همچنانکه میدانیم غنا ئو تعالی تمدن بزرگ اسلامی که از قرن دوم و سوم تا قرن پنجم و ششم هجری شاههد اوج گیری آن هستیم و در نتیجه جذب عناصر مثبت تمدنهای همجوار ایرانی، مصری، یونانی، هندی، چینی و ... حاصل آمد. این مهم از طریق تماس فرهنگی فتوحاتئ ترجمه کتب و آثار علمی در بین الحکمه و دارالترجمهها گفتگو و مناظرات بین الادیان مسافرتهای علمی سیستم آموزشی استاد شاگردی و دهها فرآیند تعاملی فعال دیگر به دست آمد.
این نتیجه مطلوب و شگرف محصولات قوت ارگانیسم فرهنگ بود که در نتیجه حضور معنوی ائمه اطهار و پیشوایان دین و حاکمیت فرهنگی قران و سنت پیامبر در قلوب اقشار جامعه فراهم آمده بود.
همچنانکه اگر ارگانیسم فرهنگ را در برابر میکربهای مهاجم تقویت کنیم این ارگانیسم خود فعالانه وارد تعامل با عنصر خارجی و دفع آن میشود در جامعه امروز نا نیز چنانچه ارگانیسم فرهنگ را قوی کنیم و برنامهریزیهایی برای توقیت زمینههای فرهنگی داشته باشیم در جریان اشاعه طرف پیروز خواهیم بود. توضیح اینکه در بسیاری از مواقع در هر دو طرف جریان اشاعخ فرهنگی پیروز خواهیم بود و از منافع آن بهرهمند میشوند مثلا حاملان ارزشهای معنوی دفاع مقدس میتوانند در این جریان ابزاری را از کشورهای پیشرفته صنعتی بگیرند (مانند نظم- دقت- وقت شناسی- کار گروهی) و ارزشهای معنوی را وارد این فرآیند کنند. البته این امر در صورتی میسر است که از ما یک دستگاه نظری برای ارائه چارچوب کلان این ارزشها نیز برخوردار باشیم که به حمدالله مواد خام عقیدتی آن در قالب آموزههای دینی فراهم است و میبایست به تناسب مخاطبان حدید بازنویسی و بازآفرینی شود.
از رف دیگر باید ملاحظه نمود که در جریان جذب عنصر فرهنگی و ارزشی از ابزارهای غیر فرهنگی نیز نباید استفاده شود. آنچه که در این عرصه کشتری دارد «سخن اجتماعی شده» است مانند پرسش- پاسخ و ... و مواردی از قبیل پرخاش و طرد و ... نه تنها حریان گفتگو و تعامل فرهنگی را مخدوش میکند بلکه تا مدتها این روند را دچار وقفه و بی اعتمادی و رکود خواهد کرد(توجه به مفهوم جدال احن در اسلام)
شهید مطهری در این باره میفرمایند« ترس و ارعاب و تهدید در انسانها عامل تربیتی نیست. یعنی استعدادهای هیچ انسانی لرا از راه ترساندن زدن ارعاب و تهدید نمیشود پرورش داد همانطور که یک عنچه گل را نمیشود به زور به صورت گل درآورد مثلا غنچه را بشکنیم تا گل ششود یا نهالی را که به زمین کردهایم و میخواهیم رشد بکمند با دست خودمان بگیریم و بزور بکشیم تا رشد بکند. رشد آن به کشیدن نیست. اعمال زور در آنحتا مفید نیست... در تربیت انسانها هن ترس و ارعاب عامل پرورش نیست.»
بدین منظور فضای فرهنگی کشور می بایست در اختیار نخبگان فکری قرار گیرد نه نخبگان ابزاری (فعالین) تا بتوانند این ساز کار پیچیده را به سامان رساند. همچنانکه شاهد بودیم در یک مقطیع تاریخی از تاریخ معاصر ایران امام راحل (ره) به عنوان یک نخبه فکری و فرهنگی توانستند
بگونهای حرکت فرهنگی را سامان دهند که تمام آسیبهای موجود فرهنگی اجتماعی را دور بزنند. شیوه منحصر به فرد ایشان روشنگری پیرامون مبانی معرفت دینی و آنهم آن چنان قدرتمند و شفاف که بدون واسطه به یک نظارت اجتماعی قوی ختم شد که محصول آن نیز تضامن اجتماعی در پیشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامی بود. شیوههایی از این دست در صورتی قابلیت اجرا دارند که اقتدار فرهنگی خود را دست کم نگیریم. بدانیم که چه داریم و چگونه باید از ثروتهای فکری- فرهنگی خود استفاده کنیم. خودباختگی و انفعال در جریان تحول فرهنگی محصول جهل ما نسبت به سرمایههای خودی است. بفرمایش حضرت علی(ع): الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیره اجهل. آنکس که نسبت به سرمایههای خود جاهل است نسبت به ارزش سرمایه دیگران جاهل تر است.
ادامه دارد.. .