معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451356
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

هم‌زمان با تحرکات نظامی، عراقی‌ها اقدامات سیاسی و دیپلماسی را نیز آغاز کردند. سعدون حمادی، وزیر امور خارجه‌ی عراق، با ارسال پیامی به کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل، اشغال غیرقانونی جزایر سه‌گانه توسط ایران را به رسمیت شناخت و از ایران خواست به توسعه‌طلبی تهاجمی و تهدیدهای خود پایان دهد و حاکمیت و استقلال کشورهای عربی را محترم شمارد. به دنبال تیره شدن روابط ایران و عراق، جمهوری اسلامی ایران کلیه‌ی اعضای سفارت و خانواده‌هایشان را از بغداد به تهران فراخواند. پس از این؛ تحرکات نظامی عراق افزایش یافت. ارتش عراق شهر قصر شیرین و پاسگاه‌های مرزی را به توپ بست و هواپیماهایشان اطراف شهر سردشت را بمباران کردند. در ماه‌های بعد درگیری در تمامی نوار مرزی قصر شیرین کشیده شد تا آنجا که ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهریور سال 1359 در حمله به مواضع نیروهای عراقی از موشک استفاده کرد. سرانجام صدام حسین که دولتش تمامی تحرکات ماه‌های گذشته را به علت تجاوز به ایران آغاز کرده بود، در مجلس عراق حاضر شد و اعلام کرد که موافقتنامه‌ی 6 مارس 1975 الجزایر منتفی است و مجلس عراق نیز در یک جلسه‌ی فرمایشی در همان شب، موافقتنامه‌ی الجزایر را باطل اعلام نمود و به بهانه‌ی اشغال عراق، نیروهای بعث حدود 150 کیلومتر مربع از اراضی ایران را اشغال کردند و جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 با بمباران فرودگاه مهرآباد آغاز گردید. عمده‌ی دلایل عراق در توجیه لغو یک‌جانبه‌ی عهدنامه‌ی 1975 و حمله به ایران به شرح زیر بود:

1ـ نقض عهدنامه توسط ایران؛

2ـ عدم استرداد سرزمین‌هایی که به موجب عهدنامه‌ی 1975 می‌بایست به عراق بازگردانده شود؛

3ـ رفتار ناروای ایران با اعراب خوزستان؛

4ـ عدم استرداد سه جزیره‌ی عربی در خلیج فارس .

بی‌تردید هر انسان بی‌طرفی به راحتی می‌تواند به بهانه‌جویی‌های دولت عراق پی ببرد؛ لذا موارد یاد شده که دارای پشتوانه علمی و حقوقی نمی‌باشد را بهانه‌ای جهت تجاوز می‌شناسد.

در اول مهر ماه 1359 دبیر کل از شورا درخواست جلسه می‌کند. نمایندگان پانزده کشور عضو شورای امنیت به اتفاق آرا قطعنامه‌ی 479 را که به پیشنهاد مکزیک و نروژ درباره‌ی برقراری آتش‌بس بین ایران و عراق بود تصویب کردند. در این قطعنامه مصرانه از ایران و عراق خواسته می‌شود تا از هرگونه توسل به زور خودداری کرده، و اختلاف‌های خود را از راه‌های مسالمت‌آمیز و براساس اصول و عدالت و حقوق بین‌الملل حل کنند. همچنین از کلیه‌ی کشورهای دیگر خواسته شد که از هرگونه اقدامی که ممکن است موجب توسعه‌ی دامنه‌ی اختلاف‌ها و نبردها بین ایران و عراق شود خودداری کنند. شورای امنیت از دبیر کل سازمان ملل خواست تا ضمن به‌کارگیری مساعی خود برای حل اختلاف‌های ایران و عراق تا 48 ساعت گزارش اقدامات خود را به شورا تسلیم دارد.

عراق فوراً قطعنامه‌ی شورای امنیت را پذیرفت، ولی ایران اعلام کرد تا زمانی که تجاوز ادامه دارد و خاک ایران در اشغال عراق است قطعنامه را نمی‌پذیرد. علی‌رغم قطعنامه‌ی شورای امنیت شاه حسین در یک سخنرانی پشتیبانی خود را از رژیم بعث صدام حسین علیه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و از تمامی کشورهای عربی خواست دنبال‌کننده‌ی خط‌مشی وی باشند. اردن نیروهای نظامی خود را در مرز عراق مستقر ساخت تا به محض احساس نیاز وارد جنگ علیه ایران سازد. البته بعدها نیروهای خود را نیز وارد جنگ نمود. به دنبال اردن، یمن شمالی هم حمایت خود را از صدام اعلام کرد. آمریکا هم به بهانه‌ی جنگ ایران و عراق از موقعیت استفاده کرد و با ارسال رزمناو و موشک‌انداز خود به خلیج فارس آمادگی‌اش را در منطقه افزایش داد. ایالات متحده که با عراق رابطه‌ی دیپلماتیک نداشت اعلام کرد اگر عراق از آمریکا کمک بخواهد هرگونه امکانات نظامی را در اختیار آن کشور قرار خواهد داد. به دنبال آن، وزارت خارجه‌ی آمریکا حالت تعلیق فروش پنج فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ را به عراق لغو کرد و روابط تجاری دو کشور از 442 میلیون دلار، در سال 1980 به 724 میلیون دلار رسید و در سال 1981 به 1914 میلیون دلار رسید و اجازه‌ی استفاده از موتورهای ساخت آمریکا بر روی چهار ناو جنگی ایتالیا که عراق سفارش داده بود صادر شد و از طرف دیگر محدودیت قابل ملاحظه‌ای علیه ایران وضع گردید.

در چنین شرایطی که خاک ایران در اشغال ارتش عراق بود و جهان از متجاوز حمایت می‌کرد یا سکوت کرده بود، مسئولان جمهوری اسلامی ایران قطعنامه‌ی شورای امنیت را غیرقابل پذیرش دانستند. کمال خرازی، سرپرست وقت ستاد تبلیغات جنگ، با اشاره به سفر اولاف‌پالمه، نماینده‌ی کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل، به ایران تأکید کرد اگر عراق خواهان پایان جنگ است چون متجاوز است از خاک ایران خارج شود. امام خمینی در دیدار با هیئت منتخب رسیدگی به جنگ گفت:

«باید متجاوز بیرون برود و یک هیئت بین‌المللی به جنایت عراق رسیدگی کند... به حکم قرآن اگر قبیله‌ای بر قبیله‌ی دیگر تجاوز کرد بقیه باید با متجاوز بجنگند. اگر ما متجاوز هستیم ما را تأدیب کنید و اگر صدام متجاوز است او را تأدیب کنید. ما از حقوق خود دفاع می‌کنیم».

ادمه دارد.. .

مهم‌ترین دستاورد بررسی جنگ ایران و عراق از دیدگاه سیاست خارجی، همان اثبات اصل نه شرقی و نه غربی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. این اصل نه تنها یک شعار، بلکه یکی از اصول مهم و عملی در سیاست خارجی ایران به شمار می‌رود. هرچند اصل حفظ تمامیت ارضی و اهمیت حراست از ام‌القرای اسلامی و مبارزه با ظلم و استکبار و دعوت جهانیان به حیات طیبه را می‌توان از درون تحولات جنگ ایران و عراق لمس نمود، ولی باید گفت که مهم‌ترین تحول در این دوره در سیاست خارجی ایران را در جنگ ایران و عراق می‌توان مشاهده کرد.

مسئله‌ی اصلی دولت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دوره جنگ بود، زیرا بخش زیادی از توان دولت در این خصوص مصروف گردید. هرچند توجه جمهوری اسلامی از تحولات پیرامونی و بین‌المللی قطع نگردید و خود را در مقابل تحولاتی چون اشغال افغانستان، حمله به جنوب لبنان و مسئله‌ی سلمان رشدی مسئول می‌دانست، ولی موضوع جنگ که در ارتباط مستقیم با حفظ تمامیت ارضی و ام‌القرای جهان اسلام بود، از اهمیت زیادی برخوردار بود. اکنون به سیر تحولات جنگ ایران و عراق می‌پردازیم.

در خصوص علل وقوع جنگ، فرضیه‌های مختلفی وجود دارد؛ پیروزی انقلاب اسلامی و گروگان‌گیری در سفارت آمریکا و شکست حمله‌ی طبس، عدم انسجام نیروهای مسلح در ایران و قدرت طلبی و روحیه‌ی تجاوزگری صدام‌حسین از آن جمله است، ولی بدون تردید صدام بدون چراغ سبز آمریکا نمی‌توانسته است حمله‌ی گسترده‌ی نظامی علیه ایران را آغاز نماید.

آغاز اقدامات تجاوزکارانه‌ی دولت عراق از آذر ماه سال 1358، یک ماه بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران، آغاز گردید. دو فروند هواپیمای جنگنده‌ی عراق به حریم هوایی ایران تجاوز نمود، ولی بلافاصله با تعقیب یک جنگنده‌ی ایران روبه‌رو شدند و فرار کردند.

دو روز بعد سفیر ایران در فرانسه اطلاع داد که کانال اول تلویزیون پاریس ضمن پخش اخبار مربوط به ایران، خوزستان را عربستان توصیف کرد و نقشه‌هایی را نیز از خوزستان که روی آن نام عربستان نوشته شده بود به تماشاگران نشان داد تقریباً ده روز بعد عراق و فرانسه قراردادی منعقد کردند که به موجب آن، فرانسه 34 جت میراژ علاوه بر 36 جت میراژ قبلی به عراق خواهد فروخت. چند روز بعد وزیر اطلاعات عراق در مصاحبه‌ای با نشریه‌ی «المستقبل» چاپ پاریس از ایران دعوت کرد که پیشنهاد تجدیدنظر و قرارداد الجزایر (1975) را که توسط شاه سابق و صدام حسین امضا شده است بپذیرد. وی گفت که تمدید قرارداد به حال عراق مساعد نیست و باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد و شط‌العرب [اروند رود] یک رودخانه‌ی عربی است و جای انکار و تردید نیست و ایران باید جزایر ابوموسی، تنب کوچک و بزرگ را به امارات عربی پس بدهد.

با تجاوزات عراق به حریم هوایی ایران و دخالتهای مکرر عراق در امور داخلی ایران و به دنبال تعطیلی کنسولگری عراق در کرمانشاه و خرمشهر و متعاقب آن، درخواست تقلیل اعضای سفارت عراق در تهران، وزارت امور خارجه‌ی ایران با صدور اطلاعیه‌ای تصمیم گرفت روابط خود را با عراق تا سطح کاردار تقلیل دهد.

با آغاز سال 1359 تجاوزات زمینی عراق به خاک ایران و اختلافات ایران و عراق گسترش یافت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گزارش کرد که ارتش عراق اردوگاه‌هایی را در نوار مرزی تأسیس کرده و مزدوران خود را در آن اردوگاه‌ها آموزش می‌دهد تا برای گروگان‌گیری و خراب‌کاری و مین‌گذاری به ایران فرستاده شوند. به‌دنبال این گزارش، عراقی‌ها با توپ و خمپاره به نفت‌شهر شلیک کردند و در منطقه‌ی باویس نیروهای سپاه پاسداران با عراقی‌ها درگیر شدند و نقطه‌ی اشغالی را پس گرفتند. ظهیرنژاد، فرماندهی ژاندارمری کل کشور، به کلیه‌ی پاسگاه‌های ژاندارمری در مرز ایران و عراق، اعلام آماده باش کامل کرد.

ادمه دارد.. .

 این امر در تاریخ ایران کمتر سابقه داشته است. حکومتها و ارتشهای گذشته هیچگاه نتوانستند به آن جامه عمل بپوشانند، و این کارایی تنها در کوران جنگ تحقق یافت، زیرا خطر و تهدید خارجی تلاش راسخی را می طلبید تا بقاء دین و حکومت تضمین گردد و سپاه به عنوان یک سازمان انقلابی توانست این هدف را تحقق بخشد. بنابراین تجربة هشت سال دفاع مقدس و توجه با ارزشهای آن بایستی راهنمای عمل تمامی تصمیم گیرندگان و دست اندرکاران جامعه قرار گیرد. پیام حضرت امام خمینی(س) خطاب به روحانیون که حدوداً سه ماه و نیم قبل از رحلت آن حضرت به رشته تحریر درآمده به عنوان حسن ختام ارائه می شود. « هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودیم. ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم. ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم. ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم. ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید روی پای خودمان بایستیم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامیمان را محکم کردیم. ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهای یکایک مردمان بارور کردیم. ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال می توان مبارزه کرد. جنگ ما کمک به فتح افغانستان را به دنبال داشت. جنگ ما فتح فلسطین را بدنبال خواهد داشت. جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند. جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را بدنبال داشت. تنها در سایة جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت. همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم ایران در ده سال مبارزه با آمریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است! در حالی که صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست. علاقه به اسلام شناسی مردم آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست. از خداوند می خواهم مرا در کنار شهداء جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان نیستیم. راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است.؟! »

پی نوشت: 

1- صحیفه امام خمینی (ره)

2-صحیفه امام خمینی (ره)

3-صحیفه امام خمینی (ره)

4-صحیفه امام خمینی (ره)

5-صحیفه امام خمینی (ره)

6-صحیفه امام خمینی (ره)

7-قرآن کریم سوره عصر

نویسنده:مهدی گیوکی

در روند مزبور سپاه که توانسته بود معتقدترین و آرمانخواه ترین نیروهای انقلاب را به خود جذب کند، چنان سازمان نظامی را پی ریزی نمود که بر خلاف ارتش های جهان که غالباً تک بعدی هستند و صرفاً به حرفه و شغل خود می پردازند علاوه برداشتن توانایی نظامی، از بینش سیاسی اعتقادی و اخلاقی نیز بهره مند بود. در واقع حال سپاهیان اسلام مصداق این فرمایش حضرت امیر(ع) بود که «حملوا بصائرهم، علی اسیافهم» بینش هایشان را بر نوک شمشیرهایشان حمل می کردند. وجود چنین سازمان نظامی که ترس و وحشت دشمنان جهانی و ارتجاع منطقه را فراهم آورده بود، اعجاب کشورهای دوست را نیز بدنبال داشت. وحشت دشمنان خصوصاً امریکا و غرب از سپاه بگونه ای است که اخیراً نیز امریکا یکی از شروط برقراری روابط با ایران را انحلال سپاه اعلام کرد! در دوران پس از جنگ نیز رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای و دست اندرکاران و مسوولان سپاه با تمام توان بر آن هستند که آن ویژگی هایی که سپاه را به عنوان یک نیروی استثنایی در خدمت انقلاب قرار داد و بقای انقلاب اسلامی و کشور را موجب شد، همچنان در پیکرة سپاه جاری و ساری باشد و عامل نآمیگری بهانه و زمینه ای نشور تا روح مکتبی سپاه زایل گردد؛ و سپاه بتواند با حفظ ارزشهای خود و با قدرت کافی به عنوان بازوی ولایت فقیه نظام و انقلاب باقی بماند. تثبیت نظام جمهوری اسلامی هرنظام نوپای انقلابی بطور طبیعی مورد قهر و کینه قدرتهای مخالف خود واقع می شود. جمهوری اسلامی بدلیل ماهیت اسلامی و نفی سلطه شرق و غرب با دشمنان بیشتری مواجه بوده که از روش ها و ابزارهای پیچیده و ناجوانمردانه تری استفاده کرده و می کنند. جنگ تحمیلی عرصه بسیار وسیع و پرمخاطره ای بود که بر خلاف تهدیدات دیگر- مانند غائله کردستان، گنبد و… در صورتی که توان قابل ملاحظه ای از نیروها و امکانات کشور و انقلاب در آن وارد نمی شد بطور یقین سقوط نظام را در پی داشت. ورود به جنگ برای هر واحد سیاسی حتی قدرتهای بزرگ در دراز مدت بسیار مشکل زاست و در بسیاری از موارد غیر ممکن است. زیرا کنترل افکار عمومی و حفظ آنها در راستای اهداف نظام سیاسی و ادارة اقتصاد و … کشور امری بسیار دشوار می باشد. بدین خاطر در جنگ تحمیلی علیرغم عدم بکارگیری تمام امکانات از آنجا که مسأله اصلی و اول کشور جنگ بود امام و حزب ا…. با تمام توان وارد صحنه شدند و همین مسأله باعث شد که دشمن با حریفان بسیار جان سخت و مقاومی روبرو شود بطوریکه نه تنها از ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی صرف نظر نماید، بلکه فکر براندازی ار راه نظامی را برای همیشه ذهن خود بیرون کند.

