معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451109
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

ایران در میان فشارهای همه جانبه

همانطور که پیش از این اشاره شد تصمیم آمریکا برای خاتمه جنگ پس از سال 65 قطعی شد . عدم موفقیت در پیاده کردن صلح از راه مذاکره مستقیم با ایران و رسوایی ناشی از آن عزم آمریکا را برای ختم جنگ قوت بخشید و باعث شد آمریکا مجموعهای از فعالیتهای عمدتا غیر انسانی را برای پایان دادن به جنگ انجام دهد که فهرست وار بیان میشود .

1- فشارهای اقتصادی و تبلیغاتی شامل :

الف – کمک اقتصادی و نظامی پیش از پیش به عراق از جمله تکمیل 4 خط لوله انتقال نفت ، تجهیز عراق به سلاحهای شیمیایی و در اختیار گذاشتن اطلاعات ماهوارهای مورد نیاز به آن کشور .

ب – تشدید تحریمها و فشار سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران از راههای :

ج – تعطیلی بیشتر دفاتر خرید سلاح ایران در سراسر دنیا

د – فشار از طریق شوروی به چین که بهترین راه تهیه اسلام ایران بود .

ه- کاهش شدید قیمت نفت و تلاش نسبتا موفق در قطع خرید نفت از ایران توسط عمده کشورهای مصرف کننده

و- گنجاندن درخواست ختم فوری جنگ در بیانیه اجلاس 7 کشور صنعتی در ونیز .

ز- منظور کردن راههای تحریم و تهاجم نظامی علیه ایران در صورت نپذیرفتن صلح در قطعنامه 598

ح – پیدا کردن راههای مخفی تهیه سلاح ایران و مسدود کردن آنها

ط – فشار تبلیغاتی از راه متهم کردن ایران به بمب گذاری و خرابکاریهای اقصی نقاط جهان

2- جنایات و اقدامات نظامی علیه ایران در قالبهای :

الف – اقدامات نظامی در خلیج فارس : اولین بار به بهانه برخورد یکی از ناوهای آمریکا به مین و انهدام یک نفتکش کویتی توسط ایران و ساقط شدن هلیکوپتر آمریکایی متجاوز به حریم هوایی ایران توسط فعالیتهای تندرو ایرانی ، پایانه نفتی رشادت و میدان نفتی رسالت پس از 20 دقیقه مهلت برای تخلیه نیروی انسانی با یکصد گلوله توپ یک ناو آمریکایی کاملا منهدم شد و بالغ بر نیم میلیارد دلار خسارت به بار آورد . بار دیگر به بهانه برخورد یک ناو با مین که به سختی آسیب دید سکوهای سامان و سبحان و نصر محاصره و منهدم گردیدند و خسارتی در حدود 1 میلیاد دلار وارد شد. همچنین در اثر حملات پراکنده موشکی ناوهای سهند و سبلان و ناوچه جوشن صدمات فراوانی دیدند . نکته مهم این بود که دولت ریگان بعد از اکثر این تهاجمات موضع میگرفت و آنها را اجرای دستورات خود قلمداد میکرد .

ب – عراق دور تازهای از جنگ شهرها را آغاز کرد. در این دوره که برد موشکهای عراق توسط تکنسینهای خارجی افزایش یافته بود تهران نیز مورد حملات موشکی وسیع قرار گرفت .

ج- عراق به عنوان زنگ خطری جدید برای ایران در عملیات والفجر 10 و در منطقه حلبچه دست به بمباران گسترده شیمیایی زد که تهدیدی جدی برای ایران محسوب میشد .

د- شاید فجیعترین جنایات این سالها ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران از آسمان خلیج فارس بود که طی آن 290 نفر مسافر بی دفاع به شهادت رسیدند و دولت آمریکا در مقابل به فرمانده ناو مهاجم ، نشان اعطا کرد . نکته مهم پس از این حادثه مشخص شدن عزم بینالمللی علیه ایران بود چرا که در پی فاجعهای چنین دلخراش و غیر انسانی رییس سازمان ملل متحد فقط به یک اظهار تأسف بسنده کرد و پی گیریهای جمهوری اسلامی هم به هیچ کجا نرسید .

ه- وضعیت نظامی جنگ در آخرین سال

قبلا ذکر شد که ایران بعد از فتح فاو توازن جنگ را به سود خود تغییر داد . در هشتمین سال جنگ بنابر آمار 4725 کیلومتر مربع از خاک عراق در تصرف ایران بود در حالی که عراق تنها 1070 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی را همچنان حفظ کرده بود .

از تابستان سال 66 تلاش برای طرحریزی یک عملیات بزرگ و یکسره کردن کار جنگ توسط ایران آغاز شده بود ولی چند عامل باعث به تعویق انداختن آن شد .

الف – اجرای عملیات در تابستان جنوب بسیار دشوار بود .

ب – دولت ایران با توجه به تحریم و حتی بسته شدن راههای مخفی تهیه تسلیحات نمیتوانست تجهیزات لازم را فراهم کند .

ج- از همه مهمتر اینکه اتکای سازمان رزم سپاه به نیروی انسانی باعث شده بود که برای چنین عملیاتی درخواست حداقل 500 گردان پیاده نظام را بکند در هفتمین سال جنگ با توجه از دست دادن حدود نیم میلیون از کارآمدترین نیروها – شامل شهدا ، آزادگان ، مفقودین و جانبازان – عملا بسیج این حجم نیرو غیرممکن بود . ضمن اینکه باید توجه که ایران برای نگه داشتن توازن جنگ در همان برتری نسبی هم از نظر نیرو با مشکل روبرو بود تا چه رسد به عملیاتی گسترده . حتی در آن سالها نیروهای داوطلب بسیجی را هم که به شکل آزاد یا از ارگانهای مختلف با مرخصیها و مأموریتهای مدت دار به جبهه اعزام شده بودند با کسب مجوز از امام در جبههها نگه داشتن و اجازه برگشت به آنها نمیدادند .

در آن روزهایی که نیروهای ایران بیشتر در جبهه شمالی جنگ فعال بودند در جبهه جنوبی یعنی منطقه عمومی فاو تقریبا هیج درگیری وجود نداشت . اما در همین مدت عراق قوای نظامی خود را به حدود شش برابر افزایش داده بود که با حملهای گسترده و غافلگیرکننده در منطقه جنوبی توازن جنگ را کاملا تغییر داد .

از طرفی دیگر پس از پیشرویهای گسترده ایران بخصوص در فتح فاو جهان غرب به این نتیجه رسید که امتیازاتی هم در انعقاد صلح به ایران بدهد تا شاید جمهوری اسلامی از این طریق به پذیرش آن ترغیب شود که در همین راستا وقتی قطعنامه 598 به تصویب رسید بندهایی در جهت تعیین آغازگر جنگ ، برآورد خسارت ، محکومیت کاربرد سلاحهای شیمیایی و تجاوز به مناطق مسکونی در آن گنجانده شد . به همین علت نسبت به همه بیانیهها و قطعنامههای قبلی از مزایای زیادی برخوردار بود . اما پس از آن هم تا پایان جنگ ایران خواستار اضافه کردن بحث تعیین و تنبیه متجاوز به قطعنامه بود ولی شرایط بحرانی و ترس از بروز فاجعهای غیر قابل جبران باعث شد جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را به رغم عدم تأمین همه خواستههایش در تاریخ 27/4/67 بپذیرد.

ادامه دارد... .

فضای سیاسی ایران در آخرین سالهای جنگ

قبلا ذکر شد که به علت فرسایشی شدن جنگ و طولانی شدن آن در محافل داخلی جنگ در حاشیه قرار گرفت . هر چه از زمان وقوع انقلاب دور میشدیم اختلاف نظرها و عملکردها ظهور و بروز بیشتری پیدا میکرد . اختلافات تا آنجا پیش رفت که در آستانه انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در درون جامعه روحانیت مبارز که بعد از انحلال حزب جمهوری پایگاه مسؤولان اصلی نظام محسوب میشد انشعاب بوجود آمد. تمام دغدغه امام در طی سالهای رهبریشان حفظ وحدت مسؤولان و جلوگیری از اختلافات از راه نصیحت و دستور و یا حتی تنبیه بود که به طور پراکنده به بعضی از آنها اشاره شد. ایشان همیشه متذکر می شدند که ، اگر این وحدت از دست برود ما برمیگردیم ، همان رژیم فاسد . یا همه نوامیسها و زحمت های انبیاعلیهم السلام به باد فنا خواهد رفت .

اما علیرغم همه این گوشزدها اختلافات روز به روز افزایش مییافت تا جایی که در زمان شمارش آرای مرحله دوم انتخابات مجلس آنقدر فضا آلوده و مشکوک بود که امام یک نماینده شخصا در ستاد انتخابات تعیین کردند . و در پایان حکمی که به این منظور به آقای محمدعلی انصاری ابلاغ کردند آوردند " خداوند همه را به راه راست هدایت کند و از شر شیطان نفس نجات دهد " که گویای موضع امام و وضعیت آنروز است . همچنین ایشان پس از اطمینان از صحت انتخابات و مشخص شدن تعلل شورای نگهبان در نامهای که دستور تعجیل در اعلام صحت انتخابات را به آن شورا دادند مرقوم کردند ، هیچ گاه میل نداشتم در مورد انتخابات مسأله ای بگویم ولی اوضاع را به صورتی دیدم که اگر پا در میانی نمیکردم به اصل نظام و اسلام آن هم درشرایط کنونی صدمه میخورد .

همانطور که ذکر شد کم کم فسادهای بی سابقهای هم بخصوص در زمینههای اقتصادی آشکار میگشت . این مسائل باعث میشد امام تذکراتی را بدهند که شاید کسی تصور نمیکرد هیچ وقت در جمهوری اسلامی رهبر انقلاب مجبور به گفتن چنان حرفهایی شود . ایشان در مورد بیتالمال و مصرف آن ، هوای نفس ، پست و مقام و ..... مرتب به مسئولان تذکر میدادند و نسبت به جدا شدن مسؤولان از مردم گله مند بودند . خود حضرت امام به عنوان الگوی مسؤولیت در جمهوری اسلامی در همان سالهای عمر مبارکشان طی تذکری به رییس صدا و سیما فرمودند " من مدتهاست که وقتی میبینم رادیو – تلویزیون را هر وقتی بازش میکنم از من اسم میبرد خوشم نمیآید .... این که رادیو تلویزیون دست ماها باشد اما آن بیچارهها که کار میکنند هیچ چیز دستشان نباشد ولی ما که هیچ کاره هستیم دست ما باشد به نظر من صحیح نیست .... من میل ندارم دیگران خودشان میدانند . " مجله آخر حکایت از گله مندی ایشان از دیگرانی میکند که ایشان روش آنها را نمیپسندند.

ادامه دارد... .

استراتژی جدید تحمیل صلح

بعد از این بود که آمریکا در نتیجه جنگ تردید جبهه کرد. ریچارد نیکسون در کتاب فرصت را در یابیم به صورتی کاملات واضح استراتژی آن روز آمریکا را بیان کردهاست:ایالات متحده نمیـواند از بحرانهای جاری در خلیج فارس خود را دور نگه دارد آنچه امروز جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد بر توانایی ما در دفاع از منطقه در قبال مداخله شوروی در آینده عمیقا تأثیر میگذارد. اگر جنگی وجود داشته باشد که در آن ایالات متحده شکست هیچ یک از دو طرف را نمیتوانسته تحمل کند جنگ ایران و عراق است. شکست عراق به سلطه بنیادگرایان ایرانی بر کویت وعربستان و سرتاسر منطقه منجر خواهد شد. در این جنگ ما باید به دنبال راه حلی باشیم که صلح بدون پیروزی را به بار آورد هر چند هیچ تصوری درباره توانایی دیپلماتهایمان باری جامه عمل پوشاندن سریع به این هدف نداریم . ما باید دوستانمان را در خلیج فارس تقویت کنیم.... ما باید آماده و حاضر باشیم برا یهر حملهای علیه ناوهایمان به اقدام تلافی به مثل شدید علیه هدفهای نظامی و اقتصادی ایران دست بزنیم».

واقعا تردید نیکسون در مورد توانایی دیپلماتهایشان برای تحمیل صلح به ایران بسیار هوشمندانه است چرا که آنان ناتوانی خود را در ماجرای سفر مک فارلین به ایران اثبات کردند. این اقدام آمریکا که به منظو رختم جنگ بدون تحمیل هزینهها و مخاطرات نظامی در بخش کوچکی ا زحاکمیت این کشور طراحی شد پس از شکست آنقدر بر اعتبار بینالمللی ایالات مت حده خدشه وارد کرد و آنقدر مناسبات سیاسی و بخصوص نظامی ایران را دستخوش تغییر قرار داد که در تاریخ انقلاب اسلامی از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است. سعی میشود بدون تفصیلهای اضافه و آمار و اطلاعات غیر لازم در د نیاز این ماجرا و تبعات آن بررسی شود.

2ـ ماجرای مک فارلین

جمهوریخواهان محافظه کار آمریکا که طراحی این دیپلماسی را بر عهده داشتند تصور میکردند در شراطی که ایران برای تجهیز و تغمیر سلاحهای خود که عموما آمریکایی بودند نیاز مبرم به اسلحه و قطعات یدکی ادوات نظامی دارد با فروش مستقیم سلاح به ایران ، زمینه برقراری رابطه و ختتم دیپلماتیک جنگ فراهم شدنی است. به همین منظور در چهار مرحله محمولههای سلاح توسط هواپیما به ایران منتقل شد که به همراه سومین محموله مک فارلین و 3 نفر دیگر با هدایایی مثل انجیل امضا شده به دست ریگان ، کیکی که به صورت کلید تهیه شده بود و یک اسلحه کمری با گذرنامه ایرلندی به تهران آمدند. وقتی که موضوع را به اطلاع امام رساندند ایشان مع مذاکره مستقیم کردند و به همین ع لت چند نفر از نیروهای امنیتی برای بررسی جوانب امر و کسب اطلاعات با آنها در حدود 3 ساعت دیدار کردند. ایران به همین قدر بسنده کرد و پس از 5 روز هیأت آمریکایی از ایران اخراج شدند.

