1365 در منطقه «حاج عمران» بر اثر موج شدید ناشی از انفجار در زمان تک هوایی دشمن بعثی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 پیکر مطهر شهید «رایموند باغرامیان» پس از انجام مراسم مذهبی، با حضور پرشور صدها نفر از ارامنه «شاهین شهر» و «اصفهان»، در حالی که با برگزاری راهپیمایی بر علیه حکومت بعثی «صدام حسین»، دولت فلسطین اشغالی (اسرائیل) و حامیان جهانی آنان همراه بود، در فضایی از غم و اندوه در گورستان ارامنه اصفهان به خاک سپرده شد. یکی از سخنرانان در نطقی پرشور اعلام کرد: امروز، نام «رایموند» عزیزمان در کنار اسامی ارمنیانی قرار می‌گیرد که با نثار زندگی خود در راه آزادی و خوشبختی ملت ایران، باعث سربلندی و عزت جامعه ارمنی به عنوان شهروندان شریف و وظیفه شناس گشته¬اند. در این لحظه که پیکر جوان او را به خاک می‌سپاریم، امید داریم تا خون ریخته شده وی، موجبات تحکیم بیشتر روابط ارمنیان با سایر هموطنان مسلمان خویش را فراهم آورد.


منبع:

گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر-

شهید «رازمیک خاچاطوریان»، فرزند دوم خانواده کارگری «نِرسِس» و «سیرانوش» خاچاطوریان، در بهمن 1343 در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را تا کلاس چهارم در دبستان ارامنه «نائیری» سپری نمود،
اما به علت اوضاع بد اقتصادی خانواده، مجبور به ترک تحصیل گشته تا با کار خویش، از همان دوران نوجوانی، کمک حال خانواده باشد. وی به عنوان باطری ساز تا 18 سالگی در کارگاه پلاستیک سازی کار می‌کرد. با جدیت و پشتکاری که داشت به سرپرستی کارگاه گمارده شد. با معرفی خود به سازمان نظام وظیفه، وارد ارتش گردید. دوره آموزشی را در تهران گذرانده و پس از آن در نیروی هوایی به خدمتش ادامه داد. در تاریخ 1/4/1366 به جبهه ی جنوب اعزام و بعد از 8 ماه حضور در جبهه (18 ماه خدمت)، در تاریخ چهاردهم اسفند 1366 به علت واژگون شدن جیپ حامل وی در جاده اهواز-امیدیه، دچار ضربه مغزی شده و پس از یک هفته در بیمارستان اهواز به شهادت رسید. پیکر پاک شهید «رازمیک خاچاطوریان» بعد از انتقال به تهران و انجام تشریفات مذهبی با حضور جمعیت کثیری از هموطنان مسیحی و مسلمان در قطعه شهدای ارمنی جنگ تحمیلی در تهران به خاک سپرده شد.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

سرباز شهید «رافیک رشیدزاده» در پاییز سال 1337 در خانواده¬ای زحمتکش در ارومیه چشم به جهان گشود(2). وی پس از چند سال، به اتفاق خانواده در تهران سکونت گزید.
مقطع ابتدایی را در مدرسه ارامنه «ساندخت» به پایان رسانده، سپس با ادامه تحصیل در دبیرستان¬های «فردوسی» و «بهمن»، موفق به اخذ دیپلم گردید. با معرفی خود به اداره نظام وظیفه در تابستان 1360 به خدمت زیر پرچم اعزام و پس از طی دوره آموزشی، به رزمندگان لشگر 21 «حمزه» در جبهه های نبرد حق علیه باطل پیوست. شهید «رافیک رشید زاده» پس از معرفی خود به پادگان اطلاع یافت که معاف شده است، لیکن وی تصمیم گرفت که به جبهه بشتابد. وی بعد از هفت ماه خدمت دلاورانه با شهادت در عملیات «کربلای 1» در نوروز سال 1361، به ملکوت اعلی پیوست.
 پیکر پاک شهید «رافیک رشید زاده» پس از انتقال به تهران و انجام تشریفات مخصوص مذهبی در میان بدرقه صدها تن از شهروندان مسیحی و مسلمان تهران طی مراسمی در روز جمعه سیزدهم فروردین 1361 در محل قطعه شهدای ارمنی تهران به خاک سپرده شد.


منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیان، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385


شهید «آلفرد گبری» فرزند ارشد خانواده، در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه «نائیری» سپری و تا سال چهارم، در دبیرستان «سوقومونیان» به درس ادامه داد،
لیکن سرانجام تصمیم به ترک تحصیل گرفت. پس از آن نزد دایی خود به حرفه باطری سازی مشغول شد. در عین حال ورزشکار بوده و عضو «نهضت سواد آموزی» بود. او دو برادر و یک خواهر داشت. وی بدون اطلاع خانواده، خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی نمود: این همه از برادرانم به خدمت می‌روند.... دوره آموزشی را در تهران به اتمام رسانده و سپس به جبهه گیلان غرب منتقل گردید. روزی «آلفرد» در پست دیده بانی مشغول کشیک بوده و دوستان او فکر می‌کردند که او خوابیده است! بعد از نزدیک شدن، متوجه شدند که پوتین¬های او پر از خون می‌باشد... «آلفرد» بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسیده بود(1). پیکر مطهر شهید «آلفرد گبری» پس از انجام تشریفات خاص مذهبی در قطعه شهدای قبرستان ارامنه در تهران با حضور صدها نفر از دوستان و اهالی محل به خاک سپرده شد.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385


شهید «آلبرت الله دادیان»، دومین فرزند «تادِئوس» و «هاسمیک» در بهار 1345 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدارس ارامنه «آرارات» و «نائیری» گذراند.
بعد از اتمام تحصیلات راهنمایی در مجتمع تحصیلی «حضرت مریم مقدس» (انستیتو مریم)، به دنبال فراگیری حرفه فنی رفت. وی در عین حال عضو تیم فوتبال «آرارات» نیز بود. با هوش ذاتی فوق العاده ای که داشت، در کوتاه ترین زمان ممکن به مکانیک ماهری تبدیل شد، به نحوی که در تعمیرگاه شماره (1) «ب.ام.و»، مشغول به کار گردید. پس از رسیدن به سن خدمت، بلافاصله خود را به مرکز نظام وظیفه معرفی نموده و دوره آموزشی را در «عجب شیر» به پایان رساند. بعد از آن برای گذراندن دوره تکاوری به کرج منتقل گردید. لازم به ذکر است که «اِدوین شامیریان»، دیگر شهید ارمنی نیز در طی دوره تکاوری با او همراه بود. در این مدت، به منظور دیدار از خانواده، دو نوبت به مرخصی آمد. پس از اتمام دوره، وی به جبهه «سومار» اعزام گردید(1). سرانجام بعد از شش ماه خدمت، تکاور «آلبرت الله دادیان» در اثر اصابت ترکش توپ دشمن بعثی در منطقه جنگی «سومار» به شهادت رسید.

منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

شهید «آرمِن آودیسیان» در زمستان 1338 در اصفهان چشم به جهان گشود. دوران کودکی او در زادگاهش سپری گشت.

پس از آن به همراه خانواده به شهر آبادان نقل مکان نموده و در مدرسه «ادب» به تحصیل پرداخت. خانواده «آرمن» بعد از شروع جنگ تحمیلی، اجباراً در تهران سکونت گزید. «آرمن» نیز با ادامه تحصیل خود از دبیرستان ارامنه «سوقومونیان» فارغ التحصیل گردید. پس از اخذ دیپلم به اتفاق پدرش برای کار به بوشهر رفت تا این که برای انجام خدمت سربازی خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی نمود. وی ابتدا به شیراز رفته و سپس به «نفت شهر»، انتقال یافت. او در قسمت موتوری همزمان راننده آمبولانس، تانکر آب و فرمانده … بود. وی در حال انتقال مجروح به بیمارستان، به همراه دو همرزم مسلمان خود و دیگر رزمنده مجروح، به شهادت رسید. «آرمِن» چند ماه پیش از شهادت تشکیل خانواده داده بود.

منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385


دومین فرزند از یک خانواده هفت نفری مستضعف ارمنی، در فروردین سال 1342 در تهران چشم به جهان گشود.
دوره ابتدایی را در دبستانی در محله «حشمتیه» گذراند. پس از آن در مدارس «تونیان» و «سوقومونیان» به تحصیل پرداخت، لیکن به علت اوضاع بسیار وخیم مالی خانواده¬اش مجبور به ترک تحصیل گردید. او در یازده سالگی مادرش را از دست داد. پدرش «هایکاز» نیز، درمانده از همه جا، به مدت دو سال «نوریک» و برادرش را به محلی در جلفای اصفهان که در آن جا زیر نظر شورای خلیفه گری ارامنه اصفهان و جنوب، از بچه¬های بی¬سرپرست حمایت می‌شد، سپرد. بعد از ترک تحصیل، به کار در آرایشگاه، مکانیکی و تراشکاری پرداخت تا بتواند کمک خرج خانواده باشد. «نوریک» در زمان جنگ تحمیلی خود را به مرکز نظام وظیفه معرفی نموده و بعد از طی دوره آموزشی به جبهه¬های جنگ اعزام گردید. برای درک حدّ و اندازه متانت شهید «نوریک دانیلیان» کافی است ذکر گردد که ایشان در خلال دفاع قهرمانانه در دوران جنگ تحمیلی، به دفعات مورد اصابت ترکش واقع شده و یک نوبت نیز مورد عمل جراحی قرار گرفته بود. موج انفجار نیز یک بار به شدت او را زخمی نمود. او هرگز سخنی در این¬باره به اعضای خانواده¬اش نگفته بود. در جبهه، راننده آمبولانس نیز بوده و مرتباً مجروحان را از خطوط مقدم به بیمارستان¬ها انتقال می‌داد. با همین حال، «نوریک» تا پایان مدت خدمت قانونی در جبهه ماند. در سال¬های بعد از فراغت از خدمت به کار و تلاش پرداخته و تشکیل خانواده داد که حاصل آن یک دختر می‌باشد. «نوریک» بعد از اتمام دوره خدمت سربازی همواره تحت معالجه قرار داشت. در این مدت ترکش بجای مانده نزدیک به ستون فقرات را که باعث عفونت شده بود با عمل جراحی بیرون آوردند. لیکن حال عمومی او روز بروز به وخامت گرائید تا اینکه در شب ژانویه سال 2004، یعنی دهم دی ماه 1382، روح بزرگش به ملکوت اعلی پیوست. یادش گرامی و راهش مستدام باد.آمین.
شهید «نوریک دانیلیان» بدون هیچگونه تشریفاتی، با همان متانت خاص خویش در تهران به خاک سپرده شد.
منبع:گل مریم ،نوشته ی دکترآرمان بوداغیانس،نشرتسنیم حیات با همکاری نشر صریر-1385

  شهید «پایلاک آوِدیان»، فرزند «طُوماس» و «خاتون» و نوه کشیش «آرشام آراکِلیان» در اردیبهشت سال 1338 درشهر «فریدن»دراستان اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت.
وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خدمت سربازی رفت. بعد از اتمام دوره آموزشی به لشگر 77 خراسان انتقال یافت. با شروع جنگ تحمیلی و هجوم نیروهای «صدام حسین» بعثی به مرزهای مقدس جمهوری اسلامی ایران، به همراه هزاران رزمنده ارتشی و بسیجی دیگر به مناطق جنگی اعزام گردید. وی در زمره اولین گروه از شهدای نظامی ارمنی جنگ تحمیلی محسوب می‌گردد. پیکر پاک شهید «پایلاک آوِدیان» بعد از انتقال به تهران و انجام مراسم خاص مذهبی در میان بدرقه هزاران نفر از ارامنه تهران در قطعه شهدای ارمنی جنگ تحمیلی به خاک سپرده شد.
 حضرت آیت الله خامنه¬ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی (و رئیس جمهور وقت) با حضور غیر منتظره و مبارک خویش در اولین روز سال نو میلادی 1985 (عصر روز سه شنبه 11 دی 1363) در منزل شهید و گفتگو با والدین و نزدیکان وی، از شهید «پایلاک آودیان» وحضور سربازان ارمنی در جبهه های جنگ تحمیلی تقدیر نمودند.

منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر-


شهید «هراند آوانسیان» فرزند «گریگور» و «لوسیک»، در بهمن ماه سال 1343 در تهران پا به عرصه وجود گذارد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه ارامنه «تونیان» به پایان رسانده و سپس در دبیرستان «سوقومونیان» به تحصیلاتش ادامه داد.
به علت شرایط سخت مالی، از کلاس سوم دبیرستان ترک تحصیل نمود تا بتواند با درآمد حاصل از کار، کمک خرج خانواده اش باشد، لیکن با تلاش بی وقفه، سرانجام موفق به اخذ دیپلم تجربی گردید. در سال 1365 به خدمت سربازی اعزام گشته و بعد از اتمام دوره آموزشی به رزمندگان لشگر 77 خراسان در جبهه پیوست. پیش از شهادت، دو بار زخمی شده، اما این موضوع را از خانواده¬اش کتمان نموده بود. سرانجام پس از ماه¬ها نبرد دلاورانه با نیروهای دشمن بعثی در مناطق غرب و جنوب غرب، در جبهه «عین خوش» به شهادت رسید. پیکر پاک شهید «هراند آوانسیان» بعد از انتقال به تهران و انجام تشریفات مذهبی در قطعه شهدای ارمنی جنگ تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران به خاک سپرده شد. انبوهی از جمعیت در مراسم آخرین وداع با پیکر مطهر شهید حضور داشتند.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

