معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451879
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

اگر کناره گیری مطلق گاندی از لذت و شهوت باعث شود که او را در ردیف عزلت گزینان و فراریان از مسئولیت اجتماعی و سیاسی قرار دهیم، سخت دچار اشتباه شده ایم. آنچه گاندی و امام را به رغم برداشت متفاوتشان از خود کنترلی به هم نزدیک می کند، "عمل گرا"یی و مسئولیت پذیری آنهاست. هم گاندی و هم امام سنگین ترین مسئولیتها را در دنیا به عهده گرفتند. هیچگاه از خطر جسارت و آشفتگی اوضاع نهراسیدند. گاندی خود یکبار گفت که من آرامش خود را در میان آشفتگیها جستجو می کنم. (44)

هم امام و هم گاندی عقیده داشتند که سلاح روحی تزکیه نفس، هر چند که نامحسوس به نظر می آید، اما نیرومندترین سلاح برای دگرگون ساختن محیط و سست کردن زنجیرهای اسارت خارجی است. آن دو رهبر، به پیروان خود آموختند که تنها کسانی که بر نفس خود سلطه دارند (خویشتن داری) می توانند بر مردم حکومت کنند و بر محیط سیاسی شان کنترل و غلبه داشته باشند. به همین دلیل، امام بیش از هر چیز بر "مبارزه با نفس" تاکید داشت و موفقیت هر قیامی را مشروط به آن می دانست که برای "الله" باشد. گاندی نیز معتقد بود که از تجاربش در حوزه روحانی است که چنین قدرتی در حوزه سیاسی دارد. (45) از این رو تاسف می خورد که چرا زودتر متوجه چنین نکته مهمی نشده است: "همه اعتقادم آن است که اگر به طور مداوم و پیوسته با ریاضت و خویشتن داری زندگی کرده بودم. اکنون انرژی و شور و اشتیاقم به اندازه هزار برابر بیشتر بود و من قادر بودم تا تمام آن را برای پیشرفت اهداف کشورم به همان اندازه هدفهای شخصی ام به کار گیرم. " (46)

3- دموکراسی و حاکمیت مردمی

یکی دیگر از محورهای مورد علاقه وتوجه امام خمینی و گاندی، تلاش برای گسترش پایه های سازمانی زندگی سیاسی کشور خود و فراهم کردن زمینه برای مشارکت سیاسی مردمی بود. این علاقه و توجه گاندی و امام نیز مانند علاقه و توجه شان به مبارزه با متجاوز، ریشه در سنتهای مذهبی و فرهنگی داشت. بدین ترتیب، از یک سو هم امام و هم گاندی از جزئی از سنت (امام خمینی از جز انتظار و شهادت و خویشتن داری و گاندی از جز عدم خشونت و خویشتن داری) برای مبارزه بااستبداد و استعمار استفاده کردند و به کمک تجدید آن، توانستند مردم را بر ضد متجاوز بسیج و متحد کنند. و از سوی دیگر، با بهره برداری عقلانی و نوین از جز دیگر سنت (توجه به امور دنیوی و مادی و عقلانی و نوین) از جز دیگر سنت (توجه به امور دنیوی و مادی و عقلانی از قبیل رعایت دقیق نظم و انضباط، استفاده مؤثر و مفید از خود و وقت و منابع) (47) موفق شدند به استقرار و گسترش نهادهای سیاسی تخصصی مدرن و در نتیجه به نوسازی سیاسی کمک کنند. (البته، امام به دلیل در اختیار داشتن ابزار"اجتهاد" و آموزه"ولایت فقیه" در مقایسه با گاندی در این زمینه از وقعیت برتری برخوردار بود. ) از این رو، هم امام و هم گاندی دو رهبر کاریزمایی محسوب می شوند که کاریزمای هر دو ریشه در "سنت" داشت و در دو بعد"شخصی" و "منصبی" نمایان گشت.

