مجله دولتی «الفباء» که بوسیله رژیم عراق منتشر میشود در شماره 562 مورخ 4/7/79 با عنوان عراق پنج هزار سال رویارویی، به تضاد بین عرب و ایرانی دامن زده و چنین مینویسد:
«اعراب، عادت کردهاند که عراق در برابر یورش تاتارها در قرن دهم و قرن بیستم ایستادگی کند و تیرهای سلجوقیان و عیلامیان را در قرن بیستم متوقف کند. عادت کردهاند که عراق نگهبان منطقه شرقی جهان عرب که در تیررس دشمن است، باشد... عراق از پنج هزار سال تاکنون در خط اول نبرد، گامی استوار و با ثبات در مرزهای شرقی و بازوی پرتحرک در غرب این مرزها بوده است.»
«صدام حسین» در مراسم افتتاح یک پادگان نظامی در 18/3/59 با عنوان «پادگان قادسیه» میگوید: «شما در این مکان انقلاب خود را پیش روی دارید که شما را به مفهوم قادسیه رهبری میکند. شما در اینجا نه تنها نام قادسیه را برخود دارید بلکه شرف و مفهوم آنرا نیز با خویشتن دارید. شما آمادگی والای گذشت و ایثار را همانگونه که صفت مردان قادسیه نخستین در رهایی امت عرب و تمامی میهن عربی بود، دارا هستید و تنها برای پاسداری از عراق آزاد مبارزه نمیکنید.»
دکتر «امین» یکی از بعثیها میگوید که به قدرت رسیدن «صدام حسین» مصادف با یک مرحله نوین در تاریخ سیاسی عراق بود و در این میان عراق از چندین جهت قدرتمند شده بود و در آینده نزدیک در سطح خلیج (فارس) و جهان عرب نقش مهمی از جانب وی در شرف انجام بود. «الیاس فرح» یکی از رهبران بعث عراق میگوید که «قادسیه» صدام موقعیتی بود برای وی تا در چشم جهان عرب به عنوان یک رهبر تاریخی که پل میان گذشته و آینده را از نو بنا نهاده و درهای آینده را به سوی مردم گشوده است خود را جلوهگر سازد.
مجید خدوری در شرح زندگی صدام حسین و تاثیر ناصر بر او چنین مینویسد:
«زمانی که صدام حسین در مصر در دانشکده حقوق قاهره مشغول تحصیل بود کارهای ناصر را زیر نظر میگیرد و با دقت به آنها مینگرد، برخلاف رهبران بعث از ناصر به خوبی یاد میکند و میآموزد که چگونه نقش وی را بازی کند. او از شیوه «آزمایش و خطای» ناصر پیروی میکند و سعی میکند یک مقلد کورکورانه نباشد.»
انگیزه دوم صدام این بود که با استفاده از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با پیروزی بر ایران خلاء سقوط شاه را پر نموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند و علیرغم موضع ضدامریکایی که قبلاً اتخاذ میکرد به امریکاییها نشان دهد که تضاد منافع با آنها نداشته و اقدام وی در راستای اهداف امریکا در منطقه میباشد تا بدان حد که رژینسکی بعد از ملاقات با صدام و در ستایش وی میگوید: «ما بین منافع امریکا و عراق تضادی نمییابیم.» با توجه به اینکه در این مرحله سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی در تضاد با سیاستهای امریکا بود صدام حسین تلاش کرد که خود را به عنوان یک عامل موثر بازدارنده و خنثی کننده اقدامات ایران در سطح منطقه نشان دهد.
روزنامه کریستین ساینس مونیتور چاپ امریکا با اشاره به یک گزارش از جلسات سری دولت عراق که دو ماه بعد از سقوط رژیم شاه تشکیل شده بود، مینویسد: «درآن جلسه بعد از بحث و بررسی پیرامون نقش شاه و روابط آن با امریکا در دفاع از منافع غرب و ژاندارمری خلیج فارس مطرح شد که در حال حاضر رژیم نوپای ایران با از بین رفتن ارتش و تاسیسات اصلی آن قادر به انجام این نقش نخواهد بود و عراق تنها کشوری است که با استفاده از این موقعیت میتواند خلاء ایجاد شده را پر نماید و این کار باید با برنامهریزی، دقت، سرعت و مداومت انجام گیرد. به عقیده حزب بعث برای ایجاد یک موقعیت ژئوپولیتیک جدید بوسیله عراق زمینه از هر جهت فراهم است، لذا حمله نظامی به ایران با وارد آوردن یک ضربه موثر به شکست ایران منتهی میشود.
انگیزه سوم صدام جبران تحقیری بود که شخصاً در امضای قرارداد 1975 الجزایر شده بود. در سال 1975 به دنبال مشکلاتی که در عراق در جنگ با کردها برای دولت عراق فراهم شده بود و کردهای عراق مورد حمایت شاه قرار داشتند صدام حسین معاون رئیسجمهور عراق تحت فشارهای داخلی و بینالمللی به امضاء قرارداد مزبور تن در داد و همواره احساس میکرد که در این جریان تحقیر شده و «اجباراً» تن به امضاء این قرارداد داده است. بنابراین مترصد فرصتی بود که بتواند این احساس حقارت را جبران نماید. بدین علت درصدد بهانهای بود که قرارداد 1975 را باطل اعلام نماید و این کاری بود که در 17 سپتامبر 1980 (به روز قبل از آغاز جنگ) در یک اجلاس فوقالعاده مجمع ملی صورت داد. صدام حسین در مورد این تصمیم گفت: «از زمانی که حاکمان ایران این معاهده را از آغاز در دست گرفتند بوسیله مداخله در امور داخلی عراق چه به صورت پشتیبانی مالی و یا تسلیحاتی از گروههای مختلف نقض کردهاند، همانطور که شاه چنین میکرد... من به شما اعلام میکنم که معاهده 6 مارس 1975 الجزیره از طرف ما ملغی میباشد.»
در سطح قدرتهای بزرگ: در موضعگیری قدرتهای بزرگ (نظامی، سیاسی و اقتصادی) آنها را میتوان به دو گروه تقسیم کرد.
گروه اول: کشورهایی که به طور علنی و یا ضمنی به نفع عراق موضعگیری کرده و از کمکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی به این کشور در طول جنگ دریغ نورزیدند. این کشورها عبارت بودند از: فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشته و از انقلاب اسلامی نیز شدیداً ضربه خورده بودند. فرانسه از همان آغاز جنگ به نفع عراق موضعگیری علنی کرده و به میزان قابل توجهی امکانات تسلیحاتی در اختیار این کشور قرار داد و حتی در شرایطی که عراق در جبهه جنگ مواجه با مشکلاتی شده بود با اجازه دادن هواپیماهای پیشرفته جنگی به نام سوپراتاندارد بنیه نظامی عراق را تقویت کرد. دولت انگلیس نیز اگرچه علناً اظهار بیطرفی میکرد، ولی به تبع امریکا و فرانسه کمکهای قابل توجه اقتصادی و بعضاً نظامی به این کشور نمود.
گروه دوم: کشورهای آلمان، ژاپن و چین بودند که در ضمن اعلام بیطرفی و حفظ رابطه با هر دو کشور به عنوان سوداگرانی بودند که از این جنگ از هر طرف بهرهمند شدند.
دولتهای منطقه خاورمیانه: چنانچه دولتهای منطقه را نیز به دو دسته دولتهای عرب و غیرعرب تقسیم کنیم ملاحظه میگردد که همه دولتهای عربی به استثنای سوریه، لیبی و الجزایر به نفع عراق نه تنها موضعگیری کرده بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. کشورهای نفتخیز عرب بویژه عربستان سعودی و کویت به عنوان تامینکننده نیازمندیهای مالی این جنگ تقبل هزینههای جنگ را نموده و در طول جنگ متجاوز از 80 میلیارد دلار پرداخت نمودند.