در آمریکا جز عدهای معدود کسی از این جریان مطلع نبود و بالطبع از آن سو خبری در این رابطه مطرح نشده بود در ایران هم نیازی احساس نمیشد که خبر پخش شود چرا که به قدری ماجرا مشکوک بود که شاید حتی جمهوری اسلامی متهم به عقبنشینی سیاسی و تلاش برای مذاکره میشد. از طرفی ازدواج بحران تسلیحاتی ایران هر چه بود این سفر ناموفق مقامات آمریکایی حداقل نتیجهاش برای ایران ترمیم و تجهیز قوای تسلیحاتی جنگ بود. ولی منافق کهنهکار مهدی هاشمی با نفوذی که در بیت قایم مقام رهبری داشت خبر را به دست آورد و در اختیار رسانههای خارجی مخالف ایران (اولین باره الشراع لبنان) قرار داد. این عمل او که مسلما به منظور ایجاد تفرقه در میان مسؤولان نظام انجام گرفت با چنان برخورد هوشمندانهای از سوی امام و مسؤولان درجه یک نظام روبرو شد که نه تنها توطئه تفرقه را خنثی کرد بلکه به سیاست خارجی و اعتبار بینالمللی آمریکا نیز ضربات سختی وارد آورد.

پس از مطرح شدن خبر این سفر آمریکا رسما خبر را تکذیب کرد و شاید از ایران هم توقع همین را داشت اما امام آقای هاشمی رفسنجانی را مأمور کردند جریان را رسما مطرح کند. ایشان هم به شکل مبسوطی در سخنرانی 13 آبان مقابل لانه جاسوسی و خطبه نمازجمعه پایان همان هفته ماجرا را تشریح کرد.

اولین نتیجه افشای این خبر بر اساس اسناد و مدارک اعتراض رسمی وزارت خارجه ایرلند به آمریکا بود. همچنین علاوه بر دموکراتهای آمریکا طیف وسیعی از جمهوریخواهان آن کشور به انتقاد از ریگان پرداختند. رسانهها یآن کشور هر روز خبرها و تحلیلهای متعددی علیه این سیاست شکست خورده ارایه میدادند. نیویورک تایمز نوشت ریگان هیچ گاه تا این حد زبان بسته و بیاعتنا و مغاطهکار دیده نشد و بیبی سی گفت ریگان چهارمین نفری است که بعد از شاه و کارتر و صدام توسط امام خمینی ساقط میشود.

رییس جمهور آمریکا در فشار همه جانبهای قرار گرفته بود خواستار توقف انتقادات شد و گفت که به اندازه کافی تی از دولت خود شنیده است. مک فارلین پس از آنکه به اشتباه فاحش خودشانا عتراف کرد طی 2 نوبت در سنا مورد بازجویی قرار گرفت و بعد هم به اتفاق مشاور سیاسی ریگان از کار برکنار شدند.

با اینکه آمریکاییها در این دیپلماسی به هیچ یک از اهداف خود دست نیافتند و اعتبار سیاسی خوش را هم لکهدار کردند اما در آن روز ریگان یکی از راههایی را انتخاب کرده بود که واقعا نفع آمریکا در آن بود ولی در اجرای آ» موفق نشد. نکسون میگوید: «اینکه چرا ما د رکنار کمک تسلیحاتی به عراق به ایران هم کمک کردیم باید دانست دولت ریگان کار درستی کرد چرا که ما میخواستیم در این جنگ هیچ کدام پیروز نباشند فقط اشتباه ما این بود که عراق را بیش از حد نگه داشتن توازن جنگ با ایران مسلح کردیم». کیسینجر هم در همان روزها گفته بود «تلاش رییس جمهور آمریکا در دوستی با ایران قابل ستایش است زیرا ارتباط باایران به نفع آمریکاست».

حداقل منافع آمریکا رد رابطه داشتن با ایران پایان دادن به جنگ بود جنگی که دیگ رادامه یافتن آ» به صلاح آمریکا نبود به چند علت:

الفـ ایران علبه نسبی پیدا کرهد بود و امکان داشت پیروز شود.

بـ جنگ هزینه زیادی به اقتصاد آمریکا تحمیل میکرد.

ج ـ ایران جنگ را وسیلهای برای بدست آوردن ا عتبار بینالمللی خوش قرار داده بود و کشورهای به ظاهر کم اهمیت و کوچک دنیا کم کم گرایش به ایران پیدا میکردند و این آغاز یک خطر بود.

2ـ مواضع امام در قبال مسأله مک فارلین:

حضرت امام در دو جهت به موازات هم در قبال این مسأله موضعگیری کردند:

1ـ2ـ امام این موضوع را از برکات الهی قلمداد کرده و در عظمت ایران و رسوایی آمریکا فرمودند: رییس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به سیاه شود ـ اگرچه همیشه بوده است ـ آنهایی که میگفتند .. قطع رابطه میکنیم... امور زمعلوم شدکه با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمدهاند» و بعد در تحلیلی زیبا مشکل دنیای غرب را نشناختن نظام جمهوری اسلامی و برخورد کردن با آن بر اساس عرف بینالملل که آمریکا را ابرقدرتی بیچون و چرا میشناخت دانستند «آنی که ادعا میکند که اگر به من به شوروی رفته بودم رییس شوروی 3 مرتبع دیدن من میآمد گمان میکند اینجا هم شوروی است. اینجا کشور اسلام است ... اینجا کشور رسول خداست ... اینجا بسیجیهای ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخ نشینهای عالم و همه کسانی که .... گمان میکنند که باید عالم پیش آنها خاضع باشد».

این برخورد امام اولا دشمنی را که دنیا تلاش میکرد غولی شکستناپذیر معرفی شود در چشم مردم ایران خرد و حقیر کرد و ثانیا اینکه یک بار دیگر ارزشهای اصیل اسلامی و نقش محوری امت در اسلام و جمهوری اسلامی را یادآوری نمود . که باعث اعتماد بیشتر مردم به رهبر و نظام و منسجم شدن حول اهداف و آرمانهای جمهوری اسلامی میگردید .

2-2- جلوگیری از بروز اختلافات داخلی

در همان روزهای نخست پس از افشای ماجرا چند نماینده مجلس با نوشتن نامهای از دولت در مورد این مسأله توضیح خواستند که از ؟ نامه اینگونه برداشت میشد که دولت بدون توجه به آرمانهای انقلاب و حق ملت با آمریکا به مذاکره نشسته است . برخورد امام با این مسأله از مواضع خاص حیات و رهبری ایشان محسوب میشود . با اینکه تعداد نویسندگان نامه به تعداد انگشتان دو دست نمیرسید حضرت امام آنقدر صریح و تند برخورد کردند که پیش بینی آن خیلی دشوار بود . شاید علت آن حساسیت موضوع ، تصمیم بر خشکاندن ریشه اختلافات و از بین بردن فضای ناامیدی در کشور بود . ایشان فرمودند : " چرا اینقدر ما عقب افتاده هستیم ؟ چرا ما باید به واسطه اغراض نفسانیه این قدر خودمان را ببازیم ؟ .... من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص ولو بعضیشان در نظر من پوچند لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا فریاد میزنند سر مسئولین ما.... در یک همچو مسأله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم ، وحدت ما اینطور شده است .... چرا میخواهید دو دستگی ایجاد کنید ؟ چه شده است شما را ؟ کجا دارید میروید ؟ این تذهبون .... لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید از لحن اسرائیل تندتر است . از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است .. من بعضی تان را میشناسم شما اینطور نبودید .

ادامه دارد... .

ایستادگی امام در مقابل تهاجمات تبلیغاتی

1ـ امام و عرصه بینالمللی

در آن سالفشارهای تبلیغاتی جهان غرب بر ایران به شکل همه جانبه ادامه داشت و همانطور که ذکر شد ایران به علت نداشتن تریبون در دفاع از خود و اشاعه تفکر صحیح انقلاب اسلامی و رساندن ندای مظلومیت خوش به جهانیان ناموفق بود. ولی امام در حد امکان سعی میکردند که اگر ایران نمیتواند تأثیر مثبتی ر این وضع داشته باشد اقلا اثر منفی نیز نگذارد. مثلا ایشان با درایت خاص خود پس از اینکه یکسری بمبگذاری ، هواپیما و کشتیربایی توسط رسانههای بینالملل به ایران نسبت داده شد و یک نفر در رادیو ایران از سر خشم و خودسرانه از این اقدامات ابراز رضایت کرده بود با موضعگیری تندی فرمودند « رادیو نباید همینطوری ، بیتوجه و بدون فهم یک مسایل را بگوید و ایرانرا مفتضح کند ... چطور یک مطلبی که برخلاف عواطف دنیاست، برخلاف اسلام است، برخلاف عقل است ما میتوانیم تأیید بکنیم؟ از یک جایی یک دستهای را بردارند میروند، به یک دسته دیگر مینگذاری میکنند در یک جایی مینگذاری کردن معنایش این است که عدهای اصلا گناهی ندارند آنها هم از بین بروند، چطور اسلام اجازه این را میدهد؟ چطور ایران اجازه این را میدهد ... لکن ببینید ما در چه گرفتاری هستیم که هر مطلبی که واقع میشود گردن ما میگذارند». این موضعگیریهای سریع و صریح امام باعث میشد تا رسانههای خارجی به موضوعات دیگری بپردازند و کمتر روی این مسایل مانور دهند.

2ـ امام در عرصه داخلی

در طی سالهای نیمه دوم جنگ و بخصوص 64 به بعد حرکت خزنده و به احتمال زیاد غیرهماهنگ شدهای محسوس بود که جنگ و مشروعیت آن را زیر سئوال میبرد. بخشی از این جریان تلاش میکردند که برای تأثیر بیشتر موضاع خود را به بزرگان مذهبی حتی مراجعی نظیر آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نسبت دهند. امام در راه خنثی کردن این القائات هم نقش بسیار مؤثری داشتند. البته ایشان مطمئن بودند کسانی که چنین مواضعی میدارند از علما و مراجع طراز اول نیستند چرا که اولا آنها اگر حرفی باشد مستقیم و بیهیاهو میگویند و ثانیا اینکه خود آقایان مراجع هم پس از پخش شایعات تکذیبیه صادر میکردند. از آنجا که قویترین ابزار پخش شایعات و اخبار بعد از رادیو و تلویزیون ـ که در اختیار حکومت است ـ مطبوعات میباشند امام ابتدا در تعیین تکلیف اصحاب قلم فرمودند: روزنامهها باید مسایلی که پیش میآید نظر کنند یک وقت انتقاد است یعنی انتقاد سالم این مفید است یک وقت انتقام است نه انتقاد این نباید باشد». همچنین ایشان کسانی را که با استفاده از اسلام به تفرقهافکنی میپرداختند با تندی خطاب قرار داده و فرمودند: نباید از قرآن سوء استفاده کرد و آنهایی که با رژیم ما مخالف هستند .... یا آخوندهای درباری یا آخوندهای بدتر از آخوندهای درباری بگویند این مخالف قرآن است. خیر این موافق قرآن است اگر کسی بگوید با فاسد جنگ نکنید مخالف قرآن است». ایشان اختلافافکنیها را گناهی بزرگ شمرده و میگفتند یک کلمه اختلاف انگیز در یک همچو موعقی که اسلام در معرض خطر کفر است این از گناهانی است که نمیشود به این زودی ازش گذشت».

در شرایطی که انتقادهای بنیانی در قالب شایعات و اخبار نسبت به جنگ وارد میگشت امام هر از گاهی به تبیین علت و انگیزه و تکلیفی که باعث ادامه جنگ میشد میپرداختند به عنوان نمونه و برای اینکه ما نیز امروز یک بار دیگر تکلیف ولایت شیعی را در قبال کفر مرورکرده باشیم به یکی از این موارد اشاره میکنیم. این جملات را حضرت امام در پاسخ به کسانی که شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را خلاف اسلام و قرآن و نوعی قدرت طلبی تحت لوای دین میدانستند در جمع مسؤولان کشوری و لشکری فرمودند:«اگر ما امروز جنگ میکنیم و جوانهای ما میگویند جنگ جنگ تا پیروزی اینطور نیست که اینها یک امری بر خلاف قرآن میگویند. این یک ذرهای است .... آنی که قرآن میگوید بیشتر از این حرفهاست اینکه ما میگوییم به اندازه حدود خودمان میگوییم چون ارموز با فرض کنید که صدام یا باکسانی که مؤید صدام هستند جنگ داریم، در این محیط ناقص میگوییم که جنگ جنگ تا پیروزی خدای تبارک و تعالی چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد میگوید که جنگ تا رفع فتنه ، غایت رفع فتنه است. یعنی ما اگر پیروز هم بشویم یک کمی فتنه را کم کردیم اگ رما به جای دیگر هم پیروز بشویم با زکی جای کمی پیروزی حاصل شده است اگر همه دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم باز همه دنیای عصر خودمان را پیروز درست کرده ایم و قرآن این را نمیگوید . قرآن میگوید جنگ تا رفع فتنه باید رفع فتنه از عالم بشود بنابراین غلط فهمی است از قرآن که کسی خیال کند که قرآن نگفته است جنگ جنگ تا پیروزی ... بالاتر از این را گفته است».

همچنین ایشان همه روز به مناسبتهای مختلف به تکریم و تعظیم شهدا و اسراء و مفقودین و خانوادههای آنها میپرداختند رزمندگان را ستایش میکردند و میفرمودند: «من وقتی که فکر میکنم جوانهای ما که در جبههها اینطور زحمت میکشند خجالت میکشم که چرا اینجا نشستهام». ای نمونهای از جملاتی است که باعث میشد جان برکفان بسیج با ایمان به مراد خویش به حضور قدرتمند خود در جبههها ادامه دهند و در زمانیکه همه دنیا دنبال این بودند که آتشبس را بر ایران تحمیل کنند به پیروزیهای چشمگیری دست یافتند. حضرت امام پیش از آنکه پتانسیل دوبارهای را که به جبههها داده بودند به حرکت درآورند هرگونه صلح بدون در نظر گرفتن شرایط ایران را نامشروع قلمداد کردند. «ما از تاریخ باید یاد بگیریم به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند ... به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه باید حم بشود بعد که حضرت امری با فشار اینها نتوانست میخواستند بکشندش اگر نکند ... این ابتلا را حرت امیر داشت الان نظیر او را ما داریم ... ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حکمیت نرویم».

در ماه رمضان سال 65 که مخالفان نا آگاه جمهوری اسلامی به بهانه حرام بودن جنگ در ماه رمضان پیشنهاد آتشبس عراق را صحه میگذاشتند، حضرت امام ضمن مخالفت جدی با این حرف فرمودند «مهلت بدهید به این جنایتکار که در ماه مبارک تجهیز کند خودش را و بعد از ماه مبارک بدتر از اول حمله کند ... ماه رجب ماه حرام است نه ماه رمضان ماه رمضان ماه جنگ است».