بنابراین جنگ تحمیلی علاوه بر تثبیت جمهوری اسلامی نوعی از بازدارندگی را در روابط با قدرتهای برتر بوجود آورد. از این رو آنها به روشهای غیرمستقیم و پیچیده تری روی آورده اند که بتوانند نظام را از داخل استحاله کرده و آنرا بی پشتوانه سازند. در این برهه فرهنگ و اقتصاد جامعه مورد حمله قرار گرفته اند، بدین جهت ضرورت دارد با روحیه و معیارهای دهة اول انقلاب باب جدیدی از مقابله با آمریکا و غرب را بگشاییم. شکستن ابهت ابرقدرتها و ارائه راه جدید جنگ تحمیلی نشان داد که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال می توان مبارزه کرد هر نظامی بدون اتکاء به قدرتهای بزرگ و با اتکا به خدا و اعتقاد به قدرت مردم در سخت ترین شرایط قادر است استقلال کشور را حفظ کرده و با برنامه ریزی مناسب و مبتنی بر آرمانها و منافع خود امور کشور را رتق و فتق نماید، در طول 8 سال دفاع مقدس نظام جمهوری اسلامی نشان داد که در صورت انسجام و هماهنگی داخلی و اقتدار انقلابی می توان خارج از نفوذ قدرتها عمل کرد. چنین عملکردی ابهت ابرقدرتهای شرق و غرب را شکست. و در جنگی که هر دو قدرت و وابستگان منطقه ای آنها نسبت به سرکوب انقلاب اسلامی اشتراک نظر داشتند امام با حمایت مردم، حضور آنها در میادین نبرد در راستای خط پیروزی انقلاب اسلامی توانست راه جدیدی را فرا روی کشورهای اسلامی و جهان سوم بگشاید و به آنان در عمل تفهیم نماید که تنها راه زندگی با عزت و خارج شدن از ذلت و اسارت «نه» گفتن به قدرتها و اتکاء به توانایی های خود است. بازماندگان جنگ به عنوان الگوهای دینداری پس از جنگ اسوه مجسم دوران نبرد و نشانة فدا شدن برای اسلام و قرآن فقط جانبازان و خانواده های شهدا هستند و آن دسته از رزمندگانی که به عهد خود با خدا استوار مانده اند و به انتظار وعده روز شماری می کنند. « من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نجبه و منهم من ینظر و ما بدّلوا تبدیلا» از مؤمنان برخی صادقانه به عهد خود با خدا وفا کردند (و شهید شدند) و برخی دیگر به انتظار نشسته اند (که چه وقت نوبت آنان فرا رسد) تا به عهد خود وفا کنند. .جود اینان برای جامعه و اشخاصی که می خواهند برای خدا زندگی کنند بالاترین نعمت و آشکارترین نشانه است. آن گونه که امام می فرماید: مجروحین و معلولین چراغ هدایتی شده اند که در گوشه گوشة این مرز و بوم به دین باوران راه رسیدن به سعادت آخرت را نشان می دهند راه رسیدن به خدای کعبه را. خانواده های شهدا این مشعل داران راه اولیاء تا همیشه تاریخ افتخار روشنایی طریق الی الله را بعهده گرفته اند. نتیجه گیری جنگ تحمیلی در دورة حاکمیت خدا و مردم-به جای سلطه خارجی-بر سرزمین ایران موجب دگرگونیهای عظیمی در صور مادی و معنوی حکومت و جامعه گردید. این تحول چنانچه در برنامه ریزی و سیاستگزاریهای کوتاه مدت میان مدت و بلند مدت نظام لحاظ شود موجب استحکام و تکامل روز افزون جامعه و حرکت به سمت تعالی و قسط خواهد بود و ریشه ها و رشته های وابستگی به دشمنان را قطع خواهد کرد. تنها در آن صورت است که می توان الگوی برخاسته از جنگ تحمیلی را که در جامعه اسلامی پیاده شده باشد به عنوان یک ارزش نوین و پویا در اختیار کشورهای اسلامی قرار داد بدیهی است که مهمترین نیاز کشورهای اسلامی پس از ساقط کردن قدرت مسلط داشتن یک الگوی نظامی موفق است که برآمده از مردم و متکی به اعتقادات آنها باشد و بتواند حکومت جدید و تمامیت ارضی یک کشور انقلابی را حفظ نماید. در این کشور میان سازمان نظامی سپاه پاسداران یک نشانه آشکار و موفق است که با اتکا بر عامه مردم و نیز ابتکار و از خودگذشتگی توانست صورت جدیدی از جنگ انقلابی را در برابر قدرتهای برتر به نمایش بگذارد و با مساعدت ارتش جمهوری اسلامی علاوه بر حفظ نظامی سیاسی تمامیت ارضی کشور را نیز حفظ نماید.

ادامه دارد.. .

در عملیات والفجر4 برادر رضاییان فرمانده یکی از قرارگاههای تابعه به شهادت رسید. در عملیات بدر برادر عباس کریمی فرماندة لشگر حضرت رسول(ص) و برادر ستوده جانشین تیپ المهدی شهید شدند و برادر اسدی فرمانده تیپ المهدی به شدت مجروح شد در عملیات والفجر 8 برادر کلهر جانشین تیپ 10 سیدالشهدا و برادر ذاکر قائم مقام سپاه کرج که در کمک فرماندهی تیپ سیدالشهدا بود و برادر شاهمراد جانشین تیپ قمر بنی هاشم و برادر علی قوچانی فرمانده تیپ لشگر امام حسین(ع) به درجه رفیع شهادت نائل شدند. برادر فضلی شدیداً مجروح شد و برادر غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا با آنکه شدیداً شیمیایی شده بود اما همچنان در منطقه ماند. در عملیات کربلای چهار و پنج برادر عزیز جعفری فرمانده قرارگاه قدس به شدت مجروح شد برادران طوسی و نوبخت از فرماندهان تیپ لشگر 25 کربلا شهید و مفقود شدند، و بسیاری دیگر از فرماندهان گردان و گروهان، و… شهید و مجروح شدند. در عملیات کربلای 10 برادر ستار وفایی و برادر پیش بهار از فرماندهان مهندسی و اطلاعات و عملیات مجروح شدند و برادر حاج نصیر فرماندة تیپ لشکر 25 کربلا شهید شد. در عملیات بیت المقدس 2 و والفجر 10 و حملات مجدد عراق تعداد دیگری از فرماندهان سپاه مانند شهید غلامرضا صالحی به شهادت رسیدند و برخی دیگر مانند برادر مصطفی ایزدی و امثالهم مجروح و شهید شدند.

همة این موارد اسمهایی هستند که در ذهن نگارنده وجود دارد و فرماندهان بیشتری نیز بودند که در طول جنگ شهید و یا مجروح شدند. این پدیده که در جنگ تحمیلی رخ نمود واقعیتی است که فرمانده قبل از آنکه یک فرد نظامی باشد یک انقلابی یک راهبر و فردی است که به عنوان یک برادر در کنار نیروهاست. این پدیده بار دیگر ولو در اندازه های کوچکتر اما مطابق آن الگوها صحنه هایی از جنگهای بدر و حنین و خندق و کربلاو… را به نمایش گذاشت. انقلاب اسلامی با دشمنان بیشمار و با محدودیت ها و محاصره های تسلیحاتی اقتصادی و سیاسی بدون برخورداری از چنین نیروها و فرماندهانی و بدون وجود چنین روحیاتی نمی توانست جنگ تحمیلی را به سر منزل مقصود برساند و از حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و مرزهای میهن اسلامی دفاع کند. حتی به اذعان برخی اساتید دانشگاه های که تعلق چندانی نیز به این استادگی در مقابل امپریالیسم امریکا و غرب ندارند، در تاریخ ایران سابقه نداشته است که جنگی رخ دهد و بخشی از سرزمین ایران از آن جدا نشود، و این مهم تنها در سایه چنین ویژگیهایی میسر گردید. گر چه تعداد زیادی از فرماندهان شهید شدند، لیکن با شیوه بدیع و خاص خود در فرماندهی نظامی علاوه بر آنکه سازماندهی پرورش نیروهای جایگزین خود را آسان ساختند، زمینة پیشبرد امور و گشودن تنگناهای نظام را نیز فراهم کردند.

بنابراین به همین طریق در آینده نیز می توان فرماندهانی کارآمد داشت. همانگونه که مردم گرایی و صمیمی بودند فرماندهان بسیجی ها عنصر تعیین کننده ای در جنگ بود شهادت طلبی و پرهیز از دنیاطلبی پویایی هر دوی آنان را تضمین می کرد تا آنجا که توانست برای دین و جامعه موثر باشند؛ در آینده نیز با چنین روحیاتی می توانند همچنان «پرچمدار عزت مسلمین و سپر حوادث کشور باشند». و این افتخار را برای خود حفظ کنند و سرانجام پرچم رهبری نظامی و مجاهدت را به دیگران بسپارند. رشد و بالندگی سپاه قبل از آغاز جنگ با آنکه سپاه پاسداران نوپا بود و به عنوان اصلی ترین عامل در حفظ نظم و امنیت داخلی به شمار می رفت لیکن قادر نبود وظیفه نهادی و کلیدی خود یعنی پاسداری از انقلاب اسلامی را در تمام عرصه ها انجام دهد. در واقع قبل از آغاز جنگ سپاه در مسائل امنیتی فرهنگی اعتقادی و سیاسی دارای نقش بود؛ و حتی نقش آن در غائله های کردستان خلق عرب در خوزستان حرکت چریکهای فدایی خلق! در گنبد که در رنگ نظامی داشت به جنگهای شهری ضد شورش و جنگ چریکی محدود می شد. در نتیجه زمینة لازم برای بروز استعداد و توانایی های سپاه آنگونه که برای صیانت از انقلاب لازم بود فراهم نشد. با آغاز جنگ سپاه در قالب بسیج وارد جنگ شد اما وجود بنی صدر به عنوان فرماندة کل قوا و نیز بکارگیری ارتش در چارچوب استراتژی جنگ کلاسیک مانع از آن بود که از توانایی های قابل ملاحظه سپاه و ابتکار عمل و خلاقیت نیروهای انقلابی در جنگ بهره برداری شود. پس از عزل بنی صدر از مصدر امور نظامی-سیاسی کشور سپاه بتدریج نقش و جایگاه واقعی خود را در جنگ یافت و در روندی رو به رشد توانست به نیروهایی قابل اتکاء و محور نظامی کشور تبدیل شود. زیرا سپاه علاوه بر آشنایی و توانایی برای مداخله در جنگ های شهری و چریکی در جنگ های کلاسیک و نیمه کلاسیک (مردمی-کلاسیک) نیز صاحبنظر و دارای نقش تعیین کننده شده بود و این توانایی پس از فرمان حضرت امام در خصوص تشکیل نیروهای زمین دریایی و هوایی در سال 1364 شکل همه جانبه تری به خود گرفت. سپاه در تحقق فرمان امام نیروهای سه گانه را ایجاد کرد و علیرغم موانع موجود به راه اندازی فرماندهی پدافند موشکی، فرماندهی موشکهای زمین به زمین و یگان هلی کوپتری مبادرت ورزید و سازمان توپخانه را که با غنائم عملیات فتح المبین و بیت المقدس راه اندازی کرده بود توسعه داد و با جدیت تمام درصدد تهیه هواپیماهای جنگی و فعال کردن نیروی دریایی خود در خلیج فارس برآمد تا ضعف عمده نظامی کشور در دریا را نیز برطرف نماید.

ادامه دارد.. .

