5- ارزشها برای عمق و باروری خود نیازمندند که «اهمیت» پیدا کنند. بدین منظور مبانی عقلانی این ارزشها میبایست تبیین و ارائه شود. به همان میزان که درجه وضوح ارزشها بیشتر میشود، درجه وضوح بخشی آنها نیز ارتقا مییابد.
تجربه در شکل گیری ارزشها و از جمله ارزشهای دفاع مقدس نقش دارد. مثلاً این گزاره که : «ایناثر و از خودگذشتگی در راه آرمانهای اسلامی و ملی خوب است» دارای بار تجربی و عینی است. تجربه نیز خود دو جنبه دارد:
1- جنبه احساسی و عاطفی 2- جنبه عقلانی
متاسفانه عمده توجه نظام تربیتی و تبلیغی ما متوجه جنبه احساسی و عاطفی تجربیات و ارزشهاست در حالی که تکیه به جنبههای احساسی در محیطهایی که توجیه عقلانی را میپسندد اثرات منفی بر جای خواهد نهاد.
راه دیگر برای اهمیت پیدا کردن ارزشهای دفاع مقدس این است که حرکت و جهت گیری دستگاه تربیتی به سمتی باشد که مدعیان و حاملان این ارزشها خود بر گردان عینی ارزشها باشند. آنها خود مانند یک تابلو نقاشی زیبا که عینیت دارد، جاذبههای معنوی دوران جنگ را در روح و جان نسل جدید منعکس نمایند.
6- باور پذیر کردن ارزشهای دفاع مقدس از دیگر راهبردهای ضروری برای اشاعه و تعمیق آنهاست. این ارزشها نباید بیش از حد تبلیغاتی شوند و بار فرهنگی خود را از دست بدهند. متولیان تبلیغات ممکن است تمایل داشته باشند که از قهرمانان و اسوههای دفاع مقدس، شخصیتهای افسانهای بسازند که در آن صورت این شخصیتها قابل الگوسازی و الگو پذیری نخواهد بود. هر چند با بهرهگیری از عواطف و احساسات بی شائبه مردم جیب عدهای از نظر مادی پر خواهد نمود.
دستگاه تبلیغی ما باید این وسواس را بخرج دهد که ارزشهای دفاع مقدس، تبلیغات جلوه نکنند. برای دریافت کننده خصوصاً نسل جوان مناسب و باور کردنی باشند با در نظر گرفتن ایدهآلها و زمینهها و علایق او تنظیم شوند ساده و بدون تناقض باشند و با شرایط ملی محلی مطابقت داشته باشند.
7- برنامه ریزان و نخبگان فرهنگی و هنرمندان کشور میتوانند از طریق طراحی نمادهای بدیل و جایگزین، نمادهای زیبا و کارآمد دفاع مقدس را حفظ نمایند. این فرآیند طراحی و اشاعه در نمادهایی که امکان بهرهوری و اشاعه آنها به همان صورت که در عرصه جنگ بوده است وجود ندارد، کاربرد مهمتری دارد. علائم، نشانها، قهرمانها، داستانها، زبان مخصوص و سایر نمادهای موجود میتوانند بازآفرینی فرهنگی شوند در عین حالی که تقدس آنها بر جای مانده و حتی افزایش یابد.
این دستاورد در صورتی حاصل میشود که این فرآیند با دقت و وسواس طی شود و روح نمادها در بازآفرینی محفوظ بماند. آیا متولیان فرهنگی ما تاکنون برای مثال بفکر این نیفتادهاند که با بازآفرینی نمادی چون «چفیه» شاید بتوان دهها نماد زیبا و دوست داشتنی مشابه آن متناسب با الگوی لباس نسل جدید طراحی و اشاه دار بگونهای که رگههایی از نماد اصلی در نمادهای بدیل باقی بماند تا یادآور دوران حماسه و ایثار باشد؟
8- از دیگر راهکارهای گسترش و ارتقاء ارزشهای دفاع مقدس، زمینه سازی بمنظور اعطاء نقشهای بالاتر فرهنگی به حاملان این ارزشهاست. امروزه نقش«واسطههای فرهنگی» یعنی نقادان، روزنامه نگاران، روشنفکران و ... نقشی بسیار تعیین کننده است. در شرایط فعلی ایفای این نقش توسط ایثارگران عرصههای دفاع مقدس در کنار سایر افراد و گروههای اجتماعی که این نقش واسطه گری را بعهده دارند امری مناسب و مطلوب است. آنان میتوانند یک حلقه واسط قوی بین تولید کنندگان فرهنگی(دانشمندان- هنرمندان- نویسندگان و...) و مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی(جامعه) باشند. از طرفی از نظر اجتماعی این عناصر فعال و دلسوز و متعهد میتوانند واسطه بین مردم و حاکمیت باشند و بدین ترتیب به استقرار و جذب برنامههای فرهنگی کمک نمایند. آنان در طرح این فرآیند، بازخور برنامههای فرهنگی را به متولیان منعکس و از طرفی زمینه اجرا و جذب برنامهها را تسهیل خواهند نمود.
ادامه دارد.. .
- مرحوم شهید مطهری(ره) اثر ارزشمندی دارند بنام خدمات متقابل اسلام و ایران. همچنانکه عنوان این اثر نشان میدهد پیش فرض استاد شهید این است که در جریان تغییرات فرهنگی ک در اثر تماس مستقیم تمدن نوپای اسلامی قرن اول هجری با تمدن ایرانی رخ داد، هر دو طرف جریان تعامل فرهنگی برنده شدند(خدمات متقابل) بنابراین لزوماً یک طرف برنده و یک طرف بازنده نخواهیم داشت بلکه به تعبیر صاحبنظران «تئوری بازیها» این بازی میتواند«غیر مجموع صفر» باشد و هر دو طرف از طریق اقتباس عناصر مثبت فرهنگی طرف دیگر میتوانند برنده شوند.
3- نمونه برخورد منفی مسلمانان با تماس فرهنگی نیز حمله و ویرانی کلسیای«قیامت» در بیتالمقدس در سال 1010 میلادی بود که به دستور «الحاکم» خلیفه فاطمی رخ داد. این کلیسا نزد مسیحیان بسیار مقدس و دارای شان خاصی بود. همین برخورد نامناسب یکی از علل آغاز جنگهای صلیبی است که سه چهار قرن ویرانی و کشتار و عقبماندگی برای مسلمانان ببار آورد. عامل دیگر وقوع جنگهای صلیبی ممانعت سلاجقه شام از رفتو آمد آزاد مسیحیان جهت زیارت اماکن مقدسهشان در بیتالمقدس بود آنهم در شرایطی که روحانیون مسیحی شایع کرده بودند که ظهور مسیح نزدیک است.