توده انقلابی ایران به حمایت و تأیید بیش از پیش امام پرداختند پس از راهپیماییهای مکرر به عنوان بیعت دوباره ایشان سمینار « لبیک یا امام» رگزار شد که امام خطاب به اعضای آن سمینار فرمودند «مسؤولین و فرماندهان ارتش و سپاه بسیج با استفاده از امکانات مادی و معنوی خود با تزلزل سخت و عمیق حاکم بر پیکر پوسیده عراق در جبهههای جنگ خصوصا در نبرد قهرمانانه فاو به نبرد قهرمانانه خود و مقاومت تا سقوط صدامیان ادامه دهند».

در همین زمان به طور غیر منتظرهای توازن نظامی در جنگ به نفع ایران تغییر کرد. سپاه که اولین عملیات مستقل از ارتش را طراحی کرده بود برای اجرای موفق آن نیاز به تقوت نیروی انسانی پیاده نظام داشت که با اعزام بزرگ سپاهیان محمد (ص) مهیا شد. سپاه توانست 140 گردان وارد صحنه عملیات والفجر هشت کند و طی 75 روز جنگ با ارتش عراق منطقه ازاد شده فاو را حفظ نماید. پس از آنکه هر دو جبهه ایران و عراق مشغول ترمیم ضربات سنگین نبرد دو ماه و نیمه خود بودند سپاه با دومین عملیات بزرگ در منطقه مهران با نام کربلا یک در دو جبهه ابتکار عمل را به دست گرفت و سوار بر جنگ شد. بار دیگ رارتش عراق در لاک دفاعی فرو رفت و همه اندک نیروی باقی مانده خود را برای دفاع در برابر تهاجمات کوچک و منطقهای ذخیره کرد.

ادامه دارد... .

اختلافات ارتش و سپاه

از عملیات فتحالمبین به بعد جنگ در شب انجام میشد و بدون استفاده از قوای زرهی و با حضور گسترده نیروی انسانی همراه با ایثارگریهای سپاه و بسیج. با اینکه به قول کاستن به قول جامعهشناس برجسته جنگ. بیتردید جنگ برای داوطلب از جاذبه خاصی برخوردار است زیرا او با روی گشاده آن را میپذیرد و برای دفاع از یک آرمان وارد جنگ میشد» اما هیچ کدام از شرایطی که ذکر شد با اصول منظم و کلاسیک جنگ همخوانی ندارد.

به تدریج نیاز نیروهای رزمی و عملا نیاز جبهه به تخصصهای نظامی کم کم از بین رفت. همین موضوع باعث شد به مرور زمان ابتکار عمل در خط مقدم بدست سپاه نیفتد و نیروی زمینی ارتش که در مدت طولانی پس از آزادسازی خرمشهر پتانسیل بالای خود را در اولین عملیاتهای آزادسازی با موفقیت به ارا گذاشته بود. در جبهههای میانی محدود شده و عملا به نوعی سرگرم جنگ گردد. اگر به موضوع فوق نکات زیر را هم بیفزائیم ـ که برای کوتاهتر شدن کلام به طور خلاصه به آنها اشاره میشود ـ نگاه ما دقیقتر خواهد بود.

ـ خط استراتژی دقیق و از پیش تعیین شده نظامی جز در چند عملیات بزرگ

ـ کوچک بودن صحنههای عملیات در بسیاری از موارد تا آن حد که طراحی استراتژیک را غیر ممکن میکرد

ـ صرفهجویی در استفاده از امکانات زرهی به علت تحریم تسلیحاتی و فشار اقتصادی

ـ تشکیل شدن بدنه ارتش از سرباز بر خلاف داوطلب بودن نیروهای تحت فرماندهی سپاه

ـ کسب مجوز توسط سپاه برای گرفتن سرباز و جذب سربازهای انقلابیتر و محروم شدن ارتش از آنها که بالطبع ایجاد دوگانگی بیشتر در روحیه ارتش و سپاه میکرد.

ـ دستگیری فرمانده نیروی دریایی ارتش (ناخدا یکم افضلی) و فرمانده جبهه میانی نیروی زمینی (سرهنگ عطاریان) به جرم عضویت در حزب توده و جاسوسی برای شوروی که باعث متهمتر شدن ارتش به دور بودن از انقلاب و فاصله گرفتن از سپاه کاملا انقلابی شد.

امام به این موضوع توجه جدی داشتند. بیانات و پیامدهای ایشان در طی سالهای نیمه دوم جنگ مالامال از تذکرات در این موارد است. میفرمودند « شما توانستید در مقابل تمام قدرتهای عالم بایستید و تا این روح برادری محفوظ است ... شما محفوظید» «اگر بناباشد که یک وقت خدای نخواسته ارتش بگوید من سپاه هم بگوید من بسیج هم بگوید من آن روز است که فاتحه همهتان خوانده شده است». ایشان به فرمانده سپاه میگفتند « همیشه به سپاه سفارش کنید .... با ارتشی ها با برادری رفتار کنند» و در پاسخ به شهید محلاتی نماینده خود در سپاه که در مورد اقدام برای جلوگیری از گروهگرایی سؤال کرده بودند مرقوم کردند: «در این امر که با سرنوشت سپاه سر و کار دارد با قاطعیت و بدون ملاحظه از احدی انجام گیرد». هر چند تدابی رامم کاهش دهنده بخشی از مشکلات بخصوص کم توجهی سپاه به ارتش بود ولی واقعیت این بود که ابتکار عمل جنگ در دست سپاه بود نه ارتش. بنابراین احساس میشد که هم سپاه باید امکانات بیشتری داشته باشد و هم منظمتر عمل کند. در همین راستا امام به سپاه دستور دادند که تحت نظارت آیتالله خامنهای از بعضی امکانات ارشت استفاده کند» همینطور در ششمین سال جنگ حکم تشکیل 3 نیروی مجزای زمینی ، هوایی و دریایی را به سپاه ابلاغ کردند.

ادامه دارد... .

امام با فرمایشی شدن جنگ مقابله میکنند.

فرسایشی شدن جنگ و شرایطی که ذکر آنها گذشت غیر از اینکه در مردم احساس خستگی بوجود میآورد 2 نتیجه دیگرهم داشت: اول اینکه همه مسؤولان کشور چون طی چند سال برنامههای خود را با جنگ هماهنگ کرده بودند کم کم به آن عادت کرده و دیگر در برنامهریزیها نگاهشان به جنگ مانند نگاه به یک عنصر همیشگی در حاشیه بقیه مسایل و مسؤولیتها بود. و دوم اینکه رزمندگان و بخصوص داوطلبین بسیجی که در جبههها در شرایط نه حمله و نه دفاع قرار گرفته بودند و تنها فعالیتشان به غیر از مقاطع خاص و کوتاه عملیات ـ عموما شرکت در درگیریهای کوچک بود، آتش شور و اشتیاقشان آرام آرام فروکش میکرد و از شرایط حاکم بر جنگ خسته میشدند. افت روحیه رزمندگان از اطمینان فرماندهان به نگه داشتن جنگ در توازن میکاست. زیرا «روحیه بالا و خوب نبرد واحدهای مختلف نظامی در شرایط جنگی به عنوان یک شکل ظاهری مضاعفی از انضباط تلقی میشود». و از بین رفتن نظم یگانها ممکن بود ضایعات جبران ناپذیری به جبهه خودی بزند. مجموعه این شرایط باعث میشد که به طور کلی جنگ در ایران کم کم علیرغم صلاح کشور و خواست امام در حاشیه قرار گیرد. از آنجا که انسجام اجتماعی مردم حول مسأله جنگ بود با کم رنگ شدن نقش آن در حیات کشور وحدت مردم نیز دستخوش آسیب میشد.

امام در این مقطع مدام تذکر میدادند که مسؤولین مراقب شرایط باشند. ایشان همیشه وحدت مسؤولین را گوشزد میکردند که نمونههایی از آن ذکر شد و بعد نیز خواهد آمد به ائمه جمعه نیز سفارش میکردند « مردم را در صحنه حاضر نگه دارید» و آرزو میکردند که: «من امیدوارم که این مردم با بیشتر در صحنه باشند و از جنگ خسته نشوند. جنگ در اسلام یک امری بوده که از آن وقتی که اسلام حکومت پیدا کرده جنگ همراهش بود». خطاب به رزمندگان میفرمودند. همانطور که اشخاص حول کعبه میگردند و عبادت میکنند شماهم در سنگرهایتان عبادت میکنید ... من هر شب به شما دعا میکنم». یا میگفتند «حکم اسلام این است امروز». از جایگاه مرجع مذهبی نیز ضمن بیان اینکه «قضیه جنگ امروز برای همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است» در پاسخ به استفتائات ، جنگ را بر زیارت مکه، اذن پدر و مادر و ادامه درس طلاب مقدم دانستند.

مجموعه این مواضع حضرت امام مقاومتی بسیار مؤثر بود در برابر آن امواج فرمایشی که مطمئنا بخشی از زمینه پیروزیهای سال 65 را باید در اینجا جستجو کرد.

ادامه دارد... .

 وضعیت داخلی ایران پس از فتح خرمشهر

بعد از حذف بنیصدر دیگر هیچ نظارتی بر عملکردها نبود که این دو علت داشت یکی اعتماد مسؤولان رده بالای نظام به یکدیگر و دیگری شرایط بحرانی جنگ و لزوم یکدستی فضای سیاسی.

امام با هدف تمرکز دادن سیاست داخلی بر جگ به عنوان پشتیبانی قاطع از ارکان نظام فرمودند، من اعلام میکنم به همه ملت که امورز مخالفت با دولت ، مخالفت با مجلس ، مخالفت با جمهوری اسلامی، مخالفت با ارگانهایی که در جمهوری اسلامی است مخالفت با اسلام است و موجب تباهی در این کشور و این ملت است.

در اثر این حمایت بیچون و چرا کمکم تفکری بر کشور حاکم شد که هرگونه انتقاد و تخرب را عین کفرتلقی میکرد. بنابراین هیچ ارزیابی از عملکردها ارایه نمیشد. از طرف دیگر هر روز مسؤولان و برنامهریزان نظامی عدم توفیقات را به عوامل خارجی نسبت میدادند و مسؤولان اقتصادی مشکلات را به جنگ، در نتیجه فضایی بوجود آمده بود که هیچ مسؤول ایرانی خطا کار به حساب نمیآمد. البته بسته بودن فضای سیاسی لازمه شرایط جنگ بود ولی تعطیلی باب انتقاد آفتی بود در جهت خودمحوری مسؤولان. همگان در طی سالهای جنگ آنقدر به این فضا عادت کرده بودند که مثلا وقتی نخستوزیر شنید که شاید چند وزیرش را مجلس سوم رأی نگیرند استعفا کرد. البته با تذکر امام که نظارتهای قانونی را حق همه و مثبت دانستند مهندس موسوی استسعفایش را پس گرفت ولی توجه به این مثال به عنوان نمونه، گوشیای از فضای آن روزها را ترسیم میکند.

بعد از فرسایشی شدن جنگ کم کم اختلافات بوجود آمد و تقریبا مرزها مشخص بود هر چند که مرزبندیهای فکری و اقدامات عملی به صورت زیرزمینی شکل میگرفت. امام که از این اختلافات کاملا مطلع بودند هر از گاهی به مسؤولان تذکر میدادند که باید این بار بزرگ را به منزل برسانیم و در این راه متحد باشیم و گرایشی خاص به این گروه و آن گروه نداشته باشیم».

سست شدن آرمانهای اولیه انقلاب و سوءاستفاده برخی سودجویان که در بحثهای دولتی فعال بودند باعث شد که فسادهایی از قبیل احتکار یا اختلاس کم کم نمایان شود. اضافه شدن این مشکلات بر اقتصاد بیمار کشور باعث میشد که با تمام تلاشی که دولت در جهت رفاه مردم اعمال میکرد مشکلی به نام تورم گریبانگیر کشور شود، یکی از نتایج طبیعی تورم آشکار شدن شکافهای اقتصادی و پیدایش اختلاف طبقاتی بود.

امام هیچگاه در این دوران منکر مشکلات نبودند یکی از خصوصیات مؤثری که رهبر را به افراد تحت رهبری نزدیک میکند این است که او در مقام خود نشان دهد که مشکلات مردم را درک میکند و از آنها آگاه است. امام با بیان اینکه «از حیث گرانی ما هم نگران هستیم، از این گرانی همه نگران هستند اما چاره چیست؟» خود و مردم را در یک جایگاه قرار میدادند. به عبارت دیگر ضمن قبول مسأله لاینحل بودن آن را با توجه به شرایط صریحا میگفتند و امید بیهوده نمیدادند. تأثیر این برخورد بر مردمی که از عمق وجود به رهبر خود ایمان دارند باور مشکلات ، تحمل آنها و یاری رهبری میباشد. و از طرفی دیگر امام همیشه مردم را به یاد آرمانهای انقلاب میانداختند. میفرمودند «ملتی که برای شهاد میرود ملتی که زن و مردش عاشق شهادت هستند دیگر از اینکه فلان چیز کم است فلان چیز زیاد است نمینالد ... نرخش کم باشد ، نرخش زیاد باشد».

کلام امام تسکینی بود بر دردهای مردم و باعث میشد که تأثیر این شرایط بر مردم بریدن از امام و انقلاب نباشد بلکه نهایتا وقتی از زبان مسؤولان مشکلات را ناشی از جنگ میشنوند کم کم از آن سرد شوند. ولی تأثیر این وضعیت بر مسؤولان مهمتر بود چرا که در عین ناباوری طبقه جدیدی در کشور بوجود آمد که سابقه انقلابی داشتند. شعار انقلابی هم میدادند ولی از امکانات رفاهی نسبتا بهتری برخوردار بودند. اثر منفی این واقعیت انکار ناشدنی بر مردم از تأثیر فشار اقتصادی آنها بسیار بیشتر بود. امام خمینی در این زمینه همیشه تذکرات را به مسؤولان گوشزد میکردند. میفرمودند «باید افراد متوجه این معنا باشند کسانی که واقعا دلشان برای اسلام میتپد و برای کشورشان متوجه این معنا باشند که پست میزان نیست مقام میزان نیست ....». ایشان بخصوص به روحانیت سفارش میکردند که «من از دو جهت نگران هستم یک جهتی که زیطلبگی در بین ما ضعیف بشود یا از بین برود یک جهت دیگر هم اینکه مبادا خدای نخواسته اختلاف پیدا بشود که هر دو اینها از باب اینکه شما در جایی واقع شدهاید که مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد میخواهید بکنید مردم را مبادا یک وقتی به واسطه خارج شدن ماها از زیطلبگی مردم را از ما منصرف کنند که انصراف از روحانیت منتهی میشود به انصراف از اسلام».

