معرفی وبلاگ
هر دل شد حجله ای برای غم تو/ هر دیده چو دجله است در ماتم تو از یاد نرفته ای که دلها با توست/ دل نیست مگر دلی که شد همدم تو... این وبلاگ را به تمامی دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، حضرت امام خمینی (ره) و تمامی شهدای اسلام تقدیم می‌کنم. باشد نزد حضرت دوست، مقبول افتد... با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد... با تقدیم احترام، ارداتمند شما: حمیدرضاهاشمی‌فرهود
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 451851
تعداد نوشته ها : 409
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

[۹] «ملت ما... با این اتکال به ذات مقدس حق تعالی می تواند... لشکرهای زیاد را شکست دهد... مثل سربازهای صدر اسلام الان دارید عمل می کنید. و به آنها [رزمندگان] بشارت می دهم که شما اگر بکشید آنها را، شما به بهشت می روید و اگر آنها هم شما را بکشند، شما به بهشت می روید.»

[۱۰] ۳ ـ عنایت های غیبی پیروزی نظامی رزمندگان در منظر رهبری انقلاب، پدیده ای شگفت انگیز و الهی تلقی شده است. نابرابری در تسلیحات و حمایت های نظامی و تبلیغاتی، واقعیتی انکارناپذیر بوده و با این همه آنان از توان روحی و رزمی بالایی برخوردار بوده اند. «این خدای تبارک و تعالی است که این پیروزی ها را نصیب شما و نصیب ملت شما کرده است... [بعثی ها] در سنگرهای از پیش ساخته نشسته اند... و به همه جور مهمات مجهز هستند... آن وقت یک عده از این طرف در بیابان ها راه بیفتند و آنها را از سنگرها بیرون کنند و سنگرها را خالی کنند و از آنها آن قدر اسیر بگیرند که شما می دانید، یک مسأله ای نیست که ما [آن را] یک امر عادی حساب بکنیم و پای خودمان حساب کنیم. این مسأله مافوق طبیعت است. این مسأله روی عنایاتی است که خدا به شما کرده است و دارد و برای ما همهٔ این عنایت خدای تبارک و تعالی بالاترین درجه است.»

[۱۱] امام خمینی شهادت طلبی جوانان ایرانی در دوران دفاع مقدس را پاره ای از عنایت های الهی برمی شمارد و با یادکرد دوران انحطاط اخلاقی پیشین، این همه را تحول و نعمت بزرگ می خواند. «جوان هایی که می رفت به کلی از دست اسلام و از دست مسلمین بروند، خداوند به ما برگرداند و آنها را... [چنان] متعهد کرد که الان برای شهادت داوطلب می روند و در جبهه ها در حالی که جنگ می کنند تکبیر می گویند، نماز می خوانند و در شب ها مناجات با خدا می کنند.»

[۱۲] همراهی و همدلی زنان و مردان پشت جبهه ـ که در تقویت روحیهٔ رزمندگان و برانگیختن حس فداکاری در جوانان تأثیرگذار بوده است ـ نمونهٔ دیگری از امدادهای خداوند نسبت به ملت ایران به شمار می آید. مشاهده های عینی آن روزها در سرتاسر کشور به دست می دهد که جنگ و دفاع در ایران برخلاف دیگر کشورهای در حال جنگ، به نظامیان محدود نشده و دغدغه ای ملی بوده است. «بحمدلله امروز ایران، تمام مردم، زن و مرد و کوچک و بزرگ با هم هستند. یک طایفه ای از این واحد مشغول جهاد هستند در راه خدا در جبهه ها، و دسته [هایی]... هم در پشت جبهه ها با شما هم پیوند و هم رأی هستند و... [چنین] ملتی که این طور با هم پیوند... [دارند] ممکن نیست، مورد آسیب واقع بشود و تا این توجه به خدا، اتکال به خدا [هست]... هر قدرتی در مقابل او نابود است، هیچ است.»

[۱۳] امام خمینی با مقایسه ای که بین رزمندگان جنگ تحمیلی با مسلمانان عصر پیامبر و ائمهٔ اطهار (علیهم السلام) دارد، برتری آنان را در ایثارگری می نمایاند. «پیغمبر اسلام چقدر خون دل از این مردم همان بلاد خودشان می خورد؟ امیرالمؤمنین چقدر شکایت کرده است؟ قرآن چقدر شکایت کرده است؛ شکایت از همان مسلمان ها. امیرالمؤمنین... منبر می رفت و آرزوی مرگ می کرد... می خواستند یک ارتش را... برای دفاع از اسلام راه بیندازند... چقدر خون دل می خوردند، چقدر زحمت می کشیدند، [برخی مسلمان ها] نمی آمدند. امروز داوطلب [برای جهاد و شهادت] شما دارید می روید. داوطلب طرف شهادت می روید؛ طرف مرگ می روید.»

[۱۴] «حماسه هایی که شماها در کردستان و نیز دوستان شما در جاهای دیگر و از قبیل «جبههٔ مسلم» و «محرم» و سایر جبهه ها آفریدید، قابل توصیف نیست و شما مستعد این باشید که امام زمان (سلام الله علیه) از شما توصیف کند و خدای تبارک و تعالی به شما عنایات خاصهٔ خودش را بکند.»

ادامه دارد.. .

[۵] «و من به همه دولت هایی که در جنگ تحمیلی و یورش غیرانسانی به ایران، با دولت کافر بعث همکاری می کنند، چه همکاری تبلیغاتی و چه نظامی... اخطار می کنم که علاوه بر خذلان الهی و ننگ ابدی از جزای عاجل به دست ملت های خود و ارتش نیرومند کشور اسلامی ما غافل نباشید و خود را به هلاکت نکشید.»

[۶] رهبر فقید انقلاب پس از یادکرد غدیر ـ که در حقیقت آرمان نامهٔ تشیع علوی و مرزبان اسلام محمدی است ـ مسألهٔ حکومت و نظام جامعه را طرح می کند. از آن پس خطر مقدسین را یاد آور می شود که با اندیشهٔ سیاسی اسلام بیگانه بوده و سعی در سیاست زدایی از امت اسلام داشته اند.حکمیت و صلح تحمیلی در دوران خلافت امیرمؤمنان(ع) و امام حسن(ع)، در واقع کوشش مقدس نماهایی بود که عافیت طلبی را بر جهاد و شهادت در راه خدا و تعالی کلمهٔ او ترجیح داده بودند. در دوران جنگ تحمیلی عراق و ایران نیز پاره ای از متحجران و مقدسان، ادامهٔ نبرد را به مصلحت ندانسته و از صلح سخن راندند. امام خمینی آنان را وارثان مقدسان نهروانی می شمارد. «غدیر آمده است... [تا] بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصری باید حکومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطهٔ آن سیاست، اقامهٔ صلوهٔ کند، اقامهٔ صوم کند، اقامهٔ حج کند، اقامهٔ همهٔ معارف را بکند... ما الان مبتلای به جنگیم. یک دسته ای در همین قضیه هم دارند اشکال تراشی می کنند... اشخاصی [هستند] که می گویند که بیایید صلح بکنیم، بیایید یک سازشی بکنیم. ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم. به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که... [پیشانی شان] داغ [سجده] داشت... آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را... این ابتلا را حضرت امیر داشت، الان نظیر... [آن را] ما داریم... دنیا نمی داند که کی متجاوز است. ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حکمیت [نرویم]. ما در این هفت سالی که [جنگ] بوده است فهمیدیم که این حَکَم ها کی ها هستند... قضیهٔ امام حسن و قضیهٔ صلح، این هم صلح تحمیلی بود... این [رخدادها] ما را هدایت می کند به این که نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی.»

[۷] مبارزه و دفاع در نگاه امام خمینی به ایران اختصاص نداشت. همان زمان که رهبری انقلاب در جنگ تحمیلی عراق و ایران، به مسلمانان ایرانی می اندیشید، از حمایت مسلمانان فلسطینی و لبنانی دریغ نمی ورزید. زیرا جمهوری اسلامی، نظامی سیاسی ـ آرمانی تلقی می شد و رهبری نظام به پیروزی و شکست اسلام نظر داشت. بی گمان این سیاست، خشم و کین نظام استکباری جهان را برمی انگیزد و قدرت ها را به سمت اسلام ستیزی و تفرقه افکنی در میان مسلمان ها می راند. از این منظر، پدیدهٔ جنگ تحمیلی را باید در چهارچوب آرمان گرایی و دفاع دینی ـ سیاسی، تجزیه و تحلیل نمود. چنان که مواضع سیاسی امام به دست می دهد، او در سالیان پیش از انقلاب و جنگ، دغدغهٔ قدس و نجات مسلمانان را داشت و از منافع آنان همواره جانب داری می کرد. به سخنی دیگر آرمان گرایی بنیان گذار جمهوری اسلامی، شاخصهٔ مرجعیت دینی ـ سیاسی شیعه بوده و در هر زمان و مکان در شکل دفاع از کیان اسلام و مسلمانان مظلوم و استعمار شده ظهور می یافته است. با بروز جنگ تحمیلی در مرزهایی جغرافیایی ایران، امام خمینی حرکت اسلامی ـ انقلابی ملت را در خطر نابودی نگریسته و ایرانیان را به پیکار در راه خدا و دین فراخواند. «امروز همه قدرت ها و ابرقدرت ها دست به دست یکدیگر داده اند که نگذارند فلسطینی های مسلمان به هدف شان برسند... چرا که پیروزی آنان پیروزی اسلام است... همه شیاطین مجتمع اند که نگذارند اسلام رشد کند و ما باید این معنا را در نظر داشته باشیم که با تمام قوا و تا آخرین نفرمان مهیا شویم و در راه خــدا جهاد کنیـــم. دفاع از نوامیس مسلمین و دفاع از بلاد مسلمین و دفاع از همهٔ حیثیات مسلمین امری است لازم، و ما باید خودمان را برای مقاصد الهی و دفاع از مسلمین مهیا کنیم.»

[۸] ۲ ـ توکل و اتکال به خداوند چنان که از آیات جهادی و دفاعی قرآن کریم برمی آید، پیامبر و مسلمانان صدر اسلام در جنگ ها تکلیف توکل و اعتماد به نصرت و حمایت الهی داشته اند. امام خمینی نیز همواره به پروردگار توکل داشته و ملت و رزمندگان را به نیرومندسازی خویشتن در پرتو ایمان به خدا و امدادهای غیبی فرامی خواند. «من از ملت بزرگ ایران خواهانم که در هر مسأله ای که پیش می آید قوی باشند، قدرتمند باشند، متکی به خدای تبارک و تعالی باشند و از هیچ چیز باک نداشته باشند. ما از آن قدرت های بزرگ نترسیدیم، این [صدام] که قدرتی ندارد... با تأیید خـــدای تبارک و تعالی این ریشه های فساد قطع خواهد شد و اسلام گسترش پیدا خواهد کرد در همه جا. و ما متکی به خدا هستیم و با اتکا به خدا از هیچ چیز ترسی نداریم.»

ادامه دارد.. .

[۱] امام خمینی چه در جنگ و چه در صلح، همواره به انبیا و اولیای حق نظر دوخته و پیروی از آنان را سیاست خود در رهبری ملت گرفته و بر روش های پیشنهادی دیگران ترجیح می داده است. الگوپذیری از پیامبران و امامان شیعه، به ویژه حضرت حسین بن علی(ع) در دوران دفاع مقدس، به روشنی نمودار آرمان گرایی رهبری انقلاب بود و بسا خوشایند دولت های دست نشاندهٔ منطقه نبود. زیرا آنان اسلام را به صورت یک دین عبادی و شخصی درآورده و مسلمان را بیگانه با مفاهیم و اصول اجتماعی و حماسی اسلام پرورش داده بودند.

افزون بر انقلاب اسلامی و پیروزی غیرمنتظرهٔ ملت ایران، جنگ تحمیلی و پایداری شگفت انگیز رهبری و مردم در جبهه ها و پشت جبهه ها، بسترساز بیداری مسلمانان گشت. آیات جهادی و دفاعی قرآن کریم ـ که در سنت نبوی تجلی یافته بود ـ بار دیگر در میدان های نبرد حق و باطل کاربرد عینی یافت. بی تردید این همه با حاکمیت طاغوت های منطقه ناسازگاری داشت و آنان را به حمایت از صدام و سپس تلاش در ختم ماجرای جنگ برمی انگیخت. آن چه دل مشغولی قدرت های کوچک و بزرگ را پدید می آورد، همانا آسیب پذیری دولت نامشروع اسرائیل در برابر گسترش فرهنگ و حماسهٔ مسلمانی بود که رزمندگان مسلمان ایرانی در تبعیت از قرآن و رسول اکرم(ص) به نمایش گذاشته بودند. صهیونیست ها هیچ گاه توان مقابله با آرمان خواهی امت اسلام را نداشته و هماره سعی در بی هویتیِ جوانان مسلمان داشته اند. اسلام زدایی از زندگی و برنامه ریزی های کلانِ امت مسلمان، سیاست همیشگیِ اشغال گران قدس بوده و هست. امام خمینی با اشارت به آیهٔ کریمهٔ «و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجراً عظیماً»

[۲] ـ که از پاداش چشمگیر پروردگار برای مجاهدان پیروز یا شهید یاد کرده است ـ محبت خداوند نسبت به آنان را خاطرنشان می سازد. تردیدی نیست که این همه حاکی از اسلام گرایی و آرمان بلند شهادت در راه خدا و دین حنیف ابراهیمی است و پیکارگری رزمندگان مدافع آیین و وطن را فراتر از عامل ماده و طبیعت می برد و تقرب و محبوبیت نزد حق متعال را سبب می شود. «این اجر عظیم که به قلم با عظمت عظیم مطلق وعده داده شده است، چگونه آن را با فکر ناچیز بشر می توان تحلیل کرد؟ گویی این اجر عظیم همان حُب خداوند تعالی است که در سورهٔ مبارکهٔ صف آمده است: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص.»

[۳] محبوبیت نزد بارگاه احدی را کدام فیلسوف توانا یا عارف علمی بزرگ دانا می تواند درک کند تا از آن سخن گوید و یا به سخن قلم درآورد؟... بارالها این وصف مجاهدان فی سبیل الله و اجر عظیم آنان است که در صحنه های کارزار با دشمنان تو و دشمنان رسول معظم تو و دشمنان قرآن کریم تو به شهادت رسیده اند یا در این راه پیروز گردیده اند.»

[۴] نگرش بلند رهبر فقید انقلاب نسبت به اسلام و آرمان طلبیِ مسلمانان مجاهد و محبوب حق و رسول مکرم او سبب می شود که دولت های اسلامی را مکلف به مقابله با طاغوت عراق سازد و سران بی تفاوت یا همکار در یورش صدام را سرزنش نموده و از فرجام کارشان بترساند. «در قرآن کریم است که اگر دو طایفه ای از مسلمین با هم اختلاف کردند شما مصالحه بدهید بین آنها را و اگر یکی از آنها یاغی باشد و طاغی باشد، با او قتال کنید تا این که سر نهد به احکام خدا. کدام یک از کشورهای اسلامی بررسی کردند در این که طاغی و یاغی کیست؟... بر کدام مملکت اسلامی پوشیده است این معنا که صدام به ما [تجاوز] ... کرده است و طغیان کرده؟... بر همه دولت های اسلامی به نص قرآن واجب است که مقاتله کنند با دولت عراق تا برگردد به ذکر خدا و به امر خدا.»

 ادامه دارد.. .

