معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451018
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

بازگشت به گذشته تنها راه چاره

بهروز ساقی جانباز روزنامه نگار اطلاع رسانی را ابزاری برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت می داند و می گوید:« می توانیم با تمرکز به اخبار فرهنگی و برجسته کردن اقدامات موثر فلش بکی به گذشته پرباری که در این حوزه اتفاق افتاده بزنیم و دوباره آن اتفاقات ارزشمند را بازبینی و از نو به جامعه ارائه بدهیم.»

وی با انتقاد از کارکرد خبرگزاری و سایتهای این حوزه می گوید:« متاسفانه خبرها در تمام سایتها و خبرگزاریها یک شکل است و اغلب آنها برای جلب مخاطب وخبرسازی، خبرها را چند باره و چند وجهی تنظیم می کنند در حالی که اصل خبر مورد تردید است.»

ساقی به انتشاراخبار ارائه خدمات به ایثارگران اشاره می کند و می افزاید: « نشر اخبار و ارائه خدمات به ایثارگران ظلم مضاعفی است که به این قشر شده است به طوری که آنقدر روی خبرها مانور داده اند که ذهنیت منفی جامعه را به دنبال داشته است.»

او از اخبارطرح جامع خدمات رسانی به ایثارگران مثال می آورد و می گوید:« 11 سال است این طرح در بوق وکرنا شده است در حالی که هنوز در مجلس دست به دست می شود. واقعیت این است که این گونه اخبار جانبازان را در مظان اتهام قرار می دهد که در قبال ایثارگری امکانات منحصر بفردی را در اختیار خود و خانواده هایشان گرفته اند در حالی که دریافت این خدمات به هیچ وجه به معنای رفع مشکلات آنان نیست.»

جای خالی سیاهی لشکرها

برجستگی های جنگ ما به توپ و تانک نبود به آدمهایش بود که متفاوت از آدمهای جنگهای دیگر بودند. اما واقعیت این است که

80 درصد جغرافیای انسانی دفاع مقدس یعنی نیروی انسانی عادی گویا نیست.در حال حاضر فرماندهان و سرداران شهید ما گل سرسبد دفاع مقدس اند اما آیا همه جنگ به این افراد خلاصه می شود؟

دکتر رحمانی حلقه ناپیدای دفاع مقدس را «سیاهی لشکرها» می نامد و می گوید:«سیاهی لشکرها بدنه اصلی جنگ بودند و بدون آنها اداره کردن عملیات غیر ممکن بود. واضح است که در هر عملیات و موقعیت سختی که پیش می آمد همیشه چند نیروی زبده و شجاع و حماسه آفرین می جنگیدند ولی بقیه به اصطلاح کپ می کردند اما نه در ادبیات دفاع مقدس و نه در هنر و سینمای ما سخنی از کپ کرده ها نیست.» وی ادامه می دهد:«سیاهی لشکری در جهاد فضیلت است . در روایات ما از کسانی که در صفوف مجاهدان اسلام حضور دارند ولی مهارت خاصی در جنگیدن ندارند، تمجید شده و اجر و جهاد در راه خدا برای آنها در نظر گرفته شده است. اما ما فکر می کنیم فقط باید از حماسه آفرینان سخن بگوییم. مگر ما در جنگ ترسو نداشتیم نمونه اش خود من! با اشتیاق در شب عملیات شرکت می کردیم اما کارکه خیلی سخت می شد، از شهادت پشیمان می شدیم می گفتیم خدایا امشب نه! اگر می شود ما را برگردان! اجابت می شد و بر می گشتیم . اما هنوز پایمان به شهر نرسیده بود دوباره هوای منطقه به سرمان می زد.»

حذف جغرافیای جنگ به چه قیمتی؟

سه دهه از آغاز جنگ گذشته است. اما آنچه که پس از گذشت این سالها باقیمانده بهره برداری از دفاع مقدسی است که در تاریخ ثبت کرده ایم . وارثان جنگ حالا در میان ما هستند.رزمنده ای که کمتر از یک هفته و آن دیگری که هشت سال تمام در خطوط اول نبرد جنگیدند و بعد برگشتند و زندگی معمول خود را از سر گرفتند. جانبازی که تا پایان عمر با رنج معلولیت دست و پنجه نرم می کند، آزاده ای که همواره زخم اسارت را باخود دارد، پدر و مادری که روزها رابا یاد فرزند شهید خود می گذرانند، بهره های معنوی جنگ و دفاع هستند که بخش زیادی از آنها گمنام مانده اند.

دکتر رحمانی در این باره معتقد است، بنیاد شهید به عنوان نهاد خدمت رسان نگاه مادی به مقوله ایثارگری دارد. به همین خاطر بخشهای مهمی ازجغرافیای ایثار و شهادت را حذف کرده است. او به جمله تاریخی امام خمینی(ره) که فرمودند: « ملتی که 20 میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون اسلحه داشته باشد»، اشاره می کند و می افزاید:«آیا خوب است بگوییم همه جنگاوران ما بزرگانی همچون خرازی ها و همتها بودند و بس؟ یا بگوییم از آن 20 میلیون حداقل چند میلیون به جنگ رفته اند . حالا بعضی سردار و فرمانده بودند و در تارک این دفاع نورانی درخشندگی بیشتری داشتند بعضی هم آدمهای معمولی و رشید و دلاور بودند.

این وسط عده ای حضور کمرنگ تری داشتند، اما بودند و این بودن آن هم از نوع مستمر و با دوامش خیلی مهم بود. راز این بودن و مهمتر از آن ماندن در جبهه را باید در همان گزاره « این ملت الهی شده است» پیدا کرد. همین روحیه تکلیف گرایی و عشق به امام بود که موجب ختم جنگ آنهم بدون هیچ هزینه و چالشی شد».

خبرگزاریهای بی مخاطب

در حال حاضر خبرگزاریهای حیات، فاش نیوز، پایداری، ساجد، بنیاد حفظ آثار و وبلاگهای زیادی در این حوزه فعالیت می کنند که مخاطب چندانی ندارند. همچنین برخی خبرگزاریها و روزنامه ها صفحاتی را به این خصوص اختصاص داده اند که اغلب اهداف سیاسی و جناحی خود را دنبال می کنند. این اتفاق در حالی است که امکانات رسانه ای نسبت به 30 سال گذشته گسترش بیشتری داشته است. یک روزنامه نگار باسابقه با مرور خاطرات اخبار حوزه جنگ در دوران دفاع مقدس می گوید:« در زمان جنگ امکانات ارتباطی ما بسیار محدود بود از سایت و خبرگزاریهای متعدد و امکانات الکترونیکی هیچ خبری نبود اماکیفیت مطالب بسیار قوی تر ارائه می شد و صفحات جبهه و جنگ مخاطبان فراوانی داشت که در حال حاضر موضوع عکس است.»

وی دلیل این موضوع را شناخت اندک مخاطبان رسانه از جوان، کودک و نوجوان امروز می داند و می گوید: «در حال حاضر جوان نسل فعلی با 30سال قبل خیلی فرق کرده است و اغلب آنان برای تامین منافع فردی پرورش یافته اند. از اینرو درک زمان به دست هنرمندانی که در رسانه ها کار می کنند خیلی مهم است. آنان باید از کلامی استفاده کنند که بتواند علاوه برارتباط با گروه های مختلف سنی آنان را تهییج کند.»

ایثارگران میراث دار یا میراث خوار؟

«ایثارگران ما به خاطر عملکرد رسانه ها در جامعه عزیز نیستند.» این اعتقاد دکتر رحمانی ، جانباز دفاع مقدس و حقوقدان است.

اما حد و مرز فرهنگ ایثار و شهادت کجاست و چه آسیبها و آفاتی آن را تهدید می کند؟

این حقوقدان دامنه این حوزه را از گفت و گوهای شفاهی و خانوادگی تا رسانه های مکتوب و مجازی ترسیم می کند که هرچه از رسانه های رسمی یعنی مطبوعات وصدا و سیما دورتر و به ارتباطات چهره به چهره و بدون تعارف نزدیکتر می شویم آسیب آن کمتر می شود.او در این باره می گوید: « اولین آسیب یا آفت افراط در شعار زدگی است . الفاظ و عبارت تکراری ما همه مدیون ایثارگران هستیم. لقلقه کلام تمام سخنرانان حوزه ایثار و شهادت است.البته همین شعارهای افراطی وقتی در لبنان مطرح می شود اثر عکس دارد و روح حماسه و شهادت طلبی ایجاد می کند. اما درجامعه ما آنقدر در گفتار و تصویر تکراری شده که مخاطب را دلزده می کند. از سوی دیگر کسانی این حرفها را تکرار می کنند که هیچ نسبتی با جبهه و جنگ ندارند. آسیب دوم افراط در تبلیغات رسمی است . تبلیغات رسمی ضد ترویج ایثار و شهادت است و اغلب توسط نهادهای متولی امور ایثارگری از عملکرد خودشان منتشر می شود که بنیاد شهید و امور ایثارگران در راس هرم تبلیغات رسمی آن قرار دارد که فقط به ارائه، بیلان کار وخدمات می پردازد و اخبار مدیریتها را به صورت تصاعدی در جامعه مطرح می کند این نوع تبلیغات اگرچه برای خانواده ایثارگران مطلوب است، اما وقتی در رادیو، تلویزیون و مطبوعات انعکاس می یابد، موجب دو دستگی می شود.»