دولت مصر تامینکننده نیازمندیهای تسلیحاتی ساخت روسیه بود و خلاء قطع ارسال قطعات و لوازم یدکی که از طرف دولت روسیه ایجاد شده بود را پر کرد. دولت اردن با در اختیار گذاشتن بندر خود در خلیج عقبه راههای مواصلاتی عراق را برای تدارکات لازم تامین کرد و اغلب کشورهای عربی منجمله سودان نیروی داوطلب نظامی در اختیار عراق قرار دادند. کشورهای عربی از قبل در جریان چنین حملهای بوده و در کنفرانس سران عرب که در جده چند ماه قبل از آغاز جنگ تشکیل شده بود تفاهمات لازم را با صدام به عمل آورده بود. تنها لیبی و سوریه بودند که با این اقدام عراق مخالفت ورزیده و حمایت خودشان را از ایران اعلام داشتند.
دولتهای غیرعرب مانند پاکستان و ترکیه همچون کشورهای آلمان، ژاپن و چین با اعلام بیطرفی و حفظ رابطه با هر دو کشور بیشترین بهره اقتصادی از این جنگ را کسب کردند.
در مجموع میتوان گفت که سیستم بینالملل (در هر سه سطح، ابرقدرتها، قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه) نه تنها زمینه مساعدی برای آغاز این جنگ داشت بلکه خود مشوق و ترغیبکننده عراق در شروع جنگ بود و نقش اساسی و مهمی در بروز چنین تجاوزی را بر عهده داشت.
شخصیت تصمیمگیرنده
صدام حسین رئیس جمهور عراق که به عنوان دیکتاتوری خشن، بیرحم، شهرت جهانی پیدا کرده است در عین حال فردی ماجراجو و جاهطلب بوده و به دنبال موقعیتهای مناسب برای کسب قدرت بیشتر بوده است.
رمضانی که از مشاوران کمیته امنیت ملی کنگره امریکا و نیز مشاور کارتر در امور ایران بود در کتاب خود چنین مینویسد:
«جنگ عراق و ایران، در واقع واکنش و پاسخ عراق به تهدیداتی بود که از ناحیه بنیادگرایی اسلام (امام خمینی(ره) احساس میکرد، اما علت دیگر آن ناشی از بازتاب و انعکاس جاهطلبی و قدرتطلبی صدام نیز بوده است. وی مترصد بود که خلاء قدرت ناشی از سقوط رژیم شاه در منطقه را پر نماید. همچنین این فرصت با افزایش قدرت اقتصادی عراق به علت افزایش قیمت نفت در منطقه خلیجفارس ایجاد شده بود. چنانچه عراق جایگزین ایران به عنوان دومین تولیدکننده نفت بعد از عربستان سعودی در منطقه شده بود. ظهور قدرت سیاسی عراق بعد از افول رژیم مصر در خاورمیانه به علت امضای پیمان کمپ دیوید و صلح با اسرائیل و بروز یک خصومت و دشمنی آشکار میان عراق و سوریه در جبهه شرقی، همه و همه بر قدرتطلبی صدام صحه میگذاشت.»
صدام حسین در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود و امیدواری داشت با پیروزی سریع بر ایران خواستههای جاهطلبانه و شخصی وی ارضاء و تأمین گردد. انگیزه اول تلاش برای کسب رهبری جهان عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضای پیمان کمپ دیوید و انزوای مصر، جهان عرب دچار خلاء رهبری شده بود، شخصیتی که بتواند با استفاده از امکانات و تواناییهای کشور خود در جهت آرمانهای وحدت جهان عرب و جبران تحقیر اعراب در قبال اسرائیل این خلاء را پر بنماید. صدام حسین امیدوار بود با پیروزی در جنگ با ایران چنین موقعیتی را کسب نماید و به همین خاطر نام این جنگ را جنگ قادسیه نامید تا یادآور شکست ایرانیها از اعراب مسلمان در اوایل ظهور اسلام باشد.
ایالات متحده امریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و بدنبال آن جریان گروگانگیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران میبود استقبال میکرد، بلکه خود درصدد چارهجوئی برای انتقام جویی و جبران شکستهای قبلی بود. اگرچه رابطه دیپلماتیک میان عراق و امریکا از سال 1967 قطع شده بود دفتر حفاظت منافع امریکا در بغداد بسیار فعال بود و شواهد و دلایلی وجود دارد که امریکا مشوق و ترغیبکننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است.
روزنامه امریکایی نیویورک تایمز پنج ماه قبل از آغاز تجاوز عراق در آوریل 1980 (اردیبهشت 1359) از طرحهای مرحله به مرحله دولت امریکا در این زمینه پرده برمیدارد. این روزنامه چنین مینویسد:
«دولت امریکا پس از شکست عملیات طبس، امکان اجرای سه طرح نظامی بسیار مهم در شهرهایی که محل نگهداری گروگانهای امریکاست، مینگذاری در میادین صدور نفت، یا بمباران پالایشگاههای ایران میباشد.» در ادامه میافزاید: «واشنگتن امیدوار است که تحریم اقتصادی و سیاسی ایران بتواند در سایه تیرگی روابط ایران و عراق تاثیر بیشتری داشته باشد و ادامه میدهد که عدهای معتقدند چشمانداز جنگ با کشوری نیرومند (عراق) شاید ایران را وادار سازد در سیاست خود تجدیدنظر کند.!»
«برژینسکی» مشاور امنیت ملی سابق امریکا برای اطلاع از وضعیت عراق برای شروع جنگ سفرهای مکرری به بغداد مینماید به طوری که «وال استریت ژورنال» در هشتم فوریه 1980 یکی از این سفرهای محرمانه را فاش میسازد و همچنین «تایمز لندن» در 17 ژوئن 1980 به ملاقات برژینسکی با صدام حسین اشاره کرده و میگوید: «نامبرده بعد از سفر محرمانه به بغداد در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظهای بین امریکا و عراق نمیبینیم. ما معتقدیم عراق تصمیم به استقلال دارد و در آرزوی امنیت خلیج فارس است و تصور نمیکنیم که روابط امریکا و عراق سست گردد.»
از طرف دیگر در این زمان رفت و آمدها و تماسهای مکرری میان امرای فراری ارتش ایران و مسئولین دولت امریکا و همچنین حکومت بغداد صورت میگرفت و نشانگر نوعی آمادگی برای تحولات بعد از آغاز جنگ و حمله عراق به ایران بود و نهایتاً با توجه به نفوذ و سلطهای که امریکا در کشورهای عربی محافظهکار از جمله: مصر، اردن، عربستان سعودی و سایر شیخنشینهای جنوب خلیجفارس داشت تردیدی نیست که چنانچه امریکا به کمکهای مؤثر و اساسی این کشورها به عراق راغب نمیبود میتوانست از این کمکها جلوگیری به عمل آورد. بعد از آغاز جنگ، روابط عراق و امریکا علناً بهبود یافته، روابط دیپلماتیک برقرار شد و افشاء گردید که در طول جنگ، امریکا به صورت مخفیانه کمکهای مختلفی را به عراق میرسانده است.روزی که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت «رابرت مک فارلین» در مقالهای در روزنامه لوسآنجلس تایمز به حمایت بیدریغ امریکا از عراق در طول جنگ بر علیه ایران اعتراف کرد.
اتحاد جماهیر شوروی در موضعگیری خود دچار تناقض و دوروئی عجیبی شده بود و در حقیقت آغاز حمله عراق به ایران به شمشیر دولبهای شباهت داشت که از هر طرف قابلیت برندگی و در عین حال احتمال خسارت میرفت. روسیه شوروی با عراق در سال 1972 پیماندوستی 15 ساله منعقد کرده و نفوذ قابل توجهی در عراق بویژه از نظر تامین تسلیحات ارتش و حضور کارشناسان نظامی داشت و اصولاً ارتش عراق مجهز به تسلیحات روسی بود.