بروز جنگ تحمیلی در بامداد انقلاب، دوران دیگری را در رهبری امام خمینی پدید آورد. ملت فداکار ایران که به تازگی از استبداد داخلی رهیده بود و میرفت تا بشارت های جمهوریت و اسلامیت را تجربه کند، با جنگی ناخواسته روبه رو گشت. همراهی امام و امت در سالیان دفاع مقدس ـ که دوستان و دشمنان دین و وطن را شگفت زده ساخته بود ـ در حقیقت، نمودار خودآگاهی سیاسی و تاریخی به شمار می آمد. ناکامی های گذشته، این آموزه را خاطرنشان می ساخت که فقط در پرتو اندیشه های زندگی سازانهٔ اسلام و رهبری زمان شناسانه و پارسایانه می توان بر نظام سلطه و فریب چیرگی یافت. بروز جنگ تحمیلی در بامداد انقلاب، دوران دیگری را در رهبری امام خمینی پدید آورد.

ملت فداکار ایران که به تازگی از استبداد داخلی رهیده بود و میرفت تا بشارت های جمهوریت و اسلامیت را تجربه کند، با جنگی ناخواسته روبه رو گشت. همراهی امام و امت در سالیان دفاع مقدس ـ که دوستان و دشمنان دین و وطن را شگفت زده ساخته بود ـ در حقیقت، نمودار خودآگاهی سیاسی و تاریخی به شمار می آمد. ناکامی های گذشته، این آموزه را خاطرنشان می ساخت که فقط در پرتو اندیشه های زندگی سازانهٔ اسلام و رهبری زمان شناسانه و پارسایانه می توان بر نظام سلطه و فریب چیرگی یافت. تأمل در چند و چونیِ دوران جنگ تحمیلی و فرماندهی امام و بسیج همگانی در جهت فراخوانی دفاع از کیش و وطن، ره توشه های بسیاری برای نسل امروز و آیندگان به همراه دارد.

پرسش انگیزیِ گفتار و نوشتار تحلیل گران دربارهٔ ایام دفاع مقدس، می باید نمودار واقعیت هایی باشد که سبب تداوم انقلاب شده است. اظهار نظرهایی که حاصل آن چیزی به جز انتقال پندارهای بیگانه با ایثار و امامتِ عدالت خواهانه و مسالمت جویانه نیست، چندان نمی پابد. زیرا آن چه در آن روزگار رخ داد، همان بود که حرکت دینی و ملی مردم ایران می طلبید. آنان پس از پیروزی و دست یابی به حاکمیت، در قبال تهاجم هماهنگ شدهٔ صدام راهی جز مقاومت نداشتند. پذیرش صلح تحمیلی ـ که یک ترفند استکباری بود ـ پیامدهای ناگواری به همراه داشت که از نگاه مخالفان جنگ پنهان مانده بود. در این مقال با اشاره هایی چند به شاخصه های دوران دفاع مقدس، رهبری امام را در عبور ملت از بحران های آن روزگار خواهیم نگریست. هم خوانی شاخصه ها از ویژگی های زعامت امام همچون قاطعیت در مواضع و موفقیت در جذب نیروهای انسانی و کارآمد و مرزبانِ اندیشه های والای دینی و سیاسی حکایت دارد.

1 ـ آرمان گرایی در جنگ و دفاع جنگ و دفاع در منظر رهبر فقید انقلاب، فراتر از گرایش های ناسیونالیستی بوده و نمودار آرمان های دینی و عدالت خواهی پیامبران ابراهیمی است. هجوم ارتش بعثی عراق به مرزهای ایران، در حقیقت تهدیدی برای اسلام و مسلمانان منطقه به شمار می آمد. زیرا صدام با جلب حمایت سیاسی و تسلیحاتی قدرت های غربی و امریکا و اسرائیل، قصد براندازی جمهوری اسلامی را داشت. انقلابی که در ایران بروز کرده بود، دیر یا زود حاکمیت های استبدادی منطقه را رسوا و بی اعتبار می ساخت و خیزش همگانی مسلمانان را سبب می گشت. جنگ تحمیلی که در سال های نخستین پیروزی ملت بر سلطه گران داخلی و خارجی، رخ داد می توانست از فروپاشی سیاست ها و قدرت های تزویرگرانه پیش گیری نماید و ملت ها را از خود آگاهی تاریخی و اجتماعی و حماسه آفرینی در عرصهٔ سرنوشت جمعی دور نگاه دارد.

اگر به ابعاد تبلیغات رسانه ای عراق و حامیان او نگریسته و آثار روانی آن را بررسی کنیم، به روشنی می توان از توطئهٔ بازدارندگیِ ملت ایران از صدور انقلاب یاد کرد. آنان آرامش و حضور تعیین کنندهٔ ایرانیانِ ایثارگر و بیدارگر در جهان اسلام را مغایر با منفعت طلبی درازمدت خود می دانستند. با طرح تهاجم نظامی گسترده، نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن ناگزیر از دفاع و حفظ تمامیت ارضی در برابر اشغال گران بود و مانور سیاسی ـ دینی و افکندن طرح نو برای زندگی مسلمان امروز ناممکن می شد. چنان که تاریخ جنگ تحمیلی به دست می دهد، عراق با مشاهدهٔ ناکامی در تجاوز نظامی خود ناگزیر از مظلوم نمایی و صلح طلبی شد که حاصل آن طرح مقولهٔ جنگ افروزی جمهوری اسلامی بود. این همه بی گمان انقلاب ایران را از گسترش و نفوذ در حیات سیاسی مسلمانان بازمی داشت و چهرهٔ آن را ناسازگار با واقعیت ها و پیشرفت و امنیت می نمایاند. امام خمینی از همان آغاز جنگ تحمیلی، واکنش های ملت ایران در برابر تجاوزگران بعثی را دفاعی و اسلامی تلقی می نمود. دعوت رهبری به حضور در جبهه ها، بر پایهٔ ایمان به خدا و آخرت صورت می گرفت و پیکارگری شان به عنوان یک تکلیف دینی ـ سیاسی شناخته می شد. معروف گرایی و منکرستیزی ـ که می باید محور کوشش ها و زندگی یک مسلمان باشد ـ در منظر امام خمینی، در عرصهٔ سیاست و قدرت حاکم بر جامعهٔ مسلمانان است. خودکامگی و عدالت گرایی حاکمان، مصادیق بنیادی معروف و منکر به شمار می آیند. فلسفهٔ قیام و نهضت امامان و پیامبران را می توان در چهارچوب اصل فراموش شدهٔ امر به معروف و نهی از منکر گنجانید، مشروط بر این که شناختی ژرف و اساسی از این آموزهٔ سیاسی ـ اجتماعی در دست داشته باشیم. «سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ که همهٔ عمرش را و زندگی اش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم [نهاد، می خواست که] ... معروف در کار باشد، منکرات از بین بروند. حضرت صاحب ـ سلام الله علیه و ارواحناه فداه ـ هم که تشریف می آورند برای همین معناست.

تمام انبیا که قیام کرده اند در عالم طبیعت... مقابله با طاغوت [کرده اند]... تمام این ها قیام کردند در مقابل جور، در مقابل ظلم... ما سرمشق باید بگیریم از این ها و ما باید قیام کنیم در مقابل ظلم. مسلمان ها باید در مقابل جورها، در مقابل ظلم ها، در مقابل منکرات قیام کنند، همان طوری که ملت شریف ایران بحمدلله قیام کرد... من باید تشکر کنم از این ملت... خصوصاً از کسانی که در جبهه ها مشغول هستند یا پشت جبهه ها.»

ادامه دارد.. .

استقلال: این مفهوم، علی رغم فشارهای بین المللی و بحران های داخلی، به معنای انزوای ایران نبود، بلکه امام خمینی، حریم واقعی ملت ایران و حقوق و حرمت پایمال شدهِ آنها را دائماً مورد تأکید قرار داده و هر نوع رابطه ای را در مرز اصطکاک با این اصل، مورد ارزش یابی منفی یا مثبت قرار می دادند. در واقع استقلال سیاسی از اصولی به شمار می رود که تأمین کنندهِ عزت جامعه اسلامی است. امام خمینی ریشه های آسیب به استقلال را، فکری فرهنگی، ارزیابی نموده و بزرگ ترین وابستگی ملت های مستضعف به ابر قدرت ها و مستکبران را وابستگی فکری و درونی می دانست که سایر وابستگی ها از آن سرچشمه می گیرد. ایشان راهکار حصول به مقصود و کسب استقلال فکری و رهایی از وابستگی را در دریافتن مفاخر مأثر ملی فرهنگی می دانست. و بزرگ ترین فاجعه برای ملت ما را وابستگی فکری می دانست که گمان می کنیم همه چیز از غرب است و ما در همه ابعاد فقیریم و باید از خارج وارد کنیم.

(۱) البته وقتی سخن از استقلال در سیاست خارجی یک کشور به میان می آید، منظور استقلال در سه مرحله سیاست گذاری، تصمیم گیری و اجرای تصمیم است که مصادیق آن در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، دفاعی و غیره ظاهر می شود. گرچه در نگاه اول، استقلال سیاسی با اهمیّت به نظر می رسد؛ اما از دیدگاه امام (ره) استقلال فرهنگی مهم تر از آن است.

(2) بنابراین برای دست یابی به استقلال می بایست به خود باوری فکری و خودیابی دست یافت. امام در این باره می فرمایند: اساس، باور این دو مطلب است: باور ضعف و سستی و ناتوانیو باور قدرت و قوه و توانایی اگر ملت، این باور را داشته باشد که ما می توانیم در مقابل قدرت های بزرگ بایستیم، این باور، اسباب این می شود که توانایی پیدا می کنند و در مقابل قدرت های بزرگ ایستادگی می کنند.

(۳) البته ایشان از وابستگی اقتصادی که به وابستگی سیاسی می انجامد، نیز غافل نشده و توصیه می کردند که باید از جهت اقتصادی نیز فارغ شویم. در رابطه با عدم وابستگی اقتصادی نیز فرمودند: کار کردن شما و فعال بودن شما علاوه بر ارزش های مادی و معنوی که برای شما دارد، کشور شما را از وابستگی نجات می دهد.

(۴) امام در جواب خبرنگاری که از ایشان سؤال کرده بود که سیاست خارجی جمهوری اسلامی، خصوصاً در رابطه با ابر قدرت ها، چه خواهد بود؟ فرمودند: سیاست دولت اسلامی، حفظ استقلال، آزادی ملت و دولت و کشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و فرقی بین ابر قدرت ها و غیر آنها نیست.

(۵) در نهایت، امام، استمرار استقلال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیت کشور را وابسته به قوای نظامی و انتظامی دانسته و از آنها به منزلهِ رکن استقلال کشور یاد می نماید.

(۶) ۲) وحدت امت اسلامی: ایشان وحدت بین مسلمانان و مستضعفان و سایر دول اسلامی را چاره ساز گرفتاری ها می دانست و از سران کشورهای اسلامی می خواست تا در برابر دشمن خارجی، توحید کلمه داشته باشند: هان ای مسلمانان جهان، و مستضعفان تحت سلطه ستم گران، به پاخیزید و دست از اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرت مندان نهراسید... .

(۷) ۳) کمک به نهضت های آزادی بخش: از دیدگاه امام خمینی، برای رهایی مستضعفین از شرّ فساد و برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه انسانی، باید مستضعفین دست در دست یک دیگر داده و قدرت مستکبران را محدود نمایند و در این راه سیاست ایران بر حمایت از آنهاست: جمهوری اسلامی ایران هم در کنار شما و هم در کنار همهِ مسلمانان، بلکه در کنار همهِ مستضعفان جهان خواهد بود.

(۸) و در ارتباط با کمک به نهضت های آزادی بخش جهان می فرمایند: ملت آزادهِ ایران هم اکنون از ملت های مستضعف جهان در مقابل آنان که منطق شان توپ و تانک و شعارشان سر نیزه است کاملاً پشتیبانی می نماید. ما از تمام نهضت های آزادی بخش در سراسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه می کنند، پشتبیانی می کنیم.

(۹) و در جای دیگر دربارهِ حمایت از این جنبش ها تا رسیدن به جامعه آزاد می گویند: من بار دیگر از تمام جنبش های آزادی بخش جهان پشتبیانی می نمایم و امیدوارم تا آنان برای تحقق جامعه آزاد خویش پیروز شوند. امید است دولت اسلامی در مواقع مقتضی به آنان کمک نماید.

(۱۰) ۴) روابط حسنه - مدارا و مسالمت آمیز: امام در این ارتباط می فرمایند: با همهِ دولت ها به طور مدارا رفتار می کنیم و هیچ وقت میل نداریم که با خشونت رفتار کنیم... .

(۱۱) و حتی ایشان صلح و زندگی مسالمت آمیز با مردم دنیا را با زندگی در بین مردم جهان می آمیزند و می گویند: ما صلح می خواهیم. ما با همه مردم دنیا صلح می خواهیم باشیم. ما می خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم. ما می خواهیم در بین مردم دنیا زندگی بکنیم.

(۱۲) ۵( روابط بر پایه مبانی اسلامی و انسانی: ایشان با ذکر این نکته که روابط انسانی با هیچ جا مانعی ندارد، و ما با ملت ها خوب هستیم،

(۱۳) می فرمودند: باید روابط بن ملت ها بر اساس مسائل معنوی باشد و در این رابطه، بُعد مسافت تأثیری ندارد و چه بسا کشورهایی که هم جوار هستند، اما رابطه معنوی بین آنها نیست، بنابراین روابط دیگر هم نمی تواند مثمر ثمر باشد. ما روابط مان با کشورها بر اساس مبانی اسلام خواهد بود.

(۱۴) رابطه مبانی، اصول و اهداف درخاتمه بحث باید به این مطلب اشاره کرد که با توجه به فرض گرفتن این مسئله که سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارای مبناست، این مبانی در اصول و نیز اهداف تأثیر گذار است. بنابراین با توجه به مبانی مورد استفاده امام در مورد سیاست خارجی، اصولی چون دفاع از مستضعفان و یاری مظلومان و ... از آن مستفاد شده است. هم چنین در ارتباط با رابطه اصول با اهداف باید اشاره کرد که هر چند ممکن است در مواردی معدود، اصول با اهداف، تزاحم پیدا کند، مثلاً در مورد ایجاد وحدت بین مسلمانان، لوازمی وجود دارد که در برخی مواضع با اصول تحدید کنندهِ مسئولیت های فراملی اصطکاک پیدا می کند. در واقع، ابتدا باید اصول و اهداف اثبات کننده مسئولیت های فراملی را در مقابل اصول و اهداف تحدید کننده این گونه مسئولیت ها قرار دهیم. اما باید توجه داشت که موارد تزاحم، کم است و حتی در این موارد معدود نیز می توان به نحوی بین اصول و اهداف، سازش برقرار نمود.

جمع بندی سیاست خارجی همواره از مناقشه بر انگیزترین حوزه های سیاست گذاری بوده است. در این عرصه عوامل مختلفی تأثیر گذارند که در انقلاب اسلامی، حضرت امام دارای جایگاه ویژه ای در تبیین اصول و مبانی سیاست خارجی هستند. در این نوشتار، بعد از بحث دربارهِ مفهوم شناسی سیاست خارجی به طور اعم و سیاست خارجی ایران به صورت اخص، به بحث درباره اصول مبانی و اهداف سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی پرداخته شد. در واقع آن چه که در میان اصول، مبانی واهدف گفته شده از دیدگاه ایشان، بارز بود و جلب توجه می کرد و سیاست خارجی ایران را تشکیل می داد، عبارت بودند از: استقلال، صدور انقلاب، اتحاد امت اسلامی، احترام به حقوق متقابل، نفی ظلم، اصل نفی سبیل، روابط حسنه و مسالمت آمیز با دیگران، دفاع از کیان اسلام و مسلمین، سیاست نه شرقی، نه غربی، گسترش روابط بر اساس مبانی اسلامی و انسانی و کمک به نهضت های آزادی بخش. هم چنین رابطه با اصول سیاست خارجی سعی شد تا تقدم و تأخر اصول نیز رعایت گردد. در رابطه با هر یک از این موارد به نمونه ای از سخنان امام خمینی اشاره شد و شاید بتوان به این مطلب اذعان کرد که در برخی از موارد، دیدگاه ایشان از ساختار و حقوق بین الملل موجود فراتر می رود. از جمله قرائت ایشان از اسلام که اسلام ناب محمدی(ص) را در نظر داشتند در مقابل اسلام آمریکایی. و هم چنین ویژگی های دیگری مانند: ظلم ستیزی و عدم سازش، مبارزه و ایستادگی در برابر مستکبران و ستم گران که در تضاد با آنها بود. در پایان نیز به رابطه اصول با اهداف و نیز مبانی با اصول به صورت اجمال پرداخته شد.