ادامه دارد... .

شرایط و وقایع سالهای 62 تا 65

1ـ همانطور که قبلا اشاره شد پیروزیهای بعد از فتح خرمشهر و پیشرویهای درون خاکعراق آنقدر چشمگیر نبود. طبق اطلاعات و آمار سیاه مثلا در یکی از موفقترین عملیاتهای بزرگ یعنی خبر حدود 40% از اهداف مورد نظر تأمین شد. بعد از آن هم هر روز به علت تجهیز عراق مقابله دشوارتر میشد با در نظر گرفتن اینکه ایران هم مجبور بود به جز جبهه غرب و جنوب بخشی از نیروی خود را صرف مقابله جنگ نفتکشها در خلیج فارس کند.

2ـآمریکا پس از فتح خرمشهر برای اینکه ایران را دچار تشتت نیرو کند و از قدرت پیشروی ایران در عراق بکاهد توسط اسرائیل حمله به جنوب لبنان را ترتیب داد. توقع هم این بودکه ایران به خاطر حساسیت خاصی که روی لبنان دارد بخشی از نیرو و تجهیزات خود را به آنجا منتقل کند. امام هر چند به زعم خودشان دیر ولی واقعا خیلی زود این مسأله را دریافته بودند. ایشان در یک سخنرانی فرمودند: «آمریکا ـ یک توطئه دیگری عمیقتر اجرا کرده است که در این توطئه ما هم یک قدری باز میخوردیم و او این است که یک نقطهای که پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش میگذرد و از آن جنگی که در کشورخودش میگذرد غافل کند، قضیه هجوم اسرائیل به لبنان» و بعد به عنوان اینکه تکلیف دولت و ملت ایران را در این زمینه مشخص کرده باشند فرمودند «باید همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به این معنا داشته باشند که در عین حال که ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمیدانیم لکن نباید کاری بکنیم که نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات دهیم ... ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم».

البته از کمکهای مخفی و موضعگیری صریح نسبت به این موضوع هیچگاه حکومت ایران و خود حضرت امام غافل نشدند. مثلا در پاسخ به تبلیغات حکومت عراق برای صلح میگفتند «صلحطلبی شما مثل صلحطلبی اسرائیل است ـ یعنی واد شده است و شهرهای لبنان را گرفته است و حالا میگوید که با ما بیایید دیگر آتش بس کنیم». و این نشان میداد که هنوز لبنان برای ایران یک دغدغه است.

3ـدر کنار تحریمهایی که علیه ایران اجرا میشد بلوکغرب میکوشید تا با در اختیار گذاشتن فنآوریهای پیشرفته نظامی و سلاحهای کشتار جمعی عراق را هر چه بیشتر تقویت کند که در نتیجه بمباران تأسیسات اقتصادی ایران در همین ایام شکل گستردهتری به خود گرفت. به موازات این حمایتها ابرقدرت شرق هم عملا و به شدت با ایران بر سر دشمنی افتاد. شوروی در ابتدای جنگ هر چند حمایتی از ایران نمیکرد ولی در فهرست پشتیبانان تمام عیار صدام هم قرار نداشت. چرا که به عنوان قدتر مقابل آمریکا نمیخواست در این جنگ با او هم پیمان شود. شاید این تصور را هم روسها داشتند که در صورت پیروزی ایران از منفع منطقه بینصیب نمانند. اما پس از چندی آشکارا تغییر موضع داده و کمکهای شایانی به حکومت عراق کردند. این تغییر موضع چند علت داشت:

الف ـ ایران به خواستهروسها مبنی بر حمایت نکردن مجاهدین افغانی تن نداد.

ب ـ شوروی از آمریکا بر سر موضوع افغانستان امتیازاتی گرفت تا یکه تاز آن منطقه باشد و در قبال آن عراق را یاری کند.

جـ انحلال حزب توده در سال 62 و دستگیری سران آن هم برای شوروی بسیار گران تمام شد. زیرا ارکان اصلی این حزب همه جاسوس روسها در ایران بودند و اعترافات و محاکمه آنها نه تنها شوروی را آزاد میداد بلکه آینده منافع آن دولت در ایران را در پردهای از ابهام فرو میبرد.

 

در مجموع شوروی پس از این چرخش ابتدا نیروی هوایی عراق را مجهز به میگهای 25 کرد که با آن نیرو قدرت میداد بالاتر از سقف برد پدافند هوایی ایران پرواز کنند و به سادگی در آسمان شهرهای ایران خصوصا تهران ظاهر شد، و بمباران نمایند. و در حرکت بعد هم لیبی را وادار کرد تا کارشناسان نظامی خود را پس از خرابکاری در سیستم هدایت موشکهای زمین به زمین اسکاد و موشکهای زمین به هوایسام از ایران خارج کند که اولا قدرت مقابله موشکی ایران از بین میرفت و ثانیا از کار افتادن موشکهای زمین به هوا پدافند هوایی تهران را بسیار ضعیف کرده بود که باعث قدرت میگهای عراقی میشد.

البته پس از چندی کارشناسان ایرانی در میان ناباوری همگان این موشکها را راهاندازی کردند ولی خسارات و تلفات این دوره بیش از اندازه بود. حکومت عراق هم چون به هیچ مرا میپایند نبود با بیرحمی تمام اهداف غیرنظامی را تخریب میکرد. توینبی میگوید: جنگهای ملیگرایانه بیرحمانهتر از جنگ های مذهبی است زیرا موضع یا بهاه دشمنها کمتر معنوی و بیشتر مادی است». بگذریم از اینکه نه تها اهداف عراق ملیگرایانه نبود بلکه حزبی و تابع منافع آمریکا بود و بالطبع با وحشیگری تمام به ایران هجوم میآورد.

ادامه دارد... .

امام خمینی و اندیشه اتحاد اسلامی

حضرت امام بر اساس تحلیل خود از منطقه ذرهای امید به هیچ یک از حکومتهای اطراف نداشتند. ندای ایشان در عرصه بینالملل فراید مظلومیت ملت انقلابی ایران بود، ایشان با دلی آکنده از درد میفرمودند. ما در منطقهای به زندگی مرگبار خود ادامه میدهیم که اکثر حکما آن چشم و گوش بسته تحت فرمان آمریکا به جنایات اسرائیل و حزب بعث عراق مشروعیت میدهند و یا در جمع مهمانان خارجی دهه فجر فرموده ما کشورمان ، کشوری است که جز خداوند تبارک و تعالی پناهی ندارد، این فریاد مظلومیت خود عامل دیگری بر وحدت مردم بود زیرا بر خلاف قبل از انقلاب که وسعت جنایات آمریکا بواسطه ، رژیم پهلوی نیاز به روشنگری رهبران انقلابی داشت این بار چنگال خونین قدرتهای ستمگر جهانیرا همه مردم بالای سر تک تک خودشان احساس میکردند و هر روز بر حقانیت موضع خودشان که خط امام بود بیشتر پی میبردند که نتیجهاش انسجام مضاعف بود.

 

امام بارها سران عرب منطقه را نصیحت کرده بودند ولی آنها هر روز از مواضع اسلامی و ضد اسرائیلی خویش عقبنشینی میکردند. کشورهای عربی از آنجا که قدرت خود را بسیار کمتر از آن ارزیابی میکردند که بتوانند در مقابل غرب قد علم کنند ـ شاید درسی بود که از جنگ 6 روزه با اسرائیل گرفتند ـ خود را ناچار میدیدند در زیر علم قدرتی بزرگتر باشد. امامدر دفاعات متعدد آنها را به حمایت از ایران و وحدت با دیگر مسلمین دعوت کرده بودند ولی بیش از آنکه به اسلام ایمان داشته باشند از آمریکا میترسیدند. حتی دولت خودگردان فلسطین که همان حیات دوباره خود را مدیون انقلاب اسلامی ایران بود. از ابتدا جنگ اعلام بیطرفی کرد دولتی که نه بسط یدی داشت و نه قدرتی.

شیوخ عرب آنقدر مرعوب قدرت آمریکا شده بودند که هر روز طرحی را برای صلح با اسرائیل دست و پا میکردند. یک روز معاهده کمپ دیوید در روز دیگر طرح 8 مادهای فهد. امام خمینی پس از فتح خرمشهر با ادبیات سیاسی خاصی خطاب به اعراب که ناشی از ناامیدی نسبت به اصلاح آنان بود صریحا آنها را تهدید کردند تا اگر به دامن اسلام پناه نمیآورند لااقل با خیال آسوده هم جذب آمریکا نشوند. ایشان در پیامی که به مناسبت فتح خرمشهر صادر کردند در مورد همان طرحها فرمودند. «ما خطر بزرگ برای کشورهای اسلامی خصوصا حرمین شریفین میدانیم. اسلام به ما اجازه سکوت نمیدهد. و یا در آستانه حج و زمانی که زمزمههای ـ مبنی بر محروم کردن ایران از آن بود فرمودند «من به حکومتهای اطراف خلیج و به حکومتهای منطقه هشدار میدهیم که دست از مخالفت با ایران و مساعدت با صدام بردارند .... ننشینند در کاخهای بزرگ خودشان و خیال کنند که حالا که در کاخ هستیم پس به ایران هم میتوانیم چه بکنیم. خدا نکند که امسال حجاج ایرانی نروند به مکه و خدا نکند که این اسباب نشوند که اسلام و مسلمین انفجار در آنها حاصل بشود و دیگر نه شیخی وجود پیدا بشود و نه از بستگان آمریکا».

جهان غرب از اتحاد احتمالی دنیای اسلام هراس داشت امام این را میدانستند و مدام تذکر میدادند. آمریکا میترسد چنانچه صدام از بین برود .... ملت عراق یک حکومتی خودش تأسیس میکند موافق میل خودش اسلامی و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست آن هم به اینها میپیوندند و آمریکا از این منطقه ارزخیز که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد محروم خواهد شد» با این تحلیل بود که خطاب به اعراب میگفتند: «شماها چه داعی دارید که دایما دم از این میزنید که ایران خطر است برای ما؟ ایران خطر است برای آمریکا ایران خطر است برای شوروی ، نه برای شما ، ایران رحمت است برای شما»

ادامه دارد... .

ردپای آمریکا و مسیر ادامه جنگ

گردانندگان سیاست آمریکا یا به قول سی.رایت میلز همان برگزیدگان قدرت آن کشور که عمدتا صهیونیست هستند پیش از آنکه به منافع حکومت آمریکا درجنگ ایران و عراق فکر کنند با توجه به تأثیر مثبت این منازعه بر حیات سیاسی نامشروع رژیم صهیونیستی آتش آنرا بر افروخته و گرم نگه میداشتند.

اسحاق شامیر در همان سالها گفته بود. این جنگ باید ادامه پیدا کند زیرا ادامه آن به طولانیتر شدن عمر اسرائیل کمک میکند». این اظهارات صریح و بیشرمانه مؤید تحلیل ایران بود که علت جنگ را ترس از به خطر افتادن منافع اسرائیل در منطقه پس از سقوط حکومت پهلوی میدانست . تمام تلاش آمریکا این بود که جنگ را در حالتی بینابین نگه دارد برای بدست آوردن نتایجی از قبیل اینکه:

ـ بتواند هر روز منطقه را از خطر ایران بترساند تا جمهوری اسلامی روز منزویتر شود

ـ بتواند در گرماگرم جنگ به کشورهای حوزه خلیج فارس اسلحه و ادوات نظامی بفروشد

ـ در سطح جهانی ایران را به جایی برساند که چاره ای جز دوستی با آمریکا نداشته باشد.

مقامات آمریکایی بنابر اظهارات خودشان میدیدند که «ایران منابع اندکی در اختیار دارد، از نظر دیپلماتیک منزوی است و از نظر سلاح در مضیقه» که همه این شرایط برای منافع آنها ارضا کننده خواهد بود. با نگاه به این شرایط بودک ه بعدها آمریکاییها اعتراف کردند «ما در ابتدا میگفتیم بگدارید ایران و عراق هر چه قدر میخواهند به جان یکدیگر بیفتند».

یک نکته مهم را باید در اینجا مدنظر قرار داد و آن اینکه هدف آمریکا فقط برقراری جنگ بود نه شکست ایران. آمریکا جنگ ایران و عراق را در توازن میخواست چرا که از منظر آمریکا سقوط ایران ممکن بود باعث تجربه کشور یا حاکم شدن حزب توده و بالطبع شوروی گردد و از طرفی پیروزی عراق هم مطلوب نبود چرا که ممکن بود عراق را تبدیل به قدرت مطلق منطقه بکند و این تهدیدی برای کشورهای عربی و بالطبع منافع جهان غرب در این منطقه بود.

1ـحمایتهای آمریکا از عراق

پس از پیشرویهای ایران حفظ توازنی که از آن سخن گفتیم نیاز به قدرتمند شدن عراق داشت. در همین راستا آمریکا حمایتهای آشکار خود از رژیم عراق را آغاز کرد. برژینسکی مشاور امنیتملی کارتر گفت «آمریکا باید در جهت متوقف کردن انقلاب اسلامی کاملا از رژیم عراق پشتیبانی کند و با صدام روابط فوقالعاده برقرار کند، ماسکی وزیر امور خارجه آمریکا با دیدار وزیر خارجه عراق در نیویورک مذاکراتی انجام داد ، کیسینجر مخفیانه به عراق سفر کرد ، کنگره آمریکا به درخواست دولت ، عراق را از لیست حامیان تروریست حذف کرد تا بتواند سلاح به آن کشور بدهد و تصویب کرد که 9 میلیارد دلار اعتبار برای عراق طی سالهای 82 تا 85 اختصاص داده شود. 2/1 میلیارد دلار هم از طرف دولت به شرکتهای خصوصی وام اعطا شد تا خط لوله نفت عراق را از طریق اردن احداث کنند. سیا هم موظف شده بود اطلاعات ماهوارهای خود را از ایران در اختیار عراق قرار دهد.