از طرف دیگر انقلاب اسلامی ایران اگر چه برای روسها از این نظر که موجب قطع نفوذ امریکا در مرزهای جنوبی این کشور شده بود ولی برای روسیه نیز به خاطر ماهیت ایدئولوژیکی آن چندان خوشایند نبود. ایران به موازات برخورد با نفوذ امریکا در ایران از میزان نفوذ روسیه به شدت کاست، گاز ایران به روسیه قطع شد، بندهای 5 و 6 قرارداد 1921 از طرف ایران ملغی اعلام گردید و تجاوز روسیه به افغانستان بشدت محکوم گردید و انقلاب اسلامی میرفت که تأثیر خود را بر بیداری مسلمانان سایر کشورها از جمله مسلمانان جمهوریهای آسیایی روسیه شوروری سابق بر جای گذارد. پیروزی و شکست هر یک از طرفین متخاصم نیز برای روسیه نتایج متضاد و متفاوتی را به ارمغان میآورد، پیروزی عراق بر ایران اگرچه با توجه به تسلیح ایران به سلاحهای امریکا و تجهیز عراق به سلاحهای روسی به معنای پیروزی سلاح روسی بر سلاح امریکایی تلقی گردیده و عراق را بیشتر مدیون و وابسته به روسیه شوروی میکرد، در عین حال از نظر سیاسی موجب نفوذ مجدد امریکا و غرب در ایران میشد. پیروزی ایران نیز بر عراق متقابلاً نتایج متفاوت و معکوسی بدست میداد که در هر دو حال برای روسیه شوروی در عین اینکه امتیازاتی را به عمل میآورد ناخوشایند بود.
با توجه به دلایل منطقی و عقلانی نیز ملاحظه میگردد که اتخاذ موضع شوروی نیز در قبال آغاز جنگ تحمیلی منافقانه و متضاد بوده است. بنابه گزارش موسسه «هری تیج»، روسیه شوروی از قبل از آغاز تجاوز در جریان این تصمیم بوده و اگر چه هیچ اقدامی برای بازداشتن صدام نکرده است در عین حال مقامات ایرانی را از احتمال چنین حملهای آگاه نموده است. حزب توده در ایران که از مسکو الهام و دستور میگرفت تجاوز عراق را محکوم نموده به کادرهای خود دستور مقاومت و دفاع را صادر کرده بود، ولی روسیه شوروی در عین اتخاذ موضع رسمی مبنی بر بیطرفی در سازمان ملل و بویژه در شورای امنیت همگام با امریکا و سایر اعضاء دائمی شورا قطعنامههایی را به تصویب میرساند که به ضرر جمهوری اسلامی بود. اگرچه ظاهراً برای مدتی از ارسال تجهیزات نظامی و قطعات یدکی به عراق خودداری کرد ولی کارشناسان نظامی روسی همچنان در عراق باقی مانده و به همکاری خود با ارتش عراق ادامه میدادند و گزارشاتی مبنی بر اینکه روسیه شوروی از طریق کشورهای اروپای شرقی جبران کمبود نیازمندیهای ارتش عراق را مینموده است وجود دارد.
بنابراین میتوان به این جمعبندی رسید که رژیم عراق در سطح ابرقدرتها (امریکا و شوروی) با زمینهای کاملاً مساعد و حتی تشویقآمیز در آغاز تجاوز برعلیه جمهوری اسلامی مواجه بوده است.
«جیمز روزنو» معتقد است که در هر تصمیمگیری سیاست خارجی علت رفتار سیاسی یک دولت به مجموعهای از عوامل گوناگون مربوط میشود که با اولویتهای متفاوت در کنار همدیگر جمع شده و نهایتاً به تصمیمگیری سیاست خارجی منجر میشوند. این مجموعه را در 5 دسته و یا گروه تقسیمبندی مینماید که به آنها متغیرهای شخصیت تصمیمگیرنده، نقش و میزان اختیارات تصمیمگیرنده، متغیر دولتی و بوروکراتیک، اجتماعی و نهایتاً سیستم بینالملل خطاب میکند.
1. متغیر شخصیت تصمیمگیرنده
در این متغیر توجه اساسی به خصوصیات، روحیه، افکار و اندیشهها، خصوصیات روانی، نبوغ و تواناییهای کاریزماتیک و همچنین آمال و آرزوهای تصمیمگیرنده توجه میشود. براساس این متغیر تصمیمات متخذه از ناحیه یک شخص با تصمیمات شخص دیگر در همان موقعیت به خاطر تواناییها و روحیات متفاوتشان متفاوت میباشد.
2. متغیر نقش
بدین معنا که در یک سیستم دولتی مسئولین بدون ارتباط با خصوصیات شخصی و با توجه به جایگاهی که اشغال کردهاند و اختیاراتی که به آنها داده شده اتخاذ تصمیم و موضع مینمایند. مثلاً: سفیر یک کشور در سازمان ملل بدون توجه به اعتقادات شخصی خود از موضع کشورش دفاع میکند.
3. متغیر دولتی و بوروکراتیک
بدین معنا که ساختار پیچیده یک دولت، روابط ارگانهای درون دولتی و نهایتاً کارشناسان و متخصصین درون یک تشکیلات تدوین کننده و ارائه کننده پیشنهادات و خطوط کلی تصمیمگیری در سیاست خارجی میباشند و هیچ تصمیمگیری قادر نیست فارغ از این ملاحظات تصمیمگیری کند، بویژه در سیستمهای گسترده بوروکراتیک دولتهای غربی این عامل و متغیر بیشتر بروز میکند.
4. متغیر اجتماعی
بدین معنا که جنبههای غیردولتی در یک کشور بر رفتار خارجی یک دولت اثری انکارناپذیر دارد. ارزشها و ایدئولوژیهای حاکم بر یک جامعه ملی، گروههای ذینفوذ و فشار، احزاب سیاسی، افکار عمومی، رسانههای جمعی غیردولتی، اقلیتهای قومی و محلی از جمله عوامل غیردولتی هستند که بر تصمیمگیری سیاست خارجی تاثیر میگذارند.
5. متغیر سیستم بینالملل
بدین معنا که یک دولت در تصمیمگیریهای سیاست خارجی در خلاء عمل نمیکند بلکه در صحنه روابط بینالملل با پیچیدهگیهای خاص خود عمل میکند که واکنشهای این سیستم در قبال هر تصمیمگیری سیاست خارجی یقیناً باید در محاسبات تصمیمگیرندگان منظور شود. متغیر سیستم بینالمللی حتی در بعضی از موارد و بویژه در کشورهای جهان سوم تصمیمات معینی را به دولتها تحمیل میکند.
«روزنو» معتقد است که بررسی همه جانبه این متغیرها کافی به مقصود نبوده بلکه میزان دخالت و نقشی که هر یک از این متغیرها در تصمیمگیری سیاست خارجی دارند از اهمیت بیشتری برخوردار است، بنابراین او سعی میکند که اولویتهای این متغیرها را تعیین کند. از دید روزنو ردهبندی این متغیرها بستگی به عوامل گوناگون در تقسیمبندی کشورها دارد و لذا کشورها را با توجه به نوع سیستم سیاسی حاکم (باز و بسته بودن) قدرت و میزان پیشرفت یک کشور (پیشرفته و در حال رشد) کوچک و یا بزرگ بودن (از نظر جغرافیایی و منابع فیزیکی) تقسیم نموده و اولویتهای مختلفی ارائه میدهد.
بنابراین از دیدگاه روزنو برای کشوری مانند عراق عوامل موثر در تصمیمگیری سیاست خارجی بترتیب عبارتند از:
شخصیت تصمیمگیرنده، سیستم بینالملل، نقش، بوروکراتیک و اجتماعی.