 پی نوشت ها دردفترروزنامه موجود است سید جواد میر خلیلی روزنامه رسالت

۱۸) در این حالت است که در شأن انسان مؤمن چنین وصفی آمده است: «فاذا احببته کنت سمعه و بصره و لسانه...»

۱۹) چون او را دوست بدارم تمام وجودش را فرا می گیرم چشم و زبان و گوش او باشم، یعنی وقتی تمام وجود انسان مؤمن محبوب حق می شود، او تجلی حق است- این حقیقت در قرآن شریف به کرات آمده است که خداوند مؤمنان را دوست می دارد. مصداق بارز و عینی این انسانها، انسانهای کاملند، چنان که امام(ره) می فرمایند: (انسان کامل مظهر و تجلیگاه اسمای الهی است... و رحمانیت و رحیمیت اظهار همان اعیان است از غیب هویت تا افق شهادت مطلقه؛ و ابداع فطرت عشق و محبت کمال مطلق است در خمیره آنها که بدان فطرت عشقیه سائقه و جذبه قهریه مالکیه که ناصیه آنها را گرفته... پس با این طریقه غایت آمال و نهایت حرکات و منتهای اشتیاقات و مرجع موجودات و معشوق کائنات و محبوب عشاق و مطلوب مجذوبین ذات مقدس است؛ گر چه خود آنها محجوبند از این مطلوب و خود را عابد و عاشق و طالب و مجذوب امور دیگری دانند...»

۲۰) در تفسیر و تبیین سر «ایاک نعبد...» می فرماید: جوینده غیر تو نیستیم از ادنی مرتبه سفل ماده تا اعلی مرتبه غیب اعیان ثابته، حق طلب و حق جو هستیم و هر کس در هر مطلوبی طلب تو کند و با هر محبوبی عشق تو ورزد...، و به قول شیخ بهایی: هر در که زنم صاحب آن خانه تویی ت وهر جا که روم پرتو کاشانه تویی ت وبلبل به چمن زان گل رخسار، نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیوانه برون از همه آیین تو جوید... امام با الهام از سالار شهیدان و یاران باوفایش که در عشق ورزی به نقطه اوج رسیدند، توانست صدای آن عاشقان به خون طپیده را بار دیگر زنده نماید و خود سرور شهیدان انقلاب اسلامی بود، اگر در کربلای حسینی یاران حسین عاشق پیش مرگ او بودند، و در کربلای ایران جوانان غیور ایران زمین عاشق و دلباخته خمینی بودند و با یک ندا به او لبیک گفته و به لقای یار شتافتند. ▪ تجسم عشق در زندگی امام: امام خمینی (ره) در طول تاریخ اسلام و بعد از حکومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) اولین عارف و فیلسوف و فقیهی است که در میدان عملی و نظری عشق و محبت الهی با الهام از مکتب عاشورا و سیره ائمه هدی(ع) بهترین جایگاه را برای عشق و محبت الهی به تصویر کشید، او علاوه بر این که از حکما و فلاسفه صاحب اندیشه قرن حاضر است، از عرفای نامدار تاریخ اسلام و تشیع شمرده می شود، اگر عرفا و حکمای اسلام عشق را در دفاتر و کتب خود تعریف و تمجید نموده اند و یا در محراب عبادت و یا در خلوتگاه راز و نیاز خود بدان پرداخته اند و بیش از این حد و مرز فراتر نرفته و چندان تأثیرگذار نبوده اند، عاشق دوران ما فراتر از این اندیشه ها و عمل پیشرو است، هم در میدان قال و هم در حال، عشق الهی از چونان عشق انبیای الهی است و رستاخیز است. عشقی فراگیر و دگرگون کننده احوال جوامع بشری. اگر عرفای بزرگ شیعه از قرآن درس عشق گرفته و از آن با زبان زیبای هنری نثر و نظم نوشته اند و در مرتبه اول دل خویش را شیدای حق و در مرتبه دوم خواننده را تحت تأثیر قرار داده اند، درس عشق خمینی(ره) فراخور تمام اصناف بود و از هر طبقه و صنفی در زمره عشاق او قرار داشته اند، درست مانند مولایش حسین که در صفوف عشقبازی اش از پیر فقیه تا جوان برومند شجاع و نوزاد شیرخوار و زنان وارسته و دلباخته حضور داشتند و در مصاف فدای جان خویش در راه محبوب، از همدیگر سبقت می گرفتند، در مکتب خمینی با همین الگو، ولی با وسعتی به پهنای دنیا حاضر و عاشق بودند، آیا جانفشانی در راه دفاع از حریم وطن را می توان بدون عشق تصور کرد؟ آیا بدون عشق انسان قادر است در برابر گلوله و آتش، جان خویش را قرار دهد، پیروان مکتب عشق خمینی در احیای عشق و تحقق این اندیشه و در عینیت بخشیدن به آن در طول تاریخ بی نظیر هستند. امام از آغاز حرکت و انقلاب خویش تا برقراری حکومت اسلامی و در دوران رهبری بدون استثنا در همه احوال، خدا، خدا، گفت و از انبیای الهی سخن گفته و با شهامت کامل در برابر استکبار ایستادگی کرد، یکی از علایم عشق و مرتبه شهود، شجاعت در برابر مدعیان کبر و نخوت است و تا کسی در مرحله معرفت به این مرتبه نرسیده، نمی تواند با این همه عزت و اتکای به قدرت الهی این گونه در برابر طاغوت افشاگری نماید. عشق در مرحله ای که با فرد سروکار دارد بسیار محدودتر است، ولی از مرحله ای که وجود انسان را فرا گرفت و لبریز شد و به اجتماع کشیده شد، جمعی را نیز عاشق خود نموده و همراه نماید تا این که رستاخیزی برای عاشقان به وجود می آورد، عاشق حق، خود عاشقانی دارد، چون جلوه حق می شود، امام مصلحی بود، عاشق پیشه و در مرتبه عشق به خداوند متعال در حدی بود که از هیچ قدرتی هراس و بیم نداشت. عاشقی با منطق و استدلال استوار که نظیری کمتر داشته در قرون گذشته اسلام. عشقی که امام از آن صحبت می کرد و در آثارش جلوه گر است، عشق منفعلانه نیست که در گوشه ای از دنیا یا معابد بتوان به آن رسید، عشق امام، عشق اصلاحگر و متحولانه و پویاست، که جامعه را رو به رشد و تعالی معنوی و مادی می برد. از این روی عرفان و عشق، می تواند بهترین مؤلفه برای اصلاح اجتماعی باشد، تصوف و عرفان خانقاهی بدان جهت از اسلام بیگانه است که اسلام از خمودی و قشری گری و انزوا و ذکر بی خاصیت، مبری و دین عمل و تلاش و تکاپوگری و حرکت و رشد است. امام این گونه عمل نمود که عرفان و عشق را در جهان با اقتدار و انقلابی نشان داد، اسلام اصیل را با حرکت خود احیا کرد و نشان داد که عاشق و عارف و سالک و فقیه و فیلسوف باید اصلاحگر و انقلابی و شجاع باشد، که این عین عرفان و مسلک اولیاء و انبیای الهی و راه ائمه معصومین(ع) است. امام با این حرکت حجت را بر تمام اهل فرهنگ تمام کرد.

پی نوشت ها: ۱- امام خمینی (ره)/صحیفه نور/ ج ۲۱/ص ۳۲ ۲- مثنوی معنوی ۳- امام خمینی (ره)/سرالصلاهٔ/صص ۳۸-۹ ۴- همان/صص ۱۷۸ - ۲۳۱ ۵- همان/صص ۲۸۹ - ۲۴۶ ۶- سرالصلاهٔ/ص ۱۲ ۷- امام خمینی (ره)/ طلب و اراده/ص ۱۵۲ ۸- همان/ص ۱۵۴ ۹- همان/ص ۱۷۴ ۱۰- برگرفته از مجموعه شعر عرفانی امام(ره) (محرم راز) ۱۱- همان ۱۲- همان ۱۳- ابن سینا/الاشارات/ج۳/ صص ۸۰-۴ ۱۴- دیوان حافظ/ص ۴۹۶ ۱۵- سرالصلاهٔ/ص ۹۱ ۱۶- دیوان اشعار امام/ص۴۲ ۱۷- طلب و اراده/ص ۴۱ ۱۸- کافی/ج۲ ۱۹- سرالصلاهٔ/ص ۹۰ ۲۰- همان/ص۹۱ امیر علی حسنل روزنامه قدس

14) د) مقامات عشق در نگرش امام: وقتی انسان در مقام کمال قرار گرفت، مرحله شهود به او دست می دهد و به تسبیح عاشقانه تمام کائنات واقف می شود «و چون سالک را این مشاهده دست دهد و خود را به سراسر اجزای وجودیه خود، از قوای ملکیه تا سرایر غیبیه و جمیع سلسله وجود را عاشق و طالب حق بیند و اظهار این تعشق و محبت را نماید از حق استعانت وصول طلبد...» د- ۱) فناپذیری: تمام عرفا برای عشق ورزی در طریق حق شرایط سختی را تبیین نموده و به آن عمل کرده اند و این طریق را برای هر کس قابل طی نمودن ندانسته اند، چنان که در آثار حضرت امام این حقیقت به وضوح دیده می شود و برای هر سالک موانع فراوانی در این راه وجود دارد و پرده و حجابهای سنگینی و ضخیمی در مسیر کمال او نهاده شده است و تا فنای از خویش و رهایی از تمام قیود حاصل نشود، راه ترقی به کمال مسدود خواهد بود: عاشق از شوق به دریای فنا غوطه ور است بی خبر آنکه به ظلمتکده ساحل بود د- ۲) رسیدن به شهود: امام(ره) مقام و مرتبه شهود را پس از مرحله عشق به خداوند می داند: «و پس از ریاضات و مجاهدات و دوام تذکر و عشق به حضور و خلوت و تضرع و انقطاع تام، سالک از مرتبه اطمینان و عرفان به مرتبه شهود و عیان رسد و حق به تجلی فعلی مناسب با قلبش به سر قلب او تجلی کند، پس قلب لذت حضور را دریابد و عشق به حق به هم رساند و لذت فیض حضور...».

۱۵) سریان عشق در هستی از منظر امام: اکثر فلاسفه و عرفا عشق را در تمام هستی جاری و ساری می دانند و به مراتب آن نیز معتقدند. امام خمینی رضوان ا... علیه همچون فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی و علمایی که صاحب نظر در عرفان بوده اند، نه تنها معتقد به حالت عاشقانه در عارف و سالک است، بلکه سریان عشق را در تمام هستی و موجودات می پذیرد: «دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را همه جا منزل عشق است که یارم همه جاست کوردل آن که نیابد به جهان جای تو را

۱۶) جلوه حسن تو کجا که نیست جذبه عشق تو کراست که نیست عالم عشق است هر جا بنگری از پست و بالا سایه عشقم که خود پیدا و پنهانی ندارم گزاف نیست، اگر بگوییم عرفای بزرگی چون امام با مکاشفات درونی این عشقها را احساس و درک می نمودند؛ واقعیتی است غیرقابل انکار که موجودات دیگر هم عاشق انسانهای کامل هستند و معروف است که: «استن حنانه در حجر رسول(ص) ناله می زد همچو ارباب عقول...» بنابراین امام خمینی (ره) نیز تمام ذرات هستی را برخوردار از عشق به خداوند متعال می داند: ذره ای نیست به عالم که در آن عشقی نیست بارک ا... که کران تا به کران حاکم اوست من چه گویم که جهان نیست به جز پرتو عشق ذوالجلالی است که بر دهر و زمان حاکم اوست سرگشته و حیران همه در عشق تو غرقند دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند ▪ تجلی حق از عشق در دیدگاه امام: حضرت امام خمینی (ره) در تبیین حدیث کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان... معتقد است که خداوند متعال فاعل بالحب و العشق است. همین عشق به ذات است که پیامدش نقشه این جهان است و جهان خلقت، بیانگر کمالات است که در ذات است. این عقیده را چنان که بیان شد عرفا و حکمای سلف نیز ابراز نموده اند. امام نیز این گونه می فرماید: پس همان گونه که علم حضرت حق به ذات خودش علم به ماسوای ذات است، در مرتبه ذات چون که (بسیط الحقیقه کل الاشیاء) و در مرآت تفصیل علت علم به ماسوا همان علم به ذات است، حب به ذاتش نیز چنین است.

۱۷) و اراده ای که از حق تعالی به اشیاء تعلق می گیرد و البته به گونه ای که منزه از رنگ تغیر و زوال است و مانند اراده ما نیست که متغیر و حادث و زودگذر باشد. تعلق آن اراده حق تعالی به اشیاء به خاطر آن است که ذاتش محبوب اوست و عشق به ذات خود دارد و ذات خود را می پسندد نه آن که اشیاء به طور مستقل محبوب او باشند و به این معنای بلند عرفانی اشاره فرمود در حدیث معروف قدسی که: (من گنجی بودم پنهان پس دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم) پس علت خلقت عالم حب ظهور و معروفیت ذات است و حب خود ذات. بنابراین امام(ره) نیز مبداء عشق را ذات حق می داند و مبداء خلقت و اساس آن را عشق، از این روست که سعدی علیه الرحمه گفته: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست... و حضرت امام (قدس سره) می فرماید: عشق اگر بال گشاید به جهان حاکم اوست من چه گویم که جهان نیست بجز پرتو عشق وه چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشق آدم و جن و ملک مانده به پیچ و خم عشق امام(ره) نیز جهان هستی را پدیده ای می داند که اصل آن بر پایه ای زیبا چون عشق نهاده شده. کتاب سرالصلاهٔ حضرت امام(ره) در حقیقت شرح معاشقه انسان مؤمن با پروردگار است و کشف رموز عشق الهی است که در نماز نهفته است، معرفت به ابعاد و اسرار این رموز و دقت در حالات نماز عرفای بزرگی مانند امام خمینی (ره) پرده از این حقیقت می گشاید که حقیقتاً در حال نماز مقام وصول به آنها دست می داده است که فهم این حدیث شریف را آسان می نماید «الصلاهٔ معراج المؤمن» بر این اساس است که انسانهای مؤمن حالاتی دارند که منتظر وقت عبادات هستند و در آن حال مسرتی به آنها دست می دهد که با هیچ چیز عوض نمی کنند و در این مقام است که فرموده اند: «افضل الناس من عشق العباده»

ادامه دارد.. .