2ـجنگ نفتکشها اولین حضور نظامی آمریکا

آغاز اقدامات عملی آمریکا بر ضد ایران جنگ نفتکشها بود که با یک طراحی حساب شده نتایج بسیار مطلوبی برای آمریکا به بار آورد. جنگ نفتکشها با کمک فرانسه در سال 62 آغاز شد. آنها عراق را با هواپیماهای سوپر استاندارد فرانسوی تجهیز کردند که به عراق توانایی میداد با موشکهای اگزوسه نفتکشهای ایران را هدف قرار دهد

1ـ2ـتأثیر جنگ نفتکشها بر ایران

الف ـ کاهش تولید و صدور نفت که چون عمده درآمد ایران از فروش نفت بود باعث کاهش شدید درآمدها میشد

بـ افزایش هزینههای تولید و استخراج نفت

ج ـ افزایش هزینههای صدور به خصوص حق بیمه محمولات و حق سورشارژ کشتیهای تجاری

دـ افزایش صدور نفت اعراب حوزه خلیج فارس و کم رنگ شدن نقش ایران در بازار نفت

2ـ2ـ تأثیر جنگ نفتکشها بر عراق

الف ـ کاهش قیمت نفت و افزایش هزینهها یصدور که نتیجهاش کاهش درآمدها بود

ب ـاحتیاج بیشتر عراق به کمکهای آمریکا و حامیان عرب که خود 3 نتیجه داشت

ج ـ صدام بیشتر تابع آمریکا میشد

د ـ شیخنشینهای خلیجفارس با افزایش درآمد بیشتر خود را مدیون آمریکا میدانستند

هـ اعراب با کمکهای خود به عراق هر روز صدام را وامدارتر و دستهای خود را آلودهتر به جنگ میکردند

این برنامه از پیش طراحی شده پس از اجرا علاوه بر همه منافع فوق بهانهای هم بدست آمریکا داد تا برای کنترل از نزدیک جنگ وارد خلیجفارس شود و آن بهانه اسکورت کشتیهای کویتی به درخواست آن کشور با توجه به ناامنی خلیجفارس بود.

ادامه دارد... .

 جنگ تبلیغاتی

عملیات تبلیغاتی عراق علیه ایران

عراق از ابتدای جنگ در مقابل فشار تبلیغاتی که از جانب ایران وارد میشد و به عتل عمق اثر بخشی کلام امام بر مردم عراق و حتی ارتش آن کشور سعی در مشروعیت بخشیدن به صدام و حزب بعث داشت. آنها برای ملت خویش چهرهای منفی از ایران ترسیم میکردند و صدام را ابرمرد و منجی معرفی مینمودند. همه تلاشحزب بعث این بود که صدام در مقابل ایدئولوگ و نجات دهنده اعراب معرفی شود. همچنین به موازات این تلاش مضاعفی را برای تخریب جمهوری اسلامی ایران و مسؤولان آن بویژه حضرت امام مصروف میداشت. عده محورهای تبلیغات دولت عراق علیه ایران به طور خلاصه به شرح زیر میباشد:

ـ ضد اسلامی بودن ایرانیان و بخصوص دولت ایران

ـ آتشپرست و مجوس بودن مردم ایران

ـ قتل عام اسرای عراقی در ایران

ـ اعزام کودکان 9 ساله به جبهه بدون آموزش و بدون اسلحه

ـ تعطیل کردن مدارس و فرستادن اجباری دانشآموزان به علت کمبود نیرو

ـ استفاده ابزاری از جنگ برای سرکوب رقبای داخلی

ـ به خدمت گرفتن اجباری اقوام غیرفارس مثل کرد و ترک و لر

ـ ارتباط با اسرائیل و آمریکا

هرچند عمده این تبلیغات در اثر اغراق زیاد خیلی قابل پذیرش نبود ولی در برخی موارد هم فشار تبلیغاتی رژیم و عراق برای ایران دردسر زا میشد حتی مثلا سازمان ملل و سازمان جهانی حقوق بشر و مورد فرستادن کودکان به جنگ کرارا به ایران تذکر میدادند.

ایران و جنگ تحمیلی

امام تا آنجا که ممکن بود شایعات اساسیتر و حساستر را بیجواب نمیگذاشتند مثلا در مورد رابطه ایران با آمریکا و اسرائیل که به میزان وسیعی در کل جهان بخصوص منطقه پخش شده بود فرمودند «ما تا آخر ایستادهایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد. ... مع ذالک میبینید شیاطین ... میگویند ایران با اسرائیل و آمریکا رابطه دارد» و یا در مورد اسلامخواهی و مسلمانی صدام به شهید کردن علما توسط او اشاره میکنند و به عنوان یک شاهد عینی از عملکرد او میگویند «صدام از زمانی که من در نجف تبعید بودم در بین مردم به عنوان مخالف اسلام و جلادی و خونخواری معروف بود ... وقتی رییس جمهور شد به اسم اینکه ایران و ایرانیها فارس و مجوسند با تحریک آمریکا از زمین و دریا و هوا به ایران حمله کرد»

اما به طور کلی ایران به اندازه عراق در بعد تبلیغاتی موفق نبود چون اولا خود ایران هیچ رسانه فعال و بینالمللی نداشت و ثانیا هیج کشوری با این خصوصیت حامی ایران نبود حجتالاسلام حکیم که از فضایی خارج از ایران میتوانست به تحولات بنگرد گفته است « کلیه رسانه های غربی تلاش میکنند ایران را به انزوا بکشانند و تا حدودی هم موفق شدهاند ولی متأسفانه ایران در معرفی چهره واقعی انقلاب موفق نبوده است».

ادامه دارد... .

 پیشروی درخاک عراق

در ابتدای تابستان 61 اول عملیات رمضان طراحی و به اجرا در آمد و به دنبال آن هم عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1 که در مجموع به موفقیت چندانی هم همراه نبودند. ولی همین نبردهای ابتدای که در طول 6 ماه صورت گرفت تغییر شگرفی در مواضع کلیه بخشهای انقلاب اسلامی نسبت به جنگ بوجود آورد. تأثیرگذاری سیاست بر جنگ و اختلاف نظر مسؤولان سیاسی و فرماندهان نظامی در این دوره کاملا آشکار است.

در بخش سیاسی کشور تأثیر مستقیم این نبردها این بود که در تصور آسان بودن پیشروی سریع در خاک عراق تردیدهای جدی بوجود آورد و مسؤولین کشور که تنها به انگیزه کسب پیروزیهای نظامی به منظور دریافت امتیازاتت سیاسی با ادامه جنگ موافق بودند از آن پس به هر چه کوتاهتر شدن جنگ و هر چه بیشتر شدن امتیازات دریافتی از عراق میاندیشیدند. در حالی که عراق جنگ را به عنوان مسأله اصلی خود تلقی میکرد در ایران نگها به جنگ به چشم واقعهای موقت و زودگذر بود و تأثیر مستقیم این نگاه این بودکه استراتژی بزرگ کشور استراتژی نظامی نبود بلکه دنبال کردن راهکارهای دیپلماتیک برای رسیدن به صلحی شرافتمندانه و در کنار آن دفاع از کشور در حد نیاز بود. طولی نکشید که یکسری از شخصیتهای سیاسی شروع به بیان حرفهایی مبنی بر پایان دادن به جنگ کردند. برخی میگفتندهمان پس از فتح خرمشهر بهتر بود صلح را میپذیرفتیم و یکسری دیگری میگفتند هنوز هم دیر نشده و هماکنون زمان مناسبتتر است. اما این اظهارنظرها در حالی بیان میشد که عراق همانطور که ذکر شد جنگ را در رأس مسایل کشورش قرار داده بود. گلولهباران مناطق مرزی تا حد توان ، تجاوزات هوایی ، مقامات جدی در مناطق اشغال شده خاک ایران و اخبار موثق از تقویت منابع انسانی و تجهیزات نظامی همگی مؤید این موضوع بودند بنابراین مسلم بود که پذیرش صلح در قالب قطعنامه 514 سازمان ملل برای ایران چند پیامد داشت:

الف. از دست دادن مناطق اشغالی خاک ایران به بهانه ادعای عراق در مورد اروند.

ب. مشخص نشدن متجاوز و بالطبع عدم توانایی غرامت خواهی

ج. تجهیز ارتش عراق و حمله مجدد

بر این اساس بود که برای مسؤولان کشور مشخص شدکه ادامه جنگ پیشرویهای بیشتر و تحت فشار گذاشتن عراق و بالطبع جوامع بینالملل از این طریق تنها راه دادخواهی در دنیای بیرحمی بود که ایران مظلومترین کشور آن به حساب میآمد.

موضع امام در قبال ادامه جنگ

در آستانه عملیات رمضان قطعنامه 514 توسط سازمان ملل تنظیم شد که در آن موضوع تعیین متجاوز پرداخت غرامت اصلا نیامده بود و فقط کمی به مسایل مرزی پرداخته بودند. دکتر محمدجواد لاریجانی قائم مقام وزیر خارجه وقت میگوید «وقتی با آیتالله خامنهای و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و مهندس میرحسین موسوی به این نتیجه رسیدیم که سعی کنیم به نوعی آتشبس را بپذیریم خدمت حضرت امام رسیدیم ایشان فرمودند آتشبس ضروری است منتهی باید مسأله مشخص بشود و آن اینکه مسؤول تجاوز معرفی شود. آتشبس که بد نیست».

مسؤولان درجه یک نظام هم میدانستند که این آتشبس نه دوامی دارد و نه ارزشی اما جو موجود و ترس از پیامدهای طولانی شدن جنگ نیز آنها را در فضایی پر از شک و تردید قرار داده بود. اگر به همان ترتیب زمان میگذشت و مسؤولان در عالم تردید باقی میماندند هم دامنه اختلافات بیشتر میشد و هم اینکه به ازای هر روز از نظر نظامی به نوعی ایران یک گام از دشمن عقب میماند.

امام در آن زمان با رهبری قاطع خویش موضع صحیح که همان بسیج امکانات برای ادامه جنگ تا رسیدن به نتیجهای قابل قبول بود را تقویت و تثبیت کردند و به اگر و اماها پایان دادند. ایشان باز هم بر موضع همیشگی خویش که از ابتدای جنگ داشتند تأکید کردند: «از اول من گفتهام که ما به شرط اینکه پیروز بشویم به میدان نیامدهایم ما برای ادای یک وظیفه اسلامی ، وجدانی ، ملی وارد شدهایم در این میان» اینطور نگاه تکلیفی به جنگ باعث می شود که افراد هم خود را مکلف ببینند و بعد ارزیابی کنندکه به حکم وظیفه چه نقشی را باید ایفا نمایند و بالطبع تأثیر مثبتی در همکاری و مشارکت مردم در جنگ داشته است. از آنجا که نمونه آرمانی ما شیعیان سیره ائمه (ع) میباشد امام با مثالی به تعمیم سیره عملی امام علی (ع) پرداخته و میفرمایند: «فرض کنیم که حضرت امیر (ع) امروز د رایران بود و رییس دولت بود وملاحظه میکرد که یک جمعیتی صدام و آنهایی که با او موافقند یعنی همه دولتهای دنیا به استثنای بعضی این هجوم کرده است به ایران و خرابی کرده است و نفوس مردم را تلف کرده است و آواره کرده است و غارت کرده است…. امیرالمؤمنین با این کشوری که در معرض خطر است چه میکرد؟ همه افراد را میفرستاد جنگ با فشار اموال اشخاصی که ثروتمند بودند و اینها را میگرفت و میفرستاد و اگر نمیرسید عبای خویش را میداد، عبای من را هم میداد ، کلاه شما را هم میداد برای حفظ کشور اسلام برای حفظ نوامیس خود این مردم». وقتی مردم از زبان مرجعی که در جایگاه دینی و سیاسی حضرت امیر (ع) در زمان خود نشسته است اینگونه میشنوند اگر به آن امام معصوم اعتقاد قلبی و به این رهبر مشروع التزام عملی داشته باشند ـ که عموم مردم ایران در آن زمان داشتند. حتما به همه فرامین رهر خویش جامعه عمل خواهند پوشاند.

ایشان در پاسخ به اتهام جنگ طلبی ایران در تشریح اوضاع همه کارها را در راستای دفاع قلمداد کرده ، میگویند «برای دفاع از کشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد عراق شدیم برای اینکه نگذاریم هر روز آبادان و اهواز و اینجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهای دور برد آنها و موشکهای آنها باشد و میخواهیم اینها را به حدی برسانیم که نتوانند این کار را بکنند».

اما از آنجا که نمیخواستند ـ و به صلاح کشور هم نبودـ که خللی در انسجام مردم ایجاد شود آنهایی را پس از عزم ملی برای دفاع از کشرو هنوز هم دم از صلح میزدند به شدت تخطئه کردند. در تاریخ معاصر ایران داستانی که چندین بار در مقاطع مختلف تکرار شده علم شدن ملیگرایی و خلق پرستی در مقابل پرچم اسلام است و متأسفانه در عموم دفعات و با قدرت زیاد ضرباتی گاه جبران ناپذیر بر جبهه اسلام وارد کرده است. در سالهای مورد نظر ما هم کسانی که از شجاعت و خطرپذیری کمی برخوردار بودند باز هم از این حربه استفاده کرده و قربانی شدن ملت و میهن را مستمسک مخالفت و کارشکنی خود قرار دادند. امام نیز که تفاومت مشهودی با همه رهبران اسلامی در طول تاریخ ایران داشتند به هیچ وجه کوتاه نیامده و در پاسخ راجع به آنها گفتند «آنهایی که از ما میخواهند با صدام صلح کنیم و به جنگ ادامه ندهیم آنها صلح آمریکایی میخواهند بعضی از آنها سر تا قدمشان آمریکایی است و از عمال شاه سابق بودند و حالا اسلامی شدهاند و برای وطنشان و برای حفظ خون مردم وطنشان ناله میکنند و اشک تمساح میریزند». در مجموع امام جنگ را مشروعیت دینی بخشیده و بالاتر اینکه تقدیس کردند ایشان در همان اوایل بارها و بازها جنگ را رحمتاللهی و عامل رستگاری تشیع معرفی کردند و از حضرت امیر نقل میکردند که :«ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله الخاصه اولیائه» مردم ایران هم از عمق وجود به کلام امام ایمان داشتند و رزمندگان اسلام بر خود میبالیدند که امامشان آنها را از مجاهدین میداند و نه قاعدین.