هر چه تعمیرکار اصرار کرد وی نپذیرفت و سرانجام ماشین او را تعمیر کرد و مهدی شهید نیز لباس های بسیجی اش را شست! به هنگام نبرد و اوج درگیری و آتش نیز همین روحیات و رابطة عمیق و صمیمی بین فرمانده و بسیجی وجود داشت. و فرماندة لشگر اسلام نه یک آمر و دستور دهنده بلکه هادی و رهبر و مقتدا بود و خود بارها و بارها اعتقاد به از خودگذشتگی و ایثار جان را به نیروهای تحت امرش نشان داده بود و به همین خاطر نیروهای تحت امر او بدون هیچ شائبه ترس و … و به فرمان او گردن می نهادند. نمونه ها و مصادیق بسیاری در جنگ وجود دارد که اثبات کننده چنین پدیده ای است. در عملیات بدر هنگامی که نیروهای عراقی توانستند از جناح شمالی عملیات قرارگاه نجف نیروهای اسلام را عقب بزنند عرصه برقرارگاه کربلا و یگانهای آنها بسیار تنگ شد و حوالی بعد از ظهر روز 28/12/63 یگانهای عراقی توانستند در سمت راست خط همایون و در شرق دجله به سمت مواضع قرارگاه کربلا تعرض خود را آغاز کنند. در همین روز لشگر 31 عاشورا که از شب قبل به شرق دجله رفته بود تدریجاً در محاصرة یگانهای عراقی قرار گرفت و این در حالی بود که فرماندة لشگر شهید باکری نیز در بین نیروهای خود حضور داشت. جنگ و گریز بین لشگر عاشورا و یگانهای عراقی بشدت ادامه یافت و فرماندهی قرارگاه کربلا و فرماندهی سپاه درصدد بودند هر طور شده فرماندة لشگر عاشورا را به غرب رودخانه بیاورند اما او با رمز گفت: باید ایستاد و تا آخرین لحظه جنگید حتی فرماندهان و کادر لشگر عاشورا که نزدیک وی در صحنة نبرد بودند به وی گفتند: آقا مهدی خیلی راحت است که آدم شهید شود ولی ماندن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن خیلی سخت است. آنها با این بهانه درصدد بودند که فرماندة خود را از وضع حادی که ایجاد شده است و هر آن سخت تر می شد خارج سازند اما شهید باکری نپذیرفت و بخصوص هنگامی که بسیجی ها در محاصره قرار گرفتند به هیچ وجه خارج شدن از کنار آنها را قبول نکرد و سرانجام با تیری که به پیشانیش خورد در آستانة شهادت قرار گرفت او را به کنار رودخانه دجله رساندند و در قایق گذاشتند تا به اورژانس منتقل شود اما نیروهای عراقی که بر اوضاع کاملاً مسلط شده بودند قایق حامل وی را با آرپی جی به خاکستر تبدیل کردند و جسد باکری نیز سوخت و خاکستر آن را آب برد! سال 62 در عملیات خیبر در جزیرة مجنون برادرش حمید باکری نیز که معاون اول لشکر بود همراه یاغچیان معاون لشکر کنار پل شحیطاط واقع در جزیرة شمالی به جزیره جنوبی تا آخرین نفر کنار بسیجی های لشگر عاشورا ماندند و شهید شدند و جسدشان نیز همانجا ماند.

حاج همّت فرماندة دوست داشتنی لشکر محمد رسول ا…(ص) نیز به همین صورت در عملیات خیبر در جزیرة مجنون شهید شدند. او پس از فشارهای مضاعف ارتش عراق برای بازپس گیری جزایر مجنون و عدم وجود نیروی بسیجی در خط با موتور عازم محور لشگر 41 ثارا…شد تا یک گروهان از نیروهای آنی لشگر را در خط لشگر 27 مستقر نماید. لیکن در بین راه اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. قبل از این جانشین وی برادر اکبر زجاجی نیز شهید شده بود. در همین عملیات برادر بهروز غلامی فرمانده تیپ امام حسن(ع) نیز شهید شد و انگشت وسط برادر احمد کاظمی فرماندة لشگر 8 نجف قطع شد اما یک لحظه از جزیره خارج نشد و همانجا در اورژانس دست خود را پانسمان کرد و در کنار نیروهایش ماند. در جناح چپ عملیات در محور طلائیه برادر حسین خرازی فرماندة لشگر 14 امام حسین(ع) دست راست خود را از دست داد و با بدن پر از ترکش به بیمارستان منتقل گردید. همة این ها در ردة فرماندة ارشد بودند و فرماندهان گردان و گروهان همه در کنار نیروهایشان با تحمل جراحات و شهادتها مواضعشان را حفظ می کردند. بنابراین فرماندهان سپاه در جنگ بدون آنکه به فکر حفظ جان خود باشند نسبت به نیروهای تحت امرشان هیچ تقدمی برای خود قائل نمی شدند. این مسأله بگونه ای بود که حتی اعتراض بسیجی ها را بدنبال داشت. یکی از رزمندگان جبهه غرب می گوید: «تعدادی از رزمندگان به برادر شهید ناصر کاظمی گفتند از قول ما به برادر شهید محمد بروجردی بگویید اینقدر جلوی بچه ها حرکت نکند ممکن است آسیب ببیند.شهید بروجردی در این میان رزمندگان و مردم غرب کشور از محبوبیت زیادی برخوردار بود تا جائی که او را مسیح کردستان می نامیدند. این روند و حالت از ابتدای جنگ تحمیلی تا پایان آن به چشم می خورد و تعداد بسیاری از فرماندهان در کنار و حتی جلوتر از نیروهایشان به شهادت رسیدند. دکتر چمران در دهلاویه و در اوائل جنگ شهید شد. او در جریان حوادث پاوه با آنکه وزیر دفاع بود و در حالیکه شهادت او یارانش قطعی می نمود پیشاپیش نیروها سلاح بدست وارد عمل شد. به دنبال پیام امام و بسیج مردم ضمن پایان یافتن غائله پاوه آنها نیز برای انقلاب سالم ماندند تا در میدانی دیگر به شهادت برسند شهیدان حسن باقری و مجید بقایی از فرماندهان ارشد سپاه قبل از عملیات والفجر مقدماتی در جریان یک شناسایی از روی دکل به شهادت رسیدند؛ و در جریان عملایت مذکور برادر حبیب الهی از س1اه سوم شهید شد و جسدش در کانال ماند. در والفجر 1 برادر چراغی فرماندة لشکر حضرت رسول(ص) به شهادت رسید.

ادامه دارد.. .

به همین خاطر بسیار سبکبال بودند و در هر لحظه ای که فرمان حرکت یا حمله صادر می شد خیلی راحت جابجا می شدند و با جمع کردن اثاثیه شان در یک کوله پشتی عازم میدان نبرد شده و به انتظار شهادت می جنگیدند. برای خواب زیرانداز و و روانداز و بالششان پتو بود و خیلی اوقات که وسایل به اندازه کافی نبود با دو سه پتو چهار نفر به استراحت می پرداختند. در غذا خوردن نیز چنین بودند. خلاصه آنکه خاکی ساده زیست و کوخ نشین بودند و فقط وسایل ضروری طندگی را داشتند و با راهنمایی خط الیه راجعون فقط اندیشه مقصد نهایی را در سر داشتند و با زیرکی و درایت تمام به چیز دیگری خود را مشغول نمی کردند. به همین خاطر اکثر »آنها شهید شدند و تعداد کمی که باقیمانده اند مفتخر به پیمودن چنین راهی هستند. به هنگام نبرد و اوج درگیری و آتش نیز همین روحیات و رابطة عمیق و صمیمی بین فرمانده و بسیجی وجود داشت. و فرماندة لشکر اسلام نه یک آمر و دستور دهنده بلکه هادی و رهبر و مقتدا بود و خود بارها و بارها اعتقاد به از خودگذشتگی و ایثار جان را به نیروهای تحت امرش نشان داده بود و به همین خاطر نیروهای تحت امر او بدون هیچ شائبه ترس و … و به فرمان او گردن می نهادند. نمونه ها و مصادیق بسیاری در جنگ وجود دارد که اثبات کننده چنین پدیده ای است. فرماندهی انقلابی در جنگ تحمیلی نوع جدید از فرماندهی نظامی پدیدار شد که به فرماندهی مصطلح در ارتش های کلاسیک تقاوت ماهوی داشت. در عرف و آئین نظامی رابطه فرمانده و زیر دست یک رابطة مکانیکی و دستوری خشک است که عامل دیوانسالاری در آن نقش اساسی دارد و فاقد پویایی فکری- اعتقادی و ارزش گرایی است. در این نوع آئین عناصر پایین دست مانند مهره ای جابجا می شوند و به همین خاطر در ارتش های جهان سوم در بسیاری از موارد کارایی لازم وجود ندارد. بطور خلاصه در این گونة فرماندهی فقط عامل سازماندهی پیوند دهنده پایین دست و بالا دست است طبیعی است که تات مرز مشخصی قادر به پیشبرد وظایف محوله است و از آن پس تنها عناصر معنوی و اعتقادی می تواند راهگشا باشد؛ همان چیزی که روح اصلی جبهه های جنگ به شمار می رفت. فرماندهان سپاه در جنگ از بالاترین رده یعنی فرماندهی کل فرماندهان قرارگاهها تا فرماندهان لشگر، تیپ، گردان، گروهان، دسته و … هیچ تفاوتی با نیروی بسیجی نداشته همة آنها برای یک مقصد در جبهه حضور پیدا کرده بودند و هم ّ تمام آنها دفاع از انقلاب اسلامی و تبعیت از فرمان امام خمینی(س) بود. دین درد اصلی همةشان بود و با معارف جدیدی که امام مطرح کرده بود عطششان به شهادت بود.

خلاصه آنکه «اعتقاد دینی، علاقه به رهبری انقلاب، اخلاص، ایثار، عشق به لقاءالله و … شهادت، عزم استوار، شوق شرکت در جبهه جهاد فی سبیل ا… (8) و وجه اشتراک آنها به شمار می رفت. بنابراین بالا و پائین بودن آنها فقط برای پیشبرد جهاد بود نه چیز دیگر. نه فرمانده از این عنوان احساس غرور داشت و نه برای بسیجی اطاعت از برادر بزرگترش سخت بود؛ بلکه با عشق و علاقه تا پای جان به فرامین فرمانده عمل می کرد. این رابطه فقط به جبهه منحصر نمی شد زیرا خیلی از آنها با یکدیگر بچه محل بودند و فرماندهان اندکی پیش از آغاز عملیات بوسیله پیک با حفظ اسرار عملیات از آنها می خواستند که به جبهه بیایند. اشتراک دیگر آنها این بود که همة آنها از محله های جنوب شهر و فقیرنشین تهران و شهرستانها برخاسته بودند.(پاورقی9) و خیلی راحت با یکدیگر جوش می خوردند. دیگر آنکه بدلیل جوان بودند روحیه محافظ کاری و خوداندیشی و خانواده اندیشی در بین آنها راه نداشت و این مهمترین عامل پویایی یک عنصر نظامی است. شهید مهدی باکری فرماندة لشگر 31 عاشورا روزی از اهواز عازم خط بود، نزدیک غروب قبل از حرکت به تعمیرگاه لشگر مراجعه کرد تا خرابی چراغهای ماشین خود را برطرف کند. به تعمیرگاه بسیجی مراجعه کرد و از او خواست که به تعمیر ماشین وی بپردازد. اما تعمیرکار بدون آنکه فرماندة لشگر را بشناسد در پاسخ گفت، ساعت کار پایان یافته است و من اکنون در حال شستن لباسهایم هستم و چون امکان انجام کارهای شخصی در صبح و ساعت کار برایم وجود ندارد، انشاءا… فردا صبح کار شما را انجام خواهم داد. شهید باکری که عجله داشت و باید سریعتر به خط می رفت و از طرفی فرا رسیدن غروب و تاریکی هوا مانع بود تا با وضعیت فعلی ماشین حرکت کند به وی گفت من حاضرم لباسهای شما را بشویم و شما ماشین مرا تعمیر کنید. تعمیرکار پذیرفت و بدنبال آن مشغول درست کردن چراغهای ماشین شد و شهید باکری نیز به شستن رخت ها همت گماشت. پس از دقایقی یکی از افراد تعمیرگاه که فرماندة لشگر را می شناخت از دیدن رخت شویی وی آنهم در تعمیرگاه تعجب کرد. لذا بلافاصله به سراغ تعمیرکار رفت و گفت آقا مهدی چرا اینجا رخت می شوید؟ سپس شخص سوم با تعجب از تعمیرکار پرسید می دانی این کیست؟ آقا مهدی فرماندة لشگر است. تعمیرکار با ناراحتی و خجالت به سمت فرمانده دوید و از او عذر خواهی کرد. اما شهید باکری با لهجة آذربایجانی و با آن همه روح بلند در پاسخ اظهار داشت: یعنی چه! من و تو با هم شرط کردیم هر کدام نیاز دیگری را برطرف کنیم. این عذرخواهی ندارد.

ادامه دارد.. .

ویژگی تجدید حیات اسلامی در دورة جدید و جود «رهبری» بود که بدلیل عمق، صلابت، اخلاص و زلال بودن اندیشه حرف اول و آخر دین را بیان می کرد و توده های تشنه اسلام ناب با استفاده از اندیشه جدید ذهن و جان خود را شستشو داده و به اسلام ناب امام گرویدند. از این پس اسلام انقلابی در عرصه فردی خانوادگی و مسائل اجتماعی حاکم شد و طوایف مختلف مسلمین و ملّتهای بی خبر از اسلام حقیقی را متوجه خود نمود. با تولّد دوبارة اسلام ناب غروب مارکسیسم فرا رسید و بازار آن به کسادی گرائید. در واقع اسلام امام خمینی(ره) در دهة 80 میلادی بر چسب دروغین ضدیت اسلام با مسایل حکومتی و اجتماعی را به عنوان عامل بازدارندة توسعة قلمرو و اندیشة اسلامی از میان برداشت و جوانان ایران و سرزمینهای اسلامی را به صف مبارزه در برابر قدرتهای مسلط داخلی و بین المللی فرا خواند. با وقوع جنگ تحمیلی اسلام انقلابی از سطح به عمق ارتقا یافت و شور انقلابی به شعور انقلابی تبدیل شد. در این عرصه جدید جوهرة کفر ستیزی و مقاومت که از روح اسلام نشأت می گیرد احیاء شد و باب متروک جهاد خصوصاً جهاد دفاعی که حافظ اصول است و قعود از آن ذلت و اسارت و برباد رفتن ارزشهای اسلامی و انسانی را بدنبال دارد.(4) فراسوی خیل پیروان اسلام انقلابی گشوده شد.