10) در این اصطلاحات استعاری که روش تمام عرفا در تغزل این استعمال رایج است که تمام قیود و مظاهر انواع رذایل با تمسک به میخانه و مستی و بتکده و خرابات و خرقه از عارف زدوده شود و زبان فنی و خاص اهل ذوق و عرفان این است که همه آنها در تحت کنایه و استعاره سخن می گویند فلذا گفته شده «الکنایه ابلغ من التصریح» بلاغت اقتضا می کند تا اهل فن برای ابلاغ پیام و رموز و اسرار الهیه برای خواص که اهل بلاغت هستند، این گونه بیان شود چون گفته شده: کسی که سالک طریق دریای عشق و محبت الهی است، باید قیود منیت را از خود پاک نماید و از هر قیدی آزاد باشد و از بندگی هر ربی و مولایی رها شود تا به تمام معنا بندگی خداوند یکتا در او صادق باشد و از ریا و شرک خفی و جلی مبری باشد. اگر دل بسته ای بر عشق جانان جای خالی کن که این میخانه هرگز نیست جز مأوای بیدلها تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی هر که این اغلال در جانش بود آماده نیست عاشق نشدی اگر که نامی داری دیوانه نه ای اگر پیامی داری

11) داشتن نام و قدرت ظاهری که برای بندگان خدا سودی نبخشد، مانع سیر و سلوک شناخته شده که باید پرهیز شود و شهرت کاذب و از موانع راه است.سر دادن در راه دوست رسمی است عاشقانه که سرور و سالار آزادگان جهان حسین بن علی آن را به شاگردان مکتبش آموخت. در راه دوست باید از تمام تعلقات و زیباییهای مادی از خانه و کاشانه و از عیال و مال و فرزند که قرآن آنها را محبوب مذموم می شمارد، گذشت. عاشقان روی او را خانه و کاشانه نیست مرغ بال و پر شکسته فکر باغ و لانه نیست

12) ریختن حس خودکامگی و غرور و بزرگی ظاهر اولین گام حرکت به سوی بندگی است. این مرحله در عشق، مرحله آغازین است چاکری حق با این مرحله حاصل می شود. ج- ۲) کتمان و عفت در عشق: شیخ الرئیس و خواجه طوسی در نمط نهم (مقامات العارفین) یکی از شرایط رسیدن به کمال را عشق عفیف دانسته اند- یعنی عفت را در عشق و ترقی به کمالات دخیل دانسته اند

۱۳) در روایات اسلامی نیز به این موضوع اشاره شده است که عرفا به اقتباس از روایات این مباحث را طرح نموده اند: «من عشق فعف ثم مات شهیداً» و «من عشق و کتم و عف فمات و هو شهید» و «من عشق و کتم و عف و صبر غفرا... له و ادخله الجنه» و «ما المجاهد الشهید فی سبیل ا... باعظم اجراً ممن قدر فعف». عفاف در عشق ورزی از مقدمات و اسباب پیشرفت و ترقی است. اگر عفاف را در این احادیث مخصوص عشق مجازی بدانیم، پله ای خواهد بود برای ترقی و راهیابی به عشق حقیقی الهی، کتمان و عفاف و صبر هر سه از شرایط عشق است و اگر این شرایط در عشق حیوانی و نفسانی رعایت شود، صعود به قله عشق حقیقی آسان خواهد بود. مقام شهادت که یکی از عالی ترین مقامات معنوی است که به عاشق عفیف و کتوم و صبور اعطا می شود. کتمان و پوشیده داشتن سر عشق و اندوه آن نیز از توجه عرفا و فلاسفه به دور نبوده است. امام در کتمان عشق چنین فرموده: غم عشق تو به جان است و نگویم به کسی که در این بادیه غمزه غمخواری نیست راز دل را نتوانم به کسی بگشایم که در این دیر مغان راز نگهداری نیست سر عشق است که جز دوست نداند دیگر می نگنجد غم هجران وی اندر گفتار راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق نتوان گفت که از راهبران بی خبریم آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات در یکی نامه محال است که تحریر کنم ج- ۳) حجابهای راه عشق: منظور بریدن از حجابها این است که وقتی عارف بین دو راه واقع شد، مثل قیام در راه حق و سکوت یا اشتغال به امور دنیا کدام ارجح است، امام همه قیود را رها کرد و در برابر طاغوت ایستاد از این روی همه را حجاب می شمارد. در بر دل شدگان علم حجاب است حجاب از حجاب آن که برون رفت به حق جاهل بود از در مدرسه و دیر و خرابات شدم تا شوم بر در میعاد گهش حلقه بگوش از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد جز حرف دلخراش، پس از آن همه خروش طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم در راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم.

ادامه دارد.. .

۴) امام خمینی (ره) علما را از متهم نمودن بزرگان به تصوف بر حذر می دارد و خودش علاوه بر آثار منثور در آثار منظوم و عرفانی خود از اصطلاحات مجازی عرفا بهره می جوید: طور سینا را بگو ایام صعق آخر رسید موسی حق، در پی فرعون باطل آمده ای موسی صعق دیده در عشق از جلوه طور لامکانی

5) حضرت امام در تبیین حال جذبه روحی و فنای کلی به حالات عاشق دلباخته تمثل می جوید: «مثل جذبه روحی... مثل حال عاشق مجذوب و حرکات عاشقانه اوست که عاشق نباید در عشق بازی مقدمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد، بلکه خود حقیقت عشق، آتشی است که از قلب عاشق طلوع می کند و جذبه آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرایت می کند و همان تجلیات حبی در سر قلب به صورت عشقبازی در ظاهر درمی آید؛ از کوزه برون همان تراود که در اوست. همین طور مجذوب مقام احدیت و عاشق جمال صمدیت تجلیات باطنیه محبوب و تجلیات حبیه حبیب که در ملک ظاهرش بروز کند و در مملکت شهادتش صورت یابد. همین نقشه نماز را تشکیل دهد. و اگر غیر از این اوضاع و احوال که برای حضرت ختمی صلوات ا... علیه و آله در این مکاشفه روحانیه و معاشقه حبیبانه دست داد حال دیگری دست دهد...»

6) امام عشق را نه تنها مشروع، بلکه فطری می داند: «... اعلم ان ا... تعالی... فطرالنفوس... علی فطره ا... الی العشق بالکمال المطلق... و بالجمله الانسان بفطرته عاشق الکمال المطلق و بتبع هذه الفطره... فطره اخری... فالانسان عاشق جمال ا... و یحن الیه تعالی... فطرالناس علی هاتین الفطرتین الفطره الاصلیه. هی فطره العشق بالنکال المطلق و الفطره الشیعهٔ...»

7) امام خمینی (ره) معتقد است که انسان به صورت فطری عاشق کمال است و گریزان از نقصان و کمبود، لذا همیشه خود را به سوی کمال می کشاند تا از نقصان رهایی یابد. فطرت اصلی انسان عبارت است از عشق به کمال مطلق و فطرت تبعی، عبارت است از فطرت انزجار و تنفر از نقص باشد که آدمی این دو فطرت را براق سیر و رفرف معراج خود سازد و با این دو بال به آشیانه اصلی اش، که آستان حضرت دوست و درگاه اوست پرواز کند.

۸) «باعتبار ایجاد العشق الطبیعی فی کل موجود و ایکاله علیه السیر الی کماله و التدرج الی مقامه فی النشأهٔ الدنیا و له و...» وجود عشق در تمام موجودات بالاخص در انسان در نظر همه عرفا و فلاسفه امری اتفاقی است، لذا نمی توان آن را منکر شد. مهر کوی تو در آمیخته در خلقت ما عشق روی تو سرشته است به آب و گل من

9) ج) مراحل و شرایط عشق حقیقی: عشق نیز مثل سایر امور و ترقیات مادی و معنوی، دارای قله و اوج است که برای رسیدن به آن باید مراحلی را طی نمود. مراحلی که برای عشق در نظر گرفته شده همان مراحل سیرو سلوک است، به بیان شرع و غیر از آن نیست مراقبت از اعمال و فرایض و ترک کامل و عملی محرمات، با برنامه دقیق است. ج ـ ۱) پرهیز از شهرت و کبر و ستیز با نفس و ریا: در این مسیر باید ابتدا با، بت نفس به مبارزه برخاست و آن را خوار و ذلیل نمود و مبانی تزویر و ریاکاری و خودنمایی را از دل زدود، این معانی در کلمات حضرت امام با استعاره های زیبایی متجلی می شود و گاهی از آنها به بت و خرقه ریا و سجاده و مدرسه و غیره... یاد می نماید: بر در میکده از روی نیاز آمده ام پیش اصحاب طریقت به نماز آمده ام صوفی و خرقه خود، زاهد و سجاده خویش من سوی دیر مغان نغمه نواز آمده ام از همه قید بریده ز همه دانه رها تا مگر بسته دام بت یکدانه شویم جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم کورکورانه به میخانه مرو ای هشیار خانه عشق بود جامه تزویر برآر بگذارید که از میکده یادی بکنیم من که با یاد بت میکده بیدار شدم.

ادامه دارد.. .

عشق نیز مثل سایر امور و ترقیات مادی و معنوی، دارای قله و اوج است که برای رسیدن به آن باید مراحلی را طی نمود. مراحلی که برای عشق در نظر گرفته شده همان مراحل سیرو سلوک است، به بیان شرع و غیر از آن نیست مراقبت از اعمال و فرایض و ترک کامل و عملی محرمات، با برنامه دقیق است. و یکی از ابعاد شخصیت مهم امام(ره) و از اندیشه های تابناک و برجسته اش، اندیشه عرفانی اوست که یقیناً درمدیریت و رهبری آن حضرت تأثیر شایانی داشته، این اندیشه درخشان و نورانی ریشه در شناخت عمیق او ازخداوند متعال داشت. اطاعت مطلق در برابر خداوند متعال آن حضرت را به جایی از بندگی ترقی داده بود که گروه عظیم انسانها را با اخلاص به اطاعت و ارادت به خود و عشق به آن وجود الهی وادار می نمود، که با بیانی ساده در حد فهم مردم، شوق و عشق را در دل جوانان پاک و غیور این مرز و بوم زنده می نمود و آنها را برای دفاع از کیان ایران و انقلاب اسلامی بسیج می نمود، بدون تردید اطاعت از مقام ولایت و مرجعیت از یک ارتباط عمیق معنوی و عاطفی نشأت می گرفت که بین مردم و امام برقرار بود و همین ارتباط عمیق معنوی بود که توده میلیونی ملت ایران را در برابر ظلم و استبداد دوران استبداد بسیج نمود و انقلاب اسلامی را به ثمر نشاند، همه این ثمرات حاصل معنویت و عرفان حضرت امام(ره) بود که دلها را شیفته خود می کرد، چنان که در سخنرانی های ساده ولی برخاسته از جایگاه بلند معنوی و دل وابسته او به خداوند، چشم عاشقانش پر از اشک می شود، مردم ایران و جوانان عاشق حضرت امام هستند و این عشق الهی و لایتناهی است که حکایت از عشق لبریز امام به خداوند متعال دارد، بسان عشق یاران امام حسین(ع) به آن حضرت که صحنه ساز روز عاشورا، (بزرگترین حادثه تاریخ) شدند. انقلاب اسلامی ایران و حکایت رهبری آن عطف به نهضت امام حسین(ع) است، و امام خمینی (ره) چونان امام حسین(ع) عاشقان وارسته از تعلقات دنیا را با خود به دیدار معبود و معشوق ازلی که منتها و غایت کمال است هدایت نمود. چنان که فرمود: «از شهداء که نمی شود چیزی گفت، شهداء شمع محفل دوستانند، شهداء در قهقهه های مستانه شان و در شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون»اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند، اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود می شکافد».

1) چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

2) در اندیشه عرفانی امام(ره) و ابعاد مختلف عرفان اسلامی «محبت و عشق» جایگاه رفیعی دارد. لذا در این مقاله کوشش بر این است تا شعاعی از اندیشه عرفانی حضرت امام(ره) ضمن مقایسه با برخی عرفای نامی دیگر مورد بررسی قرار گیرد. الف) تعریف عشق: برای عشق تعاریف و معانی مختلف گفته شد. علاقه مفرط به چیزی، دوست داشتن چیزی بیش از حد معمول «حب الشی اعمی و اصم» و... ب) دفاع امام از حریم عشق: امام(ره) علاوه بر این که در آثار خود از محبت و عشق الهی سخن گفته است و اهل علم را از قضاوت ناصحیح درباره عشق و محبت الهی که آن را رمی به فساد مینمایند نهی می کند: « و از امور مهمه ای که تنبه به آن لازم است و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم کثرا... امثالهم باید در نظر داشته باشند آن است که اگر کلامی از بعض علماء نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند... بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند... و گمان نکنند هر کس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیاء و عرفا و تجلیات حق و عشق و محبت و امثال اینها که در اصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است یا بافنده از پیش خود است و بر طبق آن برهانی عقلی یا حجتی شرعی ندارد. به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است...»

3) بدین ترتیب حضرت امام موضوع عشق و محبت الهی را مثل سایر حکماء و فلاسفه کاملاً شرعی و مبنای آن را قرآن و حدیث و ائمه می داند.«... آیا غیر از فنای ذاتی و ترک خودی و خودیت و انیت و انانیت که در لسان اهل معرفت است به چیز دیگری قابل حمل است؟ آیا مناجات شعبانیه را که از حضرت امیر و اولاد معصومین او (ع) وارد شده و مکرر خواندی... الهی هب لی کمال الانقطاع الیک... آیا حقیقت و لاحظته فصعق لجلالک غیر از آن صعق در لسان اولیاست...»

ادامه دارد.. .

روشن ترین شاهد مثال، این بخش از پیام نوروزی حضرت امام در سال ۶۴ و کمتر از یک هفته پس از انفجار بمب در نمازجمعه تهران است: " قصه روز جمعه را که آن طور باشکوه ، با نورانیت ، با استقامت گذشت. آن طور مردم با طمانینه ... مخصوصا نگاه می کردم ببینم در بین مردم چه وضعی هست ، ندیدم حتی یک نفر را که یک تزلزلی درش پیدا باشد. و آن وقت امام جمعه آن طور با آن طنین قوی صحبت کرد ، مردم آن طور گوش کردند ، آن طور فریاد زدند که ما برای شهادت آمدیم... با یک همچو ملتی کسی نمی تواند مقابله کند. ملتی که این طور است ؛ آن روزی که اعلام می کنند که می خواهیم بمباران کنیم نماز جمعه را ، بیایند و بیشتر بیایند ، حتی آنهایی که نمی آمدند برای نماز ، (از) قراری که برای من نقل کرده اند ، آنهایی که برای نماز جمعه هم نمی آمدند هفته های دیگر ، این هفته آمده اند.