4- ارزشهای دفاع مقدس در طول سالهای جنگ یک فرآیند«جذب و ارتقاء» را طی نمودهاند. این ارزشها در روزهای اولیه آغاز جنگ عمدتاً ارزش های فردی بودهاند. در سالهای آغازین دفاع مقدس به صورت ارزشهای گروهی(گروه رزمندگان) ارتقا یافتهاند. سپس با تعمیق و گسترش پیام شهدای دفاع مقدس و نفس گرم امام راحل (ره) و سایر عوامل دیگر به سطح«ارزش اجتماعی» و در نهایت «ارزشهای ملی و مردمی» رسیدهاند.
ارزشهای ملی و مردمی
ارزشهای اجتماعی
ارزشهای گروهی
ارزش های فردی
در این فرآیند ارتقاء:
1- درجه وضوح ارزشها بالا میرود،
2- التزام کنندگی آنها تقویت میشود.
3- عمومیت و فراگیری ارزشها ارتقا مییابد.
4- میزان توافق بر ارزشها بیشتر میشود و تعداد بیشتری از مردم این ارزشها را میپذیرند.
حال چنانچه نظام تبلیغی کشور یا حاملان ارزشها، این ارزشها را منحصراً به گروه رزمندگان نسبت دهند(طرح انحصاری ارزشها) دو مرحله بازگشت به عقب خواهیم داشت و روند معکوس تنزلی آغاز خواهد شد و در نهایت به نقطه ای خواهیم رسید که واقعاً تبلور ارزشها منحصر در گروه رزمندگان خواهد شد.
یکی از تعابیری که امام راحل(ره) فراوان از آن استفاده مینمودند لفظ«همه شما ملت» بود. حضرت امام «ره» از طریق ارتقا ارزشها به سطح ملی و مردمی تلاش داشتند الگوهای شایع رفتار اجتماعی تولید کنند و در این راه کاملاً موفق و پیشتاز بودند.
راهبرد دیگر برای جلوگیری از تشدید روند معکوس یاد شده، زمینه سازی برای بالاتر رفتن «شان اجتماعی» ایثارگران است.
به همان میزان که شان اجتماعی ایثارگران و بسیجیان بالا میرود. نقش آنان یعنی انتظارات جامعه و رفتار مورد انتظار از آنان نیز ارتقا مییابد. بدیهی است نقش اجتماعی یک بسیجی که دارای مدرک سیکل است با نقش اجتماعی یک بسیجی با مدرک دکتری و سمت استادی دانشگاه با احتمال بیشتری بالاتر و موثرتر خواهد بود.
بنابراین به همان میزان که فعالیت موسساتی که وظیفه ارتقا و آگاهی و توانایی ایثارگران را بعهده دارند گستردهتر و بهینهتر میشود.، فرآیند جذب ارزشهای دفاع مقدس، سرعت و عمق بیشتری خواهد گرفت.
ادامه دارد.. .
با بهرهگیری از این دیدگاه و تلاش در راستای آن و دقت در ساز و کار پیچیده و فرهنگ است که قطعاً نه از اقتباس عناصر فرهنگی مثبت بیگانه میهراسیم و نه از وام دادن عناصر مثبت فرهنگی خودی. از برخورد مکانیکی با مسایل فرهنگی پرهیز خواهد شد و توجهات به اصل مساله معطوف می شود نه عارضه. در چنین شرایطی مبارزه ما نیز مبتنی بر «پیش بینی و کنترل» خواهد بود. در این مقطع فرهنگی از تاریخ انقلاب اسلامی به «غرب شناسی»است. فرآیند این مطالعه در دل خود چهار گام اساسی را طلب میکند:
1- شفافتر نمودن چارچوبهای نظری در حوزه فرهنگ
2- شناخت ویژگیهای فرهنگی بومی، ارزشهای معنوی خودی و فرهنگهای بیگانه
3- مقایسه ویژگیها و مظاهر ارزشها و فرهنگ خودی با ارزشهای بیگانه
4- اصلاح فرهنگی و تثبیت باورها و ارزشهای درست
برای تمام کسانی که به حق نگران حفظ ارزشها هستند تلاش برای پیمودن این چهار گام در حوزه اندیشه و رفتار اجتماعی، مصداق بارز«رفتار توسعه یافته» از سوی حامیان و حاملان این ارزشهاست یعنی یک رفتار عقلانی معطوف به هدف. رفتاری که حتی در یک مقطع زمانی میان مدت نیز میتواند آثار و نتایج پربار خود را نشان دهد و ما را به دست پر و عزتمندانه وارد گفتمان فرهنگی با عناصر فرهنگی غیر خودی کند.
در چنین شرایطی و با طی گامهای فوق حتی اگر رقیب (دشمن) از طریق فشارهای تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی جریان اشاعه فرهنگی را دستکاری و تبدیل به تهاجم فرهنگی کند میتوان به قوت و قدرت بنیانهای فرهنگی خودی اعتماد کرد. جالب اینجاست که در چنین حالتی نیز تنها دارای ما برای مقابله با تهاجم فرهنگی همان ارزشهای ملی و مذهبی خواهد بود. این وضعیت اگر رقیب(دشمن) ارزش را ارائه نماید ما باید ارزش را به میدان بیاوریم و چنانچه ارزش طرح کند ما ارزش را ارائه خواهیم نمود. در این وضعیت نیز نه تنها اشکال انفعالی برخورد اجتماعی(انزوا- پرخاشگری) مثمر ثمر نخواهد بود بلکه نیروهای خودی باید صحنه تعامل فرهنگی را با طرح پیدرپی سرمایهها و آموزههای فرهنگی خودی به بیرون از نظام ارزشی خود بکشانند. به تعبیر حضرت علی(ع) فوالله ما غزی قوم قط فی عقر اردهم الا ذلوا ...
بخدا سوگند هیچ قومی در درون سرزمین خود با دشمن رو در رو نشد مگر اینکه خوار و ذلیل گردید.