به این شکل بودکه امام وحدت و انسجام ملی و احول مسأله جنگ بوجود آوردند و با رهبری ایشان بود که آن روز عموم مردم ایران پذیرفتند «ما امروز در رأس مسایلمان جنگ است. اگر یک روز غفلت کنیم حمله خواهد کرد» من به ملت ایران عرض میکنم که به همه مصمم باشید و مجهز … برای جنگ بیشتر مهیا شوید که دفاع از اسلام است ، دفاع از نوامیس مسلمین است . دفاع از قرآن کریم است، دفاع از ملت ایران است و ملتهای دیگر است و ما باید با قدرت بایستیم و هیچ عقبنشینی نکنیم». تعمیم تأثیرات جنگ به ساختار فرهنگی جامعه و در ارتباط مستقیم گذاشتن آن با ارزشهای حاکم مثل اسلام ، نوامیس قرآن ، ملت و …. هنری غیرقابل انکار در رهبری حضرت امام است. چرا که جریان تبدیل شدن ارزش به هنجار و همچنین جریان درونی شدن ارزشها و هنجارها زمانی که آنها با ارزشهای قدیمی و هنجارهای درونی افراد در ارتباط تنگاتنگ قرار گیرند بسیار کوتاه میگردد. نتایج تحقیقات مختلف عموما به عنوان تأییدی بر این نظریه است که «اهداف سازمان در عمل تنها زمانی قابل دستیابی است که این اهداف به سطح ساختارهای کوچک وغیررسمی انتقال داده شود و به ارزشها و ملاکهای حاصل تغییر شکل یابند». و چیزی که در رابطه با انتظارات و توافق وکارآیی سازمان میـوان به نحو مثبت ارزیابی کرد این است که «ترکیب و ادغام رهبری و رسمی و غیررسمی بهترین نتیجه و ثمره را به بار میآورد».

 ادامه دارد... .

جنگ یا صلح مسأله پس از فتح خرمشهر

85% از مناطق اشغالی پس از چهار عملیات بزرگی که ذکر آنها شد آزاد گشت و تها حدود 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران که البته در امتداد خط مرزی واقع شده بود در دست عراق باقی ماند. این امتداد طولانی که عمدتا در ارتفاعات بودند و تسلط عراق بر آنها بیچون و چرا بود را نیروهای ما نتوانستند آزاد کنند و از جهتی هم نقاط مهمی به حساب میآمدند زیرا نیمی از مرز مشترک دو کشور از قصر شیرین تا چزابه و نیز طلائیه و کوشک تا شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر در اشغال دشمن متجاوز بود.

هر چند به جز نفت شهر که پایان جنگ در دست عراق باقی ماند رزمندگان اسلام همه مناطق دیگر را در طی سالهای بعد آزاد کردند ولی اصرار عراق به نگه داشتن این مناطق بعد از عقبنشینیها یکی از عمده دلایل بدبینی رجال سیاسی ایران در سال شصت و یک به مفهوم صلح بود. اما از طرف دیگر فشارهای بینالمللی برای پذیرش صلح آغاز شد. عراق خود را در همه محافل و مجامع صلحطلب معرفی میکرد و ایران را گرم کننده آتش جنگ.

حضرت امام در آنروزها به وضوح در باب صلحخواهی ایران اظهار نظر میکردند. ایشان در موارد متعدد میفرمودند که «ما صلح میخواهیم خیلی هم میخواهیم» و یا «دنیا بداند که ما حاضریم صلح کنیم» اما واقعیت این بود که ایران ادامه گلولهباران توپخانه عراق و خالی نکردن مناطق اشغالی را نشان فریبکاری آنها رژیم و مغایر با پیشنهاد آتشبس و صلح میدانست. از طرفی هم متوقف کردن حرکت پرشور نیروهای مردمی به صلاح نبود چرا که اولا در صورت نیاز دوباره بوجود آوردن آمادگی و روحیه موجود غیرممکن بود و ثانیا اینکه اصلا خود مردم و بخصوص رزمندگان هم در شرایط رو به جلو و پیروزیهای پیاپی عزم را جزم یکسره کردن کار جنگ و رژیم عراق کرده بودند و دستور توقف و بدتر از آن صلح بدون در نظر گرفتن آن همه خسارت و شهید و مجروح و مناطق در دست اشغال از سوی آنها قابل پذیرش نبود و به فرموده امام یک ملت انقلابی را هم نمیتوان کنترل کرد و تحمل بعضی رفتارها از هر که باشد را ندارند. جهتگیری عموم رجال سیاسی نظامی نیز همین بود که تا د رموضع قدرتیم و موتور جنگ بر روی دور پیروزیافتتاده تکلیف آنرا معین کنیم.

اما پیروزیها و پیشرویها و بازپسگیری مناطق اشغالی در سال 61 ایران را در موقعیتی قرار داد که تصمیمگیری درباره نحوه ادامه جنگ را دشوار میکرد. اما دستور داده بودند که پس از رسیدن به مرزها پیشروی متوقف شود. نیروهای مردمی زیادی طبق آمار و اطلاعات سپاه از آغاز عملیاتهای چهارگانه تا پایان فتح خرمشهر به منطقه سرازیر شدند به صورتی که منحنی جذب نیرو رشد فوقالعادهای را نشان میداد فشارهای بینالمللی هم برای تحمیل صلح به ایران هر روز رو به افزایش بود. هنوز بخشی از مناطق کشور در اشغال دشمن بود و بازپسگیری آنها هم غیرممکن و در این شرایط بود که عراق پیشنهاد صلح را مطرح میکرد.

قاعدتا پس از شکستهای پیدرپی و عقب نشینیها باید عراق در موضع انفعال و ضعف قرار میگرفت و به شرایط ایران تن میداد ولی در پیشنهادهای صلح اصلا به این موضوع توجهی نمیشد. فقط مقصود آتشبس بود ولاغیر . مثل همان هفته دوم جنگ که عراق درخواست آتشبس میداد در حالی که به اندازه یک استان کشور را در تصرف داشت و مقامات ایرانی هم گفتند که تا زمانی که یک سرباز عراقی در خاک ایران باشد فکر کردن به صلح هم بیمعناست و ما از طولانی شدن جنگ هم هراس نداریم. این بار هم در عموم پیشنهادهای صلح اکثر شرایط ایران از جمله تعین متجاوز، حالی کردن مناطق اشغالی ، تعیین دقیقمرزها پرداخت غرامت و …. نادیده گرفته میشد. بنابراین طبیعی بود که به حکم عقل و منطقل چنین صلحی پذیرفته نشود.

در این شرایط بودکه حضرت امام ضمن اینکه مثل همیشه بر صلح عادلانه تأکید کردند بار دیگر پیش شرطهای ایران برای صلح را این گونه تعیین کردند، «ما همان مطلبی که از اول گفتیم، همه دولتمردان ما همان مطلب را میگویند باید بیقید و شرط اینها بیرون بروند … باید تمام ضررهایی که به ما وارد کردهاند ما حالا مقدارش را نمیدانیم کارشناس باید بیاید بگردد و مقدارش را معلوم کند که چقدر مقدارش اس آن هم باید تحقق پیدا کند و باید مجرم هم معلوم بشود که چه کسی است» به این ترتیب پذیرش صلح از طرف ایران منوط به شرایطی شد که عراق و جامعه بینالملل به آنها تن نمیدادند.

اما نگهداشتن نیروهای متجاوز عراقی بر سر مرزهای جنگ برای ایران خالی از ضرر نبود از جمله:

1ـ3) حمله نکردن به دشمن درحالی که او هم توان هیچگونه تهاجمی را نداشت آرامشی بر منطقه جنگی حاکم میکرد که جز ایجاد خستگی و تضعیف روحیه ثمری برای ارتش و سپاه ایران نداشت چرا که هر روز نیروهای آماده و پر انرژی ما باید منتظر مینشستند تا شاید اگر حملهای شد مقاومت کنند.

2ـ3) عراق فرصت کار و بدست میآورد تا با استفاده از آرامش حاکم بر ترمیم نیروی زمینی ازکار افتاده خود بپردازد.

3ـ3) توپخانه دوربرد عراق از نزدیکترین نقطه به مرز خاک ایران را هدف قرار میداد در صورتی که اگر نیروهای عراقی کمی عقبتر رانده میشدند برد توپها کفایت هدفگیری خاک را نمیکرد.

4ـ3) باز پسگیری مناطق اشغالی از درون خاک خودمان غیرممکن بود چرا که نیروهای عراقی بر ارتفاعات مستقر بودندو هر گونه حمله از طرف ما با شکست مواجه میشد.

5ـ3) تضمینی وجود نداشت که آینده در موقعیتی بهتر از این موقعیت قرار گیریم و از نظر نظامی بهترین فرصت بوجود آمده بود. فرماندهان جنگ هر روز دلایل خود را که بخشی از آنها ذکر شد خدمت امام مطرح میکردند و مصرانه درخواست داشتند که ایشان اجازه ورود به خاک عراق را صادر نمایند. پس از چندی که امام دلایل را کافی و حجت را تمام دیدند مجوز لازم را دادند. به این ترتیب بود که تعقیب متجاوز و به موازات آن تلاش برای آزادسازی سومار و مهران آغاز شد.

ادامه دارد... .

نویسنده: محسن جلالی فراهانی

مقدمه:

همانطور که بارها تکرار شده است و میدانیم جنگ تحمیلی علیه ایران به ابتکار آمریکا و توسط عراق آغاز شد. از یک نگاه آمریکا حق داشت همه تلاشخود را برای تغیر دوباره حکومت ایران به کار گیرد. آرنولد توینبی میگوید: بدیهی است که ذهن آدمی از خلاء روحی و معنوی کراهت دارد و اگر بر مردمی یا جامعهای این بدبختی فرود آید که سرچشمه زلال الهامات و امیدهایی که زمانی بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دیر یا زود در صدد تصرف نخستین مائدهای که فراراهش قرار گیرد برخواهد آمد و حتی اگر این مائده خشن و فریبنده باشد تصاحب آن را به محرومیت ترجیح خواهد داد.

آمریکا نیز حکایت چنین جامعهای را دارد که ذکرش در این جملات میرود.

اگر آغاز سرمایهگذاری آمریکا در ایران را 28 مرداد 1332 در نظر بگیریم حکومت آمریکا در طی 25 سال با تمام توان و امکانات ایران را و فقط ایران را به عنوان استراتژیکترین نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلی در جنوب و شمال و مرکزیت در میان کشورهای منطقه و مرزهای طولانی با شوروی و ... تحت پوشش مادی و معنوی قرار داده بود. تمام امیدهای طولانی مدت خود را به رژیم حاکم بر ایران بسته بود و یکی از پایه های اصلی آینده جهانی شدن و نقش آمریکا در تحولات بینالملل را نیز ایران قرار داده بود. حال انقلابی ضد آمریکایی نه تنها همه امکانات مادی را که برای منظورهای فوق فراهم شده بود تصاحب کرد بلکه شعار جدی نفی آمریکا در صحنه بینالملل را هم سرلوحه سیاست خود قرار داد.

از این منظر که به تحولات سالهای آخر دهه 1970 مینگریم آمریکا باید به هر طریق ممکن ـ حتی جنگ ـ تا قبل از استقرار کامل انقلاب اسلامی به این کابوس وحشتناک پایان میداد. از طرفی هم آمریکا میدانست که انقلاب اسلامی از جهات متعدد با سایر نمونههای مشاهده و مطالعه شده انقلابهای جهان متفاوت است. بنابراین غیرقابل پیشبینی بودن انقلاب را خطری بزرگتر ارزیابی میکرد با توجه به اینکه ایران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بینالمللی خود تأکید مینمود.

ریچارد نیکسون سیاستمدار کهنهکار آمریکا در مورد انقلاب ایران میگوید:« افسانهای که درباره انقلاب ایران گفته میشود این است که این انقلاب از فساد شاه و سرکوب پلیس و فقر تودهها ناشی میشد این دیدگاه خطاست. در حکومت شاه وضع ایران از تمام کشورهای منطقه سوای اسرائیل بهتر بود. جوانان از این انقلاب حمایت کردند نه برای اینکه خواهان آزادی ، شغل ، مسکن و لباس بهتر بودند چون چیزی را میخواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ایران همان چیزی را بدست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور میکردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملا روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارایه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند». همین نامعلوم بودن خواستهانقلاب ایران برای جهان غرب و اتکای ارکان انقلاب برایمان و قواعد غیرمادی ترس از آنرا بیشتر میکرد.

سالهای آغازین جنگ

اگر به خاطر بیاوریم با سپری شدن مدت کوتاهی از جنگ پیش بینیها از پایان خوش هجوم ناگهانی عراق و شکست چند روزه ایران به تلخی یأس برای هم پیمانان صدام بویژه آمریکا مبدل شد. رهبریهای حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که جنگ عامل پیوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبری ایشان روز به روز تنگتر شود تا افرادی که با این جریان همسو نبودند در خارج این دایره قرار گیرند. بنیصدر به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکستهای شش ماهه ایران در فروردین ماه 59 عزل شد و معادلات سیاسی و نظامی ایران شکل تازهای به خود گرفت. عزل بنیصدر ، افشای توطئهها ، وقایع تکان دهنده پیاپی مثل ترورها و بمبگذاریها همه و همه حقانیت خط امام و مظلومیت آنرا اثبات میکرد . امام نیز بعد از هرکدام از وقایع دلخراش در پیامی به مردم آنها را امیدوارتر میکردند و لزوم خشکاندن ریشه تهاجمات را واجبتر. در یک نگاه آماری به صحیفه امام (ره) حجم بیانات و پیامهای امام به مردم ایران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولین سالهای جنگ چندین برابر سالهای بعد است که نشان از سیاست کنترلی حضرت امام در شرایط بحرانی آنروزها دارد.

سایر مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد میکردند علت اینکه تاکنون نتوانستیم در امر جنگ گشایشی حاصل کنیم کارشکنیها و خیانتهای بنیصدر بوده و امروز فصل جدیدی در این نبرد آغاز شده است. فضای فکری که آن روزها بر ذهن عموم مردم ایران حاکم شده بود علت مضاعفی شد بر مقبولیت خط امام تا مردم را به انسجامی فوقالعاده برساند. در میان نیروهای نظامی هم برکناری بنیصدر عاملی شد برای نزدیکی سپاه و ارتش در آن مقطع زمانی چرا آنها ریشه اختلافات را خشکیده میدیدند و ضرورت وحدت را نیز لازم. همین عوامل برای پیروزیهای مکرر رزمندگان اسلام کفایت میکرد.

وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر بازپسگیری مناطق اشغالی شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامنالائمه که به محاصره آبادان پایان داد در عملیات طریقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. دهلاویه ، غرب شوش و دزفول در عملیات بزرگ فتحالمبین آزاد شد و در نقطه اوج پیروزیها در عملیات بیتالمقدس خرمشهر نیز آزاد گشت. همه این عملیاتها به صورت مشترک و هماهنگ میان نیروهای ارتش و سپاه اعم از زمینی و هوایی اجرا میشد.