" بد نیست میزان اعتقاد بالای امام به این امر را در خاطره ای از نوه امام مرور نماییم: " آن زمان که در مراسم نماز جمعه ‏بمب گذاری کرده بودند من هم در مراسم نماز مزبور شرکت کرده ‏بودم. مادرم و دیگر افراد فامیل در خانه آقا بودند، چون از من‏خبری نشده بود همه نگران شده بودند وقتی وارد خانه شدم، دیدم ‏مادرم به حالت اعتراض گفت: تو که باردار بودی چرارفتی؟ به خاطر بچه‏ات هم که شده نباید می‏رفتی. این را هم بگویم‏ که از قبل شایع شده بود که آن مراسم نماز را صدامیان بمباران ‏می‏کنند یا در آن بمب می‏گذارند، نگرانی مادرم هم از این بابت‏بود. ولی امام که سر میز ناهار نشسته بودند با خنده‏ای به من‏گفتند: سالمی؟ من تشکر کردم. ایشان آهسته در گوشم گفتند: خیلی‏کارخوبی کردی که رفتی، خیلی از تو خوشم آمد که به چنین نمازی‏رفتی. " در ۲۴ دیماه ۱۳۵۸حضرت آیت الله العظمی خامنه ای از سوی بنیانگذار کبیر انقلاب به عنوان امام جمعه تهران منصوب شدند و در ۶ تیرماه ۱۳۶۰ با انفجار بمب در مقابل ایشان در مسجد اباذر تهران به شدت مجروح گردیدند، حضرت امام خمینی در پیامی به این مناسبت فرمودند:

" ... اکنون دشمنان انقلاب با سوءقصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می باشید ، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند...اینان آن قدر از بینش سیاسی بی نصیبند که بی درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند ، و به کسی سوءقصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است. اینان در این عمل غیرانسانی به جای برانگیختن و رعب ، عزم میلیون ها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند..." پس از سوءقصد و ترور نافرجام ایشان توسط منافقین و در دوران نقاهت، نیاز به امام جمعه موقت در تهران بیشتر احساس گردید. در کل، شهر تهران در طول برگزاری این مراسم سیاسی عبادی، به غیر از رهبر فرزانه انقلاب یازده امام جمعه دیگر نیز به خود دیده است: حضرات آیات طالقانی، منتظری، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی، ربانی املشی، یزدی، مهدوی کنی، جنتی، طاهری خرم آبادی و خاتمی.( به ترتیب اقامه اولین نماز) در این میان شهید آیت الله ربانی املشی با اقامه ۳ نماز کمترین و حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی با اقامه بیش از ۴۰۰ نماز بیشترین تعداد برپایی نمازجمعه را به خود اختصاص داده اند. نمازجمعه تهران برای اولین بار در دانشگاه تهران اقامه شد که این دانشگاه در طول این سالها بیشترین تعداد نمازجمعه ها را به خود اختصاص داد، اگرچه ۶ نمازجمعه در بهشت زهرا، ۱۸ نمازجمعه در حرم مطهر حضرت امام خمینی(ره)، و یک نمازجمعه نیز در مصلی تهران برگزار گردید. مصلایی که در ۲۳ آبان سال ۶۷ حضرت امام خمینی در پاسخ به درخواست ائمه جمعه تهران برای ساخت آن در مکان فعلی چنین دستور فرمودند: " با حفظ جهات شرعی در مورد زمین مذکور با پیشنهاد حجتی الاسلام ، آقایان: خامنه ای و هاشمی ، موافقت می شود. انشاء الله در کنار ساختن مصلای تهران ، در ساختن بینش کفر ستیزی مسلمانان موفق باشید. ضمنا سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد. و شدیدا از زرق و برق ساختمان های مساجد اسلام آمریکایی جلوگیری شود. خداوند تمامی دست اندر کاران برپاکننده مساجد الله را تایید فرماید." به دنبال این مجوز ساخت مصلی آغاز شد و از تاریخ ۲۳ آبان ۸۲ قرار بر انتقال نمازجمعه به مصلی تهران بود که با امامت مقام معظم رهبری اولین نمازجمعه در مصلی برگزار گردید؛ اما به دنبال بروز برخی مشکلات تا رفع آنها همچنان دانشگاه تهران میعادگاه جمعه های نمازگزاران قرار گرفت.

پژوهشگر: محمد مهدی اسلامی مرکز اسناد انقلاب اسلامی

طلیعه انجام این فریضه بزرگ الهی و این صف بزرگ جهاد و توحید (نمازجمعه) است" این جملات آیت الله طالقانی آغازگر همایش هفتگی مسلمین پس از سالها تعطیلی آن بود؛ آغازی که با ابتکاری زیبا در مهد علمی ایران دانشگاه تهران و توسط یکی از روحانیون پر سابقه نهضت رقم خورد، اگرچه امامت جمعه وی ۶ هفته بیش به طول نیانجامید و در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، او که به تعبیر امام زبان گویایی چون ابوذر داشت، دار فانی را وداع گفت. حضرت امام از همان ابتدا سیاست را برخاسته از دیانت می خواستند و دیانت را جدای از سیاست نمی دانستند. شاهد مثال روشن این امر نوع نگاه امام به نماز جمعه است.در کتاب «کشف اسرار» که در سنین جوانی ومقارن با نخستین سال‏های حکومت استبدادی محمدرضا شاه نوشته اند، اشاره کوتاهی به مساله نماز جمعه کرده اند و در کتاب‏ تحریرالوسیله که در زمان تبعید به ترکیه تالیف فرمودند به طورمشروح پیرامون آن مسائلی را ذکر کردند. حضرت امام خمینی آبانماه ۱۳۴۴ یکماه پس از تبعید به نجف اشرف، در مسجد شیخ انصاری در جمع علما ، فضلا و طلاب حوزه علمیه نجف می فرمایند:" مسیحیون خیال نکنند که اسلام هم ، مسجد هم ، مثل کلیساست... مسجد مرکز سیاست اسلام بوده است. در ... خطبه جمعه مطالب سیاسی است - مطالب مربوط به جنگ ها ، مربوط به سیاست مدن ، اینها همه در مسجد درست می شده است ." برپایی نمازجمعه به عنوان یکی از نمادهای سیاسی اسلام یکی از دغدغه های اصلی حضرت امام پس از پیروزی انقلاب بود. از اینرو مرحوم آیت الله طالقانی را در همان نخستین سال پیروزی انقلاب به امامت جمعه تهران منصوب فرمودند. همچنین در پیامی به‏مناسبت عید فطر سال ۱۳۵۸ شمسی و با فاصله اندکی از برگزاری اولین نمازجمعه تهران بار دیگر بر بعد سیاسی نمازجمعه تاکید فرمودند: "... اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام آن سیاست‏ به‏ وضوح دیده می‏شود، ... و در هر هفته یک اجتماع بزرگ از همه ، در یک محل. و نماز جمعه ؛ که مشتمل (بر) دو خطبه است ، که در آن خطبتین باید مسائل روز ، احتیاجات کشور ، احتیاجات منطقه و جهات سیاسی ، جهات اجتماعی ، جهات اقتصادی طرح بشود ، و مردم مطلع بشوند بر این مسائل. و در هر سال دو عید ، که در آن دو عید مجتمع بشوند و دو خطبه در آن عید در آن نماز هست. در نماز عید دو خطبه هست ؛ که آن دو خطبه هم باید بعد از حمد و بعد از صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه - علیهم السلام - جهات سیاسی ، جهات اجتماعی ، جهات اقتصادی ، احتیاجاتی که کشور دارد ، احتیاجاتی که منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه کنند از مسائل." آیت الله طالقانی پس از برگزاری ۹ نمازجمعه دار فانی را وداع گفت؛ امام خمینی در حکم انتصاب امام جمعه بعدی تهران چنین می فرمایند: "…مرحوم مجاهد بزرگوار آقای طالقانی ، پس از عمری مجاهدت و پاسداری از اسلام ، به رحمت خداوند پیوست و ما را سوگوار کرد. تکلیف پاسداری از اسلام به عهده همه ماست ؛ و من شما را ... برای دژ محکمی که آن فقید سعید پاسدار آن بود انتخاب و منصوب نمودم. نماز جمعه - که نمایشی از قدرت سیاسی و اجتماعی اسلام است - باید هر چه شکوهمندتر و پر محتواتر اقامه شود. ملت ما گمان نکنند که نماز جمعه یک نماز عادی است ، امروز نماز جمعه با شکوهمندی که دارد ، برای نهضت کوتاه عمر ما یک پشتوانه محکم و در پیشبرد انقلاب اسلامی ما عامل موثر و بزرگی است.

ملت عظیم و عزیز با شرکت خود باید این سنگر اسلامی را هر چه عظیم تر و بلند پایه تر حفظ نمایند تا به برکت آن ، توطئه های خائنان و دسیسه های مفسدان خنثی شود..." همچنین امام در سخنانی دیگر تاکید نموده‏اند:" نماز جمعه از اهمیت‏سیاسی فوق ‏العاده‏ای برخوردار است ... اسلام دین سیاست است و هر کس خیال کند که جدای از مسائل سیاسی‏است جاهل بوده و از این آیین و سیاست آگاهی ندارد." این سخن‏واضح و قاطع امام در احیای نماز جمعه به عنوان تجلی ترکیب اسلام ‏و سیاست نقش فوق العاده مهمی داشته است. در بیانی دیگر خطاب به‏کنگره جهانی ائمه جمعه و جماعات فرمودند: "... نماز جمعه یکی از بزرگ‏ترین پدیده‏های اسلامی و یکی ازمهم‏ترین ره آوردهای انقلاب اسلامی ما است اگر این انقلاب اسلامی جز این نماز جمعه به ما چیز دیگری نداده بود برای ملت ما و مسلمین‏ کافی بود..." جالب توجه است که حضرت امام بر خلاف برخی عقاید رایج تمام اقشار ملت ازجمله زنان را هم به شرکت در نماز جمعه تشویق می فرمودند. یکی ازاستفتائاتی که از ایشان شده این است که: "آیا شرکت‏بانوان درنمازهای جماعت‏یومیه و نماز جمعه کراهت دارد یا خیر؟ " امام درجواب فرموده‏اند: "کراهت ندارد بلکه در بعضی موارد مطلوب است. " تاکید امام بر بعد سیاسی نمازجمعه و ضرورت برگزاری شکوهمند آن حتی در وصیتنامه ایشان نیز مشهود است ، آنجا که در آخرین وصیتها می فرمایند: "... از نمازجمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است هرگز غفلت نکنند ، که این نماز جمعه از بزرگ ترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی ایران است..." بد نیست نگاهی هم به سوی دیگر این امر بیاندازیم. در میان سالهای برگزاری نمازجمعه تاکید امام بر صلابت آن همواره مورد لبیک امت حزب الله بوده است و این امر موجب رضایت خاطر ایشان را فراهم ساخته بود.

ادامه دارد.. .

وحدت معقول وحدت معقول با توجه به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیّات و انتخاب دلایل بیشتر می‏تواند مورد نظر قرار گیرد که آن نیز عبارت است از قرار دادن متن کلّی دین اسلام براساس اعتقاد همه جوامع مسلمان و کنار گذاردن عقاید شخصی، نظری و فرهنگ محلی و خصوصیات آرا و نظریات مربوط به هر یک از اجزای متن کلی دین که به تعقل و اجتهاد گروهی یا شخصی مربوط است. در طریق وصول به وحدت معقول، نخستین گام همان وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیت‏های بزرگ اسلامی است و عامل اصلی این توسعه نیز دیدگاه‏ها و هم‏چنین رهایی از چارچوب تنگ و تاریک تعصّب غیر منطقی می‏باشد. اسلام به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود توانسته است، همان‏گونه که «محمد بن طرخان فارابی» را در دامن خود بپروراند، «ابن سینا، ابن رشد، ابن مسکویه، ابوریحان بیرونی، حسن بن هیثم، محمّد بن زکریا، جلال‏الدین محمد مولوی، میرداماد، صدرالمتالهین و امثال این‏ها را نیز با آرا و عقاید مختلف در جهان‏شناسی و الهیّات و حقایق مذهبی پرورش دهد.(۲۵) نکته‏ی مهمی که در این باره باید در نظر گرفت، این است که دین اسلام فقط به شیعه و سنّی تقسیم نشده است، بلکه این دین بزرگ به ده‏ها مذهب تقسیم شده است... .از طرف دیگر هیچ متفکر اسلامی تا کنون هیچ یک از دانشمندان و صاحب‏نظران دیگر را تکفیر نکرده است.(۲۶) از طرف دیگر، عده‏ای نیز وحدت را به مفاهیم دیگری؛ هم چون «وحدت ایدئولوژیک» (وحدت معلق)، «وحدت استراتژیک» و «وحدت تاکتیکی» تقسیم کرده‏اند.(۲۷) منظور از وحدت ایدئولوژیک اتفاق نظر در همه‏ی عقاید مسلکی است. این نوع وحدت بیشتر در رژیم‏های مرامی و به طور مشخص در مکتب مارکسیسم وجود دارد و رژیم‏های کمونیستی نیز این نوع وحدت را مورد نظر داشتند. وحدت استراتژیک بر محور وحدت عقیده و ایدئولوژی نیست، بلکه بیشتر بر وحدت عملکرد و روش نظر دارد. هم چنین وحدت تاکتیکی نیز به عنوان یک راه حل موقت و مقطعی مورد نظر است. نظریه تضاد دیالکتیکی در عرصه اجتماع با این نوع وحدت هماهنگی دارد.(۲۸) در عرصه مبارزه کسانی که دشمن مشترک دارند تا زمانی که آن دشمن مشترک نابود نشده است، این نوع وحدت کارایی خوبی دارد. حال باید دید که حضرت امام خمینی به کدامیک از انواع وحدت می‏اندیشید و دیدگاه ایشان درباره وحدت، ناظر به کدامیک از انواع وحدت می‏باشد.

از سخنان حضرت امام می‏توان فهمید که ایشان به وجود اختلافات در نظریات و عقاید سیاسی و ایدئولوژی معتقد بودند، ایشان می‏فرمایند: «کتب فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏ها و برداشت‏ها در زمینه‏های مختلف نظامی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، عبادی و... در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می‏کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه‏های مختلف و لو مخالف با یک دیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد.(۲۹) بنابراین از دیدگاه ایشان اختلاف نظر نه تنها طبیعی است، بلکه جلوگیری از عقاید مختلف جایز نیست. هم چنین می‏توان استنباط کرد که وحدت تاکتیکی که بعضا از طرف حضرت امام ایراد می‏شده است، تمام مقصود ایشان از وحدت را شامل نمی‏شود. از این رو باید گفت: آن چه بیشتر مورد نظر امام بود، وحدت استراتژیک و یا وحدت معقول می‏باشد. برای مثال حضرت امام وقتی سخن از وحدت با اهل سنّت را به میان می‏آورند، منظور ایشان وحدت در عقاید نیست (وحدت مطلق)، بلکه وحدت در «روش» و «عمل» بر اساس عقاید مشترک است. به عنوان مثال ایشان در ایام حجّ به مسلمانان شیعه گوشزد می‏نمودند که در نماز اهل سنّت و جماعات آنان به همان نحو شرکت نمایند.