ر جنگ تحمیلی رزمندگان اسلام با تأسی به سیرة رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار و با تأسی به کربلا و عاشورا و امام حسین(ع) چهرة حقیقی اسلام را نمایان ساخته با الهام از پیام عاشورا که «هیهات من الذله» است در همة اعصار چراغ راه آزادگان و حسینیان به شمار می رود «آینة ابهت دو ابر قدرت» را شکستند و ضمن صدور انقلاب ریشه های انقلاب اسلامی را محکم کردند.(5) امام خمینی در پیام به روحانیت به تاریخ 5/12/67 ضمن برشمردن آثار و برکات جنگ اظهار می دارند: و از همة اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.(6) روحیة بسیجی برجسته ترین مهمترین و کاربردی ترین ارزش و پیامد جنگ برای جامعه که می تواند قوام آن و استمرار و پویایی انقلاب را حفظ نمایند، ضرورت وجود روحیه بسیجی است. یکی از دلایل اصلی بنیادی پیروزی انقلاب اسلامی بر دنیای استکبار و ساقط کردن حکومت شاهنشاهی روحیه از خودگذشتگی خیل مردم مسلمان وبی اعتنایی آنان به نمودهای دنیوی بود که باعث و بانی ایجاد چنین روحیه ای و محرک اصلی آن حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. آن حضرت با تحمل سختی ها و ریاضت ها و عدم تعلق مطلق به مظاهر دنیا توانست در مقابل صاحب دنیا یعنی آمریکا و اذناب آن بایست و سرانجام بر آنان غلبه نمایند و با همین روحیه و با ارائه معارف توحیدی ناب تا لحظه مرگ شور و شوق در صحنة انقلاب ماندن را در مردم زنده نگه داشت و به همین خاطر هیچ گاه افق دید مردم متوجه مسایل سطحی و پیش پا افتادة روزمره نبود، لذا با اقتدار کامل از دین و انقلاب صیانت می کردند. در جنگ تحمیلی این روحیه عمق بیشتری یافت و جایگاه و نام اصلی خود را پیدا کرد. در این عرصه نیز تنها همین روحیه موجب شکست توطئه دشمنان برای سرنگونی نظام مقدس جمهوری گردید. در غیر این صورت یک نظام نوپا و کم تجربه در ابعاد سیاسی، نظامی و … قادر نبود در مقابل امپریالیسم آمریکا، شوروی و ارتجاع منطقه دوام بیاورد. زیرا توازن قوا در جنگ تحمیلی میان ایران و عراق به میزان بسیار زیادی به نفع عراق بود. ارتش عراق تا بن دندان تسلیح و تجهیز و بطور همه جانبه از سوی قدرتهای بزرگ حمایت می شد. لذا ضرورت ایجاب می کرد از شیوه های غیر کلاسیک و متکی به نیروی انسانی در عملیاتها استفاده شود. طبیعی بود که این شیوه جنگ در شب برای مصون ماندن از تکنولوژی تسلیحاتی دشمن و همچنین استفاده از روحیات انقلابی و شهادت طلبی رمز موفقیت و عامل اصلی پیشبرد جنگ به شمار می رفت.

در چنین شرایطی عناصر اصلی میدان نبرد شجاعت فداکاری، قناعت، خودفراموشی، خداخواهی و… بود که خیل بسیجیان عاشق امام با روحیه بسیجی توانستند حامل اصلی این ارزشها باشند و مقاصد دشمنان اسلام را از آغاز جنگ با شکست مواجه نمایند. روحیه بسیجی چیست؟ هسته مرکزی این روحیه همانا نگرش به پدیده های مادی از دریچه نیاز به عنوان وسیله و نه اصالت دادن به آنها است و از سوی دیگر تمامی امور در راستای دین و انقلاب و حفظ آرمان آن مفهوم می یابند. از این رو از خودگذشتگی و فداشدن برای دیندار ماندن توده ها یکی از وجوه برجسته روحیه بسیجیان بود. آنان به پیروی از تعلیمات قران کریم آموخته آنگاه حاصل شود، مردم گروه گروه به دین می گروند. (اذا جاء نصرالله و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا).(7) بنابراین در پی حفظ دین و دینداری مردم بودند و به خود نمی اندیشند. آنها وظیفه خود را در شکستن خط های پیاپی می دانستند تا راه برای ضعیفان و عقب نگه داشته ها شده ها باز گردد. آنها می سوختند و فدا می شدند تا دیگران نیز با خدایشان رابطه برقرار کنند. در یک کلام آنها با در دست گرفتن جانشان نیز و حمل طناب های دار بر گردن خود، نوک پیکان حوادث انقلاب و سپر امام و اسلام بودند. بسیجی ها در جبهه در تقسیم کارها و پیشبرد امور خیلی راحت با یکدیگر کنار می آمدند و به فکر مقام و عنوان بالاتر نبودند، حتی آنا که مقام بالاتری داشتند یعنی فرماندهای بالاتر به هنگام نبرد پیش گامتر از نیزوهای خود بودند و نیروها نیز گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند. آنا حتی الامکان از زیر بار عنوان شانه حالی می کردند و بیشتر مایل بودند بدون شهرت و فقط برای خدا خدمت کنند که حاصل کارشان تا ابد باقی بماند. آنها هر چه داشتند هم تقسیم می کردند و هر یک سعی داشت با تحمل رنج و کار بیشتر دیگری در آسایش باشد. خیلی به ندرت مشاهده می شد که کسی در فکر آسایش خود باشد چه رسد به آنکه بارش را به دوش دیگری بیاندازد که در این صورت او هنوز روحیه بسیجی را درک نکرده بود. از خصوصیات دیگر روحیه بسیجی پرکار بودن و کم خرج بودن است. آنها شب و روز نمی شناختند و فقط هنگامی که کاری نبود و یا از فرط خستگی بدون اختیار خوابشان می برد از کار باز می ایستادند. آنها با این همه تلاش و نقش آفرینی در جنگ و حفظ نظام بسیار کم هزینه و بی توقع بودند زیرا خودشان را دائماً بدهکار می دانستند و همیشه در پی آن بودند که برای انقلاب اسلامی کاری کنند. دیگر آنکه سنگرهای آنها که به منزله خانه هایشان بود خیلی ساده و بی آلایش و توأم با صفا و معنویت ساخته شده بود.

ادامه دارد.. .

پس از گذشت 18 سال از پایان جنگ تحمیلی و ظهور مجدد دنیاگرایی و مادی گرایی و به قول رهبر معظم انقلاب همه چیز را در مادّیات جستجو کردن مروری بر جنگ و ارزشهای آن این امکان را برای کسانی که می خواهند بر عهد خود با خداوند وفادار بمانند و بر انقلابی ماندن اصرار ورزند فراهم می کند تا عملکرد خود را با ارزشهای مطلقی که معیار حسین وار زیستن و حداقل مسلمان ماندن است محک بزنند؛ و گوهر مجاهدتهای خود را به ثمن قلیل دنیا و زخارف چشم پرکن آن نفروشند.

نگاهی به برخی ارزشها و ثمرات جنگ تحمیلی پس از گذشت 18 سال از پایان جنگ تحمیلی و ظهور مجدد دنیاگرایی و مادی گرایی و به قول رهبر معظم انقلاب همه چیز را در مادّیات جستجو کردن مروری بر جنگ و ارزشها آن این امکان را برای کسانی که می خواهند بر عهد خود با خداوند وفادار بمانند و بر انقلابی ماندن اصرار ورزند فراهم می کند تا عملکرد خود را با ارزشهای مطلقی که معیار حسین وار زیستن و حداقل مسلمان ماندن است محک بزنند؛ و گوهر مجاهدتهای خود را به ثمن قلیل دنیا و زخارف چشم پرکن آن نفروشند. می دانیم که انقلاب اسلامی در عصری بوقوع پیوست که کمترین زمینه مثبتی برای ظهور آن فراهم نبود زیرا کفر پنهان و آشکار دنیا را فرا گرفته بود و در چنین محیطی اکثر انسانها همّ و غمّشان تامین نیازهای خاکی و دنیوی بود(1) و حتی در جوامع مسلمان و کشور ایران آنهای که به دین تمسک داشتند بجز تعداد کمی که در صف اول مبارزه بوده و دینداری را با تلاش برای برپایی حاکمیت اسلام مساوی می دانستند- فارغ از روح دینی به زندگی خود مشغول بودند و برخی دیگر با نفی مبارزه و واگذاشتن اصلاح امور به قیام قائم و قائل به جدائی دین از سیاست دین را در خدمت دنیای مادی خود قرار داده بودند. و به تعبیر حضرت امام(ره)، «همشان علفشان بود».(2) پیروزی انقلاب اسلامی موجب شد افق جدیدی فراسوی آنهائی که مستعد دینداری بودند گشوده شود. این حادثة عظیم که انقلاب به مفهوم حقیقی را به دنبال داشت، تحولی عظیم در جامعه ایران و جهان به وجود آورد و جهان سوم منطقه خاورمیانه و در پی آن نظام بین المللی را بشدت متاثر ساخت. و با ارائه الگوئی جدید، نوعی نظام سیاسی را پی ریزی کرد که غایت آن نه ارضاء تمایلات جسمانی مردم بلکه تعالی آنها و تشکیل جامعه ای بر مبنای عدالت و قسط بود؛ یعنی همان هدف انبیاء. این الگوی حکومتی بدلیل تعارض ماهوی با ایدوئولوژی امانیستی و انسان مدار سیاسی غرب مورد تعرض همه جانبه آنان واقع شد و در نهایت جنگ به عنوان آخرین راه حل برای سرنگونی نظام نوپای جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گرفت. جنگ تحمیلی عرصه ای بود که در آن، «دین» تمام هنر خود را به نمایش گذاشت و هدف انقلاب اسلامی تحقق یافت. زیرا از انسانهای چسبیده به خاک آدمهایی ساخته شد که فقط با رسیدن به لقاء خدا آرام می گرفتند و برای این منظور دست و پا و سر و… خود را نه با اختیار که با گریه و التماس هدیه می کردند. و بعضی دیگر که تحمل تدریجی فدا شدن را نداشتند در صف مین می ایستادند تا به یکباره همة وجود خود را فدا کنند.

این پدیدة نوظهور در جامعه ای اتفاق افتاد که طی چند سال حکومت سرسپردة پهلوی فرهنگ آمریکایی و غربی تا اعماق فرهنگ جامعه نفوذ کرده و آنرا آلوده ساخته بود. حضرت امام در این زمینه می فرمایند: « ما عقب ماندگان و حیرت زدگان و آن سالکان و چله نشینان و آن عاقلان و نکته سنجان و آن متفکران و اسلام شناسان و آن روشنفکران و اسلام شناسان و آن روشنفکران قلم داران و آن فیلسوفان و جهان بینان و آن جامعه شناسان و انسان یابان و آن همه و همه با چه معیاری این معما را حل و این مسأله را تحلیل می کنند که از جامعه مسمومی که در هر گوشة آن عفونت رژیم ستم شاهی فضا را مسموم نموده بود… یک همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سرو پا عاشق لقاءالله و با تمام وجود داوطلب برای شهادت و جان نثار برای اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان کهنسال به جلوه ای از آن نرسیده اند، بسازند؟ »(3) اکنون این سئوال مطرح می شود که آیا انقلاب اسلامی باید به نتیجه ای جز این منتهی می شد؟ مگر هدف دین بجز ساختن چنین انسانهایی چیز دیگری بوده است؟ بنابراین انقلاب اسلامی با ایجاد یک الگوی موفق از انسانهای نمونه کار خود را به پایان رسانده است و از این پس برای عقب ماندگان نیز راهی جز راه آنان باقی نمانده است. در این نوشتار برخی ارزشهای برخاسته از جنگ که می تواند موجب استحکام جامعه و حکومت و نیز استمرار نظام جمهوری اسلامی بر اساس اسلام ناب محمدی(ص) شوند مورد بررسی قرار می گیرند. تبلور انقلاب اسلامی در سالهای دور قدرتهای مستکبر و عوامل آنان در سرزمینهای اسلامی توانستند چهره حقیقی اسلام را تحریف کرده آنرا به عنوان یک مذهب غیر مبارز و بی توجه به حکومت و جامعه معرفی نمایند. از نظر اینان اسلام شامل احکام رساله ای اخلاق مسائل حقوقی فردی و برخی مسائل نظری و کلامی بود. برجسته ترین مکتب فکری به این سبک اشخاص و جریانی بودند که با تمسک به امام زمان(عج) نه تنها بعد حکومتی اسلام را انکار می کردند بلکه با این استدلال که ازدیاد ظلم و فحشاء توسط آنان موجب تسریع در ظهور آن حضرت می گردد تن دادن به حکومتهای ظالم و ستمگر را مجاز می شمردند. چنین برداشتی به نام اسلام و نیز عوامل دیگری از این قبیل زمینه رشد مارکسیسم را که در دهه های 60 و70 و تا حدودی دهة 80 میلادی به عنوان یک ایدوئولوژی مبارز و ضد امپریالیسم مطرح شده بود در کشورهای جهان سوم و تا حدودی سرزمینهای اسلامی هموار کرد. پس از ظهور انقلاب اسلامی و پیروزی آن بر حکومت آمریکایی شاه به رهبری حضرت امام خمینی(س) اسلام جمود و سکون جای خود را به اسلام انقلابی داد.

ادامه دارد.. .

3-2-تقویت روحیه رزمندگان

همرزمی زنان در پشت جبهه ها ، پشتوانه معنوی و مایه تهییج رزمندگان و حفظ روحیة آنها بود. بانوان فهیم کشور با کمکهای مردمی در ستادهای کمک رسانی و تهیه پوشاک دست دوز یا دست بافت و تهیه مواد خوراکی ... قلب رزمندگان را مالامال از امید به پیروزی و نصرت می کردند. آنها با نگارش نامه های احساسی و حماسی و ذکر رسالت عظیم آنها در دفاع از ولایت فقیه ، آرزوی توفیقات معنوی و دریافت اجر اخروی از سیدالشهدا را برای پدران ، پسران و برادران دینی خویش مسئلت می کردند.

زنان توانمند دفاع مقدس در لحظات وداع با همسر ، استوار و پرصلابت او را به سوی جبهه ها بدرقه می کردند. به همین مناسبت مقام معظم رهبری نقش زنان را در جنگ نه تنها کمتر از مردان نمی دانند ، بلکه با اشاره به اهمیت آن بیان می‌دارند: «اگر زنان حماسة جنگ را نمی سرودند و در خانه ها جنگ را به عنوان یک ارزش تلقی نمی کردند ، مردان اراده و انگیزة رفتن به جنگ را پیدا نمی کردند و خیل عظیم بسیجیها به سمت جبهه روانه نمی شد.» (سخنرانی مقام معظم رهبری ، 15/9/68).