با توجه به بررسیهای انجام شده از نظر نگارنده که بعداً توضیح داده خواهد شد در تصمیمگیری رژیم عراق مبنی بر آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز به ایران متغیرهای موثر در این تصمیمگیری به قرار زیر میباشند:
سیستم بینالملل، شخصیت صدام، عوامل بروکراتیک، متغیر اجتماعی و نهایتاً نقش.
سیستم بینالملل
در بررسی متغیر سیستم بینالملل متناسب است که آنرا در سه سطح متفاوت، (ابرقدرتها، قدرتهای بزرگ و قدرتهای منطقهای) بررسی کنیم.
در سطح ابرقدرتها: اگر چه دوران جنگ سرد و سیستم دوقطبی در سال 1980 هنوز به پایان خود نرسیده بود ولی در رابطه با انقلاب اسلامی قانونمندی جنگ سرد و سیستم دوقطبی کاربرد خود را از دست داده و به تبع آن در آغاز جنگ نیز تضاد چندانی میان امریکا و شوروی در برخورد با تجاوز عراق به ایران احساس نمیگردید.
در شهریور ماه 1359 دولت عراق و با دستور صدام حسین رئیس جمهور آن کشور یک حمله همهجانبه در طول بیش از 1000 کیلومتر مرز مشترک به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد، جنگی که به مدت 8 سال طول کشید و در نوع خود از طولانیترین جنگهای قرن بیستم محسوب میگردد.
امروزه بر کسی پوشیده نیست و بویژه بعد از ارائه گزارش دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، آقای پرزدکوئیار، که این جنگ با تجاوز قطعی و مسلم رژیم بعثی عراق آغاز شد. در عین حال نکتهای که به علل مختلف تاکنون پوشیده مانده است اینکه انگیزه، علل و عوامل آغاز این تجاوز چه بوده است؟ در این مورد بررسی محققانه به دلایل مختلف صورت نگرفته است.
بطور کلی مطالعه جنگها اغلب به مورخین نظامی و استراتژیستها واگذار گردیده که آنها نیز با توجه به تخصص خود روی ملاحظات فنی، تاکتیکی جنگها تکیه کرده و سایر ابعاد و زمینههای بروز جنگ را نادیده گرفتهاند. در زمینه آغاز این جنگ تحلیلگران غربی بطور عمده روی اختلافات مرزی ایران و عراق و در نهایت تهدیداتی که انقلاب اسلامی در ایران متوجه دولت عراق کرده بود محدود کردند و کمتر به سایر زمینهها و ابعاد موثر و حتی مهمتر پرداختهاند.
آغاز یک حمله نظامی از طرف یک کشور بر علیه کشور همسایه یقیناً آخرین وسیله برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی یک دولت میباشد و تا زمانی که با بررسی همه جانبه زمینه مساعدی برای آغاز جنگ فراهم نباشد دولتها به ندرت دست به چنین ریسک خطرناکی میزنند. البته این مسأله نیز وجود دارد که ممکن است در محاسبات خودشان دچار اشتباه شوند ولی در همان قالب و زمینه ابعاد مختلف و آثار همه جانبه جنگ را در نظر گرفته و آنگاه تصمیم به انجام چنین اقدامی میگیرند.
یک رابطه آشکار میان منابع در اختیار یک دولت و جنگ وجود دارد. به عبارت دیگر آغاز و اداره جنگ نه تنها تحت تاثیر عزم و تصمیم یک دولت میباشد بلکه تحت تاثیر تواناییهای آن دولت نیز میباشد. در عصر حاضر آغاز یک جنگ همه جانبه نیاز به منابع وسیع و یا متحدینی دارد، چنانچه منابع موردنیاز از قبیل بنیه اقتصادی برای تامین هزینههای جنگ، نیرو و قدرت نظامی برای اجرای چنین تصمیمی و در عین حال متحدینی که از اهداف جنگطلبانه آن کشور حمایت کنند موجود نباشد احتمال ضعیفی وجود دارد که دولتی دست به آغاز جنگ و خونریزی با آن همه خسارات قابل پیشبینی بزند. همانطور که «جفری پارکر» مشاهده کرده است یک عامل بازدارنده از بروز جنگها بصورت سنتی در اروپا و بویژه قبل از سال 1800 میلادی ناشی از فقدان بنیه مای لازم برای تامین هزینه جنگهای نامحدود بوده است. بنابراین از نظر تاریخی و بویژه در دوران معاصر و جنگهای مدرن باید توجه داشت که تکیه بر یک علت و انگیزه به عنوان تنها عامل بروز جنگ و نادیده گرفتن سایر علل و عوامل عملی سادهاندیشانه، غیر محققانه و یا مغرضانه است.
در این مقاله سعی خواهد شد با استفاده از چارچوبههای تئوریکی پیشرفته علل و عواملی که در محاسبات رژیم عراق برای آغاز جنگ مدنظر بوده است و بترتیب اولویت در تصمیم رئیسجمهور این کشور نقش اساسی داشتهاند بررسی و ارزیابی گردد.
با توجه به اینکه مدت زمان کوتاهی از این پدیده نگذشته است و بسیاری از اسناد و مدارک مربوط به آن در کشورهای درگیر همچنان سری باقی مانده و در دسترس عموم نمیباشد ناچار مستندات خود را محدود به اسناد منتشر شده (هر چند محدود باشد)، اظهارات مسئولین و اولیاء امور، اقدامات عملی در جهت اتخاذ موضع بعد از آغاز تجاوز و دلایل منطقی و عقلانی خواهیم نمود. تردیدی نیست که این شیوه بررسی از قوت و قدرت لازم برخوردار بوده و به میزان قابل توجهی معتبر میباشد و انتشار اسناد منتشر نشده اگر آرا تقویت نکند تغییری اساسی در تحلیل موجود ایجاد نخواهد کرد.
در بررسی تصمیمگیریهای مهم سیاست خارجی بخصوص در دروان جدید عوامل متعدد و گوناگونی دخالت دارند که به عنوان متغیرهای مستقل مطرح بوده و تصمیمگیری در سیاست خارجی به عنوان متغیر وابسته بررسی میگردد. اندیشمندان علوم سیاسی تئوریهای مختلفی در زمینه تصمیمگیری سیاست خارجی ارائه داده و هر یک الگویی را برای بررسی سیاست خارجی پیشنهاد میکنند. از میان اندیشمندان میتوان از افرادی مانند: «اسنایدر» «بروک» «آلیسون» و همچنین «روزنو» نام برد که به نظر نویسنده چهارچوبه تئوریک روزنو با همه اشکالاتی که در پایان مقاله به آنها خواهیم پرداخت، متناسبترین و همهجانبهترین چهارچوبه برای بررسی علل و عوامل تصمیمگیری در سیاست خارجی میباشد.
۳) اطمینان متجاوزین به پیروزی
در هر دو دفاع مقدس، جنگ را جبهه باطل آغاز کرد و جبهه حق به مقاومت دست زد. یکی از وجوه تشابه در این دو دفاع مقدس، اطمینان قاطعی بود که متجاوزین نسبت به پیروزی خود علیه جبهه حق داشتند. صدام خود را پیروز یک ماهه جنگی می دانست که از زمین، هوا و دریا علیه جمهوری اسلامی آغاز کرد. حمایت های کشورهای منطقه، قدرت های بین المللی و سازمان های جهانی از عراق از یک سو، ضعف نیروهای مسلح و بی ثباتی در ایران از دیگر سوی، مولفه های اطمینان بخش برای پیروزی عراق در جنگ به حساب می آمد. رژیم صهیونیستی نیز پیروزی قاطع یک هفته ای علیه لبنان با نابودی حزب الله را به صورت قطعی پیش بینی کرده بود.