در سؤالی که از ایشان می‏شود، چنین می‏فرمایند: «مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه‏ریزی کند که وحدت «رویّه» و «عمل» ضروری است».(۳۰( به عبارت دیگر، ایشان اختلافات را به اختلافات «عقیدتی» و «سیاسی» تقسیم می‏نمایند و اختلاف سیاسی را می‏پذیرند. منظور از اتّحاد در عقیده، اصول کلی اسلام است، نه فروع و راهکارهای اجرایی آن، چرا که این نوع اختلاف سبب اختلال در نظام اسلامی نمی‏شود. سخن پایانی آن که ماهیّت وحدت با توجه به گستره آن در عرصه‏های مختلف، از طرف امام خمینی مبانی خاص داشته است. به همین دلیل این وحدت از وحدت ملّی تا وحدت روشی و عملی و وحدت عرفانی و وحدت امت اسلامی در نوسان است و باید وحدت مورد نظر ایشان را در همان حوزه‏ای که بدان می‏پرداخته‏اند، مورد بررسی قرار داد، نه این که حکمی کلی در تمام زمینه‏هایی که سخن از وحدت آورده‏اند، صادر کرد. و این همان وحدتی است که می‏توان از آن به «وحدت معقول» و یا «وحدت استراتژیک» یاد کرد. نکته دیگر آن که نباید اندیشه‏های امام خمینی در زمینه وحدت را سخنی مصلحتی و یا آرمانی صِرف نامید، بلکه این اندیشه بر یک واقع نگری و مصلحت بینی استوار است. همانطوری که سابقا یادآور شدیم، وحدت از مسایلی است که امام در طول حیات خود، چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه در زمان رهبری نظام اسلامی بر آن تاکید نموده‏اند و امروزه بیش از هر چیز احساس وحدت و یکپارچگی تحت عنوان «وفاق ملّی» در داخل، میان احزاب و گروه‏های سیاسی، و در خارج «همگرایی کشورهای اسلامی» در زمینه‏هایی که اشتراک نظر دارند، به عنوان راهکارهای جدی جهت مقابله با چالش‏های پیش رو درک می‏شود. به راستی آیا نظام سیاسی مبتنی بر مردم سالاری دینی، بدون وفاق ملّی حول محور منافع ملّی و اتفاق نظر در اصول کلی علی‏رغم اختلافات سلیقه‏ای متصور است؟ و آیا برخورد با اسراییل از سوی کشورهای اسلامی بدون وحدت و هم گرایی عملی است؟

پی نوشت‏ها: ۱. سوره نساء، آیه ۱۶۴. ۲. سوره مائده، آیه ۲. ۳. سوره نساء، آیه ۱۶۴. ۴. همان، آیه ۱۱۴. ۵. سوره انفال، آیه ۶۳. ۶. سوره انبیاء، آیه ۹۲. ۷. سوره بقره، آیه ۱۴۲. ۸. سوره مجادله، آیه ۲۲. ۹. سوره بقره، آیه ۱۲۸. ۱۰. سوره حجرات، آیه ۱۰. ۱۱. جهت اطلاع بیشتر مراجعه شود به وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنّت، آیت الله سید محمد باقر حکیم، ترجمه‏ی عبدالهادی فقهی‏زاده، انتشارات تبیان، چاپ اول، سال ۱۳۷۷. ۱۲. ابن ابی‏الحدید، شرح نهج البلاغه، جلد ۱، ص ۳۰۷. ۱۳. امام خمینی، صحیفه‏ی نور، جلد ۲۲، ص ۲۰۱. ۱۴. همان، جلد ۵، ص ۲۵۰. ۱۵. همان، جلد ۸، ص ۲۳۵. ۱۶. همان، جلد ۱۲، ص ۱۱۸. ۱۷. همان، جلد ۲۰، ص ۷۲ـ۷۴. ۱۸. همان، جلد ۴، ص ۹۲. ۲۰. همان، جلد ۱۹، ص ۱۰۴. ۲۱. پیام امام خمینی بمناسبت نوروز سال ۴۲ به نقل از اندیشه‏های امام خمینی، جلد اول، سازمان تبلیغات اسلامی، سال ۱۳۶۸. ۲۲. صحیفه‏ی نور، جلد ۱۴، به نقل از همان. ۲۳. محمد تقی جعفری، مقدمه‏ی کتاب استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، دکتر سید احمد موثقی، جلد اول، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، سال ۱۳۷۷. ۲۴. همان، ص ۲۹. ۲۵. همان، ص ۳۱. ۲۶. همان. ۲۷. کاظم قاضی زاده، اندیشه فقهی سیاسی امام خمینی، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، چاپ اوّ ل، سال ۱۳۷۷، ص ۴۴۸. ۲۸. همان. ۲۹. صحیفه نور، جلد ۲۱، ص ۶۶ـ۴۷. ۳۰. همان، جلد ۲، ص ۴۷. منبع: مجله پگاه حوزه شماره ۱۷۴ حسین ابوالفضلی شبستان

اختلاف میان نیروهای نظامی ارتش، سپاه و کمیته در زمان جنگ نیز حائز اهمیت بود و حضرت امام بارها بر لزوم وحدت تمام نیروهای نظامی و «ید واحده» بودن آنها تاکید می‏کردند و اختلاف آنان را مساوی با شکست در جنگ می‏دانستند. از سوی دیگر، وجود قومیت‏ها و لهجه‏های گوناگون که در داخل کشور پهناور اسلامی وجود داشت، زمینه اختلاف قومی و فرقه‏ای را فراهم می‏کرد. غائله‏ی کردستان، سیستان، ترکمن صحرا و... همه و همه با جداسازی گوشه‏ای از امت مسلمان و دامن زدن به اختلافات فرقه‏ای و مذهبی همراه بود. حضرت امام یکی از زمینه‏های تبلیغی مورد نظر خود را ایجاد وحدت میان این اقشار و تاکید بر اسلامیّت همه مردم ایران قرار دادند. وحدت دولت و ملت و وحدت اجزا و عناصر گوناگون دولت با یک‏دیگر، وحدت گرایش‏های سیاسی و احزاب و اجتماع آنان در تحت حزب واحد اسلام، جنبه‏های دیگری از وحدت در مورد تبلیغ حضرت امام در سال‏های پس از پیروزی انقلاب بود. در بُعد خارجی نیز وحدت میان مسلمانان جهان و مستضعفان عالم از آرزوهای دیرین ایشان بود که پس از انقلاب و قبل از انقلاب بر آن تاکید فراوان داشتند.

وحدت مسلمانان در مبارزه با اسراییل در سرتاسر بیانات و مکتوبات امام خمینی(ره) می‏توان به موضوعاتی دست یافت که در جهت مبارزه مسلمانان و اتحاد آنان علیه اسراییل و ظلم و ستم این رژیم علیه ملت مظلوم فلسطین بیان شده است. جالب آن که این اعلام ایشان در جهت اقدام علیه اسرائیل، به پس از پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری ایشان اختصاص ندارد، بلکه قبل از آن نیز ـ از سال ۴۲ به این طرف ـ این اعلام خطرها را به وضوح بیان می‏نمودند، به طوری که امروزه به دلیل جنایات صهیونیست‏ها علیه ملّت مظلوم فلسطین و انفعال کشورهای اسلامی در قبال آن جنایات، حساسیت این مساله دو چندان می‏شود. زمانی ایادی صهیونیسم در ایران حکمفرمایی می‏کردند و ساواک به عنوان یکی از مخوف‏ترین تشکیلات زیرزمینی و پلیسی تحت هدایت و آموزش کارشناسان صهیونیست قرار داشتند. آنان در هرم قدرت ایران نفوذ بی‏سابقه داشتند. ایشان در عراق ـ با این که در تبعید به سر می‏بردند ـ با کمال شجاعت و شهامت چنین می‏گویند: «هدف اجانب، قرآن و روحانیت است... ما باید به نفع یهود امریکا و فلسطین هتک شویم، زندان برویم و معدوم گردیم، فدای اغراض اجانب شویم.(۲۱) این جانب بر حسب وظیفه‏ی شرعیه به ملّت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‏کنم که قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن تحت قبضه‏ی صهیونیست‏ها است». ایشان به خاطر افشاگری علیه جنایات صهیونیست‏ها به زندان می‏روند و تبعید می‏شوند، اما هم‏چنان از این مهم فرو گذار نمی‏کنند و در جای دیگر چنین می‏فرمایند: «من نزدیک به بیست سال است که خطر صهیونیسم بین‏الملل را گوشزد نموده‏ام و امروز نیز خطر آن را برای تمامی انقلابات آزادی بخش جهان و انقلاب اصیل اسلامی ایران کمتر از گذشته نمی‏دانم. امروز این زالوهای جهانخوار با فنون مختلف برای شکست مستضعفان جهان قیام و اقدام نموده‏اند. ملّت و ملل آزاد جهان باید در مقابل این دسیسه‏های خطرناک با شجاعت و آگاهی ایستادگی نمایند.»(۲۲)از طرف دیگر، اعلام روز قدس (آخرین جمعه ماه مبارک رمضان هر سال) از دستاوردهای مهم ایشان در فراخوانی تمامی مسلمانان در حمایت از ملّت مظلوم فلسطین محسوب می‏شود.

انواع وحدت بطور کلی انواع وحدتی که برای امت اسلامی می‏توان تصور کرد، به سه دسته تقسیم می‏شود:(۲۳) وحدت مطلق وحدت مطلق، عبارت است از اتفاق نظر در همه عقاید، معارف و احکام اسلامی با همه اصول و فروع آن.(۲۴) این وحدت با نظر به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیّات، و انتخاب دلایل در عناصر و اجزای اصلی عقاید و احکام دین اسلام، به قدری بعید است که می‏توان گفت امری امکان‏ناپذیر است. به خصوص با در نظر گرفتن اختلاف متفکّران در ذوق واندیشه، و کمی و بسیاری اطّلاعات درباره منابع، و هم‏چنین اختلاف آنان در نبوغ، هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال و امثال آن موثر است.

وحدت مصلحتی عارضی وحدت مصلحتی از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش می‏آید، و در مواقعی لازم می‏آید که آن عوامل، جوامع اسلامی را در خطر اختلاف قرار داده است. معمولاً در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره‏آمیز، تضادها و اختلافات در میان فرقه‏ها و مذاهب مختلف نادیده گرفته می‏شوند و نوعی اتحاد و هماهنگی میان آنان برقرار می‏شود.چون این نوع اتحاد و هماهنگی معلول عوامل جبری خارج از متن دین است و با از بین رفتن آن عوامل این اتحاد نیز منتفی می‏گردد. همان‏گونه که توقع «وحدت مطلق» میان متفکران و مردم جوامع اسلامی غیر منطقی است، توقع این که وحدت مصلحتی عارضی بتواند فرقه‏ها و مذاهب اسلامی را از هماهنگی و اتحاد دایمی و معقول برخوردار سازد نیز انتظاری نابجا است.

ادامه دارد.. .

استراتژی یا تاکتیک وحدت گرچه در ادبیات اسلامی کاربرد و نقش اساسی دارد، امّا در ادبیّات سیاسی رایج کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و آن‏چه در این زمینه به‏کار رفته، بیشتر مفاهیمی است که برتری یک شیوه و یا تفکّر را به دنبال داشته و بیشتر کاربرد خارجی دارد؛ مفاهیمی چون ناسیونالیسم، پان عربیسم، پان ترکیسم و... از این دسته به‏شمار می‏رود، اما مفهوم وحدت در اندیشه‏ی سیاسی اسلام علاوه بر کاربرد در حوزه داخلی و خارجی، در هر مورد نمود مختلفی دارد. برای مثال وقتی سخن از «وحدت امت اسلامی» به‏میان می‏آید، به معنی برداشتن مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه به معنی وحدت عمل و درک متقابل در خصوص موضوعات مشترک، حول مصالح اسلامی است. از طرف دیگر، وقتی در محیط داخلی سخنی از وحدت به‏میان می‏آید، نه‏تنها به معنی وحدت تفکّر یا سلیقه است، بلکه به معنی وحدت عمل در زمینه‏ی منافع ملّی، اسلامی و قانون اساسی است؛ چیزی که امروزه از آن به «وفاق اجتماعی» و یا انسجام داخلی و یا وحدت ملّی یاد می‏شود. از آن‏چه گفته شد، نقش و اهمّیت این مفهوم در پیشبرد اهداف داخلی و خارجی جامعه‏ی اسلامی مشخص می‏شود. از دیرباز از زمان «سید جمال‏الدین اسدآبادی» تا زمان امام خمینی، مفهوم وحدت کاربرد زیادی داشته است. آن‏چه در این‏جا مورد بررسی قرار می‏گیرد، بررسی این مفهوم در اندیشه‏ی امام خمینی و بررسی آن در داخل و خارج است. ایشان همواره بر این نکته چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن تاکید می‏نمودند و از نظر عملی نیز راهکارهای زیادی را برای تقریب و تحریک احساسات مسلمانان حول محور مصالح اسلامی وضع کرده‏اند. الف) مفهوم وحدت در قرآن در قرآن کریم آیات زیادی را می‏توان یافت که در آن‏ها به این مسأله اشاره شده است؛ ازجمله مفاهیمی، چون ۱)واعتصموا ۲)تعاونوا ۳)اصلحوا ۴ )اصلاح بین الناس ۵) الَّف بینهم ۶) امّةٌ واحدة ۷) امّة وسط ۸) حزب‏الله ۹) صبغة‏الله ۱۰) اخوة محور وحدت در دیدگاه قرآنی «توحید» و در مرتبه‏ی دیگر دین اسلام است. قرآن کریم پیامبر را به سوی اهل کتاب می‏فرستد و از آنان برای پیوستن به شعار توحید و جدایی از غیر او دعوت می‏کند:

«ای پیامبر! به اهل کتاب بگو، بیایید بر اساس کلمه‏ای که بین ما و شما مشترک است، غیر از خدا را نپرستیم و یک‏دیگر را در برابر خداوند بعنوان رب و پروردگار نگیریم (وحدت کنیم). پس اگر روی برگرداندند بگویید، شاهد باشید که ما اهل تسلیم در برابر حق هستیم».(۱۱) آیه شریفه فوق نشان می‏دهد که مرز اتحاد «توحید» است و مشرکان و کافران که بر محور غیر توحید حرکت می‏کنند، در وحدت دینی پذیرفته نخواهند شد. در تبیین محور وحدت، آیات دیگری نیز وجود دارد که اعتقاد به رسول خدا، اعتقاد به اولی‏الامر و قبول حکم را اضافه می‏کند. به این ترتیب وحدت واقعی با توجه به این آیات تفسیر می‏شود: در سوره «آل عمران» آمده است: «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرّقوا»؛ یعنی همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرّق نشوید. این آیه شریفه از مسلمانان می‏خواهد که با اسلام از دنیا خارج شوند، از این رو اعتصام به ریسمان الهی با توحید منهای نبوّت پیامبر و لوازم آن صادق نیست. حضرت علی(ع) نیز گرچه مسیر خلافت را ناحق می‏دیدند و آنان را در مقابل فرمان خداوند و رسول عصیانگر می‏یافتند، اما به خاطر مصلحتی مهم‏تر، ابراز مخالفت نمی‏نمودند. سخنان امام در این زمینه بسیار درس‏آموز است. این کلمات بیانگر آن است که وحدت اسلامی که غالبا با حیات واقعی مسلمانان همراه است، بر حق دیگری ـ گرچه حق معصومی، چون علی(ع) باشد ـ مقدم است. این وحدت در حقیقت ائتلاف است، و بالاتر از وحدت «گذشت» از هرآن‏چه را که قطب مخالف آن را برنمی‏تابد، و بسنده کردن بر هرچه «از حق» که در نظر قطب مخالف مناسب می‏نماید. هم‏چنین حضرت علی(ع) جدای از خطبه‏ی کوتاه و پرمعنای شقشقیه، در موارد متعددی به سکوت معنادار و سخت خویش اشاره می‏کند. این سکوت که همراه با خار در چشم و استخوان در گلو توصیف شده است، برای حفظ وحدت مسلمانان و بقای اساس دین بوده است. امام در یکی از خطبه‏های اوایل دوره حکومت خود می‏فرماید: «قسم به خداوند که اگر ترس از اختلاف و جدایی مسلمانان نبود و اگر ترس از آن نبود که کفر بازگردد و «دین» فانی شود، هرآینه در غیر از موضعی که نسبت به آن‏ها نفع داشتیم، قرار می‏گرفتیم.»(۱۲) آن‏چه از مجموع مفاهیم قرآنی، بیانات و سیره پیامبر و امامان معصوم (علیهم‏السلام) فهمیده می‏شود، این است که همواره حفظ نظام اسلامی و مصالح عمومی بر منافع شخصی و گروهی مقدم بوده است و اینان از هر اقدامی که تفرقه و شکاف میان جماعت اسلامی را به دنبال داشته باشد، اگرچه نفع شخصی در آن می‏دیده‏اند، احتراز می‏کرده‏اند. ب) وحدت از دیدگاه امام خمینی(ره( با توجه به اختلافات مذهبی فرق اسلامی که خود نیز موجب اختلافات سیاسی عمیق‏تر می‏گردید، دو نوع تلاش در راه ایجاد وحدت به‏وقوع پیوست: گروهی برای تقریب بین مذاهب اسلامی قیام کردند که حوزه‏های علمیه‏ی شیعی و دانشگاه «الازهر» عموما با توجه به شأن علمی خود از این طریق به اتحاد اسلامی نزدیک می‏شدند. گروه دیگری نیز با کنار گذاردن و طرح نکردن اختلافات مذهبی به دنبال ایجاد اتحاد سیاسی و توجه به قدرت بی‏بدیل مسلمانان بودند.

 ادامه دارد.. .