3-3-دشمن شناسی

زنان به خوبی دریافته بودند که دشمن در صدد است از ضعف و شکایت آنها در شهادت عزیزانشان ،‌ علیه نظام اسلامی و تضعیف وحدت و روحیة جمعی سوء استفاده کند و در بوقهای تبلیغاتی خود بدمد که زنان از جنگ خسته شده و از اعزام فرزندان و همسر خویش به سوی جبهه ها پشیمان اند به همین جهت زنان با دشمن شناسی عمیق و ادراک جنگ روانی دشمن و افشای ترفندها و تبلیغات مسموم آنها ، بر ارزشهای دینی و انقلابی خود پافشاری کرده ، توطئه آنان را نقش برآب نمودند. آنها به خوبی واقف بودند که دشمن قصد دارد با دستکاری احساسات آنها و ایجاد تردید در باورهای دینی و شکاف در صفوف ملت و رعب و وحشت و یأس و ناامیدی و شایعه پراکنی و تشویش اذهان عمومی ، مقاومت زنان و مردان را تضعیف کند ؛ بنابراین ، هشیارانه چنین نقشه های شومی را خنثی می کردند.

چنین بانوانی ، افتخارات میهن اسلامی‌مان هستند ،‌ تجلیل از آنها تجلیل از باورها و نگرشهای اصیل دینی و اسلامی است.

 

فهرست منابع

- القرآن الکریم.

- حاجیلری ، عبدالرضا. «تغییر ارزشها پس از پیروزی انقلاب». تهران:انتشارات دفتر معارف ، 1380.

- رفیع پور ، فرامرز. «توسعه و تضاد». تهران : انتشارات دانشگاه شهید بهشتی (ره) ، 1376.

- روزنامه جمهوری اسلامی ، «ویژه نامة حماسة گمنام».

- شاهدان دانشگاه ، «دومین یادوارة شهدای دانشجوی کشور». انتشارات فیضیه ، 1377.

- صحیفة نور ، «مجموعه سخنرانیها و پیامهای امام خمینی(ره)».

- قائمی ، علی. «تربیت نسل شهید». انتشارات بنیاد شهید انقلاب اسلامی ، 1362.

- مجلات‌ «زن روز» - «جهان زنان» - «پیام انقلاب».

- مجموعه مقالات «اولین سمینار زن و دفاع مقدس». انتشارات کمیسیون امور بانوان استان خوزستان ، 1374.

- مجموعه مقالات کنگره «نقش زنان در دفاع و امنیت» ، جلد 5-1. معاونت تبلیغات و انتشارات فرهنگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، 1379.

سیده فاطمه محبی

کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی

2-5-ساده زیستی و قناعت

هرچند در یک نگاه سطحی ، جنگ به دلیل مشکلات و سختیهایش ناگوار است ، اما در بطن چنین سختیهایی روح آدمی اوج می گیرد و پرورش می یابد و روحیة قناعت و سادگی به عنوان یکی از زیباترین جلوه های زندگی ،‌ در دوران دفاع مقدس تجلی می یابد. در جنگ ایران و عراق ، زنان با درک صحیح و آگاهانه از وضعیت نا به سامان کشور و تحریم اقتصادی ، کاهش تولید داخلی ، تعطیلی کارخانجات وابسته... و با توجه به موقعیت مالی همسر ، جلوة دیگری از ایثار ،‌ صبر و از خودگذشتگی را به نمایش گذاشتند و با دوری از اسراف و تبذیر و تجمل گرایی و مدپرستی، ... قناعت و کم‌مصرفی و ساده زیستی را پیشة زندگی خود کردندو برخی از آنها در دوران حساس دفاع مقدس که کالاها و ارزاق عمومی به صورت جیره بندی توزیع می گردید با نیت جهاد مالی و کمک به جبهه ، در مصرف روزانه خود و خانواده صرفه جویی کرده ، آن را به جبهه ها ارسال می نمودند.

زنان دفاع مقدس در دوران حساس جنگی با محدود کردن سطح توقعات خویش در غیاب همسر و واقع بینی خردمندانه ، مشکلات جنگ از جمله خاموشیهای برق ، کم آبی ،‌ کمبود مواد غذایی ، گرانی کالا ، کمبود سوخت ، ... را تحمل کردند و با آگاهی کامل از شرایط ،‌ ساده زیستی و قناعت را عبادت دانسته و بیش از گذشته نصب‌العین خود نمودند و فضای معنوی و زاهدانه جبهه ها را به زیبایی در خانه ها به تصویر کشیدند. آنها با این عمل به مبارزه با رفاه طلبی ، عافیت‌گرایی و دنیاگرایی پرداخته و با دوری از دل مشغولیهای زندگی روزمره و امور سطحی ، به سوی اندیشه ورزی در امور اساسی کشور از جمله دفاع از دین و کشور همت گماردند و این شیوه را در وضعیت اضطراری جنگ ،‌ در سطح زندگی خانوادگی ،‌ شیوه ای مفید و کارآمد جهت کمک به دولت نظام اسلامی شمردند.

 

3)ارزشهای سیاسی

3-1-ولایت مداری

تعبیر و تفسیر دفاع مقدس از اسلام و جنگ حق علیه باطل و تشبیه صحنه های جنگ به صحنه حماسه کربلا ، شوری را در دلها می آفرید ، گویی که تمام روزهای جنگ ، روز عاشوراست و تمام سرزمین جبهه ها ، کربلا و تمام رزمندگان جان بر کف اسلام ،‌ چون یاران با وفای امام حسین(ع) ، که عاشقانه با خون وضو گرفتند و به اقتدای امام شهیدان نماز عشق خواندند. چنین نگرشی به مسئله جنگ ، موجب شد که زنان و مردان ،‌ خود را در مکتب ائمه اطهار(ع) و نایب برحق امام زمان(عج) ببینند و چون شاگرد و مریدی پاک باخته ، سراسر شور و شوق شوند. همین احساس عشق و شیفتگی و مریدی و مرادی و عاشقی و معشوقی بین امام(ره) و امت و نیز قدرت بی نظیر امام(ره) در رهبری احساسات ،‌ عواطف و اعتقادات و بینش مردم موجب شد که سیل خروشان عاشقان اهل بیت(ع) صف اندر صف و کاروان به کاروان به سوی جبهه ها و در واقع به سوی کربلا و آزادسازی آن رهسپار شوند.

شعار پرشعور و ادراک «ما همه سرباز توییم خمینی ، گوش به فرمان توییم خمینی» موجی از عشق و پیروی محض از ولایت مطلقة فقیه بود که زنان و مردان ایران زمین یکپارچه آن را باور داشتند ملت ایران با ایمان به درایت ، شجاعت و آینده نگری و روشن بینی حضرت امام (ره) سکان کشتی انقلاب را به ایشان سپردند و شهدا را در وصیت نامه های خویش به ولایت مداری و پشتیبانی از ولی فقیه و پیروی محض از اوامر ایشان توصیه کردند. زنان انقلابی ایران نیز در جریان انقلاب و دفاع مقدس و تهدید نظام اسلامی و توطئه منافقان علیه مقام معظم رهبری ،‌ عزم راسخ خود را در دفاع از

ارزشها و ولایت فقیه نشان دادند و ضمن توجه به بیانات ایشان ،‌ در جهت ترویج آرا و اندیشه های آن حضرت و ایجاد وحدت بین آحاد جامعه تلاش کردند و زمانی که فرمان امام (ره) را در مورد پشتیبانی در پشت جبهه ها و نیز فوریتهای پزشکی و امدادگری در جبهه ها شنیدند ،‌ سراپا گوش به فرمان ایشان در صحنه حضور یافتند و حماسه ها آفریدند.

ادمه دارد.. .

2-3-تداوم زندگی با جانباز

جنگ ،‌ زنانی را پرورید که همه وجودشان شور و عشق و معنویت است. همان گونه که همسرشان چنین پرشور و عاشقانه سلامت خویش را به درگاه احدیت هدیه کرد. زنانی که زندگی با همسر جانبازشان را تداوم دادند ، هر روز در اوج لحظات ایثار و فداکاری بوده و هستند. برای آنها جنگ پایان نیافته و هر روز خاطرات وداع با همسر و اعزام او و خاطرات دوران جنگ و نیز لحظه اطلاع از مجروح شدن و جانبازی وی مرور می شود. به راستی که آنان هر لحطه در میدان دفاعی مقدس و عظیم اند. زنانی که آرام و استوار نه تنها از جانبازی همسر گله و شکایت نکردند ، بلکه بر آن افتخار و مباهات کرده و با روحیة‌ قوی و ارادة پولادین بر مشکلات همسر صبر کردند. زنانی که به همسر جانبازشان در عین جراحت و زخمهای چرکین و خون‌آلود عشق ورزیدند و مشتاقانه او را نگه داری کردند. آنها با همسر ،‌ پدر و برادر جانباز خویش درد کشیدند ، گریه کردند ، افتخار نمودند و با او آرزوی شهادت را بارها و بارها از درگاه حق تعالی مسئلت داشتند. زنانی که جانبازی همسر را مایه افتخار شمردند و خستگی ناپذیر ، نستوه و مقاوم او را پذیرفتند. آنها بر این باور استوار ماندند که همسرشان نه تنها الگوی مقاومت و ایثار در خانواده و جامعه است ، بلکه سند مظلومیت و بی گناهی ملت ایران در جنگ ناجوانمردانه و نابرابر نیز می باشد.

 

2-4-تربیت سربازان گمنام

به اعتقاد حضرت امام(ره) زنان در انقلاب حق بیشتری از مردان دارند ، آنان مردان شجاع را در دامان خود می‌پرورانند (شاهدان دانشگاه ، ص167). و به لطف عفاف و عاطفه و به یمن فضای ارزشی دفاع مقدس ، شریف ترین و باعظمت‌ترین نقش خود را ،‌ که تربیت نسل و نقش مادری می باشد‌ ،‌ جهت پرورش اسطوره های مقاومت و غیور مردان جنگ و زاهدان شب و خط شکنان جبهه نبرد به بهترین وجهی ایفا کردند.

از جمله برکات خفیه دفاع مقدس ، احیای هدفمندی و جهت دهی به وظیفه طبیعی زنان (تربیت فرزندان) جهت تربیت مدافعان دین و سربازان گمنام امام زمان(عج) برای دفاع از آرمانهای الهی و تثبیت انقلاب و زمینه سازی ظهور حجت برحق است. زنانی که در صدد بودند تا نسلی سازنده ایران فردا و نسلی پیرو راه امام و شهدا بپرورند و پروریدند فرزندانی

که لامپ مین خوردند و عاشقانه نارنجکها را در دستان خویش فشردند و در نهایت تکه های بدن آنها از گلهایی که در «بازی دراز» بمباران شدند ، بازیافته نشدند. (مجموعه مقالات سمینار زن و دفاع مقدس ، ص318). دختران جنگ بر آن بودند که با ازدواج در سنین پایین ، فرزندانی تربیت کنند که در آینده نزدیک جزء سربازان جبهه حق علیه باطل باشند.

ادمه دارد.. .

2)ارزشهای خانوادگی

2-1-ازدواج ساده و هدفمند

ازدواج این سنت حسنه نیز از فضای معنوی حاکم بر جامعه متأثر شده بود. ازدواج بی تکلف در کمال سادگی و بدون تشریفات و با تعداد معدودی مهمان و شامی که خانواده تهیه کرده بود ، به برکت معنویت جنگ ، در میان اکثر قریب به اتفاق خانواده ها معمول بود. در چنین ازدواجهای ساده ای داماد ، چند روز بعد ، در خط مقدم جبهه و عروس در ستاد کمک رسانی مردمی بود. ملاک ازدواج در دوران دفاع مقدس نه معیارهای مادی و دنیایی و نه طبقة اقتصادی و اجتماعی و نه رفاه خانواده ها ... بلکه ایمان ، روحیه انقلابی ، حضور در جبهه ، جانبازی و تعهد اخلاقی طرفین و خانواده های آنان بود و هرگز ازدواج ابزار دست یابی به منافع و قدرت یا مایه مباهات و فخرفروشی افراد نبود و همین سادگی و بی‌پیرایگی ازدواجها و نیز تقوا و ایمان دختران و پسران و درک اهمیت ازدواج در حفاظت آنها از گناه ، شمار ازدواجها را در شرایط نابه سامان اقتصادی کشور و مشکلات مالی خانواده ها فزونی بخشیده بود. آنان به تأسی به فاطمه زهرا(س) بزرگ بانوی عالم خلقت ، ازدواج ساده ای را مدنظر داشتند و جهیزیه ای بسیار ساده ، متشکل از ضروریات زندگی ، تهیه می کردند که گاه تمام جهیزیه نصف وانت بار را هم تکمیل نمی کرد. تصور چنین ازدواج و جهیزیه ای در شرایط کنونی دشوار است. یکی از زنان شهیده در وصیت نامه گهربار خویش هدف از ازدواج خود را طلاق دادن زشتیها ،‌ پلشتیها و بدیها می داند و می نویسد: «پروردگارا ما خوب میدانیم که آیینة‌ سفرة عقد نمی تواند نمایانگر و منعکس کنندة بدیهای فکر باشد و سپیدی لباس تو نمی تواند گناه ما را مستتر کند ، تنها و تنها آنچه ما را به راه مستقیم رهنمون می سازد ، آگاهی و شناخت از هدایتهای قرآنی و پاک سازی نیت و ایمان و توکل به توست.» (شاهدان دانشگاه ، ص 168 ، . قسمتی از وصیت نامة شهید فاطمه قزوینی ، دانشجوی رشته اقتصاد که چند بار در جبهه حضور یافته بود و یک سوم از درآمد خود را هر ماه به جبهه ها اختصاص می داد و در تاریخ 26/12/66 در موشک باران شهر تهران به درجة رفیع شهادت نایل آمد).