این حقوقدان می افزاید:« نگاه به جانبازان در جامعه طوری ترسیم شده است که در حال بلعیدن همه امکانات عمومی از سهمیه دانشگاه تا شغل و امتیازات مادی هستند که به قیمت محروم کردن بقیه جامعه تمام می شود.»

تحصیلات ملاک ایثارگر نمونه!

در حال حاضر اطلاع رسانی درباره ایثار و شهادت در چند حوزه مشخص صورت می گیرد که مشخص ترین آنها پرداختن به زندگی فردی و شخصیتی ایثارگران است که به قدرت اجتماعی و تحصیلی رسیده اند در حالی که قشر ایثارگر به این تعداد محدود نمی شود. این نگاه قالبی آفاتی را نیز دامنگیر این حوزه کرده است. دکتر رحمانی در این باره معتقد است در معرفی چهره ها و نمادهای ایثارگری افراط و تفریط زیادی شده است.

او می گوید: «در معرفی چهره ها ملاک اول تحصیلات بوده است یعنی به جامعه ایثارگر گفته ایم ارزش اجتماعی این است که به دانشگاه بروید اما آیا در جامعه ایثارگری آنهایی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، نمی توانند الگو باشند؟»

وی تبلیغ مستقیم را آفات دوم می داند و می گوید: «وقتی در تلویزیون میکروفن جلوی جانباز قرار می گیرد تا از خود تعریف کند این عین ضد تبلیغ است جانباز را باید از منظر دیگران تعریف کرد.»

ادامه دارد.. .

دیگر عادت کرده ایم که رسانه در زندگی ما نقش اساسی و مهمتری داشته باشد. در عصر ارتباطات در دوره ای که رسانه ها پیام آوران فکر و اندیشه هستند کوچه های دهکده جهانی« مک لوهان »هر روز کوتاه ترو تنگ تر می شود و اهالی آن تسلیم خدایانی می شوند که در جبهه بزرگ فرهنگی اخبار واطلاعات را در کمتر از کسر ثانیه بر سر آنان آوار می کنند. با این تفاسیرطبیعی است که غولهای خبری افکار عمومی جهان را به دست گیرند و به آن جهت دهند تا جایی که بتوانند انقلاب مخملی یا نارنجی راه بیندازند و در تمام عرصه های فرهنگ وسیاست یک جامعه اثر گذار شوند. با این مقدمه نقش رسانه در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت به عنوان ابزار کارآمد مقابله با جنگ نرم مطرح می شود اما تجسم عینی این نقش زمانی بود که حسین فهمیده نوجوان 13 ساله زیر تانک دشمن رفت و در پی آن مانور رسانه ها بر این اتفاق و جمله معروف امام خمینی (ره) که فرمودند :«رهبر ما آن طفل 13 ساله ای است که نارنجک به خود می بندد و زیر تانک می رود» ده ها هزار نوجوان و جوان را از کلاسهای درس و مدرسه بیرون کشید وبه جبهه های جنگ فرستاد.

یک استاد ارتباطات در رابطه با نقش موثر رسانه ها گفته معروف «ویلبر شرام» نظریه پرداز ارتباطات را نقل می کند که وقتی گلوله ارتباطی پیام از رسانه به سمت مخاطب پرتاب می شود، به منزله یک گلوله واقعی است که مخاطب را واقعا از پا در می آورد.

وی ادامه می دهد: «اما برای آنکه این فرآیند اثر گذار باشد باید زمینه و ارزشهای فرهنگی آن هم در جامعه وجود داشته باشد. برای مثال در جامعه ای که ایثار مفهوم و تجلی نداشته باشد و افراد و حاکمیت جامعه فقط به سود اقتصادی و منافع شخصی فکر کنند رسانه هرچقدر قوی عمل کند، کمتر اثر گذار خواهد بود.»

وی به پیش زمینه های فرهنگی ایثار در ایران باستان اشاره می کند و می گوید: « در فرهنگ ایرانیان ایثار نقش بسیار مهمی دارد به طوری که قبل از اسلام با داستان سیاووش روبرو هستیم که خونش بر زمین می ریزد، اما در مقابل اندیشه هایش ایثارگری می کند. بعد از اسلام نیز فرهنگ ایثار در مکتب امام حسین (ع) تجلی یافت و فرهنگ تاسوعا و عاشورا در طول فرهنگ تاریخ ما وجود داشته پس کار رسانه باید بسیار راحت تر و اثر گذارتر باشد.»

اما سوال اینجاست با وجود پیش زمینه های فرهنگی چرا رسانه های ما بعد از جنگ موفق عمل نکرده اند؟

این استاد دانشگاه در این باره می گوید: « با پایان جنگ بحث سازندگی مطرح شد و اغلب افراد به دنبال منافع شخصی رفتند. اوضاع اقتصادی نیز جامعه را از آن فرهنگ دور کرد. رسانه ها هم موضوع را تمام شده دیدند . یکی دیگر از دلایل موفق نبودن رسانه ها در این عرصه این است که مدیریتهای فرهنگی و رسانه ای در جامعه ما ضعیف هستند در حالی که ابزارهای توانمندی را در اختیار دارند اما نحوه به کارگیری آن را نمی دانند . به عبارتی ابزارها پیشرفت کرده اما دیدگاه به لحاظ محتوایی پیشرفتی نداشته است.»

ادامه دارد.. .

ادیبی، که خود در عملیات کربلای 5 حضور داشت، ادامه داد: در این عملیات از سازمان رزم سپاه استفاده و نیروی زمینی سپاه با سه قرارگاه کربلا، قدس و نجف وارد عمل شد.

وی بیان داشت: در این عملیات، قرارگاه کربلا شامل لشکرهای 33 المهدی، 10 حضرت سیدالشهدا (ع)، 19 فجر، 25 کربلا، 31 عاشورا، 41 ثارالله، تیپ 18 الغدیر و 48 فتح و قرارگاه قدس متشکل از لشکرهای 14 امام حسین (ع)، 8 نجف، 32 انصارالحسین، 7 ولی عصر، 27 حضرت رسول (ص) و 44 قمر بنی هاشم (ع) همچنین قرارگاه نجف با لشکرهای 5 نصر، 21 امام رضا، 155 ویژه شهدا، 17 علی ابن ابیطالب (ع) 105 قدس، تیپ های حضرت ابوالفضل (ع)، 29 نبی اکرم و 12 قائم در این عملیات شرکت داشتند.

مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس غرب استان تهران گفت: عملیات کربلای 5 با رمز یا فاطمه الزهرا (س) آغاز شد و با انجام چهار مرحله و یک مرحله تکمیلی ادامه پیدا کرد و در نهایت با انجام عملیات کربلای هشت در 18 فروردین 66 به پایان رسید.

ادیبی اضافه کرد: با انجام این عملیات، موقعیت برتر سیاسی و نظامی کشور که با فتح فاو به دست آمده بود تثبت شد و رژیم بعث عراق از نظر سیاسی و نظامی به شدت لطمه خورد.

وی با تاکید بر اینکه قابلیت و توانایی نظامی ایران و سپاه برای در هم شکستن قوی ترین استحکامات عراق به اثبات رسید افزود: با نزدیک شدن نیروهای ایران به بصره این شهر در برد توپخانه رزمندگان اسلام قرار گرفت و امکان اجرای عملیاتهای بازدارنده برای منصرف کردن دشمن از حمله به شهرها فراهم شد.

ادیبی ادامه داد: ارتش بعث عراق در این عملیات به شدت منهدم شد و 75 کیلومتر از حساسترین مناطق عراق در شرق بصره به تصرف نیروهای اسلام درآمد.

وی خاطر نشان کرد: ارتش بعث عراق از 192 تیپ خود 94 تیپ را وارد عملیات کرد که 16 تیپ به طور 100در صد، 22 تیپ 60 درصد و مابقی از 10 تا 50 درصد آسیب دیدند.

وی تعداد کشته شدگان دشمن را 90 هزار تن عنوان و اظهار کرد: بیش از دو هزار نفر هم اسیر و صدها دستگاه تانک و نفربر منهدم و به غنیمت گرفته شد.

ادیبی بیان داشت: لشکر حضرت سیدالشهدا (ع) در این عملیات به عنوان یگان خط شکن حضور داشت و با تعداد زیادی از گردان‌های پیاده و پشتیبانی رزمی انجام ماموریت کرد.