ولایت فقیه اقامه حکومت حق برای نفع مستضفان ازبزرگترین واجبات واقامه آن از والاترین عبادات است.(( آزادی درحکومت وولایت فقیه حائزاهمیت فراوانیست که حضرت امام خمینی ))رضوان الله تعالی علیه(( فقهاء را والی حکومت می داند وبا این انگیزه که نباید گذاشته شود قوانین اسلام معطل بماند یا دراجرای آن کم وزیاد گردد مردم ومسئولین را دردایره مقررات شرعی آزاد می داند واعلام می دارد کسی حق ندارد آزادیهای شرعی راازمردم سلب کند که فرمایش حضرت امام (ره) درباب آزادی درنظام ولایت فقیه بدین شرح است : ))مردم ومسلمان دردایره مقررات شرعی آزادند یعنی بعد ازآنکه طبق مقررات شرعی عمل کردند کسی حق ندارد بگوید اینجا بنشین یا آنجا برو، این حرفها درکارنیست آزادی دارند وحکومت عدل اسلامی چنین است ، همه درسایه قانون با امنیت کامل بسر می برند وهیچ حاکمی حق ندارد خلاف مقررات وقانون شرع مطهر قدمی بردارد.)) حضرت امام خمینی (رض) مرجع امور را علمای اسلام می داند با استفاده ازآیه ششم سوره احزاب که خداوند فرموده : ))النبی اولی بالمومنین من انفسهم(( یعنی نبی برای رهبری مومنین اولی است ازخودشان وبه استناد با احادیث شریفه : ))العلماء ورثه الانبیاء(( و))الفقهاء امناء الرسول(( ضمن تاکید براین موضوع منصب ولایت رابرای علماء ثابت می داند .

ازنظرامام خمینی(ره) حکم ولی فقیه حکم حکومتی است پس برای فقیه دیگرنیز واجب الاطاعه است مثل حکم میرزای شیرازی درتحریم تنباکو که نوعی حکم حکومتی بود وحکم میرزامحمد تقی شیرازی درجهاد ودفاع ملی وحکم مرحوم کاشف الغطاء که همه این احکام را باید احکام حکومتی یا احکام سیاسی اسلام خواند که البته درعصر فعلی مراجع وعلماء درباب ولایت فقیه به نظر حضرت امام (ره) اعتقاد دارند ازجمله آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) وآیت الله العظمی اراکی (ره) وآیت الله العظمی یوسف صانعی دراین زمینه نظرات کارشناسانه موکدی دارند . بنیانگزارفقید جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (رض) تاکید می کند درحکومت اسلامی ونظام ولایت فقیه کارهای حکومت بدست کارشناسان امین وخردمندان معتقد به اسلام سپرده شود ومی فرماید: ((این مقام حکومت ومنصب نیست که به انسان ، شان ومنزلت معنوی می دهد بلکه این منزلت ومقام معنوی است که انسان را شایسته برای حکومت ومناصب اجتماعی می سازد .)) با نگرشی بر کلام فوق الذکر از امام خمینی (ره) به اهمیت فضائل اخلاقی وانسانی درنظام ولایت فقیه پی می بریم . مسلمین ناگزیر به داشتن ولی فقیه هستند که بدینوسیله ازفساد وگمراهی وذلالت درامان باشند زیرا فقهاء اوصیاء دست دوم رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم هستند ومرجع امور مسلمان هم نمی شود غیر مسلمان باشد که خدای ناکرده خلاف شرع یا ظلمی درحق مسلمان با وجود حاکم غیر مسلمان جاری خواهد شد ودراسلام نیز علماء وفقها هستند که به فرمانروایی منصوبند ومنصبهای ایشان برای همیشه محفوظ است ومسلمین نیز درهمه زمانها باید به آنها مراجعه کنند . از آنجا که نظارت وحکومت وظیفه انبیاست چنین امری وظیفه ولایت فقیه نیزمحسوب ومنظورمی گردد واطاعت ازولایت فقیه برهمگان واجب است وحکومت وولایت نیز دراین زمان با فقها می باشد تا فرج و ظهور امام عصر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام گیرد . پس ازاین مطالب درمرحله عمل که نگاه کنیم می بینیم حضرت امام خمینی (ره) با تشکیل حکومت جمهوری اسلامی وایجاد نهادهایی بصورت ذیل درراستای انگیزه ها ، اهداف ووظایف مطروحه نظام ولایت فقیه گامهای موثری برداشته است من جمله ازاقدامهای ذیل می توان نام برد که اختیارآن برعهده ولی فقیه زمان است براساس قانون اساسی مصوب ملت : ۱) تنفیذ حکم ریاست جمهوری اسلامی واختیارعزل او هم دست ولی فقیه است که بدین صورت اختیار قوه مجریه دردست ولی فقیه می باشد . ۲) نظارت برکارمجلس شورای اسلامی توسط ولی فقیه ودراختیارداشتن حق انحلال مجلس توسط ولی فقیه ونظارت برقوانین مصوب این نهاد قانونگزاری ازطریق شورای نگهبان که تعیین فقهای این شورا برعهده ولایت فقیه است وتا زمانی که نظریه تایید کننده شورای نگهبان نباشد قوانین مصوب مجلس بلااعتبارخواهد بود . ۳) یکی دیگرازوظایف ولی فقیه نظارت برقوا وتنظیم امور قوای سه گانه اجرایی ، قضایی و قانونگزاریست که با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام مقدس جمهوری اسلامی با عضویت سران سه قوه درهمین راست . ۴) اجرای احکام دفاع ملی یکی دیگر ازدلایلی بوده که ضرورت وجود ولایت فقیه را می سازند که در همین رابطه ازاقدامات امام (ره) تشکیل شورای عالی امنیت ملی است که زیر نظر مستقیم ولایت فقیه عمل می کند . ۵) توجه به قوای مسلح نیز ازدیگروظایف ولی فقیه ذکرشدکه تعیین فرماندهان نیروهای مسلح و عزل آنها نیزدرحال حاضر توسط ولایت فقیه صورت می گیرد . ۶) اجرای احکام حقوقی وجزایی ازوظایف دیگر ولی فقیه ذکرشده که حضرت امام خمینی (ره) دراین نظام عزل ونصب عالیترین مقامات قضایی کشور را قانوناً برعهده مقام عظمای ولایت فقیه گذارد. درخاتمه این بحث نتیجه می گیریم که ولایت فقیه برای سعادت جامعه بشری امری انکارناپذیراست و ضرورت دارد که فقیه ، رهبر ووالی و زمامدار مملکت باشد البته فقیه جامع الشرایط و ولایت غیرفقیه اعتباری ندارد. اطاعت ازولایت فقیه نیز برهمه مردم وحتی فقهای دیگرلازم است وواجب ودراین اطاعت پذیری همه علماء وفقها متفق القول می باشند . ولایت فقیه نیز یعنی ولایت رسول الله (ص) وولایت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) وولایت ائمه معصوم(ع) که دراصل ولایت الله است می باشد وولایت فقیه امری اعتباری است ونه تکوینی واین ولایت یک مقام معنوی خاصی برای فرد ایجاد نمی کند وازاو یک انسان غیرعادی نمی سازد. درمعنای حقیقی کلمه ولایت فقیه مظهرهمه خوبیها وراهبری های صحیح است وآئینه تمام نمای مدیریتی رسول الله (ص) می باشد . درنظام ولایت فقیه تصمیم سازنده امور مردم هستند یعنی تصمیم سازی برعهده مردم است وتصمیم گیری نهایی برعهده ولی فقیه ونظام مقدس جمهوری اسلامی ایران عینیتی است ازمرحله عملی نظام ولایت عظمای فقیه که بررسی این نظام که بنیانگزارآن امام خمینی (ره) است برمردمی بودن ولایت فقیه وحکومت اسلامی تاکید می کند بدین نحو که مردم با شرکت درهمه پرسی قوانین اساسی نظامشان را تعیین می کنند ، با شرکت درانتخابات مجلس و ریاست جمهوری خط مشی اجرایی ودولت وبا شرکت درانتخابات مجلس خبرگان رهبری از طریق نمایندگان منتخب خود دراین مجلس مقام عظمای ولایت فقیه ورهبری معظم انقلاب اسلامی را تعیین می کنند وبعبارتی صریح نظام ولایت فقیه تنها نظامیست که به تمام معنا مردمی اداره می شود و هیچ حکومت دموکراسی درمردمی بودن ونظام مندی نمی تواند با نظام ولایت فقیه وحکومت اسلامی رقابت کند .

محمد علی روشن پایگاه خبری دیلم

حکومت اسلامی حکومت قانون است نه خودسری ونه حکومت اشخاص برمردم بانگاهی به این فرمایش امام خمینی (ره) درمی یابیم که تنها دراین نوع حکومت است که عدالت اجتماعی مطرح می باشد لذا امام (ره) این مطلب را که یکی دارای آپارتمانها باشد وعده ای بی خانمان را با حکومت اسلامی وولایت فقیه بیگانه می داند . امام (ره) تنها برای فقیه علم به قوانین را ضروری نمی داند بلکه آنرا ازشرایط لازم ولی فقیه دانسته و تاکید دارد که کارگزاران نیز باید قوانین مرتبط با کار خود را بدانند ومی فرماید :اگر زمامدارمطلب قانونی را نداند لایق حکومت نیست. ودرادامه تاکید می فرماید :معاونین وصاحب منصبان ومامورانی که به شهرستان فرستاده می شوند باید قوانین مربوط به کارخود را دانسته ودرموارد دیگر ازمصدر امر بپرسند .

ازآنجا که اسلام دین اخلاق ومعنویت است زمامدار درنظام اسلامی بایستی ازکمال اعتقاد واخلاقی برخوردار بوده وضمن دارا بودن عدالت، دامنش به معاصی آلوده نباشد که اگر زمامداری اموربدست ولی فقیه باشد نه تنها خودش عاصی وگنهکار نیست بلکه جامعه را از آلودگی به معاصی وفساد حفظ می کند لذا زمامدار حکومت اسلامی فقهاء هستند واگر خدای ناکرده حرکتی مغایر با شئون احکام اسلامی انجام دهند بخودی خود از حکومت منعزلند . امام خمینی (ره) با استناد به حدیثی ازحضرت امام جعفرصادق (علیه الصلاه والسلام) که فرمودند : (الملوک حکام علی الناس والفقهاء حکام علی السلاطین) با ترجمه: پادشاهان حاکم برمردمند وفقها حاکم برپادشاهان . وبه استناد به حدیثی ازامیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) که فرمود : (العلماء حکام علی الملوک) با ترجمه : علماء حاکم برممالک و سلاطین هستند ، ولایت فقیه را ولایت رسول الله (ص) معرفی نموده وبر لزوم اطاعت همه مردم ازولی فقیه تاکید می نماید . ازنظر امام خمینی (رض) دراین مبحث که ولایت ولایت فقیه را ولایت معصومین (سلام الله علیهم) می داند صحبت ازمقام معنوی وعصمت ائمه اطهار(علیهم السلام) نیست بلکه ازوظیفه ایشان صحبت می شود واز راه وروش وحرکت آن بزرگواران صحبت درمیان است وچون ازدید ایشان ولایت حکومت واداره کشورو از سویی اجرای قوانین شرعیست معتقدند که ولایت تنها یک وظیفه است ونه مقام وامتیاز خاص چرا که ولایت را مردم می خواهند وولایت هم امریست اعتباری عقلایی که قیومیت ملت است درباب رهبری جامعه ودرآن شخص یا فرد خاصی مطرح نیست یعنی دربحث ولایت مهم نیست فرد چه کسی باشد حتی اجتماع فقهاء برای تشکیل حکومت عدل عمومی مطرح است بلکه این بحث وظیفه اصل است که فقیه بتواند این وظایف را انجام داده وحرکت ائمه (ع) وانبیاء (س) را ادامه دهد . دربحث ولایت فقیه مقامات معنوی سوای بحث ولایت است زیرا درولایت فقیه که درمقابل ولایت تکوینی امامان معصوم(ع) است امراعتباری مطرح شده ونه تکوینی که تکوینی بدین گونه بوده که ولی به همه ذرات عالم نفوذ داشته وهمه ذرات عالم به اشاره او بوده است ووقتی مقام معنوی درکنارولایت قرارمی گیرد آنرا از اعتباری خارج وبه تکوینی تبدیل می نماید پس معنویت ولایت نمی آورد اما همواره قابل احترام وتجلیل است مانند حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که صاحب مقامات معنوی انکارناپذیری است وحلقه اتصال نبوت با امامت معصومین (ع) می باشد اما دارای ولایت نیست لذا حضرت امام خمینی (ره) تاکید دارند که در ولایت فقیه آنچه اصل است انجام ماموریت ووظیفه انبیاء وائمه (ع) است وچون بحث ادامه حرکت انبیاء ومعصومین (ع) مطرح است با توجه حدیث شریفه : ( الفقهاء امناء الرسول ) با ترجمه : فقها امین رسول الله (ص) هستند حاکمیت متعلق به فقهاست که امام خمینی (رض) علمای اسلامی را موظف می کند که اسلام واحکام آنرا گسترش داده وبه مردم دنیا معرفی نمایند واحکام حقیقی اسلام را بین مردم گسترش دهند .

نبی مکرم اسلام (ص) دردعایی که مورد دیگرمستند امام(ره) است می فرماید : ((الهم ارحم خلفائی)) یعنی خدایا رحمتت رابرخلیفه های من نازل کن که حضرت امام خمینی (رض) می فرماید : منظورازخلفاء دراین دعا فقهای اسلامند وازخلافت به عنوان جانشینی (تمام شئون نبوت نام می برد وبه استناد حدیث شریفه (العلماء ورته الانبیا) نیزمی توان گفت منظور ازخلیفه الله وخلیفه الرسول (ص) فقها وعلمای بزرگوار اسلامند وپیرو همین امرامام خمینی (ره) ازحوزه های علوم دینی می خواهد که برای حفظ اسلام خود را مجهزبه تشکیلات ولوازم وقدرتی بدین منظور نماید وحفظ اسلام راواجبتر از نماز می داند . دراین بحث اما م خمینی (ره) معتقد است که اسلام آمد تا به جا معه نظم بدهد وحکومت برای تنظیم امورجا معه است لذ ا دو هدف عا لی برای حکومت بدین عنا وین تشریح می کند : ۱) حذف طاغوت وبرقراری حق که درنتیجه آن باید گفت ))جاء الحق وزهق البا طل .ان البا طل کان زهوقاً(( ۲) نجات مظلومین ازدست ستمکاران که تحقق آیه شریفه ((ونرید ان من علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم الائمه ونجعلهم الوارثون)) می باشد . ایشان با ا فتخا ر ازمرام حکومتی اما ما ن معصوم (ع) نام برده ودستورات حکومتی نهج البلاغه را سبیل و راه نجا ت انسانها وجوامع بشری معرفی وبه شهادت ائمه اطهار(ع) درراه تشکیل حکومت عدل که لازمه ولایت فقیه است افتخارمی کند . انگیزه ها یی را برای تشکیل حکومت اسلامی بعنوان وظا یف ولی فقیه ازکلام گوهربا ر امام خمینی (ره) میتوان بدین شرح استنبا ط نمود : الف) دفاع ازآزادیهای سا لم ومشروع وجلوگیری ازآزادیهای مخرب وغربی که سبب فسا د جا معه مخصوصاً گمراهی جوانان خواهد شد . ب) توجه به علم وصنعت وتمدن واختراعات واکتشافات وحمایت ازصاحبان آنها بشرطی که با هدف سعادت بشری همراه باشد . ج) اهمیت به مسائل جوانان د) بسط عدالت اجتماعی وتحقق کامل آن ه) اهمیت به مراکز تعلیم وتربیت بخصوص اهمیت به حوزه ها ودانشگاهها و) توجه کافی به نیروهای مسلح برای حفظ آمادگی کاملشان برای دفاع ملی ز) نظم قوای سه گانه اجرایی ، مقننه وقضایی ح) رسیدگی به حال محرومان ومستضعفان جامعه امام خمینی (ره) درباب غفلت ازسیاسی بودن احکام اسلام این غفلت راباعث بروز مصیبتها می داند وهمه احکام اسلام را عبادی سیاسی خوانده ودروصیت نامه سیاسی الهی خود ضمن فراخوان مسلمین به پیروی از ائمه معصومین (ع) وفرهنگ سیاسی ، اجتماعی می فرماید ))اسلام وحکومت اسلامی پدیده الهی است .