شهید «هنریک یوسفی» فرزند چهارم خانواده زحمتکش کارگری «آرمِناک» و «مارگاریت»در اردیبهشت ماه 1345 در تهران متولد شد. دوران ابتدایی و راهنمایی تحصیلی «هنریک» با موفقیت در مدارس ارامنه «نائیری» و «تونیان» سپری گردید.
پس از آن برای کار و کمک به خانواده، وی مجبور به ترک تحصیل شده و به کار لنت¬کوبی پرداخت. هیجده ساله بود که خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی نمود.پس از طی دوره آموزشی، به عنوان سرباز پیاده لشگر 77 خراسان، در خطوط مقدم جبهه¬های جنگ تحمیلی حضور یافته و بعد از 13 ماه خدمت، در دوم بهمن ماه 1364 در «هویزه» به شهادت رسید. پیکر مطهّر شهید «هنریک یوسفی» پس از انتقال به تهران و انجام تشریفات خاص مذهبی در میان حزن و اندوه انبوهی از مردم در قطعه شهدای ارمنی جنگ تحمیلی در تهران به خاک سپرده شد. گفتنی است که «سِرژیک» و «ژُرژیک»، دو برادر دیگر شهید والامقام نیز در جبهه¬های دوران دفاع مقدس حضور داشته اند.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385


شهید «هراچ طوروسیان»،چهارمین فرزند «آرامائیس» و«آنوش» در سال 1348 در تهران متولد شد. دوره پیش دبستانی و ابتدایی را تا کلاس سوم، در مدرسه ارامنه «تونیان» گذراند. دو سال دیگر ابتدایی را نیز در دبستان «نائیری» سپری نمود.
بعد از آن ترک تحصیل کرده و نزد پدرش به کار مشغول گردید. در عین حال در سال های نوجوانی و جوانی به طور جدی به امور فرهنگی- ورزشی از قبیل بازی در گروه تئاتر، کوهنوردی و جودو پرداخت. وی عضو فعال «انجمن مردمی ارامنه» بود. او به دوستان و آشنایان می‌گفت: انجمن، خانه دوم من است . «هراچ» در زمان فرا رسیدن سن خدمت زیر پرچم داوطلبانه خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی کرد: مادر جان، خودم را معرفی کردم. می‌خواهم بروم سربازی. دوره آموزشی را در تهران به پایان رساند. پس از آن ابتدا به «گیلان غرب» و بعد از مدتی، به «سومار» منتقل گردید. لازم به ذکر است که شهید گرانقدر جزء تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده و تکاوری را برای خود، افتخار می‌دانست. ده ماه پیش از ترخیص از خدمت، «هراچ» در حین عملیات خنثی سازی مین، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385


شهید «ورژ باغومیان» در اردیبهشت 1344 در «جلفای نو» (اصفهان) به دنیا آمد.دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ارامنه به پایان رساند. پس از آن، همزمان با تحصیل در دوره شبانه، به کار در زمینه برق قشار قوی پرداخت. در عین حال علاقه مفرط وی به ورزش فوتبال، موجب ترک تحصیل وی گردید.
بدین ترتیب «ورژ» از پانزده سالگی تا اعزام به خدمت به کار و ورزش مشغول شد. بعد از طی دوره آموزشی به کرمان منتقل و در بخش خدمات (موتور خانه) به خدمت خود ادامه داد. در اواخر سال 1364 وی به جبهه «پیرانشهر» اعزام گشته و در بخش تدارکات، مشغول به ادامه خدمت مقدس سربازی گردید. وی، مهمات و غذا به خط مقدم حمل می‌نمود. روزی خبر رسید که حدود 27 سرباز به محاصره گروهک ضد انقلاب«کومله» در آمده¬اند. محاصره¬شدگان با بیسیم تقاضای کمک کرده بودند. در این بین، گروهی دیگر از نیروها برای یاری رساندن به همرزمان، آماده اعزام به منطقه گشتند. زمانی که «ورژ» شنید که او را با خود نخواهند برد به دنبال آن¬ها دویده، خواهش می‌نماید که وی را نیز با خود به منطقه محاصره شده ببرند! در «کربلا»ی آن روز، بنا به روایت برادر شهید، غیر از دو سرباز از هموطنان مشهدی و اصفهانی که زخم برداشتند، بقیه جوانان رشید این مرز وبوم، همراه با «ورژ»، شربت شهادت نوشیده و به ملکوت اعلی پیوستند.
 پیکر شهید «ورژ باغومیان» پس از انتقال به زادگاهش و اجرای مراسم مخصوص مذهبی در کلیسای حضرت «مریم» مقدس با حضور صدها تن از خویشاوندان، دوستان و همشهریانش در تاریخ 20 خرداد 1365 در قبرستان ارامنه به خاک سپرده شد.
 بر سنگ قبر شهید «ورژ باغومیان» این کلمات نقش بسته¬اند:
 برای همرزم زخمیَت، سپر گشتی و
 بی درنگ، به نجاتش شتافتی.
 قلبت سوخته و شمع زندگیَت، خاموش شد،
 و مَردُمَت را، تشنه ایمان مُحکَمَت گذاردی ...
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