وی همچنین از شهدای این عملیات به عنوان بزرگ مردان تاریخ نام برد و گفت: شهیدان والامقامی از جمله "حاج یدالله کلهر" جانشین لشکر 10 سیدالشهدا (ع)، "حاج غلامرضا کیانپور" فرمانده اطلاعات لشکر، "حاج حسین میر رضی" فرمانده عملیات لشکر، "داوود آجرلو" فرمانده گردان حضرت علی اصغر (ع)، "داوود حیدری" فرمانده گردان زهیر، "علیرضا عاملی" فرمانده نیروی غواص گردان حضرت علی اکبر (ع) و دیگر شهیدان بلندمرتبه با نثار خون خود برگ زرین دیگری را در تاریخ دوران دفاع مقدس رقم زدند و برای همیشه نام خود را جاودان و ماندگار در جهان ثبت کردند.

ادیبی در پایان بیان خاطرات و عملیات‌های غرور آفرین دوران دفاع مقدس را از زبان یادگاران جبهه و جنگ ضروری خواند و تاکید کرد: امروز ایران اسلامی با جنگ نرم دشمنان روبروست و جوانان میهن اسلامی باید با الگو گرفتن از رزمندگان زمان جنگ از خون شهدا پاسداری و با هوشیاری و آگاهی کامل در مقابل دشمنان اسلام بایستند و هرگونه تجاوز و فتنه گری آنان را خنثی کنند.

خبرگزاری فارس: رسانه های جمعی هم چون رادیو و تلویزیون در جنگ تحمیلی توانست تحلیل و اخبار نادرست از جنگ را در دنیا در اختیار مردم قرار دهد.این رسانه ها که در اختیار دولت های بزرگ هم چون امریکا،انگلیس و ... بود.در این نوشتار به نقش رسانه و بازتاب های آن می پردازیم.

بازتاب جنگ در رسانه ها

در پی پیدایش وضعیت جدید در جنگ و رکود حاکم بر جبهه ها ، از نیمه آبان 1359 رسانه های خارجی و صاحب نظران محافل سیاسی و نظامی درباره اهداف عراق و علل ناکامی این کشور به ارائه تحلیل پرداختند . روزنامه گاردین در مورد محاسبات غلط عراق نوشت :

نیروهای عراقی مجبورند خود را برای یک جنگ بلند مدت آماده سازند ، ولی این موضوع قسمتی از برنامه اولیه آنها نبوده است . آنچه می توان از برنامه های عراقی ها حدس زد ، نادرستی محاسبه آنها توام با نوعی فریب خوردگی است . به تدریج سرعت پیش روی عراق کاهش یافت و در پاره ای موارد متوقف ماند . صدام به اشتباه مبنای استراتژِی خود را شورش اعراب خوزستان قرار داده بود ، در حالی که هیچ گونه طغیانی از جانب آنها مشاهده نشد . سوالی که باقی می ماند ، این است که آیا رئیس جمهور عراق می تواند بهانه ای منطقی برای توجیه شکست برنامه هایش ارائه کند ؟

رادیو لندن نیز طی تفسیری ، از نتایج ناکامی عراق گفت :

این که عراق موفق نشد به یک پیروزی سریع نائل گردد ، بسیاری از ناظران را به این نتیجه رسانده است که دولت صدام با مشکلات سیاسی بزرگی رو به رو خواهد شد . کارشناسان غربی معتقدند جنگ بسیار کند بوده و ارتش عراق کفایت و کار آیی چندانی از خود نشان نداده است .

روزنامه ستاره سرخ مسکو در مورد پیش فرض های غلط عراق نوشت :

رهبران عراق که تهاجم را در سطح وسیعی آغاز نمودند ، فکر می کردند که ارتش این کشور به سرعت پیشروی خواهند کرد . این محاسبات ظاهرا بر اساس تصوری که از ارتش ایران به سبب نداشتن فرماندهی و نزول انضباط و نداشتن قطعات یدکی سلاح های آمریکایی ، یارای مقاومت ندارد ، پایه گذاری شده بود . آنها همچنین تصور می کردند ، با شکست نظامی ، رژیم ایران نیز دوام نیافته و قطعه قطعه خواهد شد . از نحوه پیشرفت در جبهه ها کاملا روشن می گردد که نیروهای ایرانی همچنان به مقاومت سر سختانه بدون توجه به صدمات روزهای اول جنگ ادامه می دهند . هدف اعلام شده جنگ نیز در حال تغییر است ، ابتدا عراق مدعی بخش کوچکی از اراضی قسمت شرقی رودخانه شط العرب بود ، ولی اکنون مطبوعات عراق نقشه ای چاپ می کنند که در آن استان خوزستان ، که در بغداد ، عربستان نام داده اند ، جزء سرزمین عراق محسوب می شود .

سادات ، رئیس جمهور مصر نیز در مصاحبه ای با مجله اشپیگل در مورد علت و اهداف تهاجم عراق به ایران ، گفت :

جنگ ایران و عراق را صدام به دلیل سوء استفاده از روش تدافعی آمریکا آغاز کرده است . انگیزه صدام تسلط کامل بر شط العرب و رهبری کامل منطقه بود . ولی تصور می کرد که ارتش ایران از بین رفته و ارتش عراق می تواند ظرف یک هفته پیروز شود، ولی امروز متوجه شده که در لجن فرو رفته و سالها از آن بیرون نخواهد آمد . توازن خاور نزدیک بیش از پیش در مخاطره افتاده است .

رادیو آمریکا طی تحلیل درباره تاثیرات ناشی از پیروزی احتمالی عراق گفت :

محافل سیاسی اتفاق نظر دارند که اگر عراق به سرعت بر ایران پیروز می شد ، صدام تقویت شده و رویاهای او که رهبری جهان عرب است ، محقق می گردید . ولی اکنون احتمال پیروزی کمتر از پیش است و هر چه زمان بیشتر می گذرد ، احتماتل وقوع فاجعه در عراق بیش از پیش افزایش می یابد .

خبر گزاری رویتر نیز با بیان اهداف اعلام نشده عراق مبنی بر سقوط حکومت جمهوری اسلامی و تصرف منطقه نفتی خوزستان به عنوان مقدمه اهداف دراز مدت این کشور برای تسلط بر منطقه خلیج فارس ، گزارش داد .

پس از دوازده روز جنگ و در گل ماندن ارتش عراق در خوزستان ، ایلام و کرمانشاه ، احتمال به دست آوردن این اهداف بعید به نظر می رسد .

خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز به نقل از روزنامه گاردین گزارش داد :

به نظر می رسد حمله عراق به ایران بر محاسبات غلط پایه گذاری شده است . یک مبارزه کوتاه و شدید می توانست بخشی از مشکلات عراق را فورا حل کند ، ولی درگیری طولانی مشکلات این کشور را بیش از پیش بر ملا خواهد کرد .

در رسانه های خارجی و تحلیل های اظهار شده از سوی صاحب نظران و کارشناسان امور جنگ ایران و عراق هیچ امیدی به کسب برتری نظامی ایران بر عراق ( به لحاظ اوضاع سیاسی ) نظامی کشور وجود نداشت ، با این حال ، قابلیت نظامی عراق نیز برای ایجاد تحولی نظامی زیر سوال رفته بود و همین امر ، آینده روند تحولات نظامی را تا اندازه ای در پرده ای از ابهام قرار می داد .

مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس غرب استان تهران گفت: مطبوعات و رسانه‌های جمعی نقش مهمی در انتشار و ترویج فرهنگ دوران دفاع مقدس دارند.

به گزارش سرویس فرهنگی هنری برنا به نقل از بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس غرب استان تهران، نادر ادیبی گفت: نشر خبر یک حرکت فرهنگی است و با انتشار وقایع و رخدادها می‌توان تاثیرات زیادی بر روی زندگی افراد و جامعه داشت.

وی ادامه داد: اطلاع رسانی باید شفاف و صادقانه باشد تا مردم با اعتماد کامل و بهره گیری از اخبار سازنده بتوانند روش‌ها و الگوهای مناسب زندگی خود را پیدا کنند.

ادیبی اظهار داشت: عرصه دفاع مقدس منشا یک تحول بزرگ برای ملت ایران در طول تاریخ و در کل جهان است و این حماسه بزرگ برای همیشه در تاریخ ایران اسلامی باقی خواهد ماند.

وی گفت: زمانی که خاک کشورمان مورد تجاوز دشمن قرار گرفت ملت ایران به صورت خودجوش و داوطلبانه گوش به فرمان امام راحل به صحنه آمدند و حماسه ای تاریخی و به یاد ماندنی به نام خود ثبت کردند.

مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس غرب استان تهران از رزمندگان و یادگاران دوران دفاع مقدس به عنوان سرمایه های ملی برای کشورمان یاد کرد و بیان داشت: بیان وقایع و خاطرات آن دوران از زبان این عزیزان و انتشار رشادت‌ها و دلاوری‌های رزمندگان اسلام و از خودگذشتگی‌های ملت ایران برای نسل‌های آینده از اهمیت بالایی برخوردار است و تاثیرات بسیار مثبتی را به دنبال دارد.