در خاتمه این بخش از مطلب بی مناسبت نیست به نمونههایی از برخورد مسلمانان و جامعه اسلامی با جریان«اشاعه فرهنگی» و فرهنگ پذیری اشاره کنیم:
1- فرهنگ پذیری شکلی از تغییر فرهنگی است که در اثر سلطه سیاسی یا نظامی یک کشور بر کشور دیگر نظام فرهنگی متعلق به کشور غالب که از طریق استعمار یا پیروزی در جنگ یا مهاجرت وسیع سیطره یافته است به سرعت و در حد وسیع عناصر فرهنگی خود را در کشور دیگر رواج دهد.
بنابراین متوقع است که در عصر سلطه مغولها یا ترکان سلجوقی بر ایران اسلامی فرهنگ پذیری رخ دهد. در حالی که ایران اسلامی توانست با برخورداری از دستمایههای قوی فرهنگی و فکری از وقوع چنین فاجعهای جلوگیری نماید و فرهنگ نظام غالب را در خود هضم نماید و این دو قوم غالب را به آداب ایرانی- اسلامی مودب نماید!
ادامه دارد.. .
همچنانکه میدانیم غنا ئو تعالی تمدن بزرگ اسلامی که از قرن دوم و سوم تا قرن پنجم و ششم هجری شاههد اوج گیری آن هستیم و در نتیجه جذب عناصر مثبت تمدنهای همجوار ایرانی، مصری، یونانی، هندی، چینی و ... حاصل آمد. این مهم از طریق تماس فرهنگی فتوحاتئ ترجمه کتب و آثار علمی در بین الحکمه و دارالترجمهها گفتگو و مناظرات بین الادیان مسافرتهای علمی سیستم آموزشی استاد شاگردی و دهها فرآیند تعاملی فعال دیگر به دست آمد.
این نتیجه مطلوب و شگرف محصولات قوت ارگانیسم فرهنگ بود که در نتیجه حضور معنوی ائمه اطهار و پیشوایان دین و حاکمیت فرهنگی قران و سنت پیامبر در قلوب اقشار جامعه فراهم آمده بود.
همچنانکه اگر ارگانیسم فرهنگ را در برابر میکربهای مهاجم تقویت کنیم این ارگانیسم خود فعالانه وارد تعامل با عنصر خارجی و دفع آن میشود در جامعه امروز نا نیز چنانچه ارگانیسم فرهنگ را قوی کنیم و برنامهریزیهایی برای توقیت زمینههای فرهنگی داشته باشیم در جریان اشاعه طرف پیروز خواهیم بود. توضیح اینکه در بسیاری از مواقع در هر دو طرف جریان اشاعخ فرهنگی پیروز خواهیم بود و از منافع آن بهرهمند میشوند مثلا حاملان ارزشهای معنوی دفاع مقدس میتوانند در این جریان ابزاری را از کشورهای پیشرفته صنعتی بگیرند (مانند نظم- دقت- وقت شناسی- کار گروهی) و ارزشهای معنوی را وارد این فرآیند کنند. البته این امر در صورتی میسر است که از ما یک دستگاه نظری برای ارائه چارچوب کلان این ارزشها نیز برخوردار باشیم که به حمدالله مواد خام عقیدتی آن در قالب آموزههای دینی فراهم است و میبایست به تناسب مخاطبان حدید بازنویسی و بازآفرینی شود.
از رف دیگر باید ملاحظه نمود که در جریان جذب عنصر فرهنگی و ارزشی از ابزارهای غیر فرهنگی نیز نباید استفاده شود. آنچه که در این عرصه کشتری دارد «سخن اجتماعی شده» است مانند پرسش- پاسخ و ... و مواردی از قبیل پرخاش و طرد و ... نه تنها حریان گفتگو و تعامل فرهنگی را مخدوش میکند بلکه تا مدتها این روند را دچار وقفه و بی اعتمادی و رکود خواهد کرد(توجه به مفهوم جدال احن در اسلام)
شهید مطهری در این باره میفرمایند« ترس و ارعاب و تهدید در انسانها عامل تربیتی نیست. یعنی استعدادهای هیچ انسانی لرا از راه ترساندن زدن ارعاب و تهدید نمیشود پرورش داد همانطور که یک عنچه گل را نمیشود به زور به صورت گل درآورد مثلا غنچه را بشکنیم تا گل ششود یا نهالی را که به زمین کردهایم و میخواهیم رشد بکمند با دست خودمان بگیریم و بزور بکشیم تا رشد بکند. رشد آن به کشیدن نیست. اعمال زور در آنحتا مفید نیست... در تربیت انسانها هن ترس و ارعاب عامل پرورش نیست.»
بدین منظور فضای فرهنگی کشور می بایست در اختیار نخبگان فکری قرار گیرد نه نخبگان ابزاری (فعالین) تا بتوانند این ساز کار پیچیده را به سامان رساند. همچنانکه شاهد بودیم در یک مقطیع تاریخی از تاریخ معاصر ایران امام راحل (ره) به عنوان یک نخبه فکری و فرهنگی توانستند
بگونهای حرکت فرهنگی را سامان دهند که تمام آسیبهای موجود فرهنگی اجتماعی را دور بزنند. شیوه منحصر به فرد ایشان روشنگری پیرامون مبانی معرفت دینی و آنهم آن چنان قدرتمند و شفاف که بدون واسطه به یک نظارت اجتماعی قوی ختم شد که محصول آن نیز تضامن اجتماعی در پیشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامی بود. شیوههایی از این دست در صورتی قابلیت اجرا دارند که اقتدار فرهنگی خود را دست کم نگیریم. بدانیم که چه داریم و چگونه باید از ثروتهای فکری- فرهنگی خود استفاده کنیم. خودباختگی و انفعال در جریان تحول فرهنگی محصول جهل ما نسبت به سرمایههای خودی است. بفرمایش حضرت علی(ع): الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیره اجهل. آنکس که نسبت به سرمایههای خود جاهل است نسبت به ارزش سرمایه دیگران جاهل تر است.
ادامه دارد.. .