2-2-ازدواج با جانبازان

ازدواج و انتخاب همسر از بین جانبازان جنگ تحمیلی که در فضای ارزشی و معنوی دوران جنگ ،‌ زیباترین و ارزنده‌ترین ازدواجها محسوب می شد ،‌ به سبب احساس دین دختران فهیم و فداکار این آب و خاک ، نسبت به مردانی انجام می گرفت که سلامت خود را در راه حفظ دین و ناموس به خطر افکندند ، مردانی که خود را سـپر بلای آسـایش ما

کردند ، مردانی که آسایش و آرامش دیروز و امروز ما مرهون جان فشانی آنهاست. آنان با آرزوی سهیم شدن در ثواب همسر جانبازشان و به پشتوانه امداد خداوندی در به انجام رساندن هر چه صحیح تر و بهتر این عمل خداپسندانه و خالصانه ،‌ جانباز را روشنایی قدمگاه زندگی خود شمردند. دختران با درایتی که علی رغم آگاهی نسبت به سختیهای زندگی با جانباز و محرومیت داشتن فرزند و مراقبت و پرستاری از وی ، تنها با عشق به آرمانهای اسلامی و انقلابی از تمام زیباییها و فرصتهای دیگر زندگی که امکان آرامش ، آسایش و رفاه را فراهم می ساخت ، چشم پوشی کردند و حتی در زندگی با جانباز از تمایلات خود در خصوص اشتغال یا تحصیل به جهت مراقبت دایمی صرف‌نظر کردند و با خدای خود عهد و پیمان بستند که تمام لحظات عمر خود را در خدمت رسانی و همدمی و همراهی او سپری کنند ، با دردهای او همدردی نمایند ، بر زخمهای او مرهم گذارند و با او بر تنهایی و اندوه وی ، فائق آیند و لحظه های زندگی خود را با معنویت و عشق پیوند زنند. «چنین فداکاریهایی نیازمند پشتوانه قوی ایمانی است و کسانی که چنین تصمیمی را گرفتند ، در واقع انگیزة خود را جلب رضایت خدا دانسته و احساس خوش بختی می کنند.» (مجلة پیام انقلاب ، شمارة 67 ، ص78 ، مصاحبه با همسر جانباز).

حضرت امام (ره) نیز ضمن اشاره به این تحولات ارزشی در زنان جامعه ، چنین ازدواجهایی را احساسی ، اجباری ، تحمیلی و از روی ناچاری نمی دانند ،‌ بلکه منبعث از فهم و آگاهی دختران می دانند و می فرمایند: «دختر جوانی که با یک پاسدار عزیز که از دو چشم و دو دست جانباز بوده ، ازدواج کرده ، می گوید: حال که نمی توانم به جبهه بروم ،‌ می‌‌خواهم با این ازدواج دین خود را به انقلاب ادا کرده باشم.» (صحیفة نور ، ج16 ، ص126).

ادمه دارد.. .

1-9-شهادت پذیری

تلقی شهادت به عنوان فوز عظیمی که تنها نصیب بندگان منتخب و شایسته پروردگار می شود ،‌ ارزش شهادت طلبی و شهادت پذیری را در اذهان زنان و مردان زنده کرد و آنان را مشتاقانه به سوی میعادگاه عاشقان رهسپار ساخت و جنگ ، بهترین زمان و جبهه ،‌ بهترین مکان برای پرواز به سوی او گردید. در چنین فضایی ، که سرشار از معنویت و عرفان بود ، زنان و مادران ، با اذعان و باور عمیق به منزلت به منزلت والای شهید در نزد خداوند ، عزیزانشان را در عنفوان جوانی ،‌ عاشقانه و مریدانه رهسپار جبهه ها کردند و شهادت آنها را همچون مراسم دامادی و وصال نامیدند و منزلگاه ابدی‌شان را تبریک و شاد باش گفتند. مادرانی که در شهادت فرزندشان خدا را شکر کردند و در فراق او دندان جگر نهادند و اگر گریستند گریه بر دوری خویش از عالم شهید و جاماندن از قافله و کاروان شهدا بود.

دانش آموختگان مکتب دفاع مقدس ، با شنیدن خبر شهادت عزیزشان نه تنها تردید و خللی به ایمان آنها راه نیافت ، بلکه شهادت را هدیه ای از سوی خدا شمردند و بر این باور استوار ماندند که جز هدیة شهادت در راه خدا ،‌ چیز دیگری سزاوار عزیزشان نبوده است. مادرانی که در شهادت تنها پسرشان آرزو کردند کاش پسران بیشتری داشتند تا در راه خدا قربانی نمایند. (روزنامه جمهوری اسلامی ، 1/7/61). مادرانی که ، چون کوهی مقاوم ، هنگام به خاک سپاری فرزند شهیدشان ،‌ در حالی که ،‌ عطر و گلاب بر سر و صورت می ریختند ، دست بر آسمان بلند می کردند که : «خداوندا قربانی مرا بپذیر».

زنان جنگ ، زنانی بودند که در فراق همسر خویش سکوت و تنهایی اختیار کرده و به یاد او لحظه لحظة زندگی را پشت سر گذاشتند. چرا که می اندیشیدند بهترین روزهای عمرشان را با بهترین موجود عالم سپری کرده اند و با شهدی که نوشیده اند یک عمر مستند. زنان دفاع مقدس ،‌ تجلیل و پاسداشت مهاجرانی را که پرچمی از تعهد بر دوش ،‌ تن پوشی از تقوا بر قامت و پیشانی‌بند اخلاص بر سر و سلاح اصلاح در دست داشتند ،‌ عبادت می شمردند و خانوادة شهدا را تکریم و احترام می کردند.

وجه دیگر شهادت پذیری زنان ،‌ مسئولیت خطیر آنها در تربیت یادگاران شهید است ، فرزندانی که باید ارزش ساز باشند و اهمیت ارزشهای معنوی پدر شهیدشان را بدانند و برای تحقق آرمانهای معنوی اسلام از مشکلات نهراسند و صبر و سعة صدر و دقت نظر در چنین مسئولیتی را پیشه راه خویش کنند.

 

1-10-همکاری و مسئولیت پذیری

در هنگامة خون و شهادت ،‌ بانوان جامعه اسلامی نمی توانستند بی تفاوت بوده ،‌ خودخواهانه و فردگرایانه آسایش و راحتی خویش را طلب کنند. آنان با احساس مسئولیت نسبت به وضعیت حال و‌ آیندة جامعه و سهیم شدن در سرنوشت کشور و با روحیة جمع گرایی و توجه به مصالح ملی و جمعی ، تکلیف خود را در شرایط بحرانی باز شناختند و با همدردی در مشکلات هموطنان شهرهای مرزی و جنگ زده و پناه دادن به آنان و گاه با پذیرش نگاه داری از کودکان بی‌پناه حملات موشکی و نیز ارسال کمکهای نقدی ، به یاری آنها شتافتند. چنین احساس مسئولیتی موجب شد که با خانوادة شهدای جنگ تحمیلی همدلی کرده ، در مراسم تشییع یادمان آنها شرکت کنند و مشکلات آنان را جویا شده ، در صدد رفع آنها برآیند. زنان فهیم کشورمان برای ادای تکلیف و انجام وظیفه ، مشکلات خانواده های رزمندگان اسلام را ، بی شائبه ، رفع می کردند.

ادمه دارد.. .

1-7-اخلاص در عمل

زنان در جنگ ، به اقتدای رهبر خویش و به تأسی از شهدا ، فعالیتهای خود به ویژه کمک رسانی برای جبهه ها ، اهدای خون ،‌ روز مستحبی برای کمک مالی به جبهه ها ، اهدای کلیه ،‌ اهدای ارثیه و جواهرآلات ، ... را با هدف دفاع از اسلام پنهان می داشتند ، به حدی که خانواده های آنان نیز مطلع نبودند و گاه از زبان دیگران و یا پس از شهادت آنان این امور خیر خواهانه علنی می شد.

زنان بسیاری نیز با اخلاص تمام مجالس دعا ، نیایش ، زیارت عاشـورا ، ... را برای پیروزی رزمندگان و شـفای جانبازان و

بازگشت اسرا برپا می داشتند و یا در مراکز کمک رسانی با همین روحیة خالصانه ، کمکهای مردمی را جمع آوری و بسته‌بندی می کردند که سرعت در انجام این فعالیتها گاهی مردان را شگفت زده می کرد. به روایت بسیاری از رزمندگان ، ارزاق و مواد خوراکی را که زنان تهیه و ارسال می کردند ، به دلیل اخلاص و نیت صادقانه آنان بسیار پرخیر و برکت بود.

چنین مشارکت فعالانه و خالصانه ای را با هیچ یک از امتیازات دنیایی نمی توان سپاس گذاری کرد ،‌ ضمن آنکه بانوانی که عزیزانشان را ترغیب به حضور در جبهه ها کردند و خود نیز در پشت جبهه ها پشتیبانی و کمک رسانی نمودند ،‌ هرگز به کسب امتیازاتی چون سهمیه دانشگاهها یا امتیازات دولتی نمی اندیشند و تنها خلوص نیت ،‌ انگیزة اصلی فعالیت آنها بود.

 

1-8-شهادت طلبی

جنگ ، ادراک عمیق فلسفه شهادت و معرفت نسبت به آرمان شهید و فیض تقرب به پیشگاه خدا را در باور بسیاری از مردان و زنان جامعه ایجاد کرد. جنگ ، فرصت به واقعیت پیوستن شعارهای آرمانی (حسین حسین شعار ماست – شهادت افتخار ماست) را فراهم آورد ، تا بدان‌جا که «زنان بسیاری از امام امت(ره) می خواستند که برایشان دعا کنند که به آرزوی شهادت و نوشیدن شهد گوارایش و فیض عظیم آن نایل آیند.» (صحیفة نور ، ج9 ، ص 342). به واسطه همین روحیة شهادت‌طلبی ، حدود 6291 نفر از شهدای دفاع مقدس زنان مؤمن و عفیف بودند که با شهادت خویش اثبات کردند که حضور دارند و حضورشان همیشگی است. (ویژه نامه حماسه گمنام). فضای معنوی جنگ ، یاد آخرت و آرزوی شهادت ،‌ توجه زنان را به نوشتن وصیت نامه های پرمضمون ، غسل عاشقانة شهادت و پرهیز از دلبستگیها و دل مشغولیهای دنیا معطوف کرد ، آنان آرزو داشتند شجره نامه ای خونین داشته باشند با شاخ و برگی از جهاد و شهادت که ریشه در عشق و ایمان دارد ، با الهامی از پهلوی شکسته حضرت زهرا (س) و صحرای سرخ کربلا و مظلومیت ائمه اطهار(ع).

ادمه دارد.. .

4-1-صبر جمیل

جنگ ، مدرسة صبر و مقاومت بود و سالهای دفاع مقدس ، صحنة تجلی زیباترین صبرها. صبر شیر زنانی که در شهادت همسر، خم بر ابرو نیاوردند ، صبر مادرانی که چهار فرزند خویش را در مسـلخ عشق قربانی کردند و صبر بانـوانـی که بر جراحت و زخمهای عزیزانشان بوسه زدند و صبر و انتطار نامعلوم همسرانی که برای بازگشت شریک زندگی‌شان ثانیه شماری کردند و صبر زنانی که بر زخم زبانها ،‌ طعنها و تمسخرهای دشمنان و تحریک منافقان سکوت پیشه کردند و صبر مادران و همسرانی که دراسارت عزیزانشان توکل کردند و صبر دخترانی که سالهای جوانی و زیبایی خویش را در رنج انتظار پژمردند و صبر زنانی که سالهای متمادی از عمر خویش را در به تربیت یادگار شهید ، چشم از احساسات و غرائز خویش فرو بستند و در خانة‌ شهید حرمت او را پاس داشتند و فرزندان شهدا را برای آینده ای روشن تربیت کردند. مقام معظم رهبری صبر زنان را در دوران دفاع مقدس بسیار ارزنده و مؤثر می دانند و می فرمایند :«در سالهای جنگ ، اگر صبر مادران و همسران شهدا نبود ، مشکلات بزرگی ایجاد می شد.» (ویژه نامه حماسه گمنام ، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس – دفتر امور زنان. نیمة مهر 1380.)

1-5-مدیریت احساس

زنان در طول دوران دفاع مقدس عالمانه ، بین احساسات رقیق زنانه و مادرانه و مسئولیت پذیری و ایثار و فداکاری در قبال حفظ ارزشهای دینی و پاسداری از کیان اسلامی یک ارتباط منطقی برقرار کردند و از نیروی احساسی خویش به زیباترین وجهی جهت احساس افتخارات ملی و دینی و حرکت آفرینی و تهییج مردان برای اعزام به جبهه ها و نیز مقابله با هیجانها و آسیبهای روحی و روانی ناشی از جنگ بهره گرفتند. آنها با گفتار ، نوشتار و رفتار خویش از تلاش ایثارگران و رزمندگان تجلیل کردند و با نثار عواطف خواهرانه و مادرانه و پشتیبانی عاطفی ،‌ آنها را دلگرم کرده و نهال ایمان را در دلهای آنها پربار کردند.

زنان میهن اسلامی در دوران دفاع مقدس ثابت کردند که احساسات منفی و کج‌رویهای اجتماعی که ؛ معمولاً ، در هر کشوری در زمان جنگهای مسلحانه و به دلیل بی خانمانی و بی سرپرستی خانواده ها ایجاد می شود ،‌ در کشور ایران به موجب ایمان ، اراده و مدیریت احساسی زنان و فرزندان شهدا و نیز به موجب عهد و پیمان معنوی آنها با آرمانهای عزیزانشان ،‌ کشور از سایر کشورهاست.

1-6-اطمینان دادن به امداد الهی

شیرزنان در دفاع شهری (اوایل جنگ تحمیلی) و نیز جریان کمک‌رسانی به جبهه های جنگ و حضور در مناطق جنگی ، شاهد امدادهای غیبی بسیاری بودند که بر باور و ایمان آنان تأثیرگذار بود. در شرایطی که تمام کفر با تجهیزات و ادوات و آلات نظامی در جنگ شرکت کرده بود و ملت ایران با کمترین امکانات دفاعی ، فقط با توکل به نیروی لایزال الهی و اخلاص و توسل به ائمه اطهار (ع) ،‌ دشمن زبون را به ذلت و خواری می کشاند حیرت و عجز و سرخوردگی ،‌ نصیب دشمنان می شد و اطمینان به امداد الهی و تقویت روحیة رزمندگان و باور قلبی به یاری و نصرت الهی و امداد و غیبی ، نصیب ملت ایران می شد. آنها براین باور استوار بودند که خداوند از مؤمنان و پیروان حقیقت دفاع می کند و همین اطمینان به یاری پروردگار و مشاهدة امدادهای غیبی و یاری ملائکه و جنود الهی ، آرامش و سکینه را در قلب مادران می‌پروراند و بارقة امید به پیروزی در چشمانشان می درخشید.(سوره حج ،‌ آیه 38).

ادمه دارد.. .