ادیبی با اشاره به اینکه بعضی‌ها می‌خواهند دفاع ملت ایران را به نام خود مصادره کنند، تاکید کرد: جنگ به فرمان امام راحل و حضور داوطلبانه ملت غیور ایران اسلامی آغاز شد و صاحب اصلی آن خود مردم هستند.

وی اضافه کرد: خانواده ها جنگ را عضوی از خانواده خود می دانستند و مادرانی که فرزندان خود را برای دفاع از کشورشان به میدان می فرستادند از نمونه های بارز این فداکاری ها محسوب می شوند.

ادیبی افزود: جوانان و نوجوانان از سرتاسر ایران اسلامی برای حضور در جبهه ها اعلام آمادگی می کردند که در این میان غرب استان تهران نیز یکی از مناطقی بود که نقش بسیار مهمی را در دوران دفاع مقدس ایفا کرد و شهیدان گرانقدر بسیاری را نیز تقدیم انقلاب نمود.

وی گفت: امروز با پیشرفت تکنولوژی و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی، خبر در محدوده زمانی و مکانی خاصی قرار ندارد و در یک لحظه اخبار و اطلاعات در تمام نقاط دنیا منتشر می شود و در عرصه خبر است که ما می توانیم فرهنگ جهاد را معرفی نماییم.

وی ابراز امیدواری کرد که با تلاش مسوولان و مشارکت تمام سازمان‌ها و نهادها در امر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بتوانیم این مسوولیت مهم را به خوبی انجام دهیم و با این کار از خون شهدای والامقام و نظام جمهوری اسلامی پاسداری کنیم.

جوانان میهن اسلامی با الگو گرفتن از رزمندگان، هرگونه تجاوز و فتنه گری را خنثی کنند

سرهنگ پاسدار نادر ادیبی همچنین به مناسبت سالگرد عملیات عظیم کربلای 5 رزمندگان اسلام گفت: این عملیات در 19 دی ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه در غرب خرمشهر آغاز شد. که به لحاظ وضعیت دشمن و استعداد نیروی انسانی و مواضع عراق در منطقه شلمچه همچنین قرار گرفتن این مواضع در جلوی شهر استراتژیک و مهم بصره اهمیت بسیار زیادی پیدا می‌کند.

ادامه دارد.. .

در سال های اولیه انقلاب با دو شخصیت نمونه ای شبه سیاسی رو برو شدیم. اول فردی که ارتباط خود با حکومت گذشته را حفظ کرده و سرانجام سقوط می کرد و دوم کسی که از روزمرگی رهایی می یافت و با اعتراض بلندی به قهرمان سیاسی بدل می شد. در روند دگرگونی شخصیت خاموش به فردی معترض مقوله ی دیرآشنای «آگاهی اجتماعی» طرح می شد. در اکثر نمونه ها افراد وابسته به حکومت از پلیس مخفی گرفته با صاحب کارخانه و مالک زمین، مقابل قهرمان می ایستادند و او را به ابراز واکنش قهرآمیز ترغیب می کردند و ... مضمونی رویا رویی کارگر و کشاورز یا سرمایه دار و شهروند کسی است برای سینمای ایران تازه نبود ولی این در عصر انقلاب نیز دست یابی به جوهر تضادهای درونی دنیای سرمایه داری آن چنان که چپ ها ادعا می کردند و ترسیم شفافیت معنوی که آدم ها را در صف واحدی به مبارزه با کفر قرار می داد با تعاریفی که مذهبیون به زبان می راندند میسر نمی شد. «به جای فیلم های سیاسی با آثار حادثه ای مواجه شدیم. که صحنه های درگیری با شرایط سیاسی دوران توجیه می کردند و هرگز نتوانستیم در قصه آن ها بین شخصیت های سیاسی و آدم هایی که فقط شعار می دادند تفاوتی قائل شوید.» 6

در «خونبارش» ساخته (امیر قویدل) در 1359 از معدود فیلم های سال های اولیه انقلاب بود که تلاش کرد یک واقعه ی مهم سیاسی دوران را در قالبی که رخ داده بود ثبت کند. در جریان درگیری نیروهای نظامی و مردم در روز هفده شهریور سه سرباز گارد پادگان قصر با اسلحه های خود صف نظامیان را ترک کرده و به مردم پیوستند. گروهی مامور دستگیری آن سه شدند که به شهادت رسیدن یکی از آن ها منجر شد. آن دو سرباز «علی غفوری سبزواری» و «شهید قاسم دهقان سنگستانی» در فیلم نقش خود را بازی کردند.

این امر می توانست در «خونبارش» نوعی واقع گرایی به ارمغان آورد که برای سینمای ایران یگانه باشد. که با توجه به زمان ساخت فیلم و امکانات اولیه سینمای ایران بعد از انقلاب کاری خوب و ماندگار در سینما ماند. واقعیت های سیاسی روز بعدها هم در حاشیه حادثه پروازی، در حد نیش کوچکی باقی ماند. «بلمی به سوی ساحل» (مرحوم رسول ملاقلی پور 1364) مخالف نماینده ی ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور و فرمانده ی وقت کل قوا، با شخصیت اصلی اثر سبب شد مهمات و سایر ادوات نظامی دیر به خرمشهر برسد و شهر سقوط کند.

«مذهب» به علاوه «مبارزه مسلحانه» ساده ترین ترکیب روز را ساخت. الگوی پرداخت این فیلم ها و صحنه های زد و خورد، متعلق به سینمای تجاری گذشته بود و لعاب سیاسی زدگی دوران، یادگارهای گذشته را محو نمی کرد. به همین دلیل فیلم های موفق بودند که هر چند مذهب را نادیده نمی گرفتند ولی حوادث خود را بی پیرایه تر تعریف می کردند. مثل «دادشاه» (حبیب کاوش 1362) براساس درگیری های یاغی معروف دوران شاه که عملاً تماشاگر را بیش تر به لذت بردن از حوادث روی پرده دعوت کرد، تا دل سپردن به شعارهای انقلابی.

در سال های اولیه انقلاب و دوران سیاسی نمایی به عنوان خصیصه ی آشنای آن دوران گذرا، فیلم های بسیاری با شعارهای انقلابی و نگاه سیاسی به جامعه و شخصیت های رژیم گذشته ساخته شد. در سینمای ایران هرکسی با هر شغل و گذشته ای از راه می رسید شعار مرگ بر شاه می داد و خود را شخصیت سیاسی و مبارز می خواند. «تاریخ سازان» ساخته (هادی صابر 1359) در باره بازیگر تاتر، «پیکرتراش» ساخته (محمدرضا ممجد 1360) در باره مجسمه ساز، «پنجمین سوار سرنوشت» ساخته (سعید مطلبی 1360) در باره ورزشکار، «برنج خونین» ساخته (امیر قویدل، اسدالله نیک نژاد 1362) در باره مهندس، «عضویت» ساخته (فرشید ملک نیازی 1362) در باره خبرنگار، که در همه ی این فیلم ها حکایت را وارونه و تاکید بر حضور روستائیان و کشاورزان را عرضه می کردند. در حالی که انقلاب سال 1357 اساساً یک انقلاب شهری بود و برهه های کلیدی اش از صفوف به هم پیوسته ی میلیونی مردم تا درگیری های خیابانی در شهرها رقم خورد.

فیلم های اولیه سینمای انقلاب  به چند دسته تقسیم می شد. دسته ی اول آثاری که در آن به نقش روستائیان و عشایران در پیروزی انقلاب و درگیری های آنان با نیروهای شاهنشاهی در جهت پیروزی انقلاب شکل می گرفت. «چوپانان کویر» (حسن محجوب 1358)  «دانه های گندم» (حسن رفیعی 1359) «عصیانگران» (جهانگیر جهانگیری 1360) و «دادا» (ایرج قادری 1361).

دسته دوم ـ نقطه مقابل فیلم های مبتنی به حضور روستائیان فیلم های مربوط به مقوله کار و کارگر بود. مثل همیشه مبارزات کارگری مترادف با ابراز دیدگاه های چپی بود و فیلم هایی که به درگیری کارگری می پرداخت و در مقایسه با فیلم های روستایی کم بود. «پرواز به سوی مینو» (تقی کیوان سلحشور 1358) «رسول پسر ابوالقاسم» (داریوش فرهنگ 1359) و «بازرس ویژه» (منصور تهرانی 1362) که بعضی از این آثار هم راهی به پرده نیافتند این قبیل فیلم های سیاسی که طول مبارزه کارگران بودند بعدها نیز پرشمار نشدند.