ضعف تسلیحاتی عراق ، نداشتن توقع چنین پیروزیهایی از ایران و حضور گسترده نیروهای مردمی در جبهه باعث شد که تنها عکسالعمل عراق در مقابل بازپسگیریهای مناطق اشغالی توسط ایران تسریع در عقبنشینی و فرار از منطقه باشد. در طول قریب به 9 ماه بدوت حتی یک شکست همه عملیاتهای ایران به پیروزی منجر میشد و در این مدت نسبتا طولانی هر روز بر وحدت و انسجام و روحیه ملت ایران افزوده میگشت و ایمان آنها به رهبری امام و اخلالص مسؤولان هر روز بیشتر از روز قبل میشد. تصور میزان پتانسیل قدرت مردم ایران در پایان بهار سال شصت و یک هم اکنون بار یما بسیار دشوار است.

ادامه دارد...

مردم مسلمان ایران در طول هشت سال دفاع مقدس، دست به دست هم دادند و برای دفاع از کشور خود و ازبین بردن دشمن بعثی، فداکاری و تلاش جانانه ای کردند، اما دفاع آنان مختص به قشر و گروه خاصی از جامعه نبود، بلکه تمام اقشار جامعه از روستایی و شهری، زن و مرد، پیر وجوان و حتی اقوام و اقلیت های مختلف ایرانی چه براساس نگرش دینی و چه براساس وظیفه ی وطنی و میهنی درجنگ شرکت کردند و درحماسه ی مقاومت مردم ایران در برابر هجوم وحشیانه ی ارتش حزب بعث عراق حضوری مؤثر و گسترده یافتند و به مبارزه با دشمن پرداختند.

درجنگ تحمیلی تمام اقشار جامعه در قالب بسیج مردمی به جبهه های جنگ شتافتند و شجاعانه با بذل جان خود را آرمان های دینی و عقیدتی برای حفظ نظام جمهوری اسلامی و سرزمین و ناموس خود دفاع کردند. در پرتو همین بسیج مردمی بود که دشمن بعثی با آن همه تجهیزات و نیروهای نظامی و کمک های نظامی غرب و شرق نتوانست در برابر اراده ی پولادین و راسخ مردم مسلمان ایران دوام بیاورد.

شهید دکتر محمدجواد باهنر درباره ی نقش و تأثیر « بسیج مردمی» می گوید:

« اصلاً بسیج یک سرچشمه است که پایان ناپذیر است، آن هم با نوعی تعلیمات چریکی و عادی که مردم همه یاد بگیرند و همه بتوانند مقاومت کنند و بزرگ ترین نیروها را بتوانند از پا در بیاورند.

جنگ مردمی و بسیج عمومی است که قدرتی را به وجود می آورد که به اضافه ی آرمان مقدس ایمان به خدا می تواند به ملت ها بیاموزد که چگونه می توانند زنده بمانند و روی پای خودشان بایستند.»

برجسته ترین ویژگی جنگ، مردمی بودن آن می باشد که با توجه به ویژگی حضور مردم، جنگ ابعاد جدیدی به خود گرفت و این امر باعث استمرار بخشیدن به حضور مردم درجنگ و نیز اتخاذ استراتژی مناسب، یعنی حمایت از نظام جمهوری اسلامی ، دفاع از وطن اسلامی و شکست دشمن گردید. گرچه جنگ مشکلات و مصایب فراوانی را به دنبال داشت، اما هیچ کدام از آن ها نتوانستند که مردم حزب الله ایران را خسته و دلسرد نمایند. بلکه مردم مسلمان و انقلابی ایران رنج ها و مصایب را به عنوان وظیفه و تکلیف شرعی در راه جهادفی سبیل الله به جان می خریدند و همان گونه که پیروزی ها را در سایه ی لطف خدا به دست می آوردند و می دیدند، مشکلات را نیز به خوبی می فهمیدند ودر راه خود راسخ بودند.

نیروهای مردمی که به جبهه های جنگ می شتافتند، همه خود را رزمنده، برابر و برادر می خواندند و درهنگام مبارزه و جنگ دوشادوش یکدیگر می جنگیدند و در هر شرایط و موقعیت نیز هر کدام گوشه ای از کار را گرفته و با هم همکاری می کردند.

اتحاد و یگانگی که بین نیروهای مردمی و رزمنده وجود داشت – وبه تعبیر قرآن کریم، رمز پیروزی مسلمین می باشد- باعث شد آن ها را در برابر دشمن پیروز شوند: امام خمینی (قدس سره) می فرماید:

« آن انسجامی که در اثر جنگ بین همه ی قشرها پیدا شد و آن معنای روحانی و معنوی که در خود سربازان عزیز از ارتش و ژاندارمری وسپاه پاسداران به نمایش گذاشته شد و آن روح تعاونی که در همه ی ملت، از زن و مرد، سرتاسر تحقق پیدا کرد، به دنیا فهماند که این مساله ای که درایران است با همه مسایل جدا است.»

اما به طور کلی پیروزی درجنگ تحمیلی مرهون عوامل متعددی است که از میان آن ها دو عامل :

« پشتیبانی مردمی» و « روحیه ی رزمندگان» از اهمیت خاصی برخوردار می باشد.

پشتیبانی به موقع و مناسب نیروهای مردمی در جنگ از یک سو، و برخورداری نیروهای رزمنده ی عمل کننده از روحیه ی بالا از دیگر سو، از عوامل بسیار مهم موفقیت نیروهای نظامی و رزمی ما در انجام مأموریت های محوله بوده است.

رزمندگان ما در جریان حماسه ی دفاع مقدس به لحاظ مردمی بودن آن، از دو عنصر فوق در حد  بالایی برخوردار بودند و همین امر موجب پیروزی های بزرگ آن ها بر دشمن گردید.

لذا حضور نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جنگ، بسیار ضروری و حیاتی بود و همین پشتیبانی و حضور مردم، موجب ایجاد دلگرمی و بالا رفتن روحیه ی نیروهای رزمنده می گردید. به عبارتی هرچه پشتیبانی جنگ مردمی تر می شد، نیروهای رزمنده در برابر دشمن، احساس حقانیت بیشتری

می کردند و در رزم خود با دشمن استوارتر می گردیدند . این جاست که انسان به یاد این آیه ی  زیبای قرآن کریم می افتد که :

« اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی...»

« این ها کسانی هستند که خداوند دل های آن ها را به ایمان امتحان کرده و پیروز شده اند.»

منبع:

امام و جنگ/ستاد برگزاری سالگرد جنگ تحمیلی/28 شهریور تا 3 مهر 60/ص 15-14 و 53-47

جوانان مؤمن و انقلابی ایران، به نحوه ی فزاینده تحت تأثیر سخنان معنوی و روحانی حضرت امام(ره) قرار می گرفتند و خوشبینانه با باورهای مذهبی و ایمانی و روحیه ی ملی برای شکست دادن دشمن عازم جبهه های جنگ می شدند. بی شک وجود حضرت امام(ره) یکی از عوامل مهم اتحاد و رمز پیروزی مادر جنگ بود و مردم ایران برای امام خمینی (ره) به عنوان رهبر خود و فرمانده ی کل قوا احترام فراوان قائل بودند و به او عشق می ورزیدند و امام هم به مردم ایران و جوانان غیور عشق می ورزید و آن ها را بسیار دوست می داشت.

اشاره به برخی بیانات ایشان می تواند بیانگر جایگاه، موقعیت و اثرگذاری امام(ره) در طول دفاع مقدس باشد:

« بحمدالله همه ی قشرهای ملت و همه ی مردم استان هایی که در ایران هستند هم زن و هم مرد، بچه و بزرگ برای حفظ نهضت اسلامی خودشان کوشا هستند و همه خودشان را درحال جنگ می بینند و جوانان برومند از همه ی اطراف ایران داوطلب هستند برای جنگ.»

« من از ملت بزرگ ایران خواهانم که درهر مسأله ای که پیش می آید قوی باشند، قدرتمند باشند، متکی به خدای تبارک و تعالی باشند و از هیچ چیز باک نداشته باشند، ما از آن قدرت های بزرگ نترسیدیم، این که قدرتی نیست. ما متکی به خدا هستیم و با اتکا به خدا از هیچ چیز ترس نداریم. شما ملت عزیز مجتمع باشید، مصمم باشید و از هیچ چیز هراس نداشته باشید که هراسی هم نیست.»

« شما ای جوانان برومند خوزستان و منطقه ی غرب و دیگر جبهه ها، دراین میدان شرف پایدار باشید و از وطن اسلامی خود با تمام کوشش و فداکاری دفاع کنید که به خواست خداوند متعال پیروز خواهید شد و جنود ابلیس را با فضاحت تمام به عقب خواهید رفت.»

« ایران صدام را با شکست مواجه خواهد ساخت، چرا که ما نه از شرق می ترسیم و نه از غرب و فقط به خدا تمسک داریم.»

« ما تمام ملتمان جنگجو است و با تمام قوا مقابله می کنیم.»

نقش نیروهای مردمی در جنگ تحمیلی به طور کلی دفاع امری غریزی و طبیعی است که در تمام موجودات اعم از نباتات و حیوانات وجود دارد و اختصاص به یک موجود یا جنس خاصی از موجودات ندارد. در انسان نیز سیستیم دفاعی قرار داده شده است تا درهنگام خطر و وجود دشمن از خود دفاع و واکنش نشان دهد.درمورد جوامع انسانی و اجتماعی نیز چنین است؛ هر بار که سرزمین و ارزش های دینی و ملی آن ها مورد تعدی و تجاوز دشمن قرار گیرد، وظیفه و رسالت دفاع از ارزش های دینی و ملی به میان می آید و در رأس اهداف و برنامه های آن جوامع انسانی قرار می گیرد. در جنگ تحمیلی و ناخواسته ی هشت ساله که از طرف ارتش حزب بعث و رهبران خودکامه ی آن به کشور ایران تحمیل شد، نمونه ی بارزی ازدفاع مردمی ملت ایران در مقابل دشمن بعثی آشکار شد. مردم ایران دراین دفاع مقدس، همه اعم از زن ، مرد، پیرو جوان، روی به میدان کارزارنهادند و به مقابله با  دشمن برخاستند و هرفردی به سهم خود و توانی که داشت، به راه های مختلف، دین خویش رابه اسلام، انقلاب و وطن ادا کردندمردان در صف اول مبارزه با دشمن و زنـان درپشت جبهه حماسه ها آفریدند و شجاعت ها از خود نشان دادند.

امام خمینی، محوری ترین عاملی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس، باعث اتحاد و همدلی نیروهای مردمی در راستای جهاد و دفاع از سرزمین و کیان انقلاب اسلامی ایران محسوب می شود.

امام، شخصیتی محبوب و دوست داشتنی بود که با نفوذ معنوی خود که دربین مردم ایران و جوانان داشت با سخنان و ارشادات خود به آن ها شور و شوق و اعتماد به نفس می بخشید. این مسأله منجر به حضور مداوم و پرصلابت مردم و رزمندگان در جبهه های جنگ می گردید. او رهبری فوقالعاده بزرگ و مهربان بود که حضور گسترده و مردمی ما در دوران دفاع مقدس و حتی پیروزی های ما در جنگ تحمیلی مرهون رهبری لایق و شایسته ی او می باشد.

در لحظه ای که ایشان تشخیص می دادند کشور و مملکت و انقلاب در خطر است با بیاناتی سازنده و مؤثر مردم را به حضوری یکپارچه در صحنه ی جنگ و انقلاب فرا می خواندند و مردم نیز گوش به فرمان او بودند و از او پیروی می کردند. امام، به عنوان رهبر و فرمانده ی کل قوا دارای اهمیت فراوان و جایگاه اساسی در کشور بودند. در همین باره می توان گفت که رهبری حضرت امام (ره)، واقعاً مهم ترین عامل در حفظ انسجام و اتحاد مردمی و بالابردن روحیه ی نظامی و رزمی رزمندگان در جنگ تحمیلی بوده است. با رهبری روشنفگرانه ی امام (ره) بود که تمام عوامل در جهت تقویت جبهه ی خودی در برابر دشمن صورت می گرفت.

امام (ره)، در تمام زمینه ها، شرایط و موقعیت های مختلف کشور و جهان آگاهی و بینش سیاسی فراوانی داشتند و همین ویژگی او باعث آگاهی مردم ایران از اهداف خائنانه ی دشمنان و توطئه های آنان علیه مملکت اسلامی ایران می شد.

مهم ترین و اساسی ترین خصوصیت امام، « مردمداری و مردمی بودن» او بود. همین ویژگی نیز باعث می شد که مردم نیز گوش به فرمان او باشند و درتمام زمینه ها و جریانات حضوری فعال و گسترده داشته باشند. هنگامی که کشور و ملت ایران و کیان انقلاب اسلامی از طرف دشمن بعثی عراق مورد تهدید و تجاوز قرار گرفت فرمان جهاد و مبارزه ی مردمی را صادر نمود و مردم و جوانان غیور ایران در پاسخ به فرمان رهبر خود لبیک گفتند و چون سیلی خروشان به طرف جبهه های جنگ با دشمن خبیث هجوم بردند و دشمن قلدر و ارتش سراپا مسلح بعث عراق را درجنگ، با ناکامی و شکست روبه رو کردند.

تقدیر از ایستادگی اهالی غرب و جنوب کشور

خوزستان دین خودش را به اسلام ادا کرد. خوزستان برای اسلام و برای ارزش های انسانی و برای شرافت خود و کشور خود کوشش کرد و کوشش می کند و مردانه ایستاده است و شهدای بزرگوار خود را نزد خدای تبارک و تعالی فرستاد. خوزستان در این عرصه ی تهاجم باطل به حق و دفاع حق و در برابر باطل پیشقدم است و اسوه است از برای سایر اهالی کشور، غرب و جنوب اسوه هستند از برای سایر کشور...

مبارک باد بر اهالی خوزستان و بر اهالی جنوب و غرب این خدمتگزاری و این جان نثاری و این پایداری. کسانی که در آن جا رفت و آمد دارند و برای این طرفی ها صحبت می کنند از روحیه عظیم بزرگ شما اهالی خوزستان و اهالی جنوب و غرب صحبت های زیاد می کنند و شما را به این روحیه بزرگ ستایش می کنند. و من امیدوارم که ملت ایران با این روحیه بزرگی که دارد به تمام قدرت های فاسد غلبه کند و من امید آن دارم که بزودی کشور ما از لوث این جنایت کاران پاک شود و دوستان ما در هر جا هستند به محل خودشان برگردند. و تنفر و عیب بر دشمنان اسلام و دشمنان شما و رحمت و عزت و شرف بر شما برادران و خواهران و رحمت بر شهدای شما.