برای واژه فرهنگ حدود چهارصد تعریف ذکر شده است که تعریف ذیل شاید کاملترین و بهترین تعریف موجود میباشد: «فرهنگ نظامی است متشکل از سه بعد مادی سازمانی و معنوی که دارای اجزایی شامل باورها و اعتقادات اررزشها، هنجارها، نهادها، هنرها، دانشها، ابزار و سایل و کالاهای مصریفی، گنجینههای فرهنگی و ... است و اکثریت بالایی از یک گروه یا جامعه در آن مشترکاند و به طور اکتسابی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
ویژگی مقولههای فرهنگی با توجه به تعریف فوق و سایر تعاریفی که به دلیل رعایت اختصار ذکر نکردیم عبارت است از: فراگرفتنی بودن- قابل انتقال بودن- تحول پذیر بودن- غیر محسوس بودن- انسانی و اجتماعی بودن- تعامل آرام و دراز مدن داشتن – با زمینههای داخلی ارتباط داشتن و عدم وجود اجتماع نظر بین مردم و نخبگان جامعه در زمینه مصادیق آنها – پیچیدگی و متعارف نبودن مسائل و ادراکات فرهنگی و سر و کار داشتن با بخشهای سازماندهی نشده محیط.
همانگونه که ملاحظه میشود نگرانی پیرامون حفظ ارزشها و مواریث فرهنگی و نگرانی بی مورد نیست زیرا مواد خام تهاجم فرهنگی در دل تعریف فرهنگ نهفته است! اگر سیال بودن و تحول و انتقال اصلی ما میبایست این باشد که حال که تحول فرهنگی دلسوز و خودی میتواند بگونهای زمینه سازی کنند که جریان تحول به سوی ارزشها عمل کند؟ شیوههای فرهنگی ما چگونه باشد که در مقابل سیل خروشان تبادل اطلاعات و ایدهها و جب مسلمی بنام تحول فرهنگی به عبث مقاومت منفی نکنند بلکه فعالانه وارد عرصه شده و با تکیه بر پیشینهها و موریث گرانسنگ اسلامی و ملی حریان رذا در بستر نیازهای خود یهدایت و مسابقه را با حضور رقیب به پیروزی ختم نماید؟
آنچه که نا را به سوی نیل به استخراج شیوهها و ابزارهای متناسب و معقول هدایت میکند نخست تامل در خصیصههای ذاتی و ساز و کار فرهنگی است و دیگری دقت نظر در تعالیم عالیه اسلام پیرامون تعلیم و تربیت. لذا قبل از پرداختن به راهکارها و شیوههای اساسی هر چند در کمال اجمال ون اختصثار نیم نگاهی به اصول و مبانی تعلیم و تربیت در اسلام میافکنیم.
بعقیده صاحبنظران تعلیم و تربیت اسلامی سه اصثل کلی در نظام تربیتی اسلام به عنوان محور حرکت انسان مشخص شده است:
1- اصل کمال خواهی و تحول نفس و تکیه بر انگیزههای درونی
2- اصل اختیاز حریت، عزت، شناخت و انتخاب
3- اصل حقیقت جویی و تعقل و تفقه
اکنون با الهام از این سه اصل نورانی اسلام و در همین چارچوب و فضا و راهکارهای اسای و کلان فرهنگی اجتماعی به منظور گسترش و تعمیق ارزشهای دفاع مقدس میپردازیم:
3- ارزشهی دفاع مقدس با توجه به جاذبه و عمق خاصی که دارند میتوانند در فضای جدید با القابی مناسب وارد عرصه گفتمان فرهنمگی بشوند و این ارزش ها بدلیل عناصر قدرتمند و قابل جذبی که دارند برای ماندن و عمق یافتن و درونی شدن باید لزوما وارد فرآیند «اشاعه فرهنگی DILUTION» بشوند. عناصری را وام بدهند و عناصری را وام بگیرند وگرنه نه تنه پذیرفته نمیشوند بکه قیمتگذاری نیز نمیگردند. حاملان ارزشهای معنوی نباید در عیر پرهیز از ورود به مزایده کالاهای فرهنگی انتظار خرید و فروش داته باشند زیرا قیمت گذاری مقولهای نسبی و مقایسهای اسن هر چند که اصل نیازهای فطری فرهنگی به قوت خود باقی باشد. حاملان ارزشهای فرهنگی باید به این نکته توجه کنند «انتقال فرهنگ عین حیات فرهنگ است». و همچنانکه در تعریف ملاحظه شد انتقال مقوم تعریف فرهنگ بخشی از آن است پس حاملان ارزشهای معنوی بدون هراس و وحشت از استحاله فرهنگی خود و بدون اینکه خود را گروه حاشیهای بدانند و بدون اینکه خود را دست کم بگیرند میبایست فعالانه در جریان اشاعه فرهنگی دخالت کنند و صد البته متوجه باشند که جریان اشاعه یک جریان دو سویه است. پیچیدگی تغییرات فرهنگی در همین نکته است که تعادل موجود همیشه به وسیله عوامل خارجی به بی آدابی بحران بیسازمانی رهایی و تفرد میرسد و اینم پروسه در نهایت به سازگاری و شکل گیری یم تعادل جدید منتهی میشود. بنابراین ورود عناصر فرهنگی غیر خودی که تعادل موجود را به هم میزن و بعضا ممکن است ناخوشایند باشد در نهایت پس از تعامل با ارزشهای متعالی ارائه شده توسط ما میتواند به یک تعادل مجدد و جدید برسد. بنابراین هم غنای ارزشهای مورد نظر در تعامل است و هم اصل حیات آنها در گروه ورود به عرصه تحول است و گریزی از آن نیست.
ادامه دارد.. .
2- در اینجا موضوع مورد بحث این است که ارزشها دفاع مقدس که در عنوان مقاله مد نظر قرار گرفتهاند چیستند و ویژگی آنها چیست؟ از آنجا که معتقدیم ارزشهای معنوی و فرهنگی دفاع مقدس در جامعه ما به سطح «ارزش اجتماعی» ارتقاء یافتهاند ابتدا به طرح تعریف و ویژگیهای ارزش اجتماعی میپردازیم.
ارزشهیا اجتماعی از دیدگاه متفکرین علوم اجتماعی مقیاس یا امری است که:
1- مورد اعتنای جامعه قرار دارند.
2- بعنوان ملاک ارزیابیط هدفها و اعمال افراد یا گروهها پذیرفته شدهاند.
3- اساس اعطاء پاداش و کیفر میباشند.
4- خاصیت التزام کنندگی دارند.
5- بعنوان معیارهای عمل میکنند که غایت و اعمال بوسیله آنها انتخاب میشود.