دسته دیگر، فیلم هایی بودند که حضور خارجی ها در ایران بخشی از تکرار الگوهای گذشته سینمای ایران است. سه فیلمی که در سال 1363 ساخته شد آثاری نمونه ای بودند: «ریشه در خون» (سیروس الوند) قانون کاپیتولاسیون را به درگیری مردم و ماموران دولتی می کشاند. «تفنگدار» (جمشید حیدری) و «فرمان» (کوپال مشکوه). وقایع حول معتادها و قاچاق مواد مخدر و قلمداد کردن حکومت شاه به عنوان نظامی که جوانان را آگاهانه به سوی اعتیاد و نابودی می کشید. الگوی آسان چند سال های اولیه انقلاب بود که حادثه که حادثه و اخلاق گرایی را با اندکی شوخی و خنده در می آمیخت.اکثر این فیلم ها با قصه هایی در مورد مبارزه با قاچاق چیان یا رستگاری معتاد دوست داشتنی تصویر بی رنگی از فیلم های با همین مضامین در پیش از انقلاب بود. در همین روند مبارزه با نیروهای امنیتی (ساواک) مضمون نمونه ای فیلم های سال های اولیه انقلاب را می ساخت. مرد ساواکی معمولاً با ظاهری آراسته در برابر مردم قرار می گرفت. مذبوحانه واکنش نشان می داد و سرانجام به هلاکت می رسید. در فیلم سه ایپزودی «شجاعان ایستاده می میرند» (عباس کسایی 1358) از دریچه مقاومت مبارزین سیاسی در برابر شکنجه ساواک به این مضمون می نگریست. در ایپزود اول، معلمه ای پس از شکنجه فراوان اعدام می شد. ایپزود دوم، مرد جوانی در برابر ساواکی ها مقاومت می کرد، و در ایپزود سوم آیت الله طالقانی با پیروزی انقلاب از زندان بیرون می آمد. آزادی زندانی سیاسی از «طلوع انفجار» (پرویز نوری 1360) مقدمه ای بود به حوادث بعدی و او برای گرفتن انتقام از چهار مامور امنیتی که پسرش را کشته بودند اقدام می کرد.» 7

کاوشی در دلشوره های ماموران امنیتی ژانر سیاسی ـ روان شناسانه ی سال های اولیه انقلاب را شکل داد. دو مامور امنیتی «اشباح» (رضا میرلوحی 1361) پس از فرار به کلبه ای در قعر جنگل، دچار کابوس شدند و یکدیگر را از بین می برند. فرار مامور امنیتی در «قرنطینه» (مسعود اسداللهی 1361) تلاشی بود برای ترسیم شخصیتی دستخوش بحران. مامور امنیتی «نقطه ضعف» (محمدرضا اعلامی 1362) ساعاتی را با فهم سیاسی اش می گذراند و در گذر زمان دچار تردید می شود و مثل همتایان خود تعادل ذهنی اش را از دست می دهد. مامور امنیتی «هیولای درون» (خسرو نیایی 1363) در انزوا گذشته اش را مرور می کرد و در پایان خود را از بین می برد. مامور امنیتی «خط قرمز» (مسعود کیمیایی 1361) ازدواج می کرد و همسرش که از شغل او اطلاعی نداشت درمی یافت که برادر زنش زندانی سیاسی است و او را بر سر دوراهی وظیفه و خانواده قرار می داد. تردید آن ها همان خط قرمز بود. اما سایه ی امنیتی دیروز پس از فروپاشی حکومت پهلوی بلند نبود و حضور پنهان و قدرت نامرئی اش فروغی نداشت.

شاید برای اینکه هیچ وقت آن ها را عیناً ندیده بودیم، همه جا بودند و در عین حال هیچ کس نبودند. حکومت پهلوی که فرو ریخت آنها هم فرو ریختند مثل برفی که ناگهان آب شد. در کوران پیروزی انقلاب و درگیری های سیاسی داخل کشور و گروهک های مختلف که هر کدام داعیه دار انقلاب و نقش خود در جامعه بودند، آثار سینمایی ساخته شد که بعد از بازبینی توسط شورای بازبینی و نظارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای همیشه توقیف شدند. اکثر این آثار در نگاه انقلابی دچار اشتباه و میان نمایی انقلاب بودند و یا از لحاظ حجاب اسلامی نقض داشتند.

آثاری هم چون «راهی به سوی خدا» (جلال مهربان 1359) «مفسدین» (امام منطقی 1359) «سیم خاردار» (مهدی معدنیان 1359) «آقای هیروگلیف» (غلامعلی عرفان 1360) «مسافر شب» (منصور تهرانی 1359) (1936) (محمدرضا بزرگ نیا و حسن قلی زاده 1359) «خط قرمز» (مسعود کیمیایی 1360) «مرگ یزگرد» و «چریکه تارا» (بهرام بیضایی 61ـ 1360) و چندین اثر دیگر که هیچ گاه رنگ پرده نقره ای را ندیدند.

سخن آخر..........

سینمای ایران این دوران پر فراز و نشیب تاریخی را پس از گذراندن سه دهه و ورود به دهه چهارم انقلاب با سیاست پیشگان، معاندان، علاقه مندان، بی طرفان و غیره پشت سر گذاشته است. همه با انقلاب احساس قرابت کردند بدون آن که دریابیم شیفته سینما هستند یا عاشق سیاست. و شاید این دو گانگی و ابهام اصلی ترین ویژگی سینمای دهه سوم و چهارم انقلاب ایران را بسازد.

سینمای ایران در این 3 دهه فرصتی یافت تا شخصیت های پنهان را روی پرده ببرد و چهره و هویت این افراد را معرفی کند. انقلابی که در پانزده خرداد 1342 کلید خورد و رهبری امام (ره) توانست در 12 بهمن 1357 درخت تناور انقلاب را به ثمر نشاند. انقلاب اسلامی علاوه بر انقلاب سیاسی بیشتر، یک انقلاب فرهنگی ـ اسلامی بود. امید است در دهه چهارم انقلاب بتوانیم با نگاه های سیاسی ـ فرهنگی به جامعه بتوانیم درخت تناور انقلاب را حفظ کنیم.

پی نوشت:

1-تاریخ تحلیلی سینمای سیاسی ایران

2-کیهان 2 اردیبهشت 58

3-اطلاعات 27 خرداد 61

4-اطلاعات هفتگی 9 اردیبهشت 61

5- تاریخ تحلیلی سینمای سیاسی ایران

منبع: سایت ساجد دفاع مقدس - امیرحسین دهقانی

از اوایل دهه شصت معدودی از افراد مذهبی ـ سیاسی که طی سال های پیش از انقلاب در زمینه های هنری فعالیت داشتند به دو گروه اصلی تقسیم شوند. در گروه اول افراد وابسته به «حسینیه ارشاد» حضور داشتند که اکثر آنها از شاگردان و هواداران «دکتر شریعتی» بودند. افراد صاحب نام این گروه که عموماً در زمینه های هنری با رشته های وابسته فعالیت کرده بودند عبارتند بودند از: «میرحسین موسوی، سید محمد بهشتی، محمد علی نجفی، سید مصطفی هاشمی طبار و زهرا رهنورد» آن ها با هنر غربی آشنایی داشتند و در سال های آخر حکومت پهلوی در برخی مساجد کلاس های آموزشی دین و سرود برگزار می کردند که شامل نمایش فیلم و برپایی جلسات آموزش ایدئولوژیک بود»5 در گروه دوم افرادی با بافت سنتی حضور داشتند که فاقد تحصیلات دانشگاهی گروه اول بودند. آن ها فاقد انعطاف پذیری گروه اول بودند، بر حفظ احکام دینی پای می فشردند و تلاش فراوانی به خرج می دادند تا به سینمای مذهبی با مفاهیم ناب اسلام دست یابند. گروه اول برای مدت کوتاهی پس از انقلاب در تلویزیون فعالیت کردند و سپس به وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی رفتند و در قالب «بنیاد سینمایی فارابی» از سال 1362 دیدگاه هایشان را به مرحله اجرا درآوردند.

گروه دوم «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» را بنا نهادند و سعی کردند مفاهیم ایدئولوژیک شان را با زبان نمایش تبیین کنند. انگاره ها دیدگاه ها و روش متفاوت این دو جریان فرهنگی طی سال های بعد در سینما به مهم ترین درگیری فرهنگی سیاسی کشور بدل شد.

عصر انقلاب و دوری از رنگ و لعاب غربی

در آغاز عصر انقلاب این نکته مطرح شد که سینمای ایران بیش از هر چیز نیازمند آزادی است و محتاج رها شدن از قید و بندها به نظر می رسید در شور روزهای انقلاب عده ای باور داشتند که سینمای مرده تجاری هرگز زنده نخواهد شد. حکایت قدیمی «سینمای بومی» بار دیگر مطرح شد و این بار نیز از فیلم های مردمی سخن به میان آمد: سینمایی به ظاهر بی اعتنا به ارزش های غرب و رنگ و لعاب های دیروز. به مدد آن واژه ها آثاری را جمع کردیم که هالیودی نبودند، به سینمای تجاری گذشته ایران شبیه نبودند و با فیلم های سایر کشورها سنخیتی نداشتند. اما این سینما چه سینمایی بود و چگونه شکل می گرفت؟ سینمای بومی ها با کدام ویژگی بومی بودنش را نشان می داد؟ چه فیلمی می توانست منعکس کنندۀ جغرافیای متنوع فرهنگ متفاوت و فاصله های عمیق فرهنگی اقشار مختلف ایران باشد؟

منبع: سایت ساجد دفاع مقدس - امیرحسین دهقانی

سینمای انقلابی و سیاسی ایران، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در 12 بهمن 57 رنگ و لعاب دیگری به خود گرفت. این نگاه آن قدر متفاوت بود که گاهی به دور از واقعیت و اغراق آمیز در آن حس می شد. اما تمام سینماگران و فیلم سازان تلاش داشتند تا قسمتی از سیاهی و تلخی دوران ستم شاهی را به مردم نشان دهند. نگاه گذرا به سینما انقلاب می تواند قسمتی از این نگاه را به ما نشان دهد.