ادامه دارد.. .

بنیانگزارفقید جمهوری اسلامی ایران که رحمت واسعه الهی نثارروح مطهرش باد معتقد بوده است که هرکس عقاید واحکام پرباراسلام عزیز را پذیرفت به ولایت فقیه که رسید بی درنگ وبی فاصله آنرا می پذیرد زیرا اسلام دین افراد عدالتخواه ، حق جو وعادل است ووجود ولی فقیه برای حفظ اسلام ضرورت دارد تا سازمانهای موجود درمملکت به فساد کشیده نشوند وبا وجود ولایت فقیه که ازاصول خدشه ناپذیرنظام مقدس جمهوری اسلامی است می توان بین مسجد مسلمین وکلیسای مسیحیت فرق وتفاوت قائل شد . حضرت امام (ره) مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی را لازمه اعتقاد به ولایت فقیه می داند ودراین نوع حکومت که تحت نظر واداره ولی فقیه است برای اجرای قوانین وایجاد یک نظام عادلانه بمنظور خوشبختی بشر قوه مجریه ای قرارمی دهد وبا التفات برحادثه غدیر خم وتعیین خلافت و ولایتی امر مسلمین برای مولی الموحدین وامیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) وفتوحات وجنگهای ایشان بر تشکیل حکومت اسلامی تاکید دارند وازهمین سیره حضرت امام(اعلی الله مقامه الشریف) مقام معظم رهبری آیت الله العظمی خامنه ای استفاده کرده وازولایت درحکومت اسلامی بعنوان مرکز رهبری نام می برد وبرای تحول زندگی انسانها خواستار تشکیل جامعه دارای ولایت می شوند زیرا هنگامی که فرد دارای ولایت شد جامعه تحت تاثیر قرار نمی گیرد وهمواره مقبول و معقول این بوده که جزء تابع کل است ولی کل تابع جزء نیست اما زمانی که جامعه دارای ولایت باشد افراد واجزاء آن نیز تحت تاثیر قرار می گیرند و ولایت فقیه را ولایت رسول الله ( صلی الله علیه وآله) وائمه اطهار(علیهم الصلاه) ودر حدی بالاتر ولایت خداوند تبارک وتعالی و ولایت غیر فقیه راکه محکوم به فنا است ولایت طاغوتی وشیطانی معرفی می کند چرا که درولایت غیرفقیه هجرت از نیکی وصواب است بسوی قباحت و زشتی اما درولایت فقیه هجرت از جهل است به نور ومنطقه ولایت اللهی ومنطقه بقا وهستی بخش . امام راحل عظیم الشان(ره) درتعریفی از ولایت می فرماید : ((ولایت یعنی حکومت واداره کشور واجرای قوانین شرع مقدس . یک وظیفه سنگین ومهم است نه اینکه برای کسی شان ومقام غیرعادی به وجود بیاورد واو را از حد انسان عادی بالاتر برد به عبارت دیگر ولایت یعنی حکومت واجرا واداره . برخلاف تصوری که خیلی از افراد دارند امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.)) امام (ره) پس ازاین تعریف فقها رابه اجتماع برای تشکیل حکومت اسلامی وحکومت عدل عمومی فرا می خواند وبرمبنای همین فراخوانیست که پس ازپیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران وتشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی درایران بطور جدی برای اداره حکومت اسلامی وتعیین ولی فقیه ازتشکیل مجلس خبرگان رهبری با حضور فقها ومجتهدین جامع الشرایط حمایت می کند . حضرت امام خمینی (ره) ضمن بررسی سنت و رویه رسول گرامی اسلام ، حضرت محمدابن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلم) وسیدالمتقین ، مولی الموحدین امام علی ابن ابیطالب ( علیه الاف التحیه والثناء) با طرح این پرسش که شاید مدت غیبت حضرت مهدی موعود (عجل الله فرجه الشریف) استمراریابد و هزاران سال طول بکشد آیا باید احکام اسلام زمینگیر شود ؟ وجود ولی فقیه را برای استمرار اجرای احکام امری ضروری می داند . وجود ولایت فقیه برای اجرای احکام اسلام که دربرگیرنده نظامهای اخلاقی والا است تا نظامهای پیشرفته سیاسی واجتماعی وبرای اهداف ذیل ضرورتی غیرقابل انکاراست : ۱) اجرای احکام حقوقی وجزایی ۲) اجرای احکام خمس ، زکات ، جزیه وخراج ومدیریت آن ۳) وحدت اسلامی مردم ۴) نجات مردم مستضعف ومحروم ازچنگال ظالمین وستمکاران براساس حدیث شریفه(( کونوا للمظلوم عونا وللظالم خصما)) ۵) اجرای احکام دفاع ملی وتهیه وتدارک ابزاردفاعی براساس آیه شریفه : ((واعدوا لهم ما استطعتم با لقوه ومن ربا ط الخیل ترهبون به عدوالله وعدوکم)) درروایتی حضرت امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) برای امورمردم بعد ازغیبت صغری فرمودند که به فقها وعلماء دین مراجعه نمایید واین روایت نیز یکی دیگرازاستنادات حضرت امام (ره) مبنی براثبات حکومت فقها درجامعه است. حضورونظارت ولی فقیه اثرات فراوانی دارد که از آن جمله می توان به این آثاراشاره کرد: ۱) ممانعت ازفرسودگی وکهنگی دین مبین اسلام ۲) قرار گرفتن مردم درراهی معین وعدم افساد وفساد ملت . درحکومت اسلامی که ولایت فقیه درراس آن قراردارد طرز وروش حکومت خود رایی، استبدادی ودلخواهی نیست بلکه حکومت قانون است ومنحصر به حاکمیت خداوند متعال وفرمان اوست چون که خداوند قادر هرگز درهیچ برهه ای از زمان بندگان خود را، حتی لحظه ای بدون ولی ورهبر رها نمی کند ورهبری فقهاء هم درجامعه بخاطر اجرای فرامین الهی است که (( پیروی ازقوانین الهی وحکم الهی برای رئیس ومرئوس متبع است)) ، حکومتی که اسلامی وزیر نظر فقهاست سلطنتی نیست وبا حکومتهای ظا لمانه متفا وت است . حکومت دراسلام ودر نظام ولایت به مفهوم تبعیت ازقانون است و فقط قانون است درجامعه حکمفرمایی دارد. درحکومت اسلامی ولی فقیه بگونه ای عمل می کند که مردم دررفاه بسر برند و اززحمت ورنج بیهوده دور باشند لذا اینجاست که امام خمینی (رحمه الله علیه) فرمود(( تشکیلات اداری زائد وطرز اداره توام با پرونده سازی وکاغذ بازی ازاسلام بیگانه است )) درحکومت اسلامی اجرای احکام سریع وساده است.آن طرزی که اسلام برای احقاق حقوق وحل دعاوی واجرای حدود وقانون جزا تعیین کرده است . بسیار ساده ، عملی وسریع است .

ادامه دارد..

بحث ولایت فقیه یکی ازمباحث وموضوعات وسیع وغنی وسیاسی است که بنیانگزار این بحث بصورت اصطلاح رایج امروزی که به بیانی واضح تر حکومت اسلامیست حضرت امام خمینی (ره) می باشد که درشکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز بحدی مورد توجه قرارگرفته... « اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم » ترجمه : اطاعت کنید ازخدا ورسولش واولیاء امورایشان . (سوره نساء آیه۵۹) « پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد » حضرت امام خمینی (رض) « ولایت یک انسان پیوستگی ووابستگی مطلق اواست به ولی» (حضرت آیت الله العظمی خامنه ای) بحث ولایت فقیه یکی ازمباحث وموضوعات وسیع وغنی وسیاسی است که بنیانگزار این بحث بصورت اصطلاح رایج امروزی که به بیانی واضح تر حکومت اسلامیست حضرت امام خمینی (ره) می باشد که درشکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز بحدی مورد توجه قرارگرفته که معمارکبیر انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) می فرماید : « ولایت فقیه مترقی ترین اصول قانون اساسی است » دراین فرصت بدست آمده موضوع ولایت فقیه را از دیدگاه تئوریسین حکیم و فرزانه آن یعنی حضرت امام خمینی (ره) مورد بررسی قرارمی دهیم . درشرع مقدس اسلام فقهای ما درمورد ولایت فقیه همگی دارای مباحث ونظراتی هستند وبالاتفاق درباره ولایتی که فقیه دارد نظر دارند وتنها درشئون ومحدوده اختیارات ولایت فقیه درزمان غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آراء ونظرات ایشان متفاوت می باشد اما درهرحال همه فقهاء وعلماء مباحثی حتی بسیار کوتاه ومختصر دراین زمینه دارند که از جمله می توان از مرحوم سهروردی ، مرحوم نائینی و مرحوم میرداماد از علمای برجسته قرون مختلف نام برد که در باب حکومت اسلامی وولایت مطالبی را عنوان داشته اند. دیده بان همیشه بیدار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) ولایت فقیه را بصورتی وسیع و بسیار بسیط و گسترده طرح کردند ومعتقدند که حکومت اسلامی و تشکیل آن توسط فقیه جامع الشرایط می باشد واداره و نظارت به تمام معنا درچنین حکومتی مخصوص فقهاء می باشد ، البته مرحوم ملا احمد نراقی ازعلمای بزرگ عصر قاجاریه درحدی کوچکتر درکتاب عوائد الایام به موضوع ولایت فقیه و حکومت اسلامی پرداخته وبطور کلی ثابت کرده است که فقیه دردو چیز ولایت دارد : ۱) درهمه اموری که پیامبرگرامی اسلام حضرت محمد (ص) وائمه معصومین (ع) درآنها صاحب اختیار بوده وولایت داشته اند . ۲) دراموری که با دین ودنیای بندگان خدا ارتباط دارد. ۳) امام خمینی (ره) که انقلاب اسلامی ایران بی نام مبارک اودرهیچ جای جهان شناخته شده نیست ولایت فقیه را درسیزده جلسه برای شاگردان خویش درحوزه علمیه نجف اشرف تدریس کرده وتاکید می کنند که اصل ولایت اساس وپایه تمام وظایف است بخصوص ولایت فقیه درامرحکومت وجنبه های سیاسی آن یعنی اینکه فقهاء ولی، صاحب و قیم حکومت وتصمیم گیرنده نهایی درامور سیاسی حکومت بوده و حاکمیت ازآن فقهاست که به حدیث شریفه ((العلماء ورثه الانبیا)) استناد داشته وچون ولایت ازآن رسول الله (ص) وائمه اطهار((علیهم السلام)) بوده است علماء را به عنوان وراث آن بزرگواران صاحب ووالی حکومت نیز میداند و رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای هم پیرو همان استناد حضرت امام خمینی (رضی الله تعالی عنه)بحث ولایت را دنباله ودر حقیقت تتمه وخاتمه بحث نبوت می داند وبیان دارند که اگرولایت فقیه نباشد نبوت نیز ناقص است و اینجا منظوراز ارث مذکوره درحدیث شریفه فوق الاشاره ارث در اداره حکومت و ادامه حرکت انبیاء عظام ( رضوان الله تعالی علیهم)است وتنها ارث در علم ومال نیست یعنی رهبری جامعه نیز از آن بزرگواران به علما، میرسد ومسئولیت علما، را بیش ازسایر مردم کرده است لذا حضرت امام خمینی(رض) به عالمان دینی توصیه های موکدانه دارد که برای اصلاح امور وساختن جامعه ای آباد، آزاد، مستقل وبا عزت قدم بردارند وازهمین توصیه وتاکید امام خمینی ( رضوان الله علیه ) نیز پیدا وآشکاراست که درعبارتی تلاش برای حکومت اسلامی مطرح است چرا بقول حضرت آیه الله العظمی خامنه ای ساختن جامعه کاررسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)است وبه تبعیت ازآن چون ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست وظیفه ولایت نیز می باشد. ۴) حضرت امام خمینی (رحمه الله تعالی علیه) دراثبات نظرخود مبنی برلزوم ولایت فقیه درجامعه دلایلی رابرای تشکیل حکومت اسلامی بیان می کند که عبارتند از: ۱) عمل پیامبر گرانقدراسلام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) درتشکیل حکومت اسلامی که آن بزرگوارنیز با اقدامهایی ازجمله ارسال نامه هایی به هرقل پادشاه روم وخسرو پرویز پادشاه ایران درراه تشکیل حکومت اسلامی وحکومت عدل الهی فعالیت می کرد . ۲) استمراراجرای احکام الهی که برای همیشه وجود این احکام ضرورت دارد . ۳) ماهیت وکیفیت قوانین اسلام که بدون حکومت وبدون حضورحاکم فقیه قابل اجرا نیست مثل احکام مالی ، احکام ارث ، احکام دفاع ملی، احکام حقوقی وجزایی و... حضرت امام خمینی (نورالله مرقده الشریف) علاوه برشرایط عامه نظیر، فضل وهوش علم به قانون و قانوندانی وعدالت رانیز ازشرایط ضروری ولازم الوجود برای ولی فقیه می داند واز ولایت فقیه به عنوان یک امراعتباری عقلایی نام میبرد که این امر اعتباری در مقابل ولایت تکوینی است وتنها یک وظیفه خطیر وسنگین را بردوش انسان می گذارد ومقام معنوی خاصی برای او ایجاد نمی کند وانسان رایک شخصیت انسانی غیرعادی نمی کند .

ادامه دارد.. .

انبـوهى جمعیت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینى به کشـور در 12 بهمـن 1357 و تـکـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیکر امام ، از شگفـتیهاى تـاریخ اسـت . خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال کننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود که طى دوران 11 سـاله حکومت امام خمینى بـواسطه اتحـاد کشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان ، مردم ایـران سخـتیها و مشکلات فـراوانـى را تحـمـل کرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اینچنیـن نشـد . نسل پرورش یـافـته در مکتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان کامـل داشـت که :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداکاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـکه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نیافت ، طـى اطلاعیه هاى مـکرر از رادیـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود که هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام کـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع کننـده افـزوده خـواهـد شـد ، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد کـه گـوشـه هـایـى از این مـراسـم بـوسیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا کـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر .

بازگشت امام خمینى به ایران

پس از 14 سال تبعیـد

اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه کـشور منتشر شد. هر کس که مى شنید اشک شوق فرو مى ریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامـهـایى به مردم ایران گـفـته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطیر در کنار مردمـش باشد. دولت بخـتیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد . استقبال بـى سـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظیـم و غیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند .

رحلت امام خمینى

وصال یار، فراق یاران

امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را که مـى بایــست ابـلاغ کنـد ، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـکار گرفته بـود . اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى کرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او ، و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش ، فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى کنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند .

شگفت آنکه امام خمینـى در یکـى از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است :

 

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم . سالها مى گذرد حادثه ها مى آید.

ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احیاء کرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست . لبها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.

در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حالیکه چندیـن سرم به دستهاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى کرد . در ساعات آخر ، طمانینه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـى کـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد . وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است ، بغضها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـونهایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.

ادامه دارد.. .

X