ارزشهای دفاع مقدس مانند ایثار، شهادت طلبی و خداخواهی و خطرپذیری هر چند ارزش دینی عقلانی و عاطفی هم هستند اما تبلور و وجه غالب آنها از نوع ارزش اجتماعی است خصوصا در سالهای میانی و پایانی دفاع مقدس که این ارزشها شکل شفافتر و عینیتر بخود گرفتند و تا اعماقلایههای اجتماعی و دورترین مناطق جغرافیایی حتی روستاهای دوردست گسترش یافتند. از طرفی این ارزشها محصول مشارکت در حل یک مشکل اجتماعی (جنگ) بودهاند نه یک مشکل فردی یا گروهی.
در چهارمین سمینار بررسی دفاع مقدس تعریف و ویژگیهای این ارزشها به صورت زیر ارائه و جمعبندی گردید:
«ارزشهای دفاع مقدس تجلی ریاضت کشانه و متاثر از شرایط جنگی ارزشهای مذهبی و ملی است که ملت ایران، تحقیق آنها را در قالب انقلاب اسلامی آرزو کرد و دارای پنچ ویژگی هستند:
1- این ارزشها دارای جنبه عینیاند.
2- عمدتا ریشه در گذشته ملی و مذهبی ما دارند.
3- طی دوره معینی (جنگ) تجسم یافتند.
4- ارزشهای دفاع مقدس به طور خاص و آرمانی در اقشاری تجسم و تبلور یافت که بیشترین ارتباط مختارانه را با جنگ بر قرار کردند.
5- این ارزشها درافراد حامل بار معرفتی خاص هستند.
لازم به توضیح اسن که همانگونه که اصول اخلاقی مانند عدالت خواهی، احترام به دیگران و خدمت به خلق حنبه عینی و عقلاتی دارند و ارزشهایی نسبی و رابطهای و موقعیتی و صرفا ذهنی نیستند، ارزشهای دفاع مقدس نیز که از همین سنخ مباشند نیز حبنه عینی دارند. البته این عینیت به معنای سلب کامل جنبههای ذهنی این ارزشها نیست. به هر حال قضایای ارزشی هر چند جنبه عاطفی هم دارند اما میتوان آنها را مورد بررسی عقلانی قرار داد.
از آنجا که ارزشها از هر نوع و دستهای که باشند زیر مجموعهای از فرهنگ یک جامعه میباشند ناگزیر برای شناخت مکانیزم شکل گیری و اعتلا ارزشها و شیوههای گسترش و تعمیق آنها باید فرهنگ و ویژگیهای آن را دقیقا بشناسیم وگرنه در اختیار راهبردها و ابزارهای مناسب به بیراهه خواهیم رفت. حاملان ارزشهای فرهنگی علاوه بر شناخت فرهنگی علاوه بر شناخت فرهنگ و ویژگیهای آن سازگار نظام فرهنگی را نیز باید بشناسند تا صحنه تعامل فرهنگی را با صحنه تعامل فرهنگی را با صحنه تعامل سیاسی اقتصادی و نظامی خلط نکنند.
ادامه دارد.. .
در ابتدای بحث، «روش» و «رویکرد» خود را در مقاله حاضر هر چند به اجمال توضیح میدهیم. پس از پایان یافتن دفاع مقدس جامعه اسلامی (بسیجیان، رزمندگان، جانبازان، آزادگان، خانواده شهدا و سایر خانوادههای مذهبی) نگرانیهای جدی در زمینه حفظ و حراست از ارزشهای فرهنگی و معنوی دفاع مقدس وجود دارد.
این نگرانی هم اکنون تبدیل به یک مساله اجتماعی شده است پس مساله ما نحوه برخورد با این مساله اجتماعی است! در اینجا بین عارضه و مساله ما نحو برخورد با این مساله میبایست تفکیک قائل شویم زیرا در بسیاری از موقعیتها نه تنها مردن عادی بلکه کارشناسان اجتماعی نیز ممکن است این دو را با یکدیگر اشتباه بگیرند. «تب» یک عارضه است که حکایتگر و نشانه یک مساله (عفوت ریه) میباشد.
تلاش برای این باشد حساسیتها و نگرانیها بجای آنکه متوجه «عارضه» بشوند بر «مساله» متمرکز شوند. این امر لازمهاش این است که آسیب شناسی اجتماعی وارد مرحله کار علمی و کارشناسی شده و از دخالت سلیقهها آزاد شود.
امید آن داریم تا در مقاله حاضر مصداقی از فرآیند معقول چرخش از عارضه به سوی مسئله را به نمایش بگذاریم.
هم اکنون قشر عظیمی از ایثارگران نگران و درگیر دو مساله حیاتی هستن که هر دو ماهیت فرهنگی دارد:
1- چگونه ارزشهای فرهنگی متبلور شده در دوران دفاع مقدس را حفظ کنیم؟
2- گروههایی که حامل این ارزشهای هستند چگونه علیرغم فشارهای اجتماعی مجددا وارد صحنههای فعالیت اجتماعی شوند بنحوی که به یک نوپیدایی اجتماعی مطلوب ختم شود. یعنی هم ارزشها در وجود آنان کمرنگ نشود و هم اینکه بتوانند این ارزشها را در سطح جامعه اشاعه دهند. زیرا رابطه حاملان ارزشها با ارزشهای مورد نظر مانند رابطه آینه است با تصویر. لذا سرنوشت این گروههای بزرگ اجتماعی با سرنوشت سرمایه و داراییارزشمند آنان به هم گره خورده است.
برای یافتن پاسخهای مناسب ابتدا ادبیات مربوط به مفاهیم ارزش، ارزش اجتماعی و ارزشهای دفاع مقدس را مرور میکنیم. سپس مباحث نظری مطروحه در علوم اجتماعی را با توجه به زمینههای موجود در جامعه ما که از طریق تجربیات ممتد حاصل از مشاهده همراه با مشارکت با قشر رزمنده و ایثار گر فراهم آمده است مورد بررسی و گزینش قرار میدهیم.