۴) پیروزی باورنکردنی جبهه حق
در هر دو دفاع مقدس، با وجود نابرابری های قابل توجه، در نهایت این جبهه های حق بود که پیروزی را تحت عنایت الهی نصیب خود ساخت. این پیروزی های معجزه آسا که نصیب ملت ایران و ملت لبنان علیه متجاوزین گشت، دلیل قاطعی بر رویارویی حق و باطل در این دو جنگ می باشد. خداوند تبارک و تعالی وعده پیروزی و نصرت را به مجاهدین در راه خود داده است. نصرت الهی در این دو دفاع مقدس مشهود بود و اگر نبود امدادهای غیبی و عنایات الهی، سرنوشت این دو جنگ چیز دیگری بود.
۵) پیامدهای بزرگ
آخرین وجه تشابه میان دو دفاع مقدس را می توان در پیامدهای آن خلاصه نمود. دفاع مقدس ملت مسلمان و انقلابی ایران، آثار و برکات بسیار مثبتی را به دنبال داشت. بیداری اسلامی در سطح جهان و پیشرفت های علمی و فنی در حوزه داخلی مبتنی بر اعتماد به نفس و خودباوری از جمله مهمترین دستاوردهای دفاع مقدس اول است. به طور قطع دفاع مقدس ملت لبنان و حزب الله که بهتر است از این پس از آن به عنوان دفاع مقدس ثانی یاد کنیم، به عنوان نقطه عطفی در تحولات منطقه، دارای پیامدهای بسیار مثبت و فراوان خواهد بود. این دفاع مقدس، هیمنه ارتش رژیم صهیونیستی را که به ارتش شکست ناپذیر شهرت یافته بود، درهم ریخت و ذهنیت جهان اسلام و به ویژه جهان عرب را نسبت به مبارزه با رژیم صهیونیستی متحول ساخت. تغیرات ذهنی مذکور نسبت به رژیم صهیونیستی به طور قطع پیامدهای مثبتی را برای مسلمانان به دنبال خواهد داشت.
دکتر یدالله جوانی
سایت بصیرت
مقاومت پیروزمندانه ملت مسلمان و انقلابی ایران در برابر تجاوز رژیم بعث عراق، به حق عنوان دفاع مقدس را به خود اختصاص داد. اگر تجاوز و جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه حزب الله لبنان را که این رژیم به نیابت از آمریکا انجام داد، در راستای مبارزه با انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی قلمداد کنیم، حق این است که از مقاومت حزب الله و ملت لبنان در برابر تجاوز همه جانبه رژیم صهیونیستی، به عنوان دفاع مقدس ثانی یاد کنیم.
این نامگذاری که با واقعیت انطباق دارد، ضرورت بررسی تطبیقی و برجسته سازی وجوه تشابه میان دو دفاع مقدس را ضروری می نماید. بررسی اولیه از وجوه تشابه زیر حکایت دارد:
۱) مقابله حق و باطل
در هر دو دفاع مقدس، رویارویی حق و باطل شکل گرفت.
در دنیا، جنگ های مختلفی رخ داده و تاریخ بشر با جنگ مانوس است. اما در بسیاری از جنگ ها، با توجه به معیارها و ملاک های حق و باطل، نمی توان یک جبهه را طرفدار حق و جبهه دیگر را طرفدار باطل معرفی کرد، لکن در این دو دفاع مقدس، براساس معیارها و ملاک ها، به قطع می توان بر این نکته تاکید کرد که در هر یک، رویارویی حق و باطل رخ داد. در جنگ هشت ساله، اسلام ناب در برابر کفر قرار داشت و در جنگ ۳۳ روزه نیز جنگ، در واقع جنگ کفر با اسلام ناب بود. صدام جنگ علیه جمهوری اسلامی را به نیابت از قدرت های جهانی و با هدف شکست دادن انقلاب اسلامی آغاز کرد. انقلابی که به انقلاب «الله اکبر» معروف بود و به تعبیر حضرت امام(ره) قیام ملت ایران، «قیام لله» و برای «اقامه حق» بود. «حق خواهی»، «حق طلبی»، «عدالت خواهی»، «آزادی خواهی»، «ظلم ستیزی» و در نهایت «تجدید حیات اسلامی» و جهت گیری به سمت احیای ارزش ها و فضیلت ها، از ویژگی های برجسته انقلاب اسلامی بود. استکبار به دلیل وحشت و نگرانی از احیای چنین ارزش هایی بود که جنگ علیه ایران را به راه انداخت.
حزب الله لبنان، محصول انقلاب اسلامی و در واقع تداوم انقلاب اسلامی و عقبه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است. جریان مقاومت اسلامی در جنوب لبنان، نام حزب الله را از آن جهت برای خود برگزید که هدفی جز «قیام لله» و «اقامه حق» و تامین منافع امت اسلامی و در راس آن منافع شیعیان جنوب لبنان، از طریق مقابله با تجاوزات صهیونیست ها برای خود تعریف نمی کرد. در جنگ ۳۳ روزه، رژیم صهیونیستی با صراحت، نابودی حزب الله، یعنی نابودی جبهه حق در لبنان را به عنوان هدف اصلی و کوتاه مدت جنگ اعلان کرد.
۲) نابرابری دو جبهه
نابرابری دو جبهه در هر یک از دو دفاع مقدس به خوبی مشهود است. در دفاع مقدس ملت ایران، در یک طرف ملت مسلمان و انقلابی ایران قرار داشت و در طرف دیگر، رژیم بعث عراق با حمایت های گسترده، کشورهای منطقه، قدرت های جهانی و سازمان های بین المللی که هر کدام به نوعی صدام را یاری می کردند. در دفاع مقدس ملت لبنان نیز یک طرف لبنان و به ویژه حزب الله محاصره شده، و در طرف دیگر، رژیم صهیونیستی که از حمایت های منطقه ای و بین المللی برخوردار بود و قدرت های جهانی به ویژه آمریکا و انگلیس خود را در کنار رژیم صهیونیستی قرار دادند و علاوه بر حمایت های مادی و معنوی، شورای امنیت سازمان ملل را به عنوان ابزاری در راستای تامین منافع این رژیم در جنگ به کار گرفتند.
*سوال: در شرایط بمباران و موشکباران و.... حضرت امام در ارتباط با خانواده در آن شرایط چه برخوردی داشتند؟
* حاج احمد:وقتی جنگ شروع شد مدتی طول کشید تا کار به بمباران شهرها کشید. در ابتدای جنگ از ستاد مشترک کسی آمد که مربوط به تیم مهندسی بود و یک مکان ضد بمب و مستحکم برای امام درست کرد اما حضرت امام فرمودند من به اینجا نمیروم و هرچه هم که من گفتم حداقل شما بیایید و اطاق مذکور را ببینید ایشان فرمودند من از همین بیرون آنجا را دیدهام و به آنجا نخواهم آمد و تا وقتی که تهران زیر موشکباران دشمن قرار گرفت در اطاق معمولی خودشان بودند و خیلی معمولی برخورد میکردند.
وقتی هم که من خیلی اصرار کردم ایشان قسم خوردند که من این کار را نخواهم کرد و بین من و بقیه افراد هیچ تفاوتی نیست. ایشان میگفت اگر بمبی به خانه من بخورد و پاسدارهای اطراف منزل کشته شوند و من در اطاق ضد بمب زنده بمانم دیگر من به درد رهبری نمیخورم. من زمانی میتوانم مردم را رهبری کنم که زندگی من مثل آنها باشد و همه در کنار همدیگر باشیم. از نظر خانوادگی هم من به شما بگویم که سالها پیش وقتی مأمورین ساواک به خانه ما ریختند که امام را بگیرند مادر من در حیاط ایستاده بود که من از خانه بیرون دویدم و ایشان به من گفت «پدرت را بردند اگر میخواهی او را ببینی زودتر برو» کلاً مادرم و خواهرانم اهل این حرفها نیستند و ترسو نیستند و فقط نگرانیشان در مورد حال امام بود. نکته دیگر این است که امام اصلاً مایل نبودند که یک چنین صحبتهایی در آن زمان بشود.