لحظات پر تب و تاب سال 1357 را به یاد می آوریم. ولی خاطرات مان از فیلم های عصر انقلاب مهم تر از همیشه شده است. قصه های سینمای آن روزها چه قدر تار و مبهم به نظر می رسد. شتاب سرگیجه آور انقلاب،سینما را با خود برد و سرعت حرکتش نوارهای سلولوئیدی بی مقدار شده ی دوران را به هیچ گرفت. این اولین عصر بدون یادگارهای سینمایی ما بود. اولین روزگار بدون فیلم های خاطره انگیز. روزها و ماه ها با نشریات خلق اساعه تصاویر افشاگرانه، چاپ مقاله های ممنوع و هجوم کتاب های سیاسی سپری می شد.

هریک از وقایع سال های اولیه انقلاب کافی بود تا حیات سیاسی هر کشوری را دگرگون سازد. رخدادهای بزرگ و غول آسا را بی وقفه و پی در پی شماره کردیم: انفجار بمب مهیب در مقر حزب جمهوری اسلامی که ناگهان بیش از هفتاد تن از مردان کلیدی عرصه سیاسی را حذف کرد، تصرف سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام که رابطه ی ایران و غرب را ویران کرد. آغاز جنگ خونین با عراق که فضای کشور را یکسره تغییر داد، و عزل ابوالحسن بنی صدراولین رئیس جمهور ایران که به فرار او از ایران و درگیری خشونت بار انجامید. این وقایع زمینه ساز ورود به دهه ی شگفت انگیز شصت بود. سینما در کشاکش وقوع این رویدادها محو شد.

این عصر پر التهاب جایی برای سینما باز نکرد و هر کسی که از سینما حرف می زد بیگانه ی خود باخته ای خوانده شد. دریافتیم که سینما هنوز هم سوغات فرنگ است و باید به پرسش های اساسی و معمولاً بدون پاسخ روشن جواب دهد کدام سینما، چگونه و برای چه کسی؟ شلاق محکم انتقادها  نه فقط فیلم ها، بلکه تماشاگر و جایگاه او را هم نشانه می رفت. اولین بار بود که به عنوان تماشاگر سینما عنصری فراهم و اضافی خوانده می شدیم. به ما گوشزد می کردند که روزگار خوره های فیلم به سر رسیده، مهم نبود ما چه فکر می کنیم. حق با آن ها بود.

در دولت موقت مهدی بازرگان که چند روز پیش از سرنگونی کامل حکومت پهلوی تشکیل شده بود دکتر پرویز ورجاوند، استاد دانشگاه تهران به عنوان قائم مقام وزارت فرهنگ معرفی شد. در این دوران، اداره نظارت بر نمایش فیلم منحل شده بود و عملاً هیچ سازمان دولتی بر تولید و نمایشی فیلم نظارت نمی کرد. چند هفته پیش از پیروزی انقلاب در اسفند 1357 به دعوت «حمید قنبری» رئیس هئیت مدیره سندیکای هنرمندان و کارکنان جلسه ای برگزار شده بود و هریک از رشته های سینما نماینده ای برای خود برگزیده بودند.

در میان آن ها نام حسین گیل (بازیگر) رضا علامه زاده (کارگردان) و هوشنگ بهارلو (فیلمبردار) به چشم می خورد. سه ماه بعد از هر رسته پنج نماینده انتخاب شد.1 اعضای اصلی شورای موسس را افراد نام آشنا تشکیل دادند: «مسعود کیمیایی، محمد متوسلانی، کافران شیردل، سعید مطلبی و رضا علامه زاده»2 اما آن شرایط پر التهاب راه را بر هر تمهیدی بسته بود. ورجاوند سعی کرد تا تشکیل «شورای تعیین خط مشی و سیاسی فرهنگی کشور» وضعیت نابسامان فعالیت های فرهنگی را نظمی ببخشد. این شورا مشتمل بر بیست کمیته بود که هر کمیته مسئول یکی از بخش های فرهنگی و هنری ایران به شمار می رفت. سه نماینده ـ شیردل، بهارلو و علامه زاده ـ  برای طرح مسائل سینمای ایران در کمیته پانزده نفری شرکت کردند.ولی با استعفای ورجاوند در کمتر از دو ماه این شورا از هم پاشید و سرنوشت سینمای ایران در پرده ابهام باقی ماند.

در این دوران بیش از 125 سینما در دل آتش سوخته و تعطیل شده بود و برخی آمارها نشان می داد، از مجموع 524 سینمای سراسر کشور فقط 313 سینما به جای ماند.3 همه می دانستند تکرار الگوهای مضمونی و بصری سینمای پیش از انقلاب محال است اما کسی نمی دانست سینمای ایران چه می خواهد و به کدام سو می رود. این سینما برای بقای خویش به جمله معروف بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام (ره) در سخنرانی کلیدی دوازدهم بهمن 1357 در بهشت زهرا تکیه می کرد: « ... ما با سینما مخالف نیستیم. ما با فحشا مخالفیم » ماه ها و سال های آتی نشان می داد برداشتن قدم بعدی تا چه حد دشوار است. افراد بسیاری برای دستیبابی به الگویی تحت عنوان «سینمای اسلامی» به منابع و ماخذ موجود رجوع کردند ولی سینما، هنر قرن بیستمی بود و محققان معاصر اسلامی عنایتی بدان نکرده بودند.

در کتاب های مثل «هنر در انتظار موعود» نوشته «دکتر علی شریعتی» و «نگاهی به فلسفه هنر از دیدگاه اسلام» نوشته «مرحوم محمد تقی جعفری» نشانی از سینما وجود نداشت. نبود دیدگاه مشخص و روشن برای شمارگران و مسولان فرهنگی، راه را بسیار دشوار و گاهی اوقات صعب العبور می کرد. اظهارنظرها و پیشنهاداتی که از سوی افراد نمایندگان شخصیت های عالی رتبه سیاسی، مسیر را برای دستیابی به سینمای اسلامی جانی دوباره می بخشید، اما با دوره کردن مجدد آن صحبت ها، پرسش های دیگری در ذهن سینماگران و علاقه مندان پدید می آمد. «محسن مخملباف» که بعدها از فیلم سازان کلیدی نسل جوان مسلمان انقلابی شد. به عنوان یکی از مسئولان «حوزه و اندیشه هنر اسلامی» معضل حاکم را گسترده تر خواند و آن را با بلاتکلیفی مقوله هنر در اسلام مرتبط دانست. مخملباف گفت: «... ما هرچه در تاریخ هنر اسلامی جست و جو کنیم، باید اعتراف کرد خیلی برایمان غنی نیست. خاور شناسی (غربی) روی معماری اسلامی کار کرده و یک سری ویژگی های هنر اسلامی به دست آورده ... ولی خود مسلمان ها کار چشمگیری در این زمینه نکرده اند. در ارتباط با هنری که از ایدئولوژی اسلام نشات گرفته کاری نشده. از دلایل آن تا حدودی تحریم «مجسمه سازی ـ کراهت نقاشی ـ تحریم موسیقی و موارد مشابه»4 از این دست اظهار نظرها آنقدر ادامه پیدا کرده تا اوایل دهه شصت که عده ای از روشنفکران مذهبی و دانش آموخته به سینما ورود پیدا کردند تا سینمای اسلامی و انقلابی مطابق با معیارهای اسلام را بنا کنند.

منبع: سایت ساجد دفاع مقدس - امیرحسین دهقانی

نکته دیگر آن که دو گروه در میدان هنر و ادبیات مقاومت پیروز نبوده اند و هر کس با اینان همراه شود به جایى نخواهد رسید. نخست آنان که به ادبیات جنگ با نگاه تاجرانه نگریسته اند. آن کسى که هنر و ادبیات جنگ را ابزارى براى گذراندن روز و رسیدن به روزى مى پندارد، البته ممکن است روز خود را بگذراند و به روزى خویش هم برسد، اما به جاودان سازى ارزش هاى دفاع مقدس خدمتى نکرده است. دوم کسانى که در عالم هنرى به جنگ و آثار آن منحصراً و تنها از برج تقدس دیده بانى کرده اند و این سخن بدان معنا نیست که بخواهیم از هشت سال دفاع مقدس خویش، نفى قداست کنیم. بلکه سخن این است که آثار هنرى و ادبى باید با کامل ترین و موثرترین زبان و درخشان ترین تصاویر دفاع جانانه ملت را به آیندگان بنمایاند. حرف این است که در شعر نباید شعار داد چرا که ممکن است آن وقت شور و شعور یک ملت عظیم در نبردى پاک در زیر این شعارها پنهان بماند و فراموش شود. بلکه باید با کلامى عمیق و متین، عشق، ایثار شگفت انگیز جوانان، غرش سلاح هاى سبک و سنگین، ناامنى شب ها و همه جنگ را با رنگى از تقدس مذهبى بیان کرد و بگذاریم تاریخ جنگ را تاریخ نویسان بنگارند و هنرمند جنگ را در هنر و یا هنر را در جنگ نشان دهند.