قبل از هر چیز رویکرد انتخابی نیز باید معین شود زیرا بحث از ارزشها یک بحث فرهنگی است و برخی از جامعه شناسان معتقدند اصولا فرهنگ قابل برنامهریزی نیست. بر این مبنا سخن از چگونگی حفظ و حراست از ارزشها امری بیمعنا و دخالت بیحا در غیر مفید در روند طبیعی تکامل فرهنگی جامعه است. در این رابطه ما معتقدیم فرهنگ، برنامهپذیر است زیرا یک مقوله زمینی و سیاخته دست بشر است. منتها نوع برنامه زیری در این مقوله باید بلند مدت و میان مدت باشد. نهایت اینکه به عنوان یک حداقل در ارتباط با «زمینههای فرهنگی» میشود برنامهریزی کرد یعین زمینه سازی و تسهیل حرکت فرهنگی جامعه به سوی اهداف معین.
نکته دیگر اینکه آیا مقوله پاسداری و حراست از ارزشهای فرهنگی مخصوص جامعه تفکیک نشده و کودک و نابالغ است یا شامل حال جامعه مدنی و بلوغ نیز میشود؟
بدیهی است در جوامع بدوی و تفکیک نشده میزان انسجام نظام فرهنگی فوقالعاده بالا است لذا تعامل فرهنگی با محیط بیرون بسیار اندک است و در چنین شرایطی سخن از حفظ و حراست عناصر فرهنگی جایگاه ندارد لذا این مبحث در جوامع مدنی و تفکیک شده معنای بیشتری دارد اما این حفظ و حراست منحصر در ساختار حکومتی نبوده و نقش آن محوری نیست. نقش مهم را در اینجا نظارت هنگانی و نظارت نخبگان فرهنگی و فرهیختگان و اندیشمندان برعهده دارند. وظیفه حکومت در این جوامع حمایت از روندهای مثبت فرهنگی، زمینه سازی برای رشد فضایل انسانی و ارائه خدمات پایه در حوزه فرهنگ و هنر و آموزش است.
ادامه دارد.. .
یکی از تعابیری که امام راحل فراوان از آن استفاده می نمودند تعبیر "همه شما ملت " بود. حضرت امام از طریق ارتقای ارزشها به سطح ملی ومردمی می کوشیدند الگوهای رایجی برای رفتار اجتماعی تولیدکنند و در این راه کاملا موفق و پیشتاز بودند.
راهبرد دیگری برای جلوگیری از تشدید روند معکوس یاد شده زمینه سازی برای بالاتر رفتن "شأن اجتماعی " ایثارگران است.
به همان میزان که شأن اجتماعی ایثارگران و بسیجیان بالا می رود نقش آنان و انتظارات جامعه از آنان نیز ارتقا می یابد. بدیهی است که نقش اجتماعی یک بسیجی که مدرک دکترا دارد و با سمت استادی در دانشگاه تدریس می کند بسیار موثرتر و سودمندتر از نقش یک بسیجی است که دارای مدرک سیکل است.
بنابراین به میازن گستردگی و کارایی فعالیت مؤسساتی که وظیفه ارتقای آگاهی و توانایی ایثارگران را به عهده دارند فرایند جذب ارزش های دفاع مقدس سرعت و عمق بیشتری خواهد گرفت.
5- ارزش ها برای عمق و باروری خود نیازمندند که "اهمیت " پیدا کنند. بدین منظور مبانی عقلانی این ارزشها می بایست تبیین و عرضه شود. زیرا به هما میزان که ارزشها واضح تر می شوند قابلیت پذیرش آنها از سوی دیگران تسهیل می شود.
تجربه در شکل گیری ارزشها و از جمله ارزش های دفاع مقدس نقش دارد. مثلا این گزاره که ایثار و از خودگذشتگی در راه آرمان های اسلامی و ملی خوب است دارای بار تجربی و عینی است.تجربه نیز خود دو جنبه دارد:
1- جنبه احساسی و عاطفی
2- جنبه عقلانی
متأسفانه توجه عمده نظام تربیتی و تبلیغی ما معطوف به جنبه احساسی و عاطفی ارزش هاست در حالی که تکیه بر جنبههای احساسی در محیط هایی که توجیه عقلانی را می پسندد آثار منفی بر جای خواهد نهاد.
راه دیگر برای اهمیت پیدا کردن ارزش های دفاع مقدس این است که حرکت و جهت گیری دستگاه تربیتی به سمتی باشد که مدعیان و حاملان این ارزشها خود برگردان عینی ارزشها و تجسم واقعی آنها باشند به گونهای که نسل جنگ نادیده بتواند بسیاری از جاذبههای معنوی دوران جنگ را در آنها به صورت عینیت یافته و مجسم جست و جو کند و بیابد.
6- باورپذیر کردن ارزش های دفاع مقدس از دیگر راهبردهای ضروری برای اشاعه و تعمیق آنهاست اما باید توجه داشت که برای رسیدن به این مقصودنباید بیش از حد از حربه تبلیغات سود جست زیرا این کار ارزشها را از مفاهیم و بار فرهنگی خود دور میکند. متولیان تبلیغات ممکن است تمایل داشته باشند که از قهرمانان و اسوههای دفاع مقدس شخصیتهایی افسانه ای بسازند اما باید به این خطر هم آگاهی داشته باشند که در این صورت شخصیت هایی که به جامعه عرضه و معرفی می کنند قابل الگوسازی و الگوپذیری نیستند حال آنکه نسل جوان به الگوهایی نیازمند است که مناسب و باورنکردنی باشند و ضمن هماهنگی با ایده آلها و علایق آنها ساده و بدون تناقض و منطبق با شرایط ملی و محلی آنها باشند.
7- برنامه ریزان و نخبگان فرهنگی و هنرمندان کشور می توانند از طریق طراحی نمادهای بدیل و جایگزینجایگزین ارزش های زیبا و کارآمد دفاع مقدس را حفظ نمایند. این امر به ویژه درباره نمادهایی که امکان عرضه آنهابه همان صورت که در صحنه جنگ بوده اند وجود ندارد اساسی تر و مهمتر است. لذا می توان بسیاری از ان قهرمانها و قهرمانی ها و نیز رفتار و گفتار آنها را از طریق علایم و نشانه ها سرودها و داستانها بازآفرینی کرد بدون اینکه خدشهای به تقدس آنها وارد شود.
8- از دیگر راهکارهای گسترش و ارتقای ارزش های دفاع مقدس اعطای نقش های بالاتر فرهنگی به حاملان این ارزشها با فراهم آوردن پیش زمینه های مناسب است. برای مثال بسیایر از ایثارگران عرصه های دفاع مقدس می توانند بین تولیدکنندگان فرهنگی (دانشمندان، هنرمندان، نویسندگان و....) و مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی نقش "واسطههای فرهنگی " را ایفا کنند. حتی میتوانند واسطه بین مردم و نظام حاکمم باشند و از این طریق به استقرار و جذب برنامه های فرهنگی کمک نمایند. نقش آنان در این فرایند فرهنگی انعکاس بازخورد برنامه های فرهنگی به متولیان آن و فراهم آوردن زمینه های اجرا و جذب این برنامه هاست.