یک نکتهای به خاطرم آمد که برایتان نقل کنم. یک روز که تهران شدیداً زیر بمباران و موشکباران بود مادرم وارد اطاق شدند و دیدند که یک پتویی کج افتاده است با نهایت خونسردی مرا صدا زدند که بیا و سرپتو را بگیر تا آن را درست کنیم و امام از این حرف خندهاش گرفت.
*سوال: کدامیک از رفتارهای ویژه حضرت امام میتواند به عنوان یک الگوی خاص مورد استفاده جوانهای مذهبی واقع شود؟
*حاج احمد: به نظر من مهمترین خصلت امام دو چیز بود یکی صداقت و دیگری صمیمیت، یعنی امام هرگز این گونه نبود که یک جایی حرفی بزند و جای دیگر همان حرفش را عوض کند. رفتار امام در بیرون از خانه و درون خانه یکی بود و فقط در خانه کمی رسمیت ایشان کم رنگ میشد. بارها شده بود که من وقتی وارد خانه میشدم میدیدم که ایشان مشغول بازی با کودکان هستند و با مردم هم خیلی صمیمی و صادق بودند. حتی تا وقتی که مادرم سر سفره نمیآمد امکان نداشت که ایشان غذا بخورند.
*سوال: نظر امام در مورد نیروهای مسلح چه بود؟
*حاج احمد:امام در نیروهای رزمنده از همه بیشتر به بسیجیها نظر داشت چون در میان آنها از پیرمردهایی با موهای سپید گرفته تا نوجوانان پرشور حضور داشتند و سرباز واقعی امام بودند. اینها آدمهایی بودند که از جان و مالشان گذشتند به دنبال دستور امام وارد مبارزهای شدید شدند. از سپاهیها هم به عنوان بچههای انقلاب نام میبرد و خیلی به آنها علاقه داشت. و در مورد ارتش هم همه میدانیم که ایشان از اول مدافع این برادرها بودند. حتی زمانی که صحبتهایی در مورد انحلال ارتش بود ایشان شدیداً مخالف بودند.
ویژه نامه دفاع مقدس در خبرگزاری فارس(78)
*سوال: به جرأت میتوان گفت از بزرگترین دستاوردهای دفاع مقدس، ارزشها روحیات و فرهنگ ارزشمند و گرانقدری است که رزمندگان اسلام در صحنههای نبرد و میادین خون و شهادت به نمایش گذاشتند. از نگاه شما برای پاسداری از این ارزشها و بهرهگیری از آنها در مقابله با تهاجم فرهنگی استکبار باید چه تدابیری اتخاذ شود؟
*حاج احمد: مسئلهای که به ذهن میرسد این است که اگر جنگ نبود این خطری را که دو یا سه سال پس از پایان جنگ ما با آن مواجه بودیم ممکن بود زودتر دچار شویم. یکی از اثرات بزرگ جنگ، تثبیت انقلاب بود یعنی در سایه جنگ بود که انقلاب تثبیت شد و ضد انقلابها رانده شده و به دست نیروهای انقلاب از نظام کنار گذاشته شدند و روی هم رفته آنچه که مهم است همان تثبیت انقلاب است. من نمیگویم که اگر جنگ نبود انقلاب شکست میخورد اما اگر جنگ نبود بعد فرهنگی و مکتبی بودن انقلاب ما، در دنیا شناخته نمیشد و جنگ موجب شد که اکثر خبرهای دنیا در هشت سال جنگ در مورد ایران از رسانههای گروهی پخش میشد. قدرت انقلاب، تفکر امام، برخورد انقلاب با ارزشهای ترسیم شده از سوی غرب و.... در لابلای جنگ به دنیا منتقل شد. وقتی اینطور شد، در تمام دنیا نیروهای اسلامی و هستههای مقاومت که نقاط بسیار قوی ادامه جنگ بودند پدید آمد.
اگر شما میبینید که در جریان سلمان رشدی، مسلمانان دنیا به خیابانها میریزند و فتوای امام چنان واکنشهایی بوجود میآورد، این آگاهی است که در خلال هشت سال جنگ توسط دشمنان ما به آنها منتقل شده است. چون امام که محور تمام اخبار بودند تفکرشان تفکر اسلامی بود. اسلام و دیدگاههای اسلامی امام به بهترین وجه در آن دوران برای تمام دنیا و مسلمانانی که در اقصینقاط جهان هستند مخابره شد.
امروز شما میبینید که انقلاب ما همان انقلاب است اما چون جنگ نیست و موضعگیریها، موضعگیریهای جنگی نیست رسانههای غربی حرفهای کمرنگ ما را پررنگ میکنند و اگر خدایی نکرده اشتباهی در صحبتی باشد آن را پررنگ میکنند و ما مورد خاصی نداریم که خبرگزاریها بر سر آن رقابت کنند. مثل آسوشیتدپرس، رویتر و... لذا موضع ما در مقابل اسرائیل، ارتجاع منطقه و... نیز در میان خبرها و گزارشات بیان میشد. وقتی حرف امام منتقل میشود که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و «ما دندانهای آمریکا را در دهانش خرد میکنیم» و.... توسط خبرگزاریها منتقل و به وسیله رادیوها، تلویزیونها، مطبوعات و... بیان میشد و باعث میگردید که مسلمانها خویشتن را بازیابند. این درست است که حرف امام بود اما سیم ارتباطی حرف امام با تکتک مسلمانان دنیا، جنگ بود. وقتی ما یک موشک به عراق میزدیم در حقیقت این خط رابط یا حاملی میشد برای انتقال افکار امام به جهان. وقتی بچههای ما با یک قایق به ناوهای غولپیکر حمله میکردند آنها میگفتند جنگهای امروز جنگ الکترونیک است و قایقی که سه نفر در آن نشستهاند و یک «آر.پی.جی» بر دوش دارند به سمت یک ناو میرود و به آن حمله کرده و ضربه میزند هرچقدر هم که این ضربه کوچک باشد یک حال خاصی پس از شنیدن این خبر در مسلمانان دنیا پدید میآید و این فکر منتقل میشود که با دست خالی هم میتوان کارهایی کرد. این چیزها باعث شد که انقلاب ما شکل بگیرد و حرفهای ما زده شود و آن چیزی که امروز ما رویش حرف داریم این است که ما بسیجی به دست آوردیم این ارزشها نباید خدشهدار شود. لذا باید سعی کنیم که آنچه نظر بنیانگذار این انقلاب بوده در نظر داشته باشیم و به سمت اهداف امام برویم.
*سوال: جنگ برای انقلاب و جمهوری اسلامی از یک سو و جبهه استکبار و ایادی منطقهای آن از سوی دیگر چه نتایج و تبعات سویی را به همراه داشته است؟
*حاج احمد: جنگ نه از نظر مادی بلکه از نظر معنوی ابهت غرب را شکست جنگ اگر نبود پیام امام به گورپاچف معنا نداشت و جنگ موجب شد که این برداشت که با فرهنگ غرب و آن چیزی که به عنوان اسوه و اساس حرکتهای مادی یعنی دیدگاههاست و با آنها نمیتوان جنگید جنگ ما این تصور را باطل کرد والا ما میدانیم که اگر آمریکا بخواهد ما را نابود کند او خیلی اسلحه دارد و ما نداریم اما اینکه ملتی به خاطر اینکه اسلحه ندارد چیزی نگوید را در دنیال باطل کرد.
ادامه دارد... .
حاج احمد خمینی: جنگ سیم ارتباطی امام با تکتک مسلمانان دنیا بود
در تابستان سال 1370، مصادف با یازدهمین هفته دفاع مقدس، یادگار حضرت امام ، مرحوم حاج سید احمد خمینی در گفتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی به ذکر خاطراتی از حضرت امام پیرامون دفاع مقدس پرداخت.آن چه خواهید خواند متن این گفتگو ست.