یکی از مهمترین خدمات گاندی و امام به نوسازی سیاسی هند و ایران، کمک آنها به مجالس دو کشور برای مبدل شدن به یک سازمان سیاسی توده ای و مستقل بود. در هر دو کشور، قبل از اقدامات آن دو رهبر، مجلس در اختیار نخبگان سیاسی و اقشار خاصی بود. در اثر تلاشهای گاندی و امام، توان مجلس برای بسیج افکار عمومی و اصلاحات اجتماعی و آزادی سیاسی افزایش یافت. (48)

هر دو شخصیت، اصل حاکمیت مردم، حق رای عموم افراد بالغ، اصل هر فرد یک رای، و انتخابات را قبول داشتند. هر دو با دو مجلس قانونگذاری مخالف بودند، چون به نظر آنها همان یک مجلس (در ایران مجلس شورای اسلامی و در هند مجلس عوام) از عهده انجام وظایف هر دو مجلس برمی آید. از نظر گاندی و امام، مجلس اعلا (در هند) و مجلس سنا (در ایران) تکراری است و با حذف آن در هزینه های ضروری، بسیار صرفه جویی می شود. (49) هر دو رهبر، به دلیل درک بسیار عمیق شان از روانشناسی و روحیه مردم خویش، (50) در مورد خصوصیات اخلاقی و سیاسی و اجتماعی داوطلبان مقامهای نمایندگی در انتخابات، حساس بودند و ترجیح می دادند که اشخاص ساده، شریف و نیکوکار نامزد انتخابات شوند تا در مقامی که احراز می کنند وظیفه خود را بدانند و بداد میلیونها انسان دردمند برسند و فقط در جهت خیرعامه خدمتگزار باشند.

همچنین، هر دو رهبر معتقد به مشارکت سیاسی زنان بودند و زمینه این کار را فراهم آوردند. گاندی در این باره از اصل عدم خشونت کمک گرفت. خویشتن داری او و تبدیل آن به یک سلاح سیاسی قوی از طریق مقاومت غیر خشونت آمیز و تاثیراتی که برای تحمل خشونت، بدون تلافی، در پی داشت، او را بی درنگ بدان سمت سوق داد که نتیجه بگیرد زنان بسیار مناسب و مستعد این وضعیتند: "زن تجسم صورت خارجی عدم خشونت است. " (51)

این باور گاندی نتایج بیشماری برای سیاسی کردن زنان هندوستان داشت، همانطور که برداشت امام از اسلام در مورد زن نیز دارای همین نتایج بود. بدین ترتیب، هم گاندی و هم امام زمینه شرکت زنان در فعالیتهای سیاسی را فراهم کردند و زنان ایرانی و هندی در مبارزات برضد متجاوزان حضور چشمگیر داشتند. (52) گاندی نیز چون امام بر این نظر بود که زن حق دارد به جزئی ترین فعالیتهای مرد بپردازد و به اندازه حق مرد آزادی دارد. زن حق دارد که در محیط و قلمرو خاص خود همان مقام اعلی را احراز کند که مرد بدست می آورد. (53) با این همه، او هم مثل امام معتقد بود که گرچه زن و مرد وضع برابر دارند، اما یکی نیستند. زوجی هستند بی همتا که مکمل یکدیگرند. (54) برای مثال از لحاظ شکل، تفاوتهای اساسی و حیاتی میان آنها هست. به همین جهت، گاندی نیز بر این باور بو دکه کارهای آنها هم باید متفاوت باشد. (55) همچنین، گاندی چون امام بر این عقیده بود که زن نباید بیش از این خود را وسیله شهوترانی مرد بشمارد و باید دست از جنون غیر عقلانی در تقلید از غرب بردارد. اگر چنین کرد آنگاه به عنوان مادر مرد و به عنوان سازنده و رهبر خاموش و بی ادعای مرد، مقام شایسته و افتخارآمیز خود را در کنار مرد احراز خواهد کرد. (56)

با این همه، نه گاندی و نه امام، هیچکدام، اعتقاد کامل به الگوی دموکراسی کلاسیک غرب نداشتند. از نظر گاندی، انتخابات غیر مستقیم بهتر به مقصود می رسد تا انتخابات مستقیم. (57) "ووکاک" حتی معتقد است که گاندی به نظام پارلمانی عقیده نداشت (58) گویا گاندی نسبت به احزاب سیاسی هم نظر خوشی نداشت چون تصور می کرد به دنبال کسب قدرت سیاسی اند. (59) در صورتی که نظر امام در این مورد مثبت بود مشروط بر این که فعالیت احزاب سیاسی مخل به مصالح ملی یا مذهبی نباشد. (60) به طور کلی، معیار امام در این مورد آن است که "هر فرد یا گروه و دسته ایی که بتواند خود را با خواسته های نهضت اسلامی موجود در ایران هماهنگ سازد. " (61) در انجام فعالیت خود آزاد است. به علاوه در نگاه هر دو رهبر به دموکراسی، "وظایف" بر "حقوق" افراد رجحان دارد. بی جهت نیست که هر دو تاکید زیادی بر ادای تکلیف داشتند. (62)

ادامه دارد.. .


X