ناگفته نماند که کسب این نقش اجتماعی مستلزم کسب صلاحیت و توانایی لازم برای ایفای این نقش است (و این همان چیزی است که از آن به عنوان پیش زمینههای مناسب یاد کردیم) وگرنه اعطای این نقش به صورت تصنعی و اقتدارگرایانه جز لطمه وارد کردن به زمینه های جذب مردم به سوی این ارزشها نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت.
9- آخرین راهکار مورد نظر تقویت و هدایت مؤثر فرایند "کنترل اجتماعی "به سود ارزش هاست. مفهوم کنترل اجتماعی شباهت زیادی به مفهوم "امر به معروف و نهی از منکر " دارد. زیرا کنترل اجتماعی تمکین و تعهد در برابر ارزشها ایجاد میکند.
دولت و برنامه ریزان و سایر عناصر فعال و مؤثر فرهنگی می توانند اولا از طریق رسانه های جمعی و جهت گیری کلان برنامه های فرهنگی جوهره اصلی کنترل اجتماعی را در جهت دفاع از ارزشها زمینه سازی کنند ثانیا الگوهای مناسبی برای اجرای صحیح و دقیق و کارآمد برنامه ها و آنچه به عنوان امر به معروف و نهی از منرک می شناسیم ترویج نمایند و به جامعه آموزش دهند که بر اساس روایات نقل شده از ائمه اطهار جوهره امر به معروف عبارت است از نصح (خیرخواهی برای مخاطب) متانت، محبت و حسن نیت، آگاهی به فرایند تحول روانی انسانها، دوری از تعصب، همراهی علم وعمل، شکیبایی و... ثالثا برای تحقق مواردفوق، مدیریت بخش فرهنگ را روز به روز کارآمدتر کنند تا بتوانند بازخوردهای واقعی را درز مانمناسب و به موقع دریافت نمایند. به منظرو پرهیز از خطر سطحی گرایی و روزمرگی در فعالیت های فرهنگی مرتبط با فرهنگ عمومی، مراکز عالی فرهنگی می بایست همچون کوه یخ، در کنار ستادهای اجرایی خود کمیته ها و مراکز پژوهشی تخصصی متعددی را ایجاد کنند و آنها را به مراکزی فعال و جامعه گرا با جهت گیری کاربردی تبدیل نمایند.
نتیجه
ارزشهای دفاع مقدس در جامعه اسلامی ما نوعی ارزش اجتماعی تلقی میشوند که در مقطع زمانی خاصی به سطح ارزش ملی مردمی رسیده اند و اکنون نگرانی حفظ آنها از تعرض فرهنگ های دیگر به مسئلهای اجتماعی تبدیل شده است. آنچه آگاهی به آن برای حاملان این ارزشها و برامه ریزان فرهنگی ضروری است و آنها را به تدبیری مناسب برای حل این مسئله اجتماعی رهنمون می کند آشنایی با ساز و کار نظام فرهنگی و ویژگیهای آن است. یکی از این ویژگیها انتقال فرهنگ است که عین حیات فرهنگ و مقوم آن است.آگاهی به این نکته حاملان این ارزشها را یاری می دهد تا در فرایند "اشاعه فرهنگی " فعالانه شرکت کنند و با اطمینان از داشتن چارچوب نظری صریح و بدون ابهام و پرهیز از ابزارهای غیرفرهنگی از خود اثر مطلوبی به جای گذارند.
راهکارهای دیگری که برای پاسداری از ارزش هیا دفاع مقدس مطرح شد عبارتند از:
1- جلوگیری از تنزل این ارزشها از سطح ملی-مردمی به سطح ارزش های گروهی (گروه رزمندگان) از طریق شکستن حصر ارزشها ومنحصر ندانستن آنها به گروهی خاص
2- زمینه سازی برای اهمیت یافتن این ارزشها از طریق تبین مباین عقلانی آنها
3- باور پذیر کردن ارزش های دفاع مقدس از طریق اجتناب جدی از تبلیغاتی کردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان این ارزشها
4- استفاده از نمادهای بدیل به منظور بازآفرینی فرهنگی ارزش های دفاع مقدس در عین حفظ روح کلی آنها
5- اعطای نقش های فرهنگی به ایثارگران به عنوان واسطه گران فرهنگی جامعه و رابط های میان مردم و حکومت
6-تقویت و هدایت مؤثر فرایند کنترل اجتماعی به سود دفاع از ارزشها مجموعه موارد فوق راهکارهایی را سامان می دهد که موشکافی و تبیین دقیق و یافتن ابعاد کاربردی آنها بر عهده پژوهشگران فرهنگی کشور است.
نویسنده: غلامرضا ذاکر صالحی
بدین منظور فضای فرهنگی کشور می بایست در اختیار نخبگان فکری قرار گیرد نه نخبگان ابزاری (فعالان) تا بتوانند این ساز و کار پیچیده را به سامان رسانند. همچنان که در یک مقطع تاریخی از تاریخ معاصر ایران شاهد بودیم که امام راحل (ره) در مقام یک نخبه فکری و فرهنگی چگونه حرکت فرهنگیای را سامان دادند که ضمن هدایت جامعه به سوی تحول فرهنگی آن را ازتمامی آسیبهای موجود فرهنگی اجتماعی به سلامت برهاند واین مسیر نبود مگر از طریق روشنگری ایشان درباره مبانی معرفت دینی و ان هم آنچنان قدرتمند و شفاف که بدون واسطه به نظارت اجتماعی قوی ختم شد که محصول ان تضامن اجتماعی در پیشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامی بود. شیوههایی از این دست در صورتی قابلیت اجرا دارند که اقتدار فرهنگی خود را دستکم نگیریم. بدانیم که چه داریم و چگونه باید از سرمایههای فکری فرهنگی خود استفاده کنیم . خودباختگی و انفعال در فرایند تحول فرهنگی محصول جهل ما به سرمایههای خودی است. حضرت علی در این باره می فرماید: الجاهل بنفسه یکون بقدر غیره اجهل یعنی آن کس که به سرمایههای خود جاهل است به ارزش سرمایه دیگران جاهل تر است.