*سوال:جناب حجتاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی در آستانه یازدهمین سالگرد دفاع مقدس قرار گرفتهایم خواهشمند است بفرمایید که جنابعالی چگونه از شروع تجاوز وحشیانه دشمن به میهن عزیزمان باخبر شدید و در آن هنگام در مورد سرنوشت جنگ و پایان آن چه احساسی داشتید؟
* حاج احمد:بسمالله الرحمن الرحیم ، بهطور کلی وقتی جریانات انقلاب اسلامی ایران در پیش بود یعنی همان زمانی که امام در پاریس تشریف داشتند یکی از مسائلی که پیشبینی میشد این بود که اگر انقلاب پیروز شود چه نوع خطراتی آن را تهدید میکند. ما معتقد بودیم که منافقین و چپیها در داخل مسائلی بوجود میآورند چون از اینجا (ایران) هم فردی که نامش را دقیقاً به خاطر ندارم به آنجا (فرانسه) آمد. وی از ایادی شاه بود که بعد هم معلوم شد که عضو سازمان «سیا» میباشد و مدتی هم رئیس دفتر شاهپور بختیار بود. وی یک شماره تلفن به ما داد و گفت اگر با من کاری داشتید تماس بگیرید و آن شماره متعلق به تلفنی بود که در اطاقی پهلوی اطاق بختیار بود.
مسئلهای که مطرح شد این بود که امام حاضر نشدند با فرد مذکور ملاقات کنند. وی این مسئله با یکسری از مسائل داخلی را به بنده گفت که ما خودمان هم همانطور حدس میزدیم. ایشان میگفت در ترکمن صحرا درگیری هست و در بلوچستان به نوعی دیگر و در قسمتهای کردستان و حتی در جنوب جریاناتی با نام خلق عرب پدید آمده و ما علاوه بر اینکه این مسائل را حدس میزدیم احتمال هم میدادیم که جنگی علیه انقلاب راه بیفتد. درست در بحران قضایای بعد از انقلاب بود که جریان جنگ پیش آمد. البته گزارشاتی مدتی پیش از شروع جنگ رسیده بود که عراق نیروهایی را در حال جابجایی دارد.
بعد از اینکه عراق به ایران تجاوز کرد و چند فرودگاه را بمباران کرد یعنی در همان ساعات اولیه شروع جنگ از ستاد مشترک به بنده خبر رسید و من هم به خدمت حضرت امام رفتم و به وی خبر دادم. ایشان هیچ عکسالعملی که ناشی از دستپاچگی باشد نشان ندادند و به حرف من گوش کردند. آن موقع به قدری ما درگیر بودیم که فرصت زیادی نداشتیم چون نمیدانستیم که جنگ، جنگ کوتاه است یا طولانی میشود. بیشتر تحلیلهای روز اول ما این بود که یا این جنگ ظرف چند روز تمام میشود و یا یک جنگ طولانی و درازمدت میشود و این بستگی دارد به وضع داخلی کشور ما. یعنی اگر ما کنترلمان بر اوضاع بد باشد و آنها بیایند و جاهایی را بگیرند که قهراًً جنگ تمام شده است اما اگر برعکس باشد ما بایدبرای یک جنگ تمام عیار آماده شویم. چون ما میدانستیم که آنها مجهز به چه سلاحهایی هستند و ما خودمان چه داریم و ما از محل نگهداری خیلی از سلاحها و مهمات خبر نداشتیم و شناخت زیادی نسبت به پادگانها نداشتیم چون کسانی که از این اوضاع مطلع بودند غالباً از کشور فرار کرد بودند و آن عدهای هم که مانده بودند دلخوشی از ما نداشتند که بخواهند بدون مسائلی این چیزها را به ما بگویند.
*سوال : بدون تردید شما در طول دوران دفاع مقدس از همه کس به امام نزدیکتر بودید و از موضعگیریهای ایشان در مقاطع مختلف جنگ خاطرات بسیاری دارید. لطفاً خاطرهای را از آن دوران تعریف کنید؟
*حاج احمد: تلخترین خاطرهای که به یاد دارم پذیرش قطعنامه، و شیرینترین خاطره مربوط به فتح خرمشهر است.
فتح خرمشهر زمانی اعلام شد که ساعت حدوداً چهار بعدازظهر بود و امام در حال قدم زدن بودند. امام هر روز سه مرتبه و هر مرتبه حدوداً نیم ساعت قدم میزدند و رادیو هم در دستشان بود چون ما از قبل میدانستیم که رزمندگان اسلام در حال انجام این کار هستند و درگیری هم از شب قبل شروع شده بود که خیلی هم شدید بود.
امام در حال قدم زدن بودند که گوینده رادیو خبر آزادسازی خرمشهر را اعلام کرد. با شنیدن صدای گوینده، من به امام نگاه کردم و متوجه شدم که احساس خوبی به ایشان دست داد. البته در مجموع امام از مسائلی که خیلی تلخ بود اوقاتشان زیاد تلخ نمیشد و از مسائلی هم که شیرین بود خیلی خوشحال نمیشد .
در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند که ما باید تا کنار شطالعرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلاً با این کار موافق نبودند و میگفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه بدهید بدانید که اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید دیگر این جنگ تمام شدنی نیست و ما باید این جنگ را تا نقطهای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است.
ادامه دارد... .
۱) حکایت دفاع مقدس در سرزمین ما، حکایت گرانبهاترین قالیچه میراث پدری است که نه می شود تکه تکه اش کرد، نه می شود از آن گذشت و نه می توان تصاحبش کرد.
البته کم نیستند مدعیان دلال مسلکی که در تلاشند ارزش واقعی آن را تنزل دهند و در اصیل بودنش تشکیک کنند تا شاید عدم حضورشان را در میدان حادثه موجه جلوه دهند و نیز کم نیستند میراث دارانی (شما بخوانید میراث خوارانی) که از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند تا همه آن ارزشهای ناب و دستاوردهای عزیز را به نفع خود، یا گروه ، حزب و جناحشان مصادره کنند.
به عبارت ساده تر دفاع مقدس هم مدعی کم ندارد و هم میراث دار که متاسفانه چند وقتی است این میراث ارزشمند در کشاکش بین مدعیان و میراث خواران مورد غفلت جدی دلسوزان واقعی هم قرار گرفته و جنگی که در دل آن گنج های فراوانی خوابیده است ، دارد خاک می خورد، چون هیچ کدام از طرف های قضیه قواعد بازی را رعایت نمی کنند. نه مدعیان ، نه میراث داران و نه دلسوزان واقعی. اهل نظر متفق القولند که جنگ یک بازی است با قوانین تعریف شده و مشخص و بازی جنگ قاعده دارد چنانکه بازی صلح و هر کس این قواعد را رعایت نکند بازنده واقعی است ولو این که به ظاهر پیروز میدان باشد.
قاعده دفاع مقدس آن میراث پدری آن است که قابل مصادره به غیر نیست. چپ و راست و وسط، اصولگرا و اصلاح طلب نمی شناسد که شان آن والاتر از سیاسی بازی های روزمره است.
۲) عملیات بیت المقدس ۲ بود با سوز و سرمای استخوان سوز کردستانی اش ، تیربارچی عراقی به دلیل موقعیت مناسب استراتژیک و اشراف کاملی که نسبت به نیروهای ما داشت دیوانه وار به سمت بچه ها شلیک می کرد و نفس همه را بریده بود، تقریبا زمینگیر شده بودیم و چند نفر از دوستان نازنین ما را هم به شهادت رسانده بود.
درست بعد از شلیک آخرین گلوله اش با وقاحت تمام دستهایش را بالا برد و خودش را تسلیم کرد. یکی از رزمنده ها اصرار به کشتن تیربارچی که حالا به اسارت درآمده بود داشت و انگار زنده بودن قاتل بی رحم همسنگرانش را برنمی تافت.