13/1/60

تقدیر از پیروزی عملیات شکستن حصر آبادان

تیمسار سرتیپ فلاحی، تیمسار سرتیپ ظهیر نژاد و جناب آقای محسن رضایی ـ ایدهم الله تعالی

تلگراف شما در خصوص فتح بزرگ که خداوند تعالی نصیب ارتش، نیروی هوایی و هوانیروز، سپاه پاسداران، بسیج، ژاندارمری فداییان اسلام، و سایر نیروهای مردمی فرموده و محاصره آبادان به طور کامل شکسته شده است و اصل گردید. اینجانب این پیروزی بزرگ را به فرماندهان تمامی نیروهای مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهیان نیرومند تبریک می گویم. و امید است این سرافرازی ها را که برای اسلام و میهن فراهم می کنند منظور نظر مبارک ولی الله الاعظم، بقیه الله ـ ارواحناله الفداء... باشد . و آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمین های میهنمان است، ملت شریف بزودی مشاهده کند. اینجانب به اسم ملت بزرگ ایران از رزمندگان دلیر ارتش و سپاه و دیگر قوای مسلح ـ ایدهم الله تعالی ـ تقدیر و تشکر می کنم. از خداوند متعال توفیق، نصرت و عظمت اسلام و مسلمین و به خصوص نیرواهی مسلح اسلامی و خواستار است.

5/7/60

تبریک به رزمندگان پیروز خرمشهر

با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به اینجانب شده است، سپاس بی حد برخداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. اینجانب با یقین به آن که ما النصر الامن عندالله از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیه الله الاعظم ـ ارواحنا لمفد مه الفداء ـ را از چنگ گرگان آدمخوار که آلتهایی در دست ابرقدرتان خصوصاً امریکای جان خوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پر افتخار «لااله الاالله» را بر فراز آن شهر خرم ـ که با دست پلید خیانت کاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت ـ (بیافراشت) تشکر می کنم. و آنان فوق تشکر امثال من هستند. آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و بر پاکننده عدل الهی در سراسر گیتی ـ روحی لتراب مقدمه الفداء ـ می باشند. آنان به آرم مارمیت اذرمیت ولکن الله رمی مفتخرند.

مبارک باد و هزاران بار مبارک باد بر شما عزیزان و نور چشمان اسلام این فتح و نصر عظیم که با توفیق الهی و ضایعات کم و غنایم بی پایان و هزاران اسیر گمراه و مقتولین و آسیب دیدگان بدبخت که با فریب و فشار صدام تکریتی، این ابر جنایت کار دهر، به تباهی کشید، شده اند، سرافرازانه برای اسلام و میهن عزیز افتخار ابدی به هدیه آوردید. و مبارک بارد بر فرماندهان قدرتمند که فرماندهان چنین فدارکارانی هستند که ستاره درخشنده پیروزی های آنان بر تارک تاریخ تا نفخ صور نور افشانی خواهد کرد. و مبارک باد بر ملت عظیم الشان ایران این چنین فرزندان سلحشور و جان برکفی که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند. و مبارک باد بر اسلام بزرگ این متابعانی که در دو جبهه جنگ با دشمن باطنی و دشمنان ظاهری پیروزمندانه و سرافراز امتحان خویش را دادند و برای اسلام سرافرازی آفریدند.

3/3/61

تقدیر از عملیات بیت المقدس

طلوع آفتاب سوم شعیان که سالروز طلوع شمس معنویت و پاسدار اسلام و مجدد حیات قرآن کریم و نجات بخش امت خاتم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از شب تاریک به عصر ظلمانی حکومت جائرانه، یزیدیان که می رفت تا قلم سرخ بر چهره نورانی اسلام کشد و زحمات طاقت فرسای پیامبر بزرگ اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای فداکار را به طاق نسیان سپارد و به هدر دهد، برهمه ی مسلمانان جهان و شیعیان خط سرخ امامت و ملت فداکار در صحنه ایران بزرگ و رزمندگان در راه هدف مقدس و خصوص سپاه پاسداران عزیز که این روز عظیم الشان را برای خود انتخاب نموده اند مبارک باد و امروز که نوید پیروز حق را بر باطل و جنود الله را بر جنود شیطان، با پیروزی های بزرگ پی در پی ـ خصوصاً بیت المقدس که از شاهکارهای عظیم کم نظیر جنگ ها بوده است می دهد، مبارک تر و پر برکت تر است.

... سپاه در جبهه های دفاع مقدس از اسلام و میهن اسلامی، با وحدت و انسجام کامل با ارتش معظم و بسیج عزیز و ژاندارمری و عشایر مکرم و سایر قوای نظامی و انتظامی و مردمی، چون صفی آهنین و بنیانی مرصوص پایداری نموده و دشمنان اسلام و بشریت را از میدان های نبرد مفتضحانه رانده است، و برای خود و اسلام و میهن معظم ایران افتخارهایی آفریده است که تاریخ فراموش نخواهد کرد، و حضرت بقیه الله ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ از نظر مبارک نخواهد یزد، و پروردگار ـ جل و علا ـ برخدمتگزاران به اسلام و میهن اسلامی، که این رزمندگان بحمدالله تعالی از آنانند، رحمت و برکت خود را دریغ نخواهد فرمود.

ای عزیزانی که مجالس ذکر و دعا و مناجات شما در شب ها چون شب عاشورا به ملکوتیان نورافشانی می کند، و چون ستاره ای درخشان در جبهه ها می درخشد، و روزتان چون روز عاشورا در مقابل یزیدیان استقامت می نماید، قدر این شب های معنوی و عرفانی و این روز سلحشوری و افتخار آمیز را بدانید که خدای بزرگ شما را برای نصرت خویش انتخاب فرموده و امثال مارا لایق این خوان نعمت و رحمت و معنویت و فداکاری ندانسته است.

6/3/61

خوزستان مورد ادعای صدام

آخر شما آن صفحه صحبت هایشان را پهلوی هم بگذارید، آن روز می گوید

اینها مجوس هستند، چه، ما می خواهیم برویم چه بکنیم، بگیریم این جاها را چه بکنیم این عربستان، عربستان است باید ما بیاییم چه بکنیم، برای عربستان اسم می گذارند و

نمی دانم اهواز را با «حای» «حُطّی» می نویسند و این ها. آن روزی که هجوم می کنند آن حرف را می زنند. امروزی که تو دهنی خورده اند برای این که فرصت پیدا بکنند دوباره هجوم کنند، ادعا می کنند که آقا ما صلح طلبیم.

1/10/62

مقابله با متجاوز به حکم قرآن

صدام در طول این مدت مرتب می گفت: «صلح» و صلح او عبارت از این بود که خوزستان به او داده شود. ما الان هم صلح را می خواهیم، به شراط این که آدم متجاوز سرجایش بنشیند. ملت ما ایستاده و در صحنه است تا به خواسته های مشروع خود دست یابد، زیرا عراقی ها به کشور ما آمده اند و هر کجا را که گرفته اند با بمب خراب کرده اند، به طوری که الان بسیاری از شهرها و دهات غرب و جنوب به تل خاکی تبدیل گردیده است. حرف ما این است که متجاوز باید غرامت ما را بدهد و اشخاص با صلاحیت بیایند و متجاوز را تشخیص داده و مجازات کنند. ما هرگز به مردم عراق تعدی نکرده ایم. در حالی که نیروهای ما می توانند بغداد و یا بصره را بزنند، ولی این کار را نمی کنند. شما تحقیق کنید و ببینید که آن ها هر روز آبادان و بعضی از شهرهای دیگر ما را می زنند و مردم بی دفاع ما را کشته و می گویند ما نظامی ها را می کشیم.

17/6/61

ورود به خاک عراق تجاوز نیست

ما امروز در حال دفاع هستیم، گو که تبلیغات خارجی بر ضد ما هر چه باشد. لکن شما می دانید که الان بعضی از شهرهای ما و بعضی از زمین های ما در دست دشمن است، و شهرهای مرزی ما هر روز در زیر توپ های دوربرد و موشک های دشمن است و بر همه ی ما واجب است که دفاع کنیم از کشور خودمان، و دفاع این است که ما دشمن را تا آن جا برسانیم و برانیم که نتواند با موشک های خودش شهرهای ما را بکوبد. رفتن در خاک عراق نه هجمه به عراق است، دفاع از اسلام و کشور اسلامی است. نظیر این که اگر یک کسی در خارج منزل شما بایستد از داخل خانه خودش سنگپرانی کند و موجب خسارت جانی و مالی بشود، اگر شما وارد بشوید در منزل او، شما هجمه نکردید به او، شما می خواهید دفاع کنید از خودتان. ما هیچ وقت بنای هجوم به یک کشوری نداریم. ما بنای دفاع داریم از یک متعدی و از یک هجمه گرو از یک خدانشاس که در خارج، وقتی نتواند در داخل، وارد بشود و کاری بکند، با توپ های دوربردشان و موشک ها از خارج از جاهای دور می اندازد و کشور ما را ویران می کند و عزیزان ما را می کشد. ما در حال دفاع هستیم گو که این تبلیغات خارجی می گویند که نه شما وارد شدید در کشور دیگری. از اول جنگ تا حالا که آن ها وارد بودند صحبتی نبود، حرفی نبود، اشکالی نبود، نه در سازمان ها و نه در رسانه های گروهی. امروز که ما برای دفاع از خودمان می خواهیم این را تا جایی ببریم که نتواند به ما خسارت وارد کند، ما هجوم کردیم به عراق؟! طبع آن هایی که تبلیغ بر ضد اسلام می کنند همین است. بنا براین، ما چون مدافع هستیم بر همه ی ما یک امر واجب است، منتها هر کسی دفاع را به یک نحوی باید بکند.

21/1/62

جنگ در راس همه امور

امروز، روزی است که تمام مردم باید از شهرهای خود دفاع کنند و به شهرهای

جنگ زده کمک نمایند. امروز، روزی است که بر تمام ملت واجب است با سربازان و پاسداران اسلام و ایران همکاری لازم و نزدیک داشته باشند. امروز، روزی است که عشایر عزیز و غیور ما از مرزهای کشورشان باید دفاع نمایند. امروز، روزی است که ملت ما باید دست در دست سپاه و ارتش نجیب و دلیر گذاشته و به دشمنان بفهمانند که بر فرض محال اگر وارد شهری شدند، تازه با مردمی مسلح و جنگجو مواجه خواهند شد که از وَجب به وجب شهرشان دفاع می نمایند. امروز، روی است که روحانیون ما در شهرها باید روح شهامت و شجاعت و شهادت را در کالبد مردم ما بدمند که بحمد الله دمیده شده است. امروز، روز اتحاد و یگانگی است و این هم از الطاف بزرگ و تاییدات الهی است که درست برخلاف تصور و خواسته فتنه انگیزان و جنگ افروزان، همه

توطئه ها و جنگ ها، به اتحاد و یک پارچگی ملت بیدار و زنده ما در برابر قدرتها می انجامد، و ان شاء الله تعالی برای همیشه فکر تجاوز و سرکوبی انقلاب عظیم اسلامی ما را از سر این کوته فکران و خیره سران بیرون خواهد برد.

5/7/59

عزت و شرف ما در جنگ

حضرات آقایان! در هر نقطه که هستند مردم را برای جنگ و درگیری با امریکا و اذناب خون خوارش چون عراق آماده کنند که جنگ، جنگ است و عزت و شرف میهن و دین ما در گروه همین مبارزات است، و میهن از جان عزیزتر ما، امروز منتظر است تا یکایک فرزندان خود را برای نبرد با باطل مهیا سازد.

5/7/59

صدام و حزب بعث عامل تجاوزات

در طول این چند سال جنگ تحمیلی، برای آنان و حتی سازمان هایی که تا دیروز به حمایت از صدام برخاسته بودند به خوبی آشکار گردیده است که تنها کسی که در این جنگ عامل آن همه تجاوزها و شرارت ها، کشتارها، و نا امن کردن دریاها، و حمله به هواپیماهای غیر نظامی، و استفاده از بمب های شیمیایی و نقض حقوق و قوانین بین المللی است، شخص صدام و «حزب بعث» عراق است.

15/1/65

خیال خام صدام در تصرف ایران

این یک خیال خامی است که صدام در سرِ خودش پخته بود که ایران را با یک هفته از بین خواهد برد او در یک هفته نتوانست که خوزستان که یک تکه ای از ایران است به دست بیاورد. و جز ننگ و نفرت در بین تمام مسلمین و تمام مستضعفان جهان چیزی برای خودش نیاورد. و او الان به حال عصبی و دیوانگی هر طوری که شده است. می خواهد یک پیروزیی پیدا کند ولو نسبی.

5/10/59

تهدیدات صدام حاصل خیالات باطل

صدام گفته است که چنان چه به مقاصد من عمل نکنید، من بیشتر از این کشور شما را خراب می کنم. تو هر چه توانستی کرده ای و هر چه بتوانی می کنی و بیشتر از آن هم نتوانستی که بکنی، نه این که نخواستی بکنی. تو اگر بتوانی تمام مسلمین ایران را خواهی کشت، لکن این خیال باطلی بود که کردی و گمان کردی که ملت ایران بی تفاوت است، اگر تو هجوم بیاوری به کشورش و ارتش ایران ضعیف و ناتوان است

ملت و ارتش به تو فهماند که مساله آن طور که تو حساب کرده بودی و آن طور که قدرت های بزرگ حساب کرده بودند، نبود و همان وقت که تو هجوم کردی و ناگهان هجوم کردی، جلوی تو را گرفتند و پس از آن یک قدم هم پیش نیامدی و حالا هم هر روز عقب تر خواهی رفت.

20/1/60

تصرف خوزستان و مراکز نفتی آن

صدام زمانی به دروغ پیشنهاد صلح می کرد که ایران زیر تاخت و تاز صدامیان خونخوار بسر می برد، او با این مقصد شیطانی تصمیم داشت هر چه زودتر خوزستان را تصرف نموده و با در دست داشتن منابع بزرگ نفتی و حمایت قدرت های جهانخوار، منطقه را به آتش و خون بکشد، چرا که دیو سرکش نفس حیوانی او حد و مرزی نمی شناسد و تا منطقه از لوث وجود او پاک نشود روی امنیت نخواهد دید. همه می دانیم که هر روز دست صدام به خون صدها نفر مردم مظلوم ما آغشته است.

 21/11/61

X