۸- نگرش یک سویه و برجسته سازى یک جزء کوچک از جهاد و جداکردن حساب بخش هاى مختلف جامعه و حیات اجتماعى از حساب جنگ و حتى نگریستن به یک انسان ایرانى رزمنده در جبهه و گم کردنش در روابط و معادلات و معاملات زندگى به آثار هنرى و ادبى ضربه مى زند. در این زمینه اصل این است که هیچ کس و هیچ چیز از هیچ کس فراموش نشود و در جلوه دادن زندگى در زمان جنگ هیچ بخشى مورد مسامحه و سهل انگارى قرار نگیرد. پیروزى و شکست، عشق و نفرت، زندگى و مرگ، ترس و امید، فرار و پایدارى، اتحاد و تفرقه، ایثار، خیانت ها، سودجویى ها و همه آنچه که ممکن است در طول مدت سال هاى دفاع مقدس و پس از آن تاکنون با نبرد بزرگ ملت ایران مرتبط باشد، خمیرمایه و مصالح هنر و ادبیات پایدارى است.

اگر مى بینیم که مقام معظم رهبرى از فیلم «افق» تقدیر مى کند شاید علتش آن باشد که این فیلم علاوه بر ثبت بخشى از یک فتح وشهادت و ایثار به قلب خانه و خانواده و شهرها رفته و نوعروسان منتظر را نیز به میدان صحنه سینمایى آورده است که نام سینماى جنگ بر خود دارد و پیوند جریان زندگى را با زندگى جنگى روشن کرده است و اگر معظم له به فیلم سازان و هنرمندان توصیه فرموده اند تا بیشتر به جنگ و آثار آن بپردازند به یقین نظرشان تولید آثارى عمیق و دقیق در این ارتباط بوده است.

بدانیم که آثار کمال یافته در گستره هنر و ادبیات پایدارى آن هایى است که صاحبان آن آثار هم بر نازک کارى ها و تازه کارى هاى هنرمندانه و شاعرانه واقف اند و هم با جنگ و جهاد پیوندى نزدیک برقرار کرده و فرهنگ جبهه را مى شناسند.

۹- اما نسل امروز و هنرمند امروز هم مى تواند از همان کوچه که ایستاده است به سوى میدان جنگ حرکت کند. چرا که هنوز جنگ پایان نیافته است.

هنوز در بوته زارهاى مین، هنگامى که مین منورى چهره مى گشاید، پلاکى روشن سوسو مى زند که قصه اى دارد از جسمى به خاک درآمیخته و روحى روشن تر از منور به خورشید پیوسته.

هنوز در باغ هاى سیم خاردار پیراهنى است که در باد بال بال مى زند، یعنى هنوز در پروازم، هنوز هم تابوت هایى که سه رنگ اهورایى دارند بر شانه هاى دریا سبک و آسان مى آیند که چون هودج هایى سرشار از نور و وارستگى اند.

هنوز قفلى سرسختانه درهاى آهنینى را به هم پیوسته و در پس پشت خویش کبوترانى دارد و آن کسى که چشم بر راه دارد و نگاه بر در تا که خبر مى دهد زدوست همچنان در جنگ است.

هر چند گاه در جست وجوى پاره هاى نور که غریبانه در صحارى خاموش افتاده اند و بادهاى غربت گیسوانشان را تا بى نهایت برده اند، هنوز هستند عاشقانى که سینه خاک را مى شکافند و کجاوه اى دیگر را از تکه هاى نور سرشار مى کنند و بر شانه هاى یاران مى سپارند و به دشت هاى تیره غفلت و فراموشى ما ارمغان مى دهند هنوز جنگ است و رزمنده پاکباز همچنان غریب است. چشمان مسافر هنر مى تواند سرى به غربت جنگ و جهاد هم بزند تا در بیابان غریب عشق و دلدادگى چشمه اى باشد براى رفع عطش یاران.

على اکبر شوبکلایى، استاد دانشگاه

ویژه نامه سروقامتان روزنامه جوان

- هنر و ادبیات اگر چه توسط هنرمند و شاعر ایجادمى شود، اما به هر حال تحت تاثیر جامعه و حوادث آن قرار دارد. هر چه واقعه اى بزرگ تر باشد و تاثیر آن بر اجزاى جامعه بیشتر، آثار آن بر هنر و ادبیات هم گسترده تر خواهد بود.

حال اگر حادثه اى عظیم در یک کشور به وقوع بپیوندد که در مدت زمانى طولانى مجموعه روابط سیاسى، اقتصادى و نظامى جهان را تحت تاثیر قرار دهد و سبب نگرشى جدید در محاسبات تاریخ نگرى و جامعه شناختى جهانى شود، روشن است که چه مایه بر هنر و هنرمندان همان جامعه تاثیر گذاشته است. جامعه شناسى هنر و ادبیات به تاثیراتى این گونه بر آثار هنر و هنرمندى مى پردازند. شاید این تاثیر در ادبیات مقاومت به سادگى و روشنى قابل بررسى باشد.

۲- معمولاً در تعریف هنر و ادبیات مقاومت مى گویند: آثارى که در بردارنده و بیانگر حوادثى از متن زندگى مردم است که در میدان هاى مقابله و ستیزه هاى اجتماعى به وجود آمده است، اما این جا مقصود ما از هنر و ادبیات مقاومت یا پایدارى فقط آثارى مى تواند باشد که به نوعى با هشت سال دفاع مقدس ملت ایران به طور مستقیم و یا غیرمستقیم پیوند دارد.

۳- جنگ دشوار است و ظاهرى خشن دارد، اما گاهى باید جنگید. البته این ایستادگى درشتناکى جنگ را برطرف نمى کند. لیکن چیز دیگرى است که خشونت سنگرها را به یک زندگى بدل مى کند که شایسته مکاشفه مى شود. همان آواهایى که لطیف ترین احساسات انسانى را بازگو مى کند و همان روابطى که بوى عشق و دلدادگى مى داد، مى تواند براى هنرمند بهانه کشف هستى باشد.

۴- و این سنگرنشینان غریب گاهى مى خواندند، گاهى مى گفتند و گاهى آنچه را که مى دیدند مى نوشتند. اولین آثار دفاع و پایدارى از همین خاطره نگاشته ها است. این خاطره ها کم کم به همراه نامه هاى رزمندگان هدایایى بود که به مردم پشت جبهه مى رسید و این ها همان هاست که اول بار در مجله هاى امید انقلاب و پیام انقلاب چاپ مى شده است و اکنون مجموعه این خاطره ها یک مثنوى بزرگ است. در کنار این خاطره ها گزارش هاى تصویرى سیما دومین دفتر ثبت حوادث جنگ بود البته به طور زنده، اما هنر و ادبیات پایدارى حرف دیگرى دارد.

۵- حفظ آثار دفاع هشت ساله ما وظیفه همگان است. به طور اعم و بر دوش هنرمندان و ادیبان است به طور اخص. بهترین راه حفظ آثار ایثار و انتقال آن به نسل هاى بعدى بهره گیرى از استعدادهاى هنرى است که به قول مقام معظم رهبرى هیچ تفکرى نمى تواند در تاریخ جاودانه بماند مگر آن که در قالب هنر درآید و تحقیقاً کسانى مى توانند درباره جنگ آثارى موفق را خلق کنند که خود در میدان جهاد بوده باشند و خاک رزم بر رویشان نشسته باشد و هنوز صداى مهیب جنگ درونش را پرصدا نگه مى دارد، اما آنانى که در جنگ نبوده اند مى توانند با دیدن عکس ها و تصاویر زنده جنگى، مطالعه خاطره نگاشته ها و بازدید از مناطق جنگى به خلق آثار موفق دست یابند.