سرباز شهید «وِهاندز رشید پور» در اولین روز بهاری در خانواده¬ای روستایی و زحمتکش در روستای «بابرود» (بابارود) در حوالی شهرستان ارومیه به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی، به کار و تلاش در کنار خانواده پرداخت.
وی پس از اعزام به خدمت مقدس سربازی و طی دوره آموزش به لشگر 77 خراسان پیوسته و به خطوط مقدم جبهه¬های جنگ حق علیه باطل منتقل گردید.
وی بعد از 2 سال و 3 ماه و 4 روز خدمت، پیش از آتش بس، قهرمانانه در عملیات بزرگ «فتح¬المبین» به خیل عظیم شهدای 8 سال دفاع مقدس پیوست. پیکر مطهر شهید «رشید پور» بعد از انجام تشریفات مذهبی در میان حزن و اندوه و بدرقه صدها نفر از هموطنان در ارومیه به خاک سپرده شد.

 
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

حضور صدها صنعتگر مسیحی در جبهه برای تعمیر و راه اندازی خودروها و ادوات نظامی، ارسال دهها کاروان هدایای اقلیت های دینی مسیحی – ارمنی و آشوری – زرتشتی و کلیمی، ارسال دهها دستگاه بلدوزر، لودر، آمبولانس، موتورسیکلت و دیگر وسائل مورد نیاز جبهه از دیگر فعالیت های اقلیت های دینی است. در مدارس اقلیت های دینی نیز از طرف اولیا و انجمن های دانش آموزان، جمع آوری کمک های نقدی و جنسی شروع شد و در کلیه انجمن ها و باشگاهها و در مناسبت های مختلف و اجرای مراسم در کلیساها معابد با رزمندگان جبهه ها اعلام همبستگی نمودند.

در سال 1360 شوراهای سه گانه خلیفه گری ارامنه ایران با انتشار اطلاعیه های رسمی، ارامنه ایران را از برگزاری مراسم جشن سال نو مسیحی بر حذر داشتند. در اطلاعیه شورای خلیفه گری ارامنه تهران تأکید شده بود: «با توجه به اوضاع جنگی کشور و به احترام و شادی روح شهدای جنگ حق علیه باطل بدین وسیله از عموم ارامنه دعوت به عمل می آید که از برگزاری هرگونه مراسم جشن سال نو مسیحی در محل باشگاهها اماکن عمومی و مدارس خودداری شود و مراسم تحویل سال نو را طی مراسم ساده ای در محیط خانواده برگزار نمایند و در ضمن بر ارامنه واجب است، جهت کمک به جنگ زدگان مخارج مراسم جشن های سال نو را به حساب شماره 499 منظور نمایند و به تمام دانش آموزان مدارس ارمنی نیز توصیه می شود وجوهی را که صرف تهیه هدایای عید می نمایند، از طرف اولیای مدارس خود به حساب فوق الذکر منظور دارند.»

اهدای خون از سوی اقلیت های دینی اعزام پزشکان و پرساران به جبهه های نبرد نیز یکی دیگر از فعالیت های مهم ستادهای پشتیبانی جبهه های جنگ تحمیلی در میان اقلیت های دینی ایران محسوب می شود.

برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران، جوانان با به تن کردن لباس مقدس سربازی به خدمت زیر پرچم در آمده و به این صورت دین خود رانسبت به کشور ادا کردند. تعداد زیادی نیز داوطلبانه در کلیه عرصه های جنگ از خط مقدم تا پشتیبانی و تدارکات حضور یافتند. تنها در یک مورد 400 ایرانی ارمنی که قبلاً خدمت زیر پرچم خود را انجام داده بودند، به طور داوطلبانه به جبهه ها اعزام شدند. جوانان ارمنی و آشوری، کلیمی و زرتشتی با نشان دادن لیاقت و شایستگی خود در خط مقدم جبهه با شرکت در عملیات های مختلف، رشادت های بی نظیری را از خود نشان دادند. اقلیت های مسیحی ارمنی و آشوری، کلیمی و زرتشتی ایران در طول 8 سال دفاع مقدس صدها شهید، مفقود الاثر، جانباز و آزاده تقدیم نمودند.

منبع:یاد های سبز

اقلیت دینی گروهی اندک از مردم یک کشور یا یک شهر که پیرو دین یا کیش مخالف عامه مردم آن شهر یا کشور باشند، تعریف شده است و ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیت تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می کنند (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل سیزدهم)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اقلیت های دینی همگام با عامه مردم در حفظ و حراست دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشش نمودند.

با شروع جنگ تحمیلی از سوی نمایندگان اقلیت های دینی در مجلس شورای اسلامی و همچنین نهادها، نشریات، انجمن ها و مؤسسات وابسته به آنان بیانیه ها و اعلامیه هایی صادر شد که در همه آنها به آمادگی ارامنه، آشوریان، کلیمیان و زرتشتیان ایران برای مشارکت در جنگ و کمک به برادران مسلمان و پاسداری از استقلال کشور اشاره شده بود: «جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران اولین و مهمترین مسئله ای است که باید همه ما آن را در رأس کلیه امور قرار داده و به آن رسیدگی کنیم. مسئله ای که تا حل عادلانه و پایان آن همه مسائل را تحت الشعاع قرار داده و باید قرار دهد.»

گروه مشترک اقلیت های مسیحی ارمنی و آشوری، زرتشتی و کلیمی نیز با ابراز انزجار از تجاوز حکومت بعثی عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران، از کلیه هموطنان خواست، با شرکت فعال در سازمان بسیج مستضعفین برای شکست تجاوزات عراق، اتحاد خود را با سایر برادران ایرانی تحکیم بخشند دوشادوش برادران مسلمان ایرانی تا پای جان از مرزهای میهن خود دفاع نمایند.

رهبران دینی و مسئولان جامعه ارمنی ایران نیز به عنوان بزرگ ترین گروه دینی – قومی مسیحی ایران بلافاصله پس از شروع جنگ تحمیلی با ارسال تلگراف به محضر امام خمینی(ره) رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا و دیگر مسئولان مملکتی، آمادگی همه جانبه جامعه ارمنی ایران را در راه پاسداری از دستاوردهای ملت ایران و تمامیت ارضی میهن اعلام نمودند. به دنبال این اطلاعیه ها ایرانیان مسیحی، زرتشتی و کلیمی دفاتر هماهنگی برای جمع آوری کمک های نقدی و جنسی و ارسال آنها به جبهه های جنگ و مناطق جنگ زده دایر نمودند. این دفاتر با هماهنگی و سازماندهی گروه های فنی داوطلب، آنان را به همراه گروههای اعزامی برای امور تدارکات و بازسازی به جبهه های جنگ و مناطق پشت جبهه اعزام داشتند. این عده که غالباً تکنسین های ماشین آلات سنگین و سبک، نظامی، تدارکاتی، راه سازی، برق، مخابران، سردخانه سازی و غیره بودند، در طول انجام خدمات، کلیه ماشین آلات اسقاطی یا نیازمند تعمیر اساسی را که باید به شهرها و تعمیرگاههای مجهز منتقل می شدند و در همان منطقه تعمیر و در اختیار رزمندگان اسلام قرار می دادند. گروه دیگری از صنعتگران نیز در کارگاههای خو به ویژه در تهران و اراک اقدام به ساخت بیمارستان های سیار، حمام ها، سرویس های بهداشتی سیار و سایر تجهزات مورد نیاز نموده و به جبهه ها اهدا کردند. گروه 22 نفری مهندسان و متخصصان ارمنی توانست طی دو هفته کار شبانه روزی در مناطق پشت جبهه، بیش از 140 خودروی نظامی و خدماتی را کاملاً تعمیر و برای استفاده مجدد به جبهه ارسال کند.

ادامه دارد... .

X