1-2-شجاعت و استقامت

از جمله خصایصی که ، در طول ادوار مختلف ، به زنان نسبت داده شده است ، ترس ،‌ واهمه و ضعف آنها می باشد. اما حضور زنان در صحنه های دوران مقاومت این تفکر قالبی را در هم شکست. زنان غیور و شجاع کشور ، فراتر از زنان اسطوره ای در برابر بی رحم ترین و خشن ترین دشمنان این مرز و بوم چنان صلابت و شجاعتی نشان دادند که مردان جنگ را به شگفتی و شیفتگی واداشت. زنان در دوره های حماسه و رزم شهری ، مقاوم ایستادند و از شهر خویش دفاع کردند و مردان را به غیرت آوردند و با دست خالی به «کندن سنگر ، پرکردن کیسة شن و جابه‌جایی آن ، محافظت از مهمات ، اسارت گرفتن دشمن علی ‌رغم نداشتن اسلحه و در برهه ای از تاریخ جنگ ، به نگهبانی از پیکر مطهر شهدا و خاک سپاری اجساد قطعه قطعه برادر و پدرشان و حفاظت از گلزار شهدا و اجساد مطهر از شر حیوانات و دشمنان همت شجاعانه گماردند.» (روزنامه جمهوری اسلامی ، 27/11/75). و زمانی دیگر در غسالخانه‌ها شهدا (خواهران شهید را) می‌شستند ، کفن پوش می کردند و به خاک می سپردند.

تاریخ خونبار دفاع مقدس ، تاریخ استقامت دخترکان معصوم سوسنگردی است ؛ اسوه های عفاف ، شرم و حیا که بی‌حیاترین و خبیث ترین انسانها ، سرانجام آنها را زنده زنده به گور سپردند.(مجله زن روز ، شماره 1817 ، شهریور 1380).

تاریخ جنگ ، تاریخ پایداری زنانی است که در یک روز موشک‌باران همة اعضای خانوادة خویش را از دست دادند ، ولی همچنان تسلیم ناپذیر ایستاده بودند.

1-3-ایثار و فداکاری

پرورش روح بلند ایثارگری در تمام ابعاد آن ، در طول هشت سال دفاع مقدس ، اعجاب جهانیان را برانگیخت. زنانی که همه چیز را در طبق اخلاص نهادند و علی‌رغم چنین آثاری ، آن را ناقابل ، ناچیز و کوچک شمرده و احساس شرمندگی می کردند که نمی توانند خدمت دیگری را در انقلاب انجام دهند. بانوانی که برای کمک به جبهه ها وتداوم انقلاب ، حلقه‌های ازدواج و مهریة خویش را اهدا کردند ، چرا که هیچ چیز دیگری نداشتند تا به جبهه های جنگ یاری رسانند. آیا ایثار و فداکاری از این بزرگتر که زنان این سرزمین ، همسر و فرزند محبوبشان را علی‌رغم دلبستگی ، تعلق خاطر وعلاقه بسیار ، به حضور در جبهه تشویق و ترغیب نمودند و در شهادت او از خداوند درخواست کردند که قربانی آنها را بپذیرند و یا «زنانی که به فرمان امام(ره) مبنی بر خدمات رسانی و پشتیبانی جبهه ها ، تمام حقوق یک ماه خود را به جبهه ها کمک کردند و وقتی از آنها پرسیدند که مخارج این ماه فرزندتان چه می شود ، با شگفتی پاسخ دادند : در کجا و چطور زندگی می کند؟ ما هنوز زنده ایم و خدا روزی‌رسان فرزندان ما می باشد.» (مجله جهان زن ، شماره 5 ،‌ سال دوم ، دی ماه 1359.)

ادمه دارد..

به اعتقاد تحلیل گران مسائل ایران ، دفاع مقدس ،‌ تنها یک رویداد سپری شده در دفتر تاریخ ایران نیست ، بلکه واقعیتی اجتماعی است که تمام حوزه ها اعم از اقتصادی ، فرهنگی ،‌ اجتماعی ، سیاسی و نظامی ... و نیز مطلوبیتها ، خواسته ها و ملاکهای کنش و رفتار اعضای جامعه را در زمان وقوع و پس از آن تحت تأثیر قرار داد.

دفاع مقدس بهترین فرصت را برای حاکمیت ارزشهای مطلوب و ارائه معیارهای متعالی جهت راهنمایی و هدایت رفتار و کردار آحاد جامعه فراهم ساخت و همچون نیرویی قوی ،‌ تکامل بخش ارزشهای فرامادی و معنوی بود ؛ ارزشهایی که تحمیلی و اجباری نبودند ، بلکه به واسطة اعتقادی شمردن امر دفاع ،‌ تولد یافته و بالنده شدند تا زندگی فردی و اجتماعی را سامانی معنوی بخشند.

جنگ ، روحها و بدنهای خفته را بیدار کرد. تن‌پروریها و خوش گذرانیها را خاتمه داد ،‌ دوستان و دشمنان را به ما شناساند ، مدعیان غیرت و آبرو را نشان داد ،‌ فتنه سازان را رسوا کرد و از همه مهم‌تر آنکه زنان و مردان اعم از پیر و جوان و کودک را به آزمونی بزرگ فراخواند تا شور و شعور خویش را به نمایش گذارند.

جنگ هشت ساله ایران تجربة به یاد ماندنی و عظیمی است که زنان نیز مانند مردان در آن سهیم و شریک بودند ، نادیده گرفتن نقش آنها در تاریخ خونبار و پرافتخار دفاع مقدس ، که بخشی از تاریخ انقلاب و تاریخ ایران است ، در واقع تحریف تاریخ خواهد بود. صفحات تاریخ جنگ ، اسناد زرین حماسه و حضور شیرزنان میهن اسلامی است که هم بر جنگ تأثیر گذاشتند و هم در ابعاد مختلف از جنگ تأثیر پذیرفتند وارزشها و نگرشهای تازه ای را به عرصه زندگی فردی و اجتماعی وارد کردند.

اما امروز نسلی که در جنگ حماسه آفرید و حضوری مستقیم و غیر مستقیم داشت ، نسلی که تخیلها و شادمانیها و تجربیات جنگ را با چشم خویش دید ، نسلی که ارزشها و آرمانهای انقلاب و جنگ را در خویش پرورید ، آرام آرام به لحاظ تاریخی صحنه را ترک می کند و چه بسا بسیاری از ناگفته ها و ناشنیده ها در خصوص آرمان مدافعان ، برای نسلهای آتی در هاله ای از ابهام باقی بماند ؛ در حالی که ، با اتمام جنگ ، نفس دفاع مقدس پایان نیافته ، بلکه ضرورت شناخت جنبه های نو و متعالی آن ، ظرائف و زوایای پنهان آن و نیز تأثیر و تأثرات آن بر اقشار مختلف به ویژه زنان بیش از پیش احساس می شود. زیرا این جنبه کمتر مورد دقت و توجه قرار گرفته است. در این نوشتار تأثرات دفاع مقدس بر نگرشهای زنان در ابعاد ، ذیل تحلیل شده است.

1)ارزشهای اخلاقی و معنوی

1-1-خودشناسی

فضای پس از انقلاب اسلامی ، فرصتی جهت پالایش اندیشه های منفی نسبت به زنان و نفی افکار قالبی در مورد شخصیت و خصوصیات آنها ایجاد کرد. زن ،‌ دیگر عنصر تزئینی برای اهداف تجاری و مادی نبود که جذابیت جنسی و فریبایی او ،‌ ملاک ارزشمندی وی باشد. هویت وهنر زن بودن و تعریف زن نمونه در نظام ارزشی پس از انقلاب به ویژه در دوران دفاع مقدس و حاکمیت ارزشهای معنوی دگرگون شد و زنان دریافتند هویت انسانی که اسلام برای آنان قائل است در پرتو فضای جنگ قابل حضور و اثبات می باشد ؛ بنابراین ، با تحرک ، وپویایی ، و وقار ، شجاعت و ایثار ... بر تفکرات موهومی که قرنها زن را موجودی ضعیف ، بزدل ،‌ منفعل و شیءگونه تعریف کرده بود ، خط بطلان کشیدند.

دفاع مقدس فرصت شناسایی هویت و شخصیت زن مسـلمان را فراهم کرد تا در جریان آزمونی سخت ، تواناییها ، لیاقتها ،

شایستگیهای خود را بشناسد و به عنوان سرمایه ای گرانبها در راه خودباوری و پاسداری از حرمت خویش ارج نهد.

قدرت شگرف زنان ایرانی که به سبب همین خودشناسی و خودباوری حاصل آمده بود ، توانست در تغییر و تعیین مسیر رویدادهای اجتماعی نظیر دفاع مقدس نقش مهمی را ایفا کند و دشمنان را به تعجب وادارد ، زیرا به مفهوم واقعی کلمه ، تحولی عظیم در نگرشهای زنان ایجاد شد و «هنر زن بودن» در تحولات و تغییرات نظام ارزشی به سوی معنویت ، باز تعریف شد.

ادمه دارد.. .

عامل نقش

اگر چه همانطور که «روزنو» هم معتقد است عامل نقش در کشورهایی که دارای رژیم خودکامه هستند کمتر مطرح بوده و شخصیتهای دیکتاتور هستند که بدون توجه به وظایف و اختیارات قانونی خود به طور نامحدود تصمیم گرفته و عمل می‌کنند، در عراق نیز صدام حسین حتی در دورانی که معاون رئیس‌جمهور بود به عنوان مرد قدرتمند دولت عراق شناخته می‌شدو حسن البکر رئیس‌جمهور عراق نقش چندانی در اداره امور عراق نداشت. در عین حال همانطور که «تراب زمزامی» می‌گوید: «صدام حسین برای زمینه‌چینی چنین جنگی با خانه‌نشین کردن حسن البکر رأساً پست ریاست جمهوری را بر عهده گرفت تا بتواند بدون هیچ رادع و مانعی قادسیه خود را تدارک ببیند و تمامی نیرو و وقت خود را در این راه صرف نماید و جهت همین مرحله نوین بود که صدام مقامهای ریاست شورای رهبری انقلاب، دبیر کلی حزب بعث، ریاست جمهوری، ریاست دولت و ریاست کل ارتش را بر عهده خود گرفت.»

بررسی فوق نشان می‌دهد که از میان متغیرهای پنجگانه پیشنهادی جیمز روزنو (شخصیت، سیستم بین‌المل، اجتماعی، بوروکراتیک و نقش) مهمترین عاملی که در تصمیم‌گیری صدام حسین در آغاز تجاوز به ایران نقش داشته‌اند در درجه اول سیستم بین‌الملل بوده است و در مرحله بعدی شخصیت و روحیات رئیس‌جمهور عراق بوده که به عنوان یک دیکتاتور در راس حکومت عراق فارق از هرگونه مانع و رادعی و در جهت ارضاء نیات جاه‌طلبانه خود دست به چنین اقدامی زده و به مدت هشت سال دو کشور ایران و عراق را دچار جنگی خونین و خسارت بار نمود. به عبارت دیگر چنانچه زمینه مساعد و تشوق‌کننده بین‌المللی در شرایط خاص زمانی وجود نمی‌داشت، از قبیل شکستهای حقارت‌بار امریکا در اثر انقلاب اسلامی، ترس دولتهای استکبار و همچنین دولتهای مرتجع منطقه از گسترش انقلاب و به خطر افتادن منافع آنها، غیر محتمل می‌بود که صدام حسین دست به چنین قمار خطرناکی بزند. زیرا که در گذشته در زمان رژیم شاه علیرغم اختلافات مرزی میان دو کشور و علی‌رغم اینکه مرد قدرتمند عراق در آن زمان صدام حسین بوده است به خاطر نامساعد بودن زمینه جهانی نه تنها چنین اقدامی صورت نگرفت بلکه مجبور شد با امضاء قرارداد الجزایر در 1975 از بسیاری از ادعاهای خود دست بردارد.

چرا عراق؟

تحقیقاً وجود صدام حسین و نیات جاه‌طلبانه او نیز نقش مهم و در عین حال اولیه در کاندید شدن عراق از میان کشورهای همسایه ایران برای آ‌غاز چنین تجاوزی داشته است، در حالیکه دولتهایی همچون پاکستان و ترکیه روابط نزدیک‌تری با امریکا داشتند و امریکا نفوذ بیشتری در این دو کشور بخصوص ترکیه به عنوان عضو ناتو داشته است. ولی ساختار سیاسی این دولتها، شرایط اجتماعی و موقعیت جغرافیایی کشورشان اجازه چنین حرکتی را در آن شرایط نمی‌داد و همین خصوصیات و روحیات جاه‌طلبانه صدام حسین بود که علیرغم ضرباتی که کشورش از جنگ هشت ساله با جمهوری اسلامی خورد باز هم سرخورده نشده و چون به خواسته‌هایش در جنگ با ایران نرسیده براساس محاسبات غلطی که از مساعد بودن زمینه بین‌المللی داشت صرفاً برای ارضاء روحیات جاه‌طلبانه خود برای بار دیگر دست به قمار خطرناک دیگری در حمله به کویت زد و منطقه را دچار بحرانی نمود که هنوز بعد از گشت چهار سال آثار و عوارض آن پابرجا است.

چارچوبه تئوریک پیشنهادی روزنو، اگرچه در تقسیم‌بندی و تنظیم علل و عوامل تصمیم‌گیری در سیاست خارجی کمک قابل توجهی به محقق علوم سیاسی و روابط بین‌الملل مینماید، در عین حال توصیفی بوده و ضرورتاً جدول ارائه شده توسط وی و اولویت‌های برشمرده قطعی نبوده و کلیت و عمومیت پیدا نمی‌کند. بخصوص که در هیچ یک از مدلهای ارائه شده به متغیر سیستمیک اولویت داده نشده است.در حالیکه در بسیاری از کشورهای جهان سوم و بویژه منطقه رژیمهای غیرمردمی شدیداً تحت سلطه و نفوذ و یا متاثر از قدرتهای بزرگ جهانی می‌باشند و سیاستهیا متخذه این کشورها تابعی از سیاستهای متغیر کشورهای سلطه‌گر و صاحب نفوذ می‌باشد. در حالی که از دیدگاه روزنو دولتها، در صحنه روابط بین‌الملل بازیگران مستقلی هستند که براساس محاسبه خود و منافع دولت و کشورشان، در عین رعایت عکس‌العملهای بین‌المللی اتخاذ تصمیم نموده و عمل می‌کنند.

از طرف دیگر این چارچوبه کمک قابل توجهی به علت‌یابی و چرایی تصمیمات سیاست خارجی نمی‌کند و محقق مجبور است با استفاده از تئوریهای دیگر ارائه شده توسط تئوریسین‌های روابط بین‌الملل این خلاء را پر کرده و کمبود را جبران نماید.