۶- فراموش نکنیم که زبان هنر و ادبیات فراتر از زبان عادى و روزمره است و واژگان هنرى و ادبى بسیار بلند پروازتر از دایره مفاهیمى است که در قاموس ها و فرهنگ ها واژگانى براى آن ها ترسیم شده است. پس انتقال اندیشه ها، احساس ها و ارزش هاى سال هاى ۵۹ تا ۶۷ به نسل جوان امروز و نسل هاى بعد با زبان هنرى وظیفه اى سنگین و دشوار است که اندام هنرمند را مى فرساید. چرا که هنرمند دفاع مقدس باید از دو کانال و خاکریز بزرگ بگذرد تا بتواند با نسل جوان امروز دست دهد. اولین مشکل او همان اختلاف زبان هنرى با زبان عادى و روزمره مردم است که در قالب فیلم سینمایى، مجموعه هاى تلویزیونى، نمایش، داستان، موسیقى، شعر، عکس، نقاشى، طراحى و دیگر رشته هاى هنرى که به جامعه عرضه مى شود که این مشکل همه کسانى است که مى خواهند از پنجره هنر با مردم کوچه و دبستان گفت وگو کنند، اما مشکل دوم خاص کسانى است که مى خواهند از دفاع مقدس حکایت کنند، با نسلى صحبت کنند که او زمان جنگ را درک نکرده است. حتى سخن گفتن با آنانى که خود در قلب دفاع بوده اند، اما گذر زمان خاک فراموشى بر پرده ذهنشان افکنده است، نیز کارى شگرف است. فتح این میدان و برقرارى ارتباط با این دو نسل، یعنى بیدار کردن نسل همراه و همراه کردن نسل تازه برخاسته، البته توفیقى است که نصیب هر کس نخواهد شد و شعله اى است منور که در دل سوختگان ساخته خواهد شد.

تئاتر یک رسانه ارتباطی است که همواره در یک سوی آن گروه اجرایی و تفکر حاکم بر نمایش آن ها و در طرف دیگرش عده ای از مخاطبان تئاتر قرار گرفته اند. در این سیستم ارتباطی همواره برش و زوایایی از دیدگاه های گروه سازنده به عنوان ژرف ساخت محتوا و یا پیام در معرض انتقال با تماشاگر قرار می گیرند.

در نمایشی موضوعی و از جمله حوزه تئاتر دفاع مقدس نیز چنین سیستمی با هدف انتقال مفاهیم و پیام های دفاع مقدس و هشت سال جنگ تحمیلی صورت می پذیرد. اما آیا می توان همه نمایشهای تولید شده در این حوزه را آثاری در ستایش جنگ و مبارزه به شمار آورد و آیا تئاتر دفاع مقدس در پی تعریف ارزشهای جنگیدن است؟

پاسخ به این سوال در مورد تئاتر دفاع مقدس که حالا به یک ژانر مهم در تئاتر ما تبدیل شده است، بسیار آسان به نظر می رسد، چرا که تئاتر دفاع مقدس هدف و آرمانهای مورد انتظارش به راحتی در عنوان آن در ارتباط قرار می دهد: "دفاع مقدس".

در واقع ارزش و جایگاه مقدس پیدا می کند و باعث می شود که این حوزه از تئاتر ما به عنوان گونه ای قابل ستایش و در برگیرنده ارزشهای انسانی و معنوی قرار گیرد، جایگاه و ارزش مقوله دفاع است و نه جنگ.

جامعه مخاطب تئاتر دفاع مقدس پیش مواجهه با هر دیدگاه و نظری یک پیش فرض مهم را به عنوان محور اساسی تحلیل نسبت به محتوا آثار مربوط به این حوزه در ذهن دارد و آن هم اینکه هدف و غایت مطلوب در جریان سالهای دفاع مقدس نه جنگیدن، بلکه دفاع در برابر مهاجمان جنگ بوده است و از همین روی نام جنگ تحمیلی و عنوان دفاع مقدس را برای آن برگزیده اند.

بنابراین حمله و تهاجم دشمن از یکسو و دفاع و مقابله رزمندگان از سوی دیگر محور درام و چالش دراماتیک را در تئاتر دفاع مقدس به وجود آورده اند. در این حوزه هر موضوعی می تواند زیر مجموعه ای از گستره دفاع باشد. چه آنکه تز و آنتی تز درام هر دو در گروه مدافعین شکل بگیرد؛ مثلا آنکه شخصیتی از مدافعین که همراه با همرزمان اش در مقابل تهاجم ایستاده دچار تردید شود و شک و دو دلی اش برای جنگ را در معرض تقابل و بازخورد با شخصیتهای دیگر قرار دهد.

چه آنکه تز و آنتی تز هر دو در گروه مهاجمین و تحمیل گران قرار داشته باشند، مثلا سرباز عراقی ای که پس تجاوز عمل و انگیزه اش را در تعارض با جهان بینی اش می بیند با گروه و اشخاص همراهش درگیر شود و... .

بهرحال بحث اساسی و محور مهم نمایش دفاع مقدس که از بعد مذهبی اندیشه و آرمان انسانی دفاع در برابر ظلم و تجاوز ریشه می گیرد، یک بستر مشترک و اصلی را به عنوان پایه مباحث و رفتارهای دراماتیک اش انتخاب کرده که بر اساس شرایط پیرامونی جنگ تحمیلی شکل گرفته و بر اساس همین بهانه نمایشی به طرح مسائل انسانی و مذهبی هم می پردازد. واژه مقدس که بعد از دفاع قرار گرفته حاصل تعلق انگیزه ها و ارزشهای مذهبی عمل است که قداست تکلیف را در مقابل همه سوالات مربوط به عمل نمایشی قرار می دهد.

بنابراین طبیعی است تئاتر ضد جنگ نیز جزئی از تئاتر دفاع مقدس باشد. آنجا که در بحث پیرامون مسئله جنگ به عنوان عنصری تحمیلی مورد اعتراض قرار می گیرد و دفاع به مقابله با آن قد علم می کند، چنین دیدگاه و منظر نظری براحتی مصداق پیدا می کند. در واقع جنگ و دفاع دو شخصیت برابر ستیز و کاملا متضاد نمایشهای دفاع مقدس هستند.

تئاتر دفاع مقدس همواره سعی دارد تا به مقوله جنگ به عنوان نیرویی تحمیل شده بر انسان نگاه کند و در برابر آن به دفاع در برابر آن و از میان برداشتن نیروی تجاوز و تهاجم قداست می بخشد. البته در این حوزه می بایست مفهوم کلی جنگ را از آنچه که در تئاتر دفاع مقدس ما به عنوان جنگ از آن یاد می شود تمیز داد و جدا کرد.

وقتی که از تئاتر جنگ در دنیا صحبت به میان می آید، محدوده ای کلی مطرح می شود که در این محدوده تقابل دو نیروی متضاد ایجاد موقعیتی می کند که از آن با عنوان جنگ یاد می شود، اما در حوزه تئاتر دفاع مقدس واژه جنگ و نگاه به آن کاملاً متفاوت است. جنگ در این گستره به جنگی خاص و تحمیل شده محدود می شود که متعلق به دوره، زمان و مکان مشخص و معلومی است. هر چند که دیدگاه کلی دفاع مقدس آنجا که مقوله دفاع قداست و ارزش پیدا کرده است، نسبت به مقوله جنگ تحت هر شرایط و با هر شکلی مشخص و معلوم است. جنگ در این محدوده هیچگاه مورد ستایش قرار نمی گیرد و بلکه همواره به عنوان عاملی متجاوز و تخریب گر مورد انتقاد و تنفر واقع می شود.

بر این اساس آیا می توان ادعا کرد که تئاتر دفاع مقدس یک تئاتر ضد جنگ است؟ مسلماً عنوان این نوع تئاتر کاملاً در مقابل و متضاد با جنگ انتخاب شده و تازه با قرار گرفتن واژه مقدس، برابری و مقابله یا جنگ قداست نیز پیدا کرده است. بنابراین تئاتر دفاع مقدس در یکی از مهمترین اشکال آن قصد دارد تا مقوله ژرف ساختی جنگ را از موضعی مخالف مورد انتقاد قرار دهد و از همین روست که جنگ ما در نمایشهای دفاع مقدس به هر روی با عناوین دفاع مقدس و جنگ تحمیلی قرار می گیرد.

در این میان البته هستند نمایشهایی که به گونه ای مستقل از موضوع و بدون در نظر داشتن محدوده و زمان به طرح مضامین انسانی ضد جنگ می پردازند. نمونه چنین آثاری همین اجرای اخیر نمایش فصل خون است که با طرح موضوع انسانیت و عشق، جنایت های صورت گرفته در محدوده جنگ تحمیلی را نمایشی کرده و به طور مشخص بر علیه خشونت جنگ به انتقاد می پردازند.

بنابراین علاوه بر اینکه خود موضوع دفاع مقدس جریانی بر علیه جنگ و تهاجم است، دیدگاه مستقل ضد جنگ نیز می تواند در محدوده این تئاتر مطرح شود و مصداق پیدا کند.

در واقع این کیفیت ضدیت با جنگ است که نمایش های مختلف حوزه دفاع مقدس تعیین کننده میزان اهمیت انتقاد برضد آن قرار می گیرد. چه بسا در بسیاری آثار که به راحتی نمی توان مضمون و نگاه خاص بر علیه جنگ و تهاجم را مشاهده کرد و تمیز داد. اما مهم آنست که هر جا نامی از شهید و شهادت و مبارزه به میان می آید، جنگ به عنوان نیروی تخریب گر و ویران کننده به عنوان نیرویی در مقابل شهادت و جهاد مورد انتقاد قرار می گیرد.

منبع: خبرگزاری آینده روشن

X