کار داشت بالا می گرفت که یک بسیجی ۱۵ ساله بجنوردی جلو آمد برای وساطت. تمام لباس هایش خون آلود بود و لب هایش می لرزید، روبه روی آن رزمنده ایستاد و با اقتداری همراه با تشر گفت: «اگر بنا باشد کسی این تیربارچی را بکشد، من در اولویتم ، چون او چند لحظه پیش برادرم را جلوی چشمانم به شهادت رسانده است. ولی او الان اسیر ماست و وظیفه ما مدارای با اوست.»
آن بسیجی ۱۵ ساله قواعد بازی جنگ را برای همه ما مرور کرد.
۳) تقریبا ۲۷ سال از شروع جنگ تحمیلی و ۱۹ سال از پایان آن می گذرد که این فاصله زمانی فرصتی را پدید آورده تا گفتمان های متفاوت و قرائت های ثانوی از دفاع مقدس در سطح جامعه بروز کند.بیشتر این تحلیل ها حول دو محور اصلی است:
۱) تقدسی بودن جنگ
۲) دفاعی بودن آن و متاسفانه نتیجه بیشتر این کند وکاوها آن است که برخی به هر دو با دیده تردید و تشکیک می نگرند.
این نتیجه گیری حاکی از آن است که دو طیف قاعده بازی را رعایت نمی کنند.
تحلیلگران این گونه گفتمان های به ظاهر علمی و گروه دوم سیاستگزاران و متولیان فرهنگی جامعه.
در مورد گروه اول که مجال پرداختن به آن در این یادداشت نیست ولی در مورد گروه دوم نشان به آن نشان که هنوز بر سر در هیچ بنایی در جمهوری اسلامی تابلوی «دانشکده مطالعات جنگ تحمیلی یا دفاع مقدس» نصب نگردیده است و هیچ فضای آکادمیکی برای تئوری پردازی و پرداختن به دستاوردهای جنگ از زوایای مختلف به وجود نیامده است. قاعده آن است که اگر مدیران ما این توجه ویژه را نداشته باشند دور نیست روزی که غربی ها جنگ ۸ ساله ما را با عینک و قرائت خود به ما بشناسانند همانگونه که امروزه در جامعه دانشگاهی ما، بهترین مرجع برای تصحیح متون ادبی ما را، ادوارد براون ، کاملترین تدوین شاهنامه را وبرتلس ، معتبرترین نسخه مثنوی را نیکلسون ، جامع ترین تاریخ ایران باستان را، گریشمن و قابل اعتناترین جغرافیای تاریخی ایران را لستریج معرفی می کنند و بیم آن می رود که راوی بهترین تاریخ جنگ ایران کاملترین جامعه شناسی ، اقتصاد، روانشناسی و مدیریت جنگ ما را غربی ها تالیف کنند و مرجع دانشجویان ما شوند.
علی طلوعی
روزنامه جامجم
هشت سال دفاع مقدس امت مسلمان و انقلابى ایران درخشانترین فراز تاریخ انقلاب اسلامى است. این حماسه جاویدان و به یادماندنى که افسانه شکست ناپذیرى قدرت هاى جهانخوار قرن حاضر را باطل کرد و برترى مطلق ایمان و اراده ملت ما را بر همه قدرت هاى شیطانى به اثبات رساند، به دست فرزندان برومند و راستین اسلام و ارادتمندان و عاشقان پرچمدار وادى عشق حضرت امام خمینى «رضوان الله تعالى علیه» به وجود آمد.
جوانمردانى که با ایثارگرى هاى بى نظیر خود حماسه بزرگ هشت سال دفاع مقدس را رقم زدند و شیرزنانى که این جوانمردان را در دامان پاک خویش تربیت کردند، دین خود را ادا نمودند.اینک ماییم که باید این ایثارگرى ها را بدون هیچ کم و کاستى به نسل هاى آینده انتقال دهیم.
هشت سال جنگ تحمیلى تشکیل دهنده بخشى مهم از تاریخ انقلاب اسلامى است، بخشى که تاثیرى قاطع بر سرنوشت حال و آینده کشور ما و همچنین انقلاب اسلامى داشته و خواهد داشت. بنابراین ضرورت ارایه دقیق زوایاى گوناگون جنگ، نقش قدرت هاى خارجى، علل شروع و پایان آن، حماسه آفرینى هاى مردم ما در طول سالیان دراز جنگ تحمیلى و... از مهمترین ضرورت ها و وظایف در حال حاضر است و در این راستا وظیفه اى بس خطیر و سنگین بر دوش پژوهشگران و محققان و دوستداران حق و حقیقت سنگینى مى کند چرا که غفلت امروز ما فرداى تلخى را به دنبال خواهد داشت چون معاندان و مغرضان در کمین هستند تا غیر واقعیات را به نسل هاى آینده ارایه داده و حماسه هشت سال دفاع مقدس را کم رنگ نمایند.برخى مى خواهند نسل جدیدى که امروز دنبال فهمیدن حقایق است را گمراه کنند. خیلى چراها روى جنگ مى گذارند و بى انصافانه ترین حرف ها را مى زنند تا تاریخ روشن کشورمان را لکه دار کنند. تاریخ این دفاع مقدس مى تواند براى صدها نسل آینده هم موجب افتخار و مباهات باشد.امت قهرمان ما هشت سال دفاع مقدس در برابر هجوم وحشیانه بعثیان عفلقى را به نمایش گذاشتند. در این هشت سال خانه و کاشانه مرزنشینان مظلوم ما زیر گلوله هاى توپ و تانک دشمن و موشک هاى اهدایى استکبار جهانى به صدام بر سرشان آوار شد.در طى هشت سال پاکترین و شریف ترین فرزندان ما در جبهه ها مظلومانه شهید شدند و در میادین نبرد قطعه قطعه گردیدند.هشت سال، خانواده هاى بزرگ شهیدان، پرپر شدن لاله هاى سرخ را تماشا کردند که هر کدام گلى از گلزار محمدى(ص) بودند و عطر خون مطهرشان، رزمندگان سلحشور جبهه هاى نبرد حق را به ایستادگى و مقاومت فراخواند.هر از گاهى، صداى استکبار از گلوى عمال داخلى بلند شده و رفاه طلبان و آسایش جویان غرق در زندگى شیطانى و لیبرال هاى خود فروخته و جریان هاى خودباخته فرهنگ شرک و الحاد همصدا با استکبار جهانى مى خواهند با هجمه فرهنگى و به فساد کشاندن جوانان جامعه، رشادت ها و از جان گذشتگى هاى ملت قهرمان در هشت سال دفاع مقدس را از صفحه تاریخ محو کرده و یاد و خاطره و ارزش هاى متعالى حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس را از ذهن ها پاک نمایند تا نگذارند نسل هاى آینده از صفحات زرین تاریخ جنگ تحمیلى بهره مند گردند.اما امت سلحشور و دلیر و بیدار ما نه سربازان سست ایمان جنگ صفین هستند و نه مردم بى اراده و خوفناک کوفه. مردم ما گوش به فرمان رهبر و مقتداى خویش هستند و نخواهند گذاشت تاریخ پرحماسه انقلاب و هشت سال دفاع مقدس به فراموشى سپرده شود و تن به این ننگ و ذلت نخواهند داد چرا که فرزندان آینده امت اسلام این را بر ما نخواهند بخشید.پس لازم است، تمام نویسندگان، هنرمندان و اندیشمندان با ارایه راهکارهاى مناسب نگذارند تا تاریخ ارزشمند و پر از حماسه هشت سال دفاع مقدس فرزندان این مرز و بوم در بستر زمان به فراموشى سپرده شود.آیا انصاف است به خاطر حفظ و یا رسیدن به قدرت و جاه و مال زودگذر دنیایى مجاهدت و ایثار مردم بزرگ را با آن همه شهید و جانباز به بوته فراموشى بسپاریم؟!
سیدمهدى صفوى
ویژه نامه سروقامتان روزنامه جوان