نویسنده : دکتر منوچهر محمدی

منبع: سایت نوید شاهد

عامل اجتماعی

در بخش مربوط به ساختار اجتماعی و جمعیت باید گفت که بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونه‌ای است که همواره حکومت را دچار بی‌ثباتی و بحران نموده است و همین بحران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران از جمله عوامل موثر در ایجاد جنگ تحمیلی بوده است. شعیان این کشور به عنوان اکثریت مردم (بیش از 55%) بدلایل ایدئولوژیک و سیاسی همواره با حاکمیت بعث در نزاع و ستیز بوده‌اند. همچنین اکراد شمال عراق طی 30 سال گذشته همواره در پی به دست آوردن خودمختاری بوده‌اند و از این رو با حکومتهای این کشور درگیر جنگهای طولانی بوده‌اند که قبلاً به آنها اشاره شد و این مسأله برای حکومت بعثی عراق که از یک اقلیت محدود از منطقه تکریت می‌باشند مشکلات بیشتری را ایجاد کرده است.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به رهبری امام خمینی، موج جدیدی از ناآرامیهای شیعیان را در عراق بوجود می‌آورد. تظاهرکنندگان در مراسم محرم آن سال خواستار اصلاحات اجتماعی و استقرار یک حکومت اسلامی می‌شوند. نویسنده کتاب جنبش‌های اسلامی در جهان عرب در این رابطه می‌گوید: «دولت عراق با توجه به الهاماتی که مبارزان شیعه از جانب آیت‌الله خمینی می‌گیرند،‌حزب الدعوه را همچون ستون پنجمی می‌داند که هدفش ادغام ایران و عراق است. دولت در پاسخ، «آیت‌الهل صدر» را دستگیر و تظاهرات شیعیان را به شدت در هم می‌کوبد. عظمت و گستردگی سرکوب باعث می‌شود تا اندکی پس از روی کار آمدن «صدام حسین» در 23 ژوئیه 1979، 22 مقام بلندپایه بعثی اعدام شوند. اعلام حمایت مطلق از انقلاب اسلامی ایران توسط آیت‌الله صدر و تشویق مبارزه مسلحانه علیه رژیم، موجب می‌شود ک او را به تشکیل یک حکومت شیعه در عراق و خیانت متهم نموده و همراه با خواهرش وی را در ‌آوریل 1981 به شهادت برسانند.»

در ماههای قبل از جنگ حوادثی در عراق بوقوع می‌پیوندد که مقامات رژیم آنرا به عوامل جمهوری اسلامی ایران نسبت می‌دهند و این حوادث نشان دهنده این است که اوضاع داخلی عراق تا چه میزان بر اثر انقلاب اسلامی آسیب‌پذیر شده است. صرفنظر از اینکه ادعاهای رژیم بعث تا چه میزان با واقعیت منطبق است، ولی بیانگر نوعی بیم و ترس از تحولات انقلاب اسلامی می‌باشد. رئیس‌جمهور عراق کلیه این حوادث را بعدها در هنگام سخنرانی خودش (20/4/63) چنین اعلام می‌کند:

«با سوء قصد به وزیر امور خارجه شروع کردند. سپس به یک یاز اعضای شورای رهبری ملی ما حمله کردند. به وزیر اطلاعات سوء قصد نمودند و در یک جشن دانشجویی، جشن دیگری با پرتاب بمبها آغاز کردند. کسانی که در این حوادث شرکت داشتند از افراد مدرسه ایرانیان و نمایندگیهای ایران در عراق بودند. اسلحه از آنهاست و همکاری نیز همینطور، این مسأله روشن و آشکار است.» رژیم عراق همچنین شورش کردهای شمال عراق را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، متأثر از انقلاب ایران می‌داند تا جایی که رئیس جمهور عراق به زعم خود یکی از دلایل لغو موافقتنامه الجزایر را دخالت جمهوری اسلامی ایران در قضیه اکراد می‌داند. وی در نطق 17 سپتامبر 1980 چند روز قبل از حمله سراسری عراق به ایران، می‌گوید: «ایران از پسران بارزانی دعوت نموده است که به این کشور بیایند. این کشور یعنی ایران قصد دارد آنان را علیه دولت عراق تحریک کند.»

بنابراین نگرانیهایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی بر عراق داشته نیز عامل مهمی در آغاز این جنگ و به منظور شکست و نابودی انقلاب بوده است تا بدینوسیله از تأثیر آن بر جامعه عراق جلوگیری نماید. در عین حال اوضاع داخلی ایران را نیز به عنوان یک انگیزه مهم در ترغیب صدام به آغاز جنگ نباید فراموش کرد. حکام عراق براساس شواهد مختلف مطمئن بودند که در یک جنگ کوتاه مدت در مقابل ایران به اهداف از پیش تعیین شده خود خواهند رسید. اوضاع داخلی ایران بعد از پیروزی انقلاب و بلافاصله قبل از آغاز تجاوز برای یک رژیم متجاوز در سه زمینه تحریک کننده بود. اولاً: دولت انقلابی نه تنها هنوز دوران ناآرامی بعد از انقلاب را پشت سر می‌گذاشت بلکه به علت حضور لیبرالها در حاکمیت و بویژه حضور بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور و فرمانه کل قوا درگیر یک سری تضادها و اختلافات شدید درون حاکمیت بود و امکان هماهنگی و تمرکز در تصمیم‌گیری را که لازمه شرایط بحرانی و جنگ می‌باشد از بین برده بود و از طرف دیگر نیروهای مسلح نیز به دلایل متعدد انسجام و آمادگی لازم برای مقابله با یک جنگ خارجی همه جانبه را نداشتند. سازمان و تشکیلات ارتش بعد از انقلاب و به دنبال تصفیه‌های ضروری دوران بازسازی و بازنگری خود را می‌گذراند و از نظر تجهیزاتی نیز با تحریم تسلیحاتی امریکا و خروج کارشناسان نظامی مواجه بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که بیشتر برای مواجهه با ضد انقلاب داخلی ایجاد شده بود دوران طفولیت و عنفوان جوانی خود را طی می‌کرد و به هیچ وجه برای یک جنگ کلاسیک مدرن ساخته نشده بود. همچنین درگیریهای قومی و محلی در مناطق مختلف کشور نیروهای مسلح را به خود مشغول داشته بود. تنها چیزی که در محاسبات صدام و بسیاری از مشوقین و محرکین وی با آغاز جنگ منظور نشده بود انرژی عظیم و فوق‌العاده‌ای بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و حضور توده‌های عظیم میلیونی و با اعتقادات راسخ اسلامی و آمادگی برای ایثار و شهادت تحت رهبریهای بزرگ مرد تاریخ امام خمینی(ره) آزاد شده بود و توانست آرزوهای صدام و پشتیبانانش را مبدل به یأس کند.

عامل بوروکراتیک

بعد از روی کار ‌آمدن حزب بعث در سال 1968 این حزب همواره موفقیت ایدئولوژیکی خود را در اتخاذ سیاستی توسعه‌طلبانه و سیادت بر منطقه دنبال می‌کرد و به هر طریق ممکن با اتخاذ شیوه‌های پراگماتیستی سعی می‌کرد نفوذ خود را در جهان عرب توسعه داده و رهبری جهان عرب را به دست گیرد. این اقدام بطور عمده از طریق کودتاهای نظامی و برخوردهای خشونت‌آمیز دنبال می‌شد. پیروزی انقلاب اسلامی برای حزب بعث که بر معیارهای غیرمذهبی وب ا تکیه بر ناسیونالیزم عربی و بوسیله یک مسیحی عرب بنام میشل عفلق بنیان گذارده شده بود، زنگ خطری جدی تلقی می‌شد. انقلاب اسلامی به عنوان راه حل جدیدی در نجات توده‌های تحت ستم مسلمان عرب که چهار دهه تحقیر شکستهای پی‌درپی از اسرائیل را چشیده بودند و هیچ یک از ایدئولوژیهای مادی و لائیک اعم از سوسیالیزم، مارکسیزم و یا ناسیونالیزم نتوانسته بودند جبران این حقارتها را بنمایند، با پدیده جدیدی به نام انقلاب اسلامی مواجه شد که امیدها را در دل ‌آنها زنده می‌کرد و در حقیقت رشد و پیشرفت انقلاب اسلامی مرگ محتوم همه ایدئولوژیهای مادی از جمله ایدئولوژی حزب بعث می‌بود. بدین ترتیب حزب بعث عراق که سلطه قابل توجهی در کادرهای نظامی و سیاسی دولت عراق داشت عامل موثری در تشویق صدام به ضربه زدن به انقلاب اسلامی از طریق آغاز این جنگ بود.

مجله دولتی «الفباء» که بوسیله رژیم عراق منتشر می‌شود در شماره 562 مورخ 4/7/79 با عنوان عراق پنج هزار سال رویارویی، به تضاد بین عرب و ایرانی دامن زده و چنین می‌نویسد:

«اعراب، عادت کرده‌اند که عراق در برابر یورش تاتارها در قرن دهم و قرن بیستم ایستادگی کند و تیرهای سلجوقیان و عیلامیان را در قرن بیستم متوقف کند. عادت کرده‌اند که عراق نگهبان منطقه شرقی جهان عرب که در تیررس دشمن است، باشد... عراق از پنج هزار سال تاکنون در خط اول نبرد، گامی استوار و با ثبات در مرزهای شرقی و بازوی پرتحرک در غرب این مرزها بوده است.»

«صدام حسین» در مراسم افتتاح یک پادگان نظامی در 18/3/59 با عنوان «پادگان قادسیه» می‌گوید: «شما در این مکان انقلاب خود را پیش روی دارید که شما را به مفهوم قادسیه رهبری می‌کند. شما در اینجا نه تنها نام قادسیه را برخود دارید بلکه شرف و مفهوم آنرا نیز با خویشتن دارید. شما آمادگی والای گذشت و ایثار را همانگونه که صفت مردان قادسیه نخستین در رهایی امت عرب و تمامی میهن عربی بود، دارا هستید و تنها برای پاسداری از عراق آزاد مبارزه نمی‌کنید.»

دکتر «امین» یکی از بعثی‌ها می‌گوید که به قدرت رسیدن «صدام حسین» مصادف با یک مرحله نوین در تاریخ سیاسی عراق بود و در این میان عراق از چندین جهت قدرتمند شده بود و در آینده نزدیک در سطح خلیج (فارس) و جهان عرب نقش مهمی از جانب وی در شرف انجام بود. «الیاس فرح» یکی از رهبران بعث عراق می‌گوید که «قادسیه» صدام موقعیتی بود برای وی تا در چشم جهان عرب به عنوان یک رهبر تاریخی که پل میان گذشته و آینده را از نو بنا نهاده و درهای آینده را به سوی مردم گشوده است خود را جلوه‌گر سازد.

مجید خدوری در شرح زندگی صدام حسین و تاثیر ناصر بر او چنین می‌نویسد:

«زمانی که صدام حسین در مصر در دانشکده حقوق قاهره مشغول تحصیل بود کارهای ناصر را زیر نظر می‌گیرد و با دقت به آنها می‌نگرد، برخلاف رهبران بعث از ناصر به خوبی یاد می‌کند و می‌آموزد که چگونه نقش وی را بازی کند. او از شیوه «آزمایش و خطای» ناصر پیروی می‌کند و سعی می‌کند یک مقلد کورکورانه نباشد.»

انگیزه دوم صدام این بود که با استفاده از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با پیروزی بر ایران خلاء سقوط شاه را پر نموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند و علی‌رغم موضع ضدامریکایی که قبلاً اتخاذ می‌کرد به امریکاییها نشان دهد که تضاد منافع با آنها نداشته و اقدام وی در راستای اهداف امریکا در منطقه می‌باشد تا بدان حد که رژینسکی بعد از ملاقات با صدام و در ستایش وی می‌گوید: «ما بین منافع امریکا و عراق تضادی نمی‌یابیم.» با توجه به اینکه در این مرحله سیاستهای منطقه‌ای جمهوری اسلامی در تضاد با سیاستهای امریکا بود صدام حسین تلاش کرد که خود را به عنوان یک عامل موثر بازدارنده و خنثی کننده اقدامات ایران در سطح منطقه نشان دهد.

روزنامه کریستین ساینس مونیتور چاپ امریکا با اشاره به یک گزارش از جلسات سری دولت عراق که دو ماه بعد از سقوط رژیم شاه تشکیل شده بود،‌ می‌نویسد: «در‌آن جلسه بعد از بحث و بررسی پیرامون نقش شاه و روابط آن با امریکا در دفاع از منافع غرب و ژاندارمری خلیج فارس مطرح شد که در حال حاضر رژیم نوپای ایران با از بین رفتن ارتش و تاسیسات اصلی آن قادر به انجام این نقش نخواهد بود و عراق تنها کشوری است که با استفاده از این موقعیت می‌تواند خلاء ایجاد شده را پر نماید و این کار باید با برنامه‌ریزی،‌ دقت، ‌سرعت و مداومت انجام گیرد. به عقیده حزب بعث برای ایجاد یک موقعیت ژئوپولیتیک جدید بوسیله عراق زمینه از هر جهت فراهم است، لذا حمله نظامی به ایران با وارد آوردن یک ضربه موثر به شکست ایران منتهی می‌شود.

انگیزه سوم صدام جبران تحقیری بود که شخصاً در امضای قرارداد 1975 الجزایر شده بود. در سال 1975 به دنبال مشکلاتی که در عراق در جنگ با کردها برای دولت عراق فراهم شده بود و کردهای عراق مورد حمایت شاه قرار داشتند صدام حسین معاون رئیس‌جمهور عراق تحت فشارهای داخلی و بین‌المللی به امضاء قرارداد مزبور تن در داد و همواره احساس می‌کرد که در این جریان تحقیر شده و «اجباراً» تن به امضاء این قرارداد داده است. بنابراین مترصد فرصتی بود که بتواند این احساس حقارت را جبران نماید. بدین علت درصدد بهانه‌ای بود که قرارداد 1975 را باطل اعلام نماید و این کاری بود که در 17 سپتامبر 1980 (به روز قبل از آغاز جنگ) در یک اجلاس فوق‌العاده مجمع ملی صورت داد. صدام حسین در مورد این تصمیم گفت: «از زمانی که حاکمان ایران این معاهده را از آغاز در دست گرفتند بوسیله مداخله در امور داخلی عراق چه به صورت پشتیبانی مالی و یا تسلیحاتی از گروه‌های مختلف نقض کرده‌اند، همانطور که شاه چنین می‌کرد... من به شما اعلام می‌کنم که معاهده 6 مارس 1975 الجزیره از طرف ما ملغی می‌باشد.»

X