اگر از این دیدگاه به ساز و کار پیچیده فرهنگی بنگریم قطعا نه از اقتباس عناصر مثبت فرهنگ بیگانه می هراسیم و نه از وام دادن عناصر مثبت فرهنگی خودمان ابا می کنیم. همچنین از برخورد مکانیکی با مسائل فرهنگی می پرهیزیم و توجه خود را به اصل مسئله معطوف می سازیم نه به عوارض آن. در چنین شرایطی مبارزه ما بر "پیش بینی و کنترل " مبتنی خواهد بود.
یکی ازعواملی که در این مقطع فرهنگی از تاریخ انقلاب اسلامی پرداختن به آن به لحاظ مصون کردن ما از خطرات احتمالی فرایند اشاعه فرهنگی مهم و ضروری است "غرب شناسی " است. مطالعه درباره این موضوع مستلزم بر داشتن چهارگانه اساسی است:
1- شفاف تر نمودن چارچوبهای نظری در حوزه فرهنگ
2- شناخت ویژگیهای فرهنگ بومی ارزشهای معنوی خودی و فرهنگ های بیگانه
3- مقایسه ویژگیها ومظاهر ارزش های فرهنگ خودی با ارزش های بیگانه
4- اصلاح فرهنگ و تثبیت باورها و ارزشهای درست آن
برای تمام کسانی که به حق نگران حفظ ارزشها هستند تلاش برای پیمون این چهارگام در حوزه اندیشه و رفتار اجتماعی همان چیزی است که حامیان و حاملان این ارزشها آن را "رفتار توسعه یافته " می نامند و منظور از ان رفتار عقلانی معطوف به هدف است رفتاری که حتی در میان مدت نیز میتواند اثار و نتایج پرباری در پی داشته باشد و ما را با پشتوانه غنی به عرصه گفت گوی فرهنگی با فرهنگهای دیگر وارد کند.
با پیمودن گامهای فوق حتی اگر رقیب از طریق ترفندهای تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی قصد دستکاری فرایند اشاعه فرهنگی و تبدیل آن به تهاجم فرهنگی را داشته باشد می توان با اعتماد به قوت و قدرت بنیانهای فرهنگی خودی و اتکا به آنها فعالانه دراین فرایند شرکت جست. زیرا در چنین حالتی تنها دارایی ما (و در حقیقت ارزشمندترین آن) برای مقابله با تهاجم فرهنگی همان ارزش های ملی و مذهبی است.
درخاتمه این بخش به نمونههایی مثبت و منفی از برخورد مسلمانان و جامعه اسلامی با جریان "اشاعه فرهنگی " و فرهنگ پذیری اشاره می شود:
1- سلطه مغولان یا ترکان سلجوقی بر ایران، سلطهای سیاسی یا نظامی بود و لذا انتظار میرفت قوم غالب بتواند بهس رعت و در سطح وسیعی عناصر فرهنگی خود را در کشور ما رواج دهد حال آنکه ایران اسلامی به علت داشتن دستمایههای قوی فرهنگی و فکری نه تنها مقهور فرهنگ آنها نشد که توانست فرهنگ نظام غالب را در خود هضم کند وآن دو قوم غالب را به آداب ایرانی اسلامی مؤدب نماید.
2- شهید مطهری در کتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ایران نشان داده است که هر دو سوی این تعامل فرهنگی یعنی هم تمدن نوپای اسلامی قرن اول هجری و هم تمدن ایرانی به علت اقتباس عناصر مثبت فرهنگی از یکدیگر برنده شدند. بنابراین در فرایند اشاعه فرهنگی همیشه الزاما یک طرف برنده و یک طرف بازنده وجود ندارد بلکه به تعبیر صاحب نظران "نظریه بازیها "این بازی میتواند نتیجه "برد-برد " یا "غیرمجموع صفر " داشته باشد.
3- نمونه برخورد منفی مسلمانان باتماس فرهنگی حمله و ویران ساختن کلیسای "قیامت " واقع در بیت المقدس در سال 1010 میلادی به دستور "الحاکم " خلیفه فاطمی بود. این کلیسا نزد مسیحیان تقدس و شأن خاصی داشت. همین برخورد نامناسب بنا به نقل برخی مورخان یکی از علل آغاز جنگهای صلیبی بود که سه چهار قرن ویرانی و کشتار و عقب ماندگی را برای مسلمانان به بار آورد. عامل دیگر وقوع جنگ های صلیبی ممانعت سلاجقه شام از رفت و آمد آزاد مسیحیان جهت زیارت اماکن مقدسشان در بیت المقدس بود آن هم در شرایطی که روحانیون مسیحی شایع کرده بودند که ظهور مسیح نزدیک است...
4- باعنایت به موارد یاد شده روشهای حراست از ارزشهای دفاع مقدس با سهولت بیشتری قابل تبیین است. این ارزشها در طول هشت سال جنگ، فرایند "جذب و ارتقا " را طی نمودند. به این معنا که از حالت فردی بودن روزهای نخست جنگ، به سطح ارزشهای گروهی (گروه رزمندگان) ارتقا یافته سپس با تعمیق و گسترش پیام شهدای دفاع مقدس و نفس گرم امام راحل و سایر عوامل دیگر به سطح "ارزش اجتماعی " و در نهایت "ارزش های ملی و مردمی " رسیدند این فرایند را به میتوان به صورت زیر نشان داد:
ارزشهای فردی==به== ارزشهای گروهی==به== ارزشهای اجتماعی==به== ارزشهای ملی و مردمی
در این فرایند:
1- درجه وضوح ارزشها بالا میرود
2- التزام کنندگی آنها تقویت میشود
3- عمومیت و فراگیری ارزشها ارتقا می یابد
4- میزان توافق بر سر ارزشها بیشتر می شود و تعداد بیشتری از مردم این ارزشها را می پذیرند.
حال چنانچه حاملان ارزشها یا نظام تبلیغی کشور این ارزشها را منحصرا به گروه رزمندگان نسبت دهند دو مرحله به عقب باز خواهیم گشت و روند معکوس و تنزلی آغاز خواهد شد و در نهایت به نقطهای خواهد رسید که واقعا تبلور این ارزشها به گروه رزمندگان منحصر